۱۷۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

انواع جن و تغذیه آنان

مردآزما نام نوعی جن است که مردم بلوچ معتقداند که اگر کسی از وی نترسد با او دوست می‌شود و اگر از او بترسند با ترساندن قربانی اش را از پا در می‌آورد.

در این افسانه‌ها گفته می‌شود مردآزما به صورت حیوانی اهلی بر مسافران مرد پدیدار می‌شود و ناگهانی سخن می‌گوید یا تغییر شکل می‌دهد و با این کار میزان دلاوری و مردانگی مسافر را می‌آزماید.

بر پایه افسانه، مردآزما بیشتر در جای‌های تاریک و خلوت نمودار می‌شود ولی به کسی آسیبی نمی‌زند و به باور گروهی، در برابر افراد ترسو ظاهر نمی‌شود تا از آن‌ها آسیبی نبیند. گفته می‌شود این داستان برای این ساخته شده تا به افراد کم‌جرأت قوت قلب بدهند که اگر به جای تاریک یا خلوتی رفتند کمتر بترسند زیرا به آن‌ها گفته می‌شد مردآزما به افراد ترسو کاری ندارد.

در خراسان جنوبی مردآزما را «مرده‌آزما» هم می‌نامند و او را موجودی زشت‌روی می‌دانند که محل زندگی‌اش گورستان‌های خوف‌ناک و گاه آسیاب‌های کهنهٔ آبی و بادی‌ست. او از نور گریزان است و تقلید صدای آدمی می‌کند. مرده‌آزما را بیشتر به قالب زنی زشت‌روی می‌دانند که صورتش دراز و چاک دهانش عمودی‌ست و دندان‌هایش افقی و بُرّان است.

در داستان‌هایی دیگر مردآزما در کوچه‌های تاریک و خلوت از پشت دیوار ظاهر می‌شود و هر اندازه به او نگاه شود بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود.

در کتاب کوچهٔ احمد شاملو نیز مردآزما به عنوان نام یکی از جن‏‌هایی است که به شکل‌های گوناگونی در می‌آید. برخی دیگر آن را هیولا یا غولی تخیلی دانسته‌اند که به‌صورتِ مویی ظاهر می‌شود و بزرگ و بزرگ‌تر می‌گردد یا قدی بسیار بلند به بلندی کوه دارد، در مناطق کردنشین از این موجود به نام جوان ازما نام برده می شود .

بنا به افسانه‌های قدیمی محکم گرفتن بند شلوار یا کمربند موجب ناپدید شدن مردآزما می‌شود.


نسناس گفته می‌شود نوعی جن است، که بدنش نیمی از اعضای انسان را دارد همانند یک پا یک دست و یک چشم. برخی معتقد اند که نسناس دو جنس نر و ماده دارد.

این نام گاهی در گذشته در متن‌های زیست‌شناسی فارسی در برابر واژه میمون بکار می‌رفته که نام عمومی گروهی از آدم‌نمایان (گوریل، شمپانزه، اورانگوتان، گیبون) است.

در فرهنگ عامه به نوعی بوزینه بی دم هم اطلاق می‌شود.

نسناس در برخی فرهنگ‌های فارسی

  • جانوری بود چهار چشم سرخ‌روی درازبالا سبزموی، در حد هندوستان، چون گوسفند بود، او را صید کنند و خورند اهل هندوستان. (لغت‌نامهٔ اسدی) (اوبهی).
  • جنسی‌اند از خلق که بر یک پای می‌جهند. (دهار).
  • نوعی از حیوان که بر یک پای جهد. (غیاث اللغات از منتخب اللغات و کشف اللغات) (از آنندراج).
  • صاحب حیوةالحیوان نوشته که: نِسْناس بالکسر، نوعی از حیوان است که به‌ صورت نصف آدمی باشد چنانکه یک گوش و یک دست و یک پای دارد و به طور مردم در عربی کلام کند...
  • و در تواریخ بهجت العالم نوشته که: نسناس در نواحی عدن و عمان بسیار است و آن جانوری است مانند نصف انسان که یک دست و یک پا و یک چشم دارد و دست او بر سینهٔ او باشد و به زبان عربی تکلم کند و مردم آنجا او را صید کرده می‌خورند. (از غیاث اللغات) (آنندراج).
  • گویند جنسی‌اند از خلق که به یک پای می‌جهند. (از مهذب الاسماء) (از برهان قاطع).
  • دیو مردم که بر یک پای جهند. (السامی).
  • و به زبان عربی حرف می‌زنند. (برهان قاطع).
  • دیو مردم یا نوعی از مردم که یک دست و پا دارد، و فی الحدیث: انّ حیاً من عادٍ عصوا رسولهم فمسخهم الله نسناساً، لکل واحد منهم ید و رجل من شق واحد ینقرون کما ینقر الطائر و یرعون کما ترعی البهائم. و گویند که قوم عاد که ممسوخ شده بود نیست گردید و قومی که بر این سرشت بالفعل موجود است خلق علی‌حده [است] یا آنها سه جنس‌اند، ناس و نسناس و نسانس، یا نسانس زنان آنها، یا نسانس گرامی‌قدر از نسناس است، یا آنها یأجوج و مأجوج است، یا قومی از بنی‌آدم از نسل ارم‌بن سام، و زبان عربی دارند و به نامهای عربان می‌نامند و بر درخت برمی‌آیند و از آواز سگ می‌گریزند. یا خلقی بر صورت مردم، مگر در عوارض مخالف مردم‌اند و آدمی نیستند، یا در بیشه‌ها بر کرانهٔ دریای هند زندگانی می‌کنند و در قدیم عربان شکار می‌کردند و می‌خوردند آنها را. (از منتهی الارب) (آنندراج).
  • حیوانی است که در بیابان ترکستان باشد منتصب‌القامه، الفی‌القد، عریض‌الاظفار، و آدمی را عظیم دوست دارد، هرکجا آدمی را بیند بر سر راه آید و در ایشان نظاره همی کند و چون یگانه از آدمی بیند ببرد، و از او گویند تخم گیرد، پس بعد انسان از حیوان او شریف‌تر است که به چندین چیز با آدمی تشبه کرد یکی به بالای راست و دوم به پهنای ناخن و سوم به موی سر. (از چهارمقالهٔ نظامی عروضی، معین صص۱۴-۱۵).
  • خدای‌ تعالی ذریهٔ او را [جدیس را] مسخ گردانید و ایشان را نسناس خوانند، نیم تن دارند و به یکی پای چنان [دوند] که هیچ اسبی درنیابدشان. (از مجمل التواریخ).
  • آنکه به‌شکل انسان بود ولی خوی و سرشت انسانی در وی نباشد. (ناظم الاطباء)

کلمه شیْطان (به انگلیسی: Satan) از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنای «خبیث و پست» آمده‌است، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق می‌شود و به معنی روح شریر و دور از حق، نیز آمده‌ است.

در اسلام «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (عَلَم) می‌باشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذی و منحرف کننده و طاغی و سرکش، خواه انسانی یا غیر انسانی می‌گویند، و نام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان، به معنای کسی که آدم را فریب داده‌است.

شیطان به موجود موذی و مضر گفته می‌شود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی می‌کند ایجاد دودستگی نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتی است که در او وجود دارد.

شیطان معانی مختلفی دارد، که یکی از مصداقهای روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسان‌های مفسد و منحرف کننده‌ است.


براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ٬شیطان یکی از جن‌ها بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد، اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد در این هنگام شیطان از خداوند برای انحراف انسان تقاضای مهلت کرد و خداوند نیز به او تا روز معین مهلت داد


ابلیس در آیین اسلام نام یکی از شیطان ها است.

در دیدگاه اسلام

خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفریده:

گونهٔ نخست، در آسمان‌ها جای دارد و فرشته نام دارد. این موجود از نور آفریده شده و شهوت جنسی، خور و خواب و شهوات دیگر را ندارد. گناه از آنان سر نمی‌زند و همواره تسلیم پروردگار است. آفرینش فرشته پیش از جن و انسان بوده است.

گونهٔ دوم، انسان است که خداوند متعال او را پدید آورد و فرمان داد تا فرشتگان بر او سجده کنند. انسان از خاک و آب آفریده شده و دارای عقل و هم شهوت است.

گونهٔ سوم، نژاد جن است که خداوند آن را از آتش بی دود (و باد) پدید آورده است. جن مانند انسان عقل و شهوت دارد. آفرینش جن پیش از آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده‌ است. خداوند دربارهٔ خلقت آنان چنین فرموده:

والجان خلقناه من قبل من نار السموم
ما طایفهٔ جن را پیش از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفریدیم.

ابلیس در قرآن

ابلیس در قرآن از نوع جن شناخته شده‌ است. او از نزدیکان درگاه خداوند بود تا آنجا که در میان فرشتگان آمد و شد می کرد. پس از آفرینش آدم، خدا به همهٔ فرشتگان و همچنین به ابلیس دستور داد تا بر آدم سجده کنند. ابلیس به خاطر کبر از این کار سر باز زد. و خدا او را از خویش راند.

ابلیس از خدا درخواست مهلت تا روز قیامت کرد. و خدا به او تا روز مشخصی وقت داد.ابلیس به عزت خدا قسم یاد کرد که همه آدمیان مگر بندگان مخلصش را گمراه می کند. و خدا نیز وعده داد که جهنم را از او و همهٔ کسانی که از او پیروی می کنند پر خواهد کرد.

ابلیس، فرزندان و یارانش که شیطان نیز خوانده می‌شوند بارها در قرآن به عنوان دشمن آشکار آدمیان خطاب شده‌اند. آنها می‌توانند، از جایی که آدمیان آنها را نمی‌بینند، آنها را ببینند. و انسانها را به کارهای ناپسند وسوسه کنند، ولی با یاد خدا و پناه بردن به خدا آنها از انسانها دور می‌شوند.

ابلیس در احادیث مذهب شیعه

در حدیثی از جعفر بن محمد آمده‌ است که روز وقت معلوم روزی است پس از ظهور مهدی که رسول خدا رجعت کرده و ابلیس را بر روی صخره (واقع در زیر قبه الصخره فعلی) به قتل می رساند.

عِفریت از موجودات فراطبیعی در فرهنگ اسلامی و نیز فرهنگ ایرانی و عربی است. عفریت نوعی جن است.

معنای لغوی

"عفریت" به معنی گردنکش و خبیث آمده‌ است. در برخی منابع به قدرت و حیله‌گری آنها اشاره شده ،عفریت از لحاظ لغوی برگرفته از عفرة است، و به معنای کسی است که پشت دیگران را به خاک می‌مالد؛ و این نشانه قدرت اوست. از معانی دیگر عفریت زبردست و هوشمند و زیرک است. پس خباثت و شرارت برگرفته از معنای لغوی آن نیست. عفریت به شکل "عفاریت" جمع بسته می‌شود.

عفریت در قرآن

عفریت در قرآن در داستان سلیمان پیامبر واقع در آیه ۳۹ سوره نمل آمده‌است:

[سلیمان] گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او(بلقیس) را برای من می‏‌آورد پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند؟» عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو می‏‌آورم پیش از آنکه از مجلسِ خود برخیزی، و من نسبت به این امر، توانا و امانت‌دارم.» [امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد...»

جمله "إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ" که از جهات مختلفی توام با تاکید است (انّ- جمله اسمیه- لام) نشان می‌دهد که بیم خیانت در این عفریت می‌رفته، لذا در مقام دفاع از خود برآمده و قول امانت و وفاداری داده‌است.


پری در اوستا موجودی اهریمنی است و از آن به صورت زنی بسیار زیبا و فریبنده یاد شده که با پنهان و آشکار شدن پی در پی و تغییر شکل‌های گوناگون، مردم را می‌فریبد و به بیراهه می‌کشاند یا موجب دیوانگی آنان می‌شود.

در هفت خوان‌های رستم و اسفندیار، زنی زیبا و آراسته در حالی که رود می‌نوازد به پهلوان نزدیک می‌شود و او را به شادخواری و شادکامی دعوت می‌کند. اما هر دو پهلوان او را می‌شناسند و در نبرد او را می‌کشند.

پری از آتش می‌گریزد، بنابراین، برای شناختن یا فرار دادن پریان بدکار باید پیوسته آتش در خانه روشن بماند. همچنین فلزات و چیزهای نوک تیز موجب فرار پریان است.

پریان در فرهنگ ایرانیان پس از اسلام، موجوات خوب و دوست داشتنی هستند که مردم نیکوکار و خوش نیت را دوست دارند و آن‌ها را به خوشبختی و کامروایی می‌رسانند. پادشاه پریان مردی نیک و آزاده است و دختر و پسر شاه پریان رمزی از کمال، زیبائی، ثروت و خوشبختی هستند که هر دختر و پسر جوان آرزوی همسری ایشان را دارد. داستان پری زیبائی که بخت را تقسیم می‌کرد در داستان‌های مربوط به جمشید شاه آمده است.

در اساطیر ایرانی، پریها از نسل فرشتگان تبعیدی از بهشت هستند که در صورت توبه کردن به بهشت باز می گردند. در منابع قدیمی تر آنها عاملان شیاطین بودند ولی در منابع جدیدتر تبدیل به موجودات غیر شر شدند. پریها موجوداتی بالدار، بسیار دلنشین و با ظاهر فرشته آفریده شده اند. در طبقه بندی موجودات اسطوره ای، آنها آفریده‌هایی مابین فرشته و ارواح شیطانی هستند. پریها گاهی اوقات برای ملاقاتهایی به دنیای میرا (جهان ما) مسافرت می‌کنند. پریها هدف سطح پایین موجودات شروری به نام دیوسان بودند. دیوسانان با حبس پریها در قفسهای آهنین، اقدام به آزار آنها می کردند. این آزارها بعلاوه عدم اعتماد به نفس خود پریان، باعث می شد که آنها هم به صف مبارزان با خوبی بپیوندند.

نام سزرمین پریان در آثار اسطوره ای، پریستان و کوه قاف است.


در شعر پری و بهشت توماس مور شاعر ایرلندی، در قسمت لاله رخ، یک پری اجازه بازگشت به بهشت را بعد از سه بار تلاش در دادن هدیه‌ای به فرشته محبوب خدا بدست می آورد.

اولین تلاش این است که آخرین شرابی که لیبرا با خون قلبی که برای او شکسته و از آن شرابی برای خدا درست کرده را پیدا کرده و هدیه دهد. این خون باید از متعلق به سرباز جوانی که برای حفظ جان محمود اورنگ‌زیب (ششمین پادشاه مغول هند در سده ۱۷-۱۸ میلادی) کشته شده است باشد.

هدیه بعدی، یک نگاه پاک و ناب از یک عشق از خود گذشته (کسی که خود را در راه عشقش قربانی کرده باشد). آهی که باید ربوده شود باید از لبهای دختری باکره و در حال مرگ با عشقش در ریونذوری (کوهی در کنیا از رشته کوههای کلیمانجارو) بوسیله طاعون باشد نه اینکه ترجیح دهد در تبعید از عشقش با بیماری زنده بماند.

سومین و آخرین هدیه، اشک یک پیرمرد شیطانی در حال دیدن عبادت یک کودک در خرابهای معبد خورشید در بعلبک لبنان است. مداخله پریان در دنیای فناپذیر به صورت اپرایی فکاهی توسط گیلبرت و سالیوان در سال ۱۸۸۲ زیر عنوان "همزادها و پریها" ساخته شد.


آل یا زائوترسان در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازه‌زا را تنها بگذارند، سراغش می‌آید و بدو آزار یا آسیب می‌رساند.

آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخش‌هایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست بهمین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان می‌دانند.

آلها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلا در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، در کشورهای ترک‌زبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» معروفند.

در فرهنگ بختیاری‌ها هم وجود آلها با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم می‌خورد.

در روایات ارمنی، آلها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمان کرده (زائو) را می‌دزدند و سبب مرگ او می‌شوند. آنها همچنین با آسیب رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین می‌شوند. آلها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آنها با بچه خود یا بچه جن می‌کنند. (مانند الفها در باورهای ژرمنی). آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.

اجزای بدن و صورت آلها

اجزای بدن و صورت آلها بدین سان توصیف شده‌ است: بینی گِلی، چشمانی آتشین، موهایی ژولیده و نامرتب، دندانهایی آهنین با نیشهایی به جلو آمده مانند گراز وحشی و پستان‌هایی آویزان مانند پیرزنها. بنابر باورهای کهن، آلها پس از دزدیدن قلب و شش زن و زمانی که دیگر زن زنده نمانده‌ است، اقدام به فرار و عبور از اولین آب جمع شده در یک جا یا اولین منبع آب می‌کنند. طلسمهای مانع آل، مانند دیگر طلسمها برای دیگر شیاطین است. این طلسمها شامل افسون، دعا، اشیای فلزی، سیر و پیاز و جلوگیری کردن از رسیدن آل به آب است. در ایران آلها به شکل پیرزنی لاغر و استخوانی با بینی گِلی و صورتی سرخ به همراه سبدی حصیری برای شش و جگرهای دزدیده شده تصویر شده‌ است. در آسیای میانه، آلها چنین روایت شده‌اند: موجوداتی چاق و زشت و پیرزنانی پرمو با پستان‌های آویزان به همراه سبدی پشمی که جگر و شش‌های قربانیان را درون آن قرار می‌دهند. برطبق بسیاری از روایات خاور نزدیک، خدا یک آل را برای همسری آدم یا اولین بشر آفرید امّا آدم فانی و خاکزاد با آل که از جنس آتش است، ناسازگار بود. این آغاز و ریشهٔ دشمنی آلها با حوا و همه دختران اوست.

بَختَک حالت اختناق و سنگینی است که گاهی در خواب به انسان دست می‌دهد، رؤیای وحشتناک توأم با احساس خفقان و سنگینی بدن که انسان را از خواب می‌پراند. خفتک، خفتو، برفنجک، درفنجک و فرنجک و فدرنجک و برغفج و برخفج و خفج و فرهانج و کرنجو ، سکاچه و تپتپو هم گفته شده به عربی کابوس می‌گویند.

عوام احساس سنگینی را که گاه اوقات به شخصی که خوابیده دست می‌دهد به وسیله آن توجیه می‌کنند. پدیده پزشکی فلج خواب در واقع همان بختک است.

افسانه‌ها و باور عامیانه

بَختَک در افسانه‌ها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هم‌معنی دانسته‌اند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره می‌شود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل می‌کند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر می‌گیرد و انسان توان کوچک‌ترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد. در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد می‌نشیند و تمام وجود انها را فلج می‌کند. شاید ترس انسان گرفتار از این موجود نیز بدلیل این است که حضور انرا بر روی خود احساس می‌کند ولی نمی‌تواند انرا ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه می‌کند و بدن را در اختیار می‌گیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شده‌ است.

بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را دزید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافته‌ است چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او می‌جهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که می‌شناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده می‌شود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درخت‌ها و در جنگل‌ها و باغ‌ها می‌گردد. ظاهرأ این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شب‌ها از گیاهان متصاعد می‌شود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان می‌افکند ناشی شده‌است.برخی افراد معتقدند، در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت، می‌توان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.

سازوکار علمی ایجاد پدیده

در طی خواب در مرحلهٔ حرکات سریع چشم (REM)، یعنی مرحله‌ای که فرد خواب (رویا) می‌بیند، مغز انتقال پیام‌های عصبی به سوی عضلات اسکلتی (به استثنای عضله دیافراگم و عضلات چشم) را متوقف می‌سازد، تا انسان رویاهای خود را برون ریزی نکند (یعنی مثلا وقتی در خواب می‌بیند می‌دوید، از رختخواب بلند نشوید و شروع به دویدن نکنید).

هنگامی که شما قصد دارید از خواب بیدار شوید، مغز مجدداً کنترل عضلات را به دست می‌گیرد. اما گاهی اوقات، قبل از اینکه مغز کنترل عضلات اسکلتی را به دست گیرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، انسان هوشیاری خود را باز می‌یابید که نتیجهٔ آن احساس ترس آور فلج بودن بدن خواهد بود.

نقطهٔ مقابل این عارضه زمانی است که برخی افراد هنگام دیدن رویا، دست‌ها و پاهای خود را تکان می‌دهند و یا در موارد شدید تر دچار خوابگردی (راه رفتن در حین خواب) می‌شوند.

پیامبر جن‌ها را به سه گروه تقسیم می‌کند: آنهایی که که بال دارند و در آسمان پرواز می‌کنند، آنهایی که به مارها و سگ که شبیه‌اند و آنهایی که بدون توقف سفر می‌کنند. عبدالله بن مسعود از قول پیامبر گفته که زمانی که جن‌ها برای شنیدن آیات قرآن آمده بودند، بعضی از آنها شبیه کرکس و مار، بقیه به صورت مردان سیاه با لباس‌های سفید بودند. آنها حتی ممکن است مانند اژدها، گور، و یا تعدادی از جانوران دیگر ظاهر می‌شود. روایت می‌شود که پیامبر به جن‌ها گفته که می‌توانند از استخوان‌هایی تغذیه کنند که هر زمان جن‌ها به آن دست بزنند بر آن گوشت می‌روید. حیوانات جن‌ها نیز می‌توانند از سرگین‌هایی تغذیه کند که به دانه و علف تبدیل شده و به استفاده گله‌های جن می‌آیند. «غذای شما جنیان هر استخوانی که گوشت دار و بدون گوشت که برآن نام خدا ذکر شده باشد و پس مانده و فضله و مدفوع علفی که حیوانات شما آن را خورده اند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تسخیر جن و احظار جنیان

در تمام این کره خاکی اگر انسانی بخواهد از چیزی اعم از جسم و جاندار استفاده کند باید او را به تسخیر و استخدام خود در آورد .

برای استفاده از فلزات و مواد معدنی پس از احاطه کامل ، آنها را به استخدام در آورده و شکل میدهد .در مورد جانداران حتی جانداران وحشی آنها را گرفته در قفس میکند و سپس از آنها بهره برداری مینماید :یعنی به تسخیر میکشد و این نشانه اشرف مخلوقات بودن انسانها است.

این قاعده در دنیای نامحسوس مثل جن نیز صادق است . استفاده از این موجود برای افراد عادی بشر (غیر از پیامبران و بزرگان ادیان ) تنها با تسخیر امکان پذیر است .

متاسفانه یکی از بدترین اعمال بشر که ضررهای جبران ناپذیری به انسانها وارد می آورد تسخیر جن است . هیچ یک از مجربین این امور چنین کاری را مورد پسند نمی شمارد .

• فشارهای ابتدایی که برای دیدن عالم جن، انسان متحمل میشوند یعنی همان ریاضتها ، اذکار ، اوراد و اعمال
• وحشت و اضطراب اولین ملاقاتها که به علت استرس و حرکت شدید خود در بدن منجر به سکته مغزی و قلبی شده و یا فشار سنگین به سیستم کنترل مغزی باعث معلولیتهای نخاعی میشود و بسیار اتفاق می افتد افراد حالت روانی پیدا میکنند ( بد نیست دوستان سری به تیمارستانها و مراکز روانی بزنند ، خیلی از مریضی هایی که علم پزشکی چاره ای برای علاج آن ندارد و حتی اسمی به بیماری آنها نتوانسته بگذارد به دلیل همین ارتباط با اجنه و امثالهم بوده است)
• تحلیل قوای فکری ، روحی و جسمی در استمرار ملاقات با اجنه ، که نشانه های آنرا شما در بسیاری از احضار کنندگان مشاهده میکنید : رنگهای پریده ، حالت عصبانی ، تفکرات پست ، بدنهای لاغر و نحیف و.... غیر از کسانی که این امور نسل به نسل به آنها رسیده یا ریاضتهای بسیار سنگین کشیده اند البته آنها نیز راحت نیستند و دچار اختلالاتی میشوند
• ضرر به دیگران . اشخاص از این امور هدفی را دنبال میکنند غالبا برای استیلا بر امور دیگران مثل خراب یا درست کردن کسب و کار یا زندگی فلانی که در هر صورت دخالت در روند طبیعی زندگی بشر محسوب میشود و مستوجب عقاب است ( افرادی که از جن برای اینگونه امور استفاده میکنند کفاره میدهند)
• صرف نیروی و انرژی در کاری عبث ، بیهوده و نکبت ، کاری کودکانه که از هوای نفس انسان تربیت نشده سرچشمه می گیرد و پس از گذشت زمان اشخاص متوجه خواهند شد که اگر این وقت و انرژی را صرف کسب علم میکردند پیشرفتهای قابل توجهی داشتند (قالب افراد احضار کننده از سنین بالا برخوردارند و اگر نگاهی به همسنان آنها بیاندازید بزرگانی را میابید که برای بشر مفید و قابل احترامند اما احضار کننده بیچاره در بیقوله با بدترین وضع ، ناامید از زندگی ، انتظار ساعات پایانی عمرش را میکشد
)
 

تسخیر

1 - ( مصدر ) رام کردن مطیع کردن مقهور کردن مغلوب کردن .

2- بکار بی مزد وا داشتن .

3- بدست آوردن اختیار ، تصرف کردن .

4-( اسم ) قهر غلبه .

5- تصرف . جمع : تسخیرات.

 (مجموعه فرهنگ لغتها)

تسخیر یعنی بیگاری کشیدن (منجدالطلاب)

تسخیر یعنی رام کردن و فرمانبردار کردن (غیاث الغات)

تسخیر یعنی رام کردن و ناتوان کردن قهر آمیز ( المیزان فی تفسیرالقرآن)

تسخیر جن به این معنا است که کسی جن را اسیر کند و استثمار نمایدش ، تا مقصد خود را بوسیله او برآورده سازد . این مانند آن است که غل و زنجیر به گردن کسی اندازد و به جبر ، از او بهره برداری نمایند .

روشهای متعددی برای احضار و تسخیر جن ذکر شده است : خواندن ادعیه و اوراد مخصوص و تحمل ریاضت های عجیب و غریب از جمله نکات مهم برای تسخیر جن است . ولی همه آنها مقدمه و به منظور تسلط بر نفس است.

اجنه ای که مورد تسخیر انسانی قرار میگیرند در جامعه جنیان مورد تحقیر واقع میشوند .

یک جن در ابتدا از اینکه به خدمت انسان (که اشرف مخلوقات بوده و دارای رتبه وجودی خاص در بین همه مخلوقات است) در آمده است افتخار میکند اما به مرور زمان ازینکه در بند کشیده شده خسته و معذب میشود به همین دلیل هر عملی برای رهایی از این ارتباط انجام میدهد .

تسخیر جن اغلب اوقات یک عمل دو طرفه است . ضمن اینکه تسخیر کننده بهره میبرد جن نیز سود میبرد به این معنا : شخصی که تسخیر کننده است هدفی را دنبال میکند و برای رسیدن به آن از قدرت ، سرعت و نامرئی بودن جن استفاده مینماید اما مسئله به اینجا ختم نمیشود حال در قبال این اعمال و گرفتار بودن در دست انسان جن نیز خواسته هایی دارد که باید توسط تسخیر کننده انجام شود و در غیر اینصورت مورد اذیت و آزار قرار خواهد گرفت دقیقا عین یک معامله دوطرفه .

و تفاوت تسخیر جن با یک حیوان وحشی همین است که چون جن نیز دارای شعور و اراده است در قبال خدمت رسانی چیزی میطلبد.

البته ارتباط با انسان خود باعث قدرت جن و نیرو گرفتن از انرژیها و عقل انسان است و حتی اگر علنا چیزی را نخواهد (که حتما میخواهد) بهره خود را برده است و تسخیر کننده بدون اینکه بداند هر روز در حال از دست دادن نیروهای درونی و جسمی خود میباشد.

بسیاری از مردم برای اهداف خوب سراغ تسخیر جن میروند مثلا برای اینکه مشکلات مردم را حل کنند برای همین دلیل کارشان را الهی میدانند ، از طرفی میگویند ما اوراد و طلسماتی را با خود همراه میکنیم که ضرر اجنه شامل حالمان نشود ، اما با رسیدن به این قدرت کاذب هوای نفس بیدار شده ،قطعا از این ارتباط سوء استفاده میشود و اجنه در صورتی که نتوانند به خود شخص ضرر بزنند قطعا اطرافیان را مورد اذیت قرار میدهند ، راه های بسیاری را نیز برای ضرر های غیر مستقیم طی میکنند به همین دلیل شاید بیش از 90 % از کسانی که اعمال احضار و ... را انجام میدهند افراد مفلوک و فقیری هستند و این سوال در ذهن میآید : که اگر تو کاری میتوانی بکنی اول برای خود میکردی.

ما اعتقادی به در اختیار قرار دادن اوراد ، اذکار و اعمال ارتباط با اجنه نداریم . صرف نظر از غیر شرعی بودن این مسئله

اولا افراد نمیتوانند از دستوری واحد برای ارتباط با جن استفاده کنند زیرا قدرتهای روحی متفاوت است دوما درصورت اجرای اعمال و دستورات بصورت کامل چون فرد هنوز از بنیه کامل برای تسلط برخوردار نیست نمیتواند ملاقاتی با اجنه داشته باشد به همین دلیل پس از ریاضتهای طاقت فرسا به اصل وجود جن که در کتب آسمانی آمده را نیز منکر میشود سوما بدلیل احاطه نداشتن به دنیای جن  امکان تسخیر اجنه با قدرتهای بالا وجود دارد ( تسخیر جن همان دام پهن کردن یا صید است که تا صید رویت نشود از توان و نوع او خبر ندارید) لذا ضررهای جبران ناپذیر ، بسیار اتفاق میافتد
=============
جن‌ها از آهن می‌ترسند، و هرکسی موفق شود سوزنی در بدن و یا لباس آنها وارد کند می‌تواند کنترل انها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث می‌شود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود در آورند. گفته‌اند که مردی هر روز اول صبح متوجه می‌شد که اسبش خسته‌ است، گویی تمام شب را دویده باشد، یک روز اول صبح دید که دختری زیبا سوار حیوان شده. او متوجه شد که دختر جن بوده و به سرعت سوزنی را در لباس او فرو کرد و آن جن را تسخیر کرد. اینگونه بود که دختر در خانه آن مرد به عنوان خدمتکار و آشپز به کار گرفته شد. او چنان نان‌های خوشمزه‌ای می‌پخت که در کل کشور نظیر نداشت. خانم خانه که کنجکاو شده بود که جن چگونه نانی به این خوش طعمی می‌پزد، یک روز صبح جن را دید که بر روی آرد ادرار می‌کند و با مخلوط کردن آنها خمیر درست می‌کند. جن که متوجه کدبانوی خانه شده بود و فهمید که ممکن است بابت این کار تنبیه شود، بقالی را فریب داد و وی سوزن را از لباس جن در آورد و او فرار کرد
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اثبات و جود جن

حقیقت امر این است که جن وجود دارد و در همین عالم ما و کره ی خاکی و کنار ما زندگی می کنند.آنان دارای قدرتهای عجیبی می باشند که انسان فاقد آن قدرتهاست و البته آنها در حالات عادی دیده نمی شوند.محکمترین دلیل برای اثبات وجود جن آیات نورانی قرآن و روایات صحیحه می باشد که نمی توان به آنها خدشه ای وارد نمود.آیات فراوانی وجود دارد که از جن صحبت نموده و یا اجنه را مورد خطاب قرار داده است،از جمله ی آن آیات عبارتند از:
آیه ی 100 و 112 و 128 و 130 سوره ی انعام
آیه ی 38 و 179 سوره ی اعراف
آیه ی 88 سوره ی اسراء
آیه ی 50 سوره ی کهف
آیه ی 17 و 39 سوره ی نمل
آیه ی 12 و 14 و 41 سوره ی سباء
آیه ی 29 سوره ی فصلت
آیه ی 18 و 29 سوره ی احقاف
آیه ی 56 سوره ی ذاریات
آیه ی 1 و 5 و 6 سوره ی الجن
آیه ی 27 سوره ی الحجر
آیه ی 15 و 39 و 33 و 56 سوره ی الرحمن
و خود سوره ی مبارکه ی الجن و.....
همچنین بعضی از مردم دنیا اجنه را مشاهده کرده اند،از جمله در ایران مردم شهرها و روستاهای مختلف این موجودات را دیده اند،اهل دربند از شهر های شروان همچنین مردم میانه ی آذربایجان شرقی بسیار اجنه را مشاهده کرده اند.(1) اینجانب نیز افرادی را میشناسم که می توانند اجنه را حاضر نموده و با آنان صحبت نمایند و به اصطلاح اجنه را به تسخیر خود درآوردند،اگر شخصی بتواند جنی را تسخیر کند می تواند جن تسخیر شده راببیند و با او صحبت کند.جن را بسیاری از مردم دیده اند،رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز ایشان را دیده است و همچنین دیگران پس از وی اجنه را مشاهده کرده اند.(2)


تقدم خلقت جن بر انسان:


روز شنبه تعلق به سیاره ی زحل دارد و روزی است که در چنین روزی ابوالجان پدر جنیان خلق گردید و عید یهودیان است.(3) طبق شواهد و معلوماتی که در دست است،شرارتها و گناهان جنیان از انسانها بیشتر است و در رأس تمام اشرار شیطان قرار دارد که از جنیان محسوب می شود،به آیه ی زیر توجه فرمایید:


سوره ی ذاریات - آیه ی  56- ترجمه:و جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا به یکتایی پرستش کنند،بعضی از علما در تفسیر آیه ی فوق الذکر گفته اند که:مقدم شدن اسم جن بر انسان به خاطر این است که خلقت جنیان در خلقت بر انسان تقدم دارند. میان خلقت جان پدر جنیان و حضرت آدم (علیه السلام) شصت هزار سال فاصله بود.(4) حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند:هفت هزار سال قبل از خلقت آدم (علیه السلام) بر روی زمین دو طایفه مسکن داشتند و می زیستند:طایفه ی جن و طایفه ی نسناس،نسناس طایفه ای بودند که به انسان شباهت داشتند اما در زمره ی بنی آدم نبودند و مشخصات ظاهری آنان این بود که دارای یک دست و یک پا بودند و بجای دهان منقار داشتند و مانند چهار پایان می چریدند.(5) بقایای اجساد نسناس ها توسط دانشمندان از زیر خاک به دست آمده است که وجود آنها را در روزگاران بسیار کهن به ثبوت می رساند،اغلب اوقات این دو طایفه با هم در جنگ و نزاع بسر می بردند اما فساد و سرکشی جنیان بیشتر بود،خداوند عالم جمعی از فرشتگان را به جنگ با آنان گسیل داشت که در نتیجه ی این جنگ جنیان شکست خورده و جمع کثیری به هلاکت رسیده و جمعی اسیر و بسیاری نیز به جنگل ها و صحراها گریختند،کودکان و خردمندان جنیان به اذن خدای تعالی امان داده شدند.(6)


منابع و پی نوشت ها:
دنیای ناشناخته ی جن – جعفر حمزه
دنیای مرموز جن – ستار پور ابراهیم گلرودباری
1.کشکول – شیخ بهائی
2.تفسیر کبیر - فخر رازی
3.منهاج العارفین و معراج العابدین – علامه محمد حسن حسنی سمنانی
4.تفسیر منهج الصادقین – ملا فتح الله کاشانی
5.سماء العالم،بحارالانوار – علامه مجلسی
6.نثر طوبی یا دایرة المعارف لغات قرآن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مسجد الجن


این مسجد مشهورترین و مسجد کهن مکه است. موقعیت آن در پایین کوه حجون به مت حرم، حدود پنجاه متر بعد از پل حجون و در حاشیه قبرستان حجون است. خیابان کوچکی است در کنار مسجد با نام «شارع مسجد الجن» که هنوز تابلوی قدیمی آن بر دیوار وجود دارد.

از نامهای دیگر این مسجد، «مسجد الحرس» است. به نقل ازرقی، این نام از آن جهت است که صاحب الحرس، که در مکه گشت شبانه داشت، به این محل می آمد و در آنجا با عرفا - چهره های شناخته شده و برگزیده قبائل - و حراس دیگر، از شعب عامر و ثنیة المدنیین، دیدار می کرد.

بنا به نقل برخی از روایات، نامگذاری آن به مسجد جن به جهت رابطه ای است که با سوره جن دارد. می دانیم که سوره جن یکی از سوره های قرآن است. خداوند در این سوره فرموده است:

«جنها آیات الهی را شنیده و به آنها ایمان آوردند»

گویا این آیات در محلی که به نام مسجد

جن شهرت دارد، نازل شده است. برخی نامیده شدن آن را به مسجد البیعه، به دلیل بیعت جن با آن حضرت دانسته اند.

برخی روایات تاریخی به این نکته اشاره کرده اند که رسول خدا (ص) محل مسجد را برای عبد الله بن مسعود مشخص و معین فرمود.

از تاریخ بنای این مسجد، اطلاعی در دست نیست، اما می دانیم که مسجد در قرن دوم و پس از آن، به همین نام سرپا بوده و مورخان در طول قرون مختلف از آن یاد کرده اند.

مسجد جن در ناحیه شمالی مسجد الحرام، اندکی پس از پل حجون، واقع شده است. در شرق مسجد، خیابان مسجد الحرام و در غرب آن، خیابان جن قرار دارد و مسجد تقریبا در محل تلاقی این دو خیابان قرار گرفته است.

محل فعلی مسجد دقیقا در محل قبلی آن است و در بازسازی جدید، مساحت آن به 600 متر مربع رسیده است. بنای مسجد محکم و مناره ای در رکن شمال شرقی آن قرار دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دنیای اسرار آمیز جن

ابو علی سینا در رساله ی « حدود » نوشته : جن حیوانی است هوایی ، ناطق ، دارای جسمی لطیف و شفاف و دارای قدرت شکل دهی به جسم خود به اشکال مختلف است


انسان از چهار عنصر خاک ، اب ، باد و اتش تشکیل شده در حالی که جن فاقد عنصر خاک میباشد و عنصر غالب در جن اتش میباشد  به همین علت قوه ی جاذبه ی زمین روی انان اثر ندارد


در تفسیر  منهج الصادقین از تالیفات  ملا فتح الله کاشانی امده است : میان خلقت  جان « پدر جنیان » و حضرت ادم « پدر ادمیان » شصت هزار سال فاصله بوده و در روایتی دیگر ، علامه مجلسی در سماء العالمِ بحار الانوار از حضرت  امیر المومنین علی (ع) روایت کرده : هفت هزار سال قبل از خلقت ادم ، بر روی زمین دو طایفه  زندگی میکردند ، طایفه ی جن و طایفه ی نسناس


نسناس طایفه ای بودند که قدری به انسان شباهت داشتند و دارای یک دست و یک پا و بجای دهان ، منقار داشتند و مانند چارپایان  میچریدند ، اغلب این دو طایفه ، در جنگ و نزاع بودند اما فساد و سرکشی جنیان بیشتر بود و  خداوند  جمعی از فرشتگان را به جنگ  انان فرستاد


در این جنگ جمع کثیری از جنیان کشته شدند جمعی نیز اسیر  و تعدادی نیز به جنگل ها و صحرا ها گریختند . به اذن خداوند کودکان و خردسالان و زنان و مومنین  جنیان ، امان داده شدند . یکی از کودکان جنیان بنام « عزازیل » همین تخم جن ، شیطان لعنت الله علیه بود که خداوند دو فرشته را مامور نگهداری و تربیت او نمود


فرشتگان ، او را به اسمان ها بردند ، شیطان بواسطه ی تعلیماتی که گرفته بود و کثرت عبادت و بندگی خدا ، به درجه و مقامی رسید  که همچو فرشتگان مقرب درگاه الهی گردید ولی پس از هفت هزار سال عبادت ، هنگامی که حضرت ادم خلق گردید تمام فرشتگان که شیطان نیز در بین انان بود ، بر ادم سجده نمودند ولی شیطان ، بخاطر خباثت  و شرارت نهفته در ذاتش ، از امر خداوند سر پیچی کرد


جنیان چون مانند فرشتگان معصوم نیستند و دچار خطا و لغزش میشوند ، بهمین خاطر بود که ابلیس مغرور به جنس خود که از اتش بود به درگاه الهی عرض کرد : چگونه من که از جنس اتش و برترم بر ادم که از جنس خاک است سجده کنم


از حضرت امام صادق (ع) نقل شده (1) که : پس اینکه ابلیس از بارگاه الهی رانده شده ، قادر بود تا هفت اسمان بالا برود و به سخنان فرشتگان گوش کند و خبر های اسمانی را کسب کند ( استراق سمع = دزدیده گوش کردن )  اما با تولد حضرت مسیح (ع) از بالا رفتن به سه اسمان بالایی منع شد و فقط میتوانست تا چهار اسمان بالا برود و وقتی حضرت رسول اکرم (صل الله علیه و اله ) بدنیا امد ، ابلیس از صعود به تمام طبقات اسمان ها منع شد و از ان پس فرشتگان ، شیاطین جن را با تیر های شهاب از در های اسمان راندند و برای همیشه از صعود به اسمان ها محروم شدند


از پیامبر اکرم (ص) نقل شده (2) که فرمودند : خداوند جنیان را بر پنج گروه افریده ، گروهی از انان مانند باد در هوا در حرکتند و گروهی شبیه مار ها و گروهی عقرب ها و گروهی دیگر حشرات زمینی و گروهی دیگر همچون ادمیان هستند که ثواب و عقاب دارند


«شیرین یربوع» نوعی از جن است که به شکل زنان و در بیشه زار ها و بیابانها زندگی میکند این نوع جن اگر بر انسانی دست یابد با او بازی بازی میکند ، مانند گربه با موش ، تا او را بتدریج بکشد  و اگر ببیند  کسی زیبا روی است ، مفتون و شیفته ی او شده ولی همچنان به اذیت و ازار میپردازد


شیرین یربوع تا مدت زمان طولانی با « سعلات » همدم بود و زندگی میکرد . فرزندان سعلات را که از شیرین یربوع متولد شده اند بنی سعلات گویند


نوع دیگری از جن وجود دارد بنام «الزولاب» که در یمن بسر میبرد و گاها در اطراف مصر هم دیده شده و بسیار شهوت ران است و  همین عمل او باعث مرگ ادمیان میشود و اگر از ادمیان کسی از او نترسد قدرت ازار پیدا نخواهد کرد


نوع دیگری از جن بنام «الغدار» وجود دارد که در  جزایر دریا ها زندگی میکند و صدای بسیار مهیبی دارد شباهت بسیاری به ادمی دارد  و از قاتلین ادمیان است


نوع دیگری از جن بنام «وشق» میباشد که شکل او نیمی شبیه ادمی و نیمی شبیه نسناس است


از انواع دیگر جن میتوان از «منها» نام برد که کارش فریب و گمراه کردن  زاهدان و عابدان است و کاری میکند که پرهیزکاران چنین پندارند که صاحب کرامات شده اند و بدین نحو فرد را دچار عُجب و غرور میکند تا از صراط مستقیم گمراه گردند . میگویند زاهدی میهمان داشت و میهمان میدید که هر شب هنگام افطار ، اطراف زاهد چراغانی میشد و سفره ی رنگینی گسترده میشد و میهمان بسیار متعجب میگشت تا اینکه از ان زاهد دلیلش را سئوال کرد ، ابتدا زاهد از پاسخ گفتن طفره میرفت ولی وقتی اصرار میهمان خود را دید ، در جوابش گفت : مدتی است که هر شب چنین اتفاقی میافتد تا من گمان کنم اینها از کراماتی است که من بدست اوردم  اما من در همان وهله ی نخست  دانستم که از شیاطین جنیان است ولی به روی خودم نیاوردم تا گمان کند مرا اغوا نموده در حالی که من او را فریب داده بودم و تا سخن زاهد به اینجا رسید چراغ ها و سفره ی رنگین ناپدید شدند (3)


از انواع دیگر جن میتوان به جنی که در بلوچستان زندگی میکند و قدی کوتاه و پوشیده از مو دارد ، اشاره کرد که در کتاب « روح های  تسخیر شده » از این نوع جن نام اورده شده که شیار های چشمان انان عمودی و پاهای انان همچو چارپایان سم دار است و بسیار شبیه انسان ها میباشند و بیشتر در دل شب ها فعالیت دارند و مجالس بزم و عروسی خود را در حمام ها ، سرداب ها ، اب انبار ها و ... برپا میکنند 


 حتی بعضا  توسط افرادی  مشاهده شده که این نوع جنیان در خانه هایی به بازی مشغول بوده اند و چه بسا بارها از روی رختخواب  انسانهای بخواب رفته  نیز عبور کرده اند . گزارش شده که در بلوچستان بیشتر جنیان مردم ازار هستند (4) البته جنیان موجوداتی بسیار ترسو هستند و از سلاح سرد میترسند و وجود کارد بزرگ و یا شمشیری در خانه باعث فرار انها میشود (4)


شیاطین جن اقسام گوناگونی دارند که معروفترین انها بنام «غول» است و بیشتر در سر راه مسافرینی که تنها در بیابانها سرگردان شده اند ظاهر میشود و در نهایت قصد جان او را خواهد کرد (5)


سایر انواع جنیان میتوان به تیره های «آل» و «مرد آزما» و «بختک» اشاره کرد که  که شبیه به انسان هستند که دو گوش دو چشم و بینی و دهان مانند انسان دارند ولی بسیار قوی هیکل و نیرومند هستند (5)


جنیان مانند اتش سرخ رنگ هستند و در این رنگ شدت و ضعف دارند یعنی سرخ تیره ، سرخ روشن و غیره و نوعی از جنیان  خاکستری رنگ هستند و طبیعتی خشن دارند و نوع دیگری سفید رنگ و بسیار زیبا و مانند انسان سفید پوست هستند و چشمانشان مانند انسان افقی قرار دارد ، همه ی جنیان مو دارند ولی شاخ و دم ندارند ، صدا دارند و بیشتر از حواس پنجگانه ی ادمیان دارند و بر خلاف ادمیان ، دستگاه گوارش ندارند زیر فاقد عنصر خاک میباشند و از هوا استفاده میکنند و اب هم جز غذای انها نمیباشد ولی از بوی غذای ادمیان تغذیه میکنند ، شخصی نقل میکرد : برای سیاحت  به یکی از مناطق سر سبز  شمال رفته بود که شبانگاه با پختن غذا ، سنگ هایی به سویشان پرتاب میشد و دانست که از جانب جنیان و بخاطر بوی غذا بوده و بهمین خاطر ظرفی غذا به سمتی که احساس میکرد از انطرف سنگ ها پرتاب شده برده و در لابلای درختان نهاده و پس از بازگشت دیگر سنگی پرتاب نشده (5)


در بین منجمین ، روز شنبه متعلق است به سیاره ی زحل و روزی است که در ان پدر جنیان «ابوالجان» خلق گردید و همچنین عید یهودیان است (6) از انجایی که منجمین زحل را طالع نحس اکبر میدانند  و تعلق ان به روز شنبه ، لذا این روز نحس و بد است و بیشتر شرارت ها و امور بد در این روز اتفاق میافتد که در راس تمام اشرار « شیطان » از جنیان است      


در بین جنیان مانند ادمیان ، خوب و بد ، کافر و مومن وجود دارد و هر جنی زیر دست و در اطاعت روسا و پادشاهان  خود هستند  چنانکه هرگز از روسای خود نافرمانی نمیکنند . در هر روز از ایام هفته  یکی از جنیان بر تمامی جنیان  حکومت و پادشاهی میکند و پادشاهی این هفت جن همیشه ثابت است و حاکمان و پادشاهان جنیان عبارتند از :(7)


پادشاه روز شنبه  بنام میمون ابانوخ


پادشاه روز یکشنبه بنام سعید المذهب ابو عبدالله


پادشاه روز دوشنبه  بنام ابی الحارث


پادشاه روز سه شنبه بنام ابی محرز احمر


پادشاه روز چهار شنبه بنام برقان با کنیه ی ابوالعجایب


پادشاه روز پنج شنبه بنام شهمورس که قاضی جنیان نیز میباشد


پادشاه روز جمعه بنام ابیض با کنیه ی ابوالحسن زوبعه


در کتاب « اسفار حضرت ادم (ع) » امده : اسم پدر جنیان «‏ طارنوش » بوده و لقب ان  « جانّ »  میباشد


وقتی فرزندان و نسل طارنوش در روی زمین زیاد شد خداوند دینی برای انان برگزید و ابوالجان  و فرزندانش و جنیانِ پیروش  ، احکام شریعت را قبول کردند و مدتی بدین منوال زندگی کردند تا اینکه بنای عصیان و نافرمانی گذاشتند و خداوند پس انکه حجتش را بر انان تمام کرد، به عذابی دردناک گرفتارشان گردانید و همه را بغیر از مؤمنان هلاک گردانید


پس از ان خداوند ، جن دیگری بنام « حلیایش » را شریعت جدیدی عطا نمود اما چون اساس فکر جنیان بر شرّ بود ، دوباره راه نافرمانی در پیش گرفتند و مجدداْ خداوند بر انان عذاب نازل نمود . سپس خداوند جن دیگری بنام « ملیقا » را حاکم بازماندگان از جنیان نمود ولی این طایفه همچنان به راه نادرستی گام بر میداشتند و باعث شدند تا خدواند بار دیگر بر انان عذاب نازل کرد


پس از ان عذاب ، جن دیگری بنام « هاموس »  که به زیور فضل و دانش و سداد  اراسته بود حاکم جنیان گردید . پس از فوت هاموس ، اشرار بنی جانّ ، کفران نمودند و خداوند بر انان رسولانی دیگر فرستاد ولی جنیان هدایت پذیر نبودند و حکمت الهی مقدّر گردید  که بار دیگر  انان را عذاب نماید


بفرمان خداوند لشگری از فرشتگان به جنگ جنیان رفتند و همه را بغیر از مومنین و کودکان را به هلاکت رساندند . شیطان نیز کودکی باز مانده از ان عذاب بود و در قسمت قبلی گفته شد که چطور با فرشتگان همنشین و مقرب درگاه الهی شد


از سویی دیگر جمعیت جنیان پس گذشت مدتی افزوده شد و بتدریج از جزایر و مواضع غیر مسکونی  بیرون امده و در سرزمین های اباد سکنا گزیدند . با زیاد شدن جمعیت جنیان ، بر تعداد کافران و نافرمانان از امر الهی افزوده شد تا جایی که شیطان که در ان موقع از مقربین بارگاه الهی بود از خداوند اجازه خواست به منظور هدایت و ارشاد جنیان بر زمین فرود اید و خداوند نیز او را با جمعی از فرشتگان به زمین فرستاد و گروهی اندک نیز به اطاعت انان در امدند


از جانب شیطان « سهلوب بن ملاتب » ماموریت یافت تا به نزد بزرگان جنیان رفته و به هدایت و ارشاد انان مشغول گردد ولی جنیان از بس یاغی بودند او را که از مؤمنین جنیان بود ، کشتند


پس از اینکه غیبت سهلوب طولانی گشت ، شیطان یکی دیگر از پاکان جن را مامور ارشاد کرد که او را نیز کشتند و همینطور رسولان متعددی از جانب شیطان فرستاده شد که همگی بدست ان ناپاکان کشته شدند . اخر الامر شیطان بنا بر حکم الهی ، « یوسف بن یاسف » را مسئول هدایت  جنیان یاغی نمود .


جنیان قصد جان یوسف را نموده بودند که یوسف به لطایف الحیل از چنگ  انان گریخت و تمام واقعه را برای شیطان گزارش کرد . خداوند به عزرائیل دستور داد با جمعی دیگر از فرشتگان به جنگ جنیان رفت و کافران و همه ی اهل طغیان را کشت و تعدادی نیز به اکناف عالم پراکنده شدند (1)


در بحار الانوار از حضرت علی علیه السلام نقل است که : خداوند  پیامبری بنام  یوسف برای جنیان فرستاد ( در نسخه ای دیگر بنام یوسف بن یانان و در جایی دیگر بنام یوسف بن یاسف امده ) که ان پیامبر ، جنیان را به خدا پرستی و اعمال نیک دعوت کرد  ولی ان نافرمانان پیامبر خود را کشتند و این واقعه قبل از خلقت بشر بوده


اطلاعات تکمیلی در مورد سایر خصوصیات جنیان :


روش زندگی انان مانند  حیوانات است و احتیاج به  لباس ندارند ، در سراسر نقاط زمین پراکنده هستند ، دارای نیروی خاصی هستند که مانع از برخورد اشیاء با انان میشود ، بصورت خانوادگی زندگی میکنند ، جا و مکان خاصی ندارند ، مانند انسان ها نر و ماده دارند ، دارای دستگاه تناسلی و جفتگیری هستند ، بچه در شکم مادر پرورده میشود و مدت بارداری انان کمتر از انسان است و در هر  شکم تنها یه بچه متولد میشود و وضع حمل جنیان بسیار راحت است و رشد بچه نیز سریعتر است ، قدرت دافعه نسبت به انسان دارند یعنی هر جا انسانی پیدا شود ، جنیان بدونه اینکه خودشان متوجه بشوند از انسان دور میشوند ، قدرت دیدشان از ماده عبور میکند ، یعنی میتوانند اعماق زمین یا پشت کوه ها را مشاهده کنند ، بسیار دروغگو هستند بخصوص اگر توسط انسان ها برای کسب خبر و اعمال غریبه تسخیر و احضار شوند ، جنیان تمامی میتوانند انسان ها را ببینند ولی انسانها نمیتوانند انها را ببینند مگر معدودی که در هر زمان تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نخواهد شد که اینان نیز خود دو گروه هستند یکی انانی که تحت تعلیمات امور غریبه قرار گرفته اند و دسته دیگر کسانی هستند که از بدو تولد بنا بر موهبت الهی و ذاتی ، قادر به دیدن جنیان میباشند ، حیوانات تمامی جنیان را  میبینند ولی برایشان بدلیل نداشتن قوه ی شعور امری عادی است ، دارای قوه ی ایجاد وهم و گمان در انسان ها هستند یعنی میتوانند خود را در ذهن انسان ها به شکل ها و اندازه های مختلفی ظاهر نمایند و یا به شکل حیواناتی که با انسان ها مانوس هستند در می اورند  ، قدرت تلقین به ادمی را دارند و همین وسوسه های شیطانی از نوع تلقین است ، اعمال زشت و پلید انسان ها موجب صدمه ی جنیان و همین عمل باعث ازار رساندن جنیان به انسان ها میشود ، بدلیل نداشتن عنصر خاک میتوانند طی الارض نمایند ولی سرعت سیر انان کمتر از سرعت روح ادمیان است ؛؛ رسد ادمی به جایی که بجز خدا نبیند (2)

زندگی جنیان به شرحی که قبلاْ گفته شد ادامه داشت تا وقتی که پیامبر مکرم اسلام (ص) به رسالت برگزیده شدند .نه نفر از رؤسای جنیان وقتی کلمات آسمانی قران را از زبان حضرت شنیدند اسلام اوردند و هر یک قوم خود را به قبول دین محمدی (ص) فرا خواندند و سپس قوم خود را به نزد رسول اکرم اوردند و دسته جمعی  به شرف اسلام نائل شدند (1)


در کتاب جنات الخلود امده که دونفر از جنیان به حضور پیامبر (ص) امدند و اسلام را برگزیدند و حضرت نیز نام یکی را «عبدالرّحمان» و نام دیگری را «عبدالقادر» گذاشتند . همانطور که گفته شد بعثت خاتم النبیّین بر همه ی جن و انس بوده است


وقتی که « بسم الله » گفته میشود اثر بد جن های کافر خنثی میشود و خود را کنار میکشند اما مؤمنان جنیان چون با بشر دشمنی ندارند ، فرار نمیکنند


حضرت امام علی (ع) فرموده : وقتی که لباس خود را از بدن در میاورید بسم الله بگویید تا جنیان ان را نپوشند و اگر نگویید  انرا تا صبح به تن خواهند کرد و حضرت امام زین العابدین (ع) فرموده : گوشت را از استخوانش بطور کامل پاک نکنید که جنیان از ان بهره میبرند و اگر پاک کنید انان چیزی از خانه ی شما خواهند برد و از حضرت امام موسی الکاظم (ع) نقل شده : خوردن سیب برای زهر ، سِحر ، رفع استیلای جنیان و غلبه ی بلغم نافع است و هیچ چیز برای دفع شر جنیان مفید تر از سیب نیست (2)


 حضرت امام حسن عسگری(ع) فرموده : روزی حضرت امام موسی بن جعفر (ع) در خدمت پدر بزرگوارشان حضرت امام صادق (ع) بودند که شخصی بنام «اشجع سلمی» وارد شد و قصیده ای را در مدح ان بزرگوار خواند . ان حضرت خواستند انعامی بدهند اما او تقاضای دیگری نمود و گفت  : مولای من ، گاهی در سفرهایم در بیابانهای تاریک و وحشتناکی قرار میگیرم که خوف تمام وجودم را میگیرد ، چیزی به من بیاموز تا باعث ارامش قلبم شود . حضرت فرمود : هر گاه از امری ترسیدی ، دست راست خود را بالای سر بگذار و با صدای بلند بگو : اَفَغَیرَ دینِ الله یَبغُونَ وَ لَهُ اَسلَمَ مَن فی السّماواتِ وَ الاَرض طَوعاً وَ کَرهاً وَ اِلیهِ یُرجَعُون ( ایه ی شریفه ی 83 سوره ی مبارک آل عمران ) . پس از تعلیم این ایه ، اشجع سلمی میگوید در بیابانی به جنی برخوردم و صدایی شنیدم که میگفت : او را بگیرید !! و منکه خوف کرده بودم  فوراْ این ایه ی شریفه را خواندم و شنیدم که صدای دیگری گفت : چگونه او را بگیریم در حالی به قران توسل جسته است ؟! (3) 


میگویند جنیان از خادمانِ حضرت سلیمان (ع) بودند و ان حضرت را در کارهایشان یاری میدادند (4)


همیشه از کودکی با خود فکر میکردم چرا پدرِ خدابیامزم همیشه مرا از نزدیک شدن و دست زدن به سگ ها پرهیز میداد ، در بین حیوانات چرا میگفت سگ  « عین النجس » است


در حدیثی موثق از حضرت امام صادق (ع) امده که : سگی که تمام مو های بدنش یکدست سیاه رنگ است ، جن است و از حضرت رسول (ص) نقل است که : سگ ها از ضعیفان جن هستند و اگر به شما نزدیک شدند چون نفس های بدی دارند از خودتان دورشان کنید . حضرت امام صادق (ع)  فرموده: سگی که یکدست سیاه رنگ است یا سفید رنگ  یا سرخ رنگ ، از جنیان است . در حدیثی از ابو حمزه امده است که : در بین راه  مکه و مدینه در خدمت امام صادق (ع)بودم  که ناگهان دیدم سگ سیاه یکرنگی به ان حضرت نزدیک شد و ایشان رو به سگ کرده و فرمودند : تو را چه میشود که اینچنین دوان دوان میروی ؟ .... و من ناگهان دیدم ان سگ شبیه مرغی شد و پرواز کرد و رفت . از حضرت پرسیدم شما هم دیدید ؟ یعنی این چه بود ؟ حضرت در جواب گفت : ابو حمزه ،  نام او «عثم» و پیک جنیان  می باشد و میرود که خبر مرگ هشام را به جنیانِ اکناف زمین برساند  (5)


یادتونه که گفتیم جنیان به اشکال مختلف هستند و از جمله شبیه مار ؟! مرد هیزم فروش و امینی بود و ماری را که لابه لای هیزم های خود دیده بود کشته بود . جنیان او را ربودند و به نزد بزرگ قوم خودشون بردند و گفتند ، این مرد ، پسر عمه ی ما را کشته و ما میخواهیم او را قصاص کنیم . هیزم فروش میگوید کسی را نکشته و نمیداند اینان چه میگویند و من هیزم فروشی بیش نیستم و امروز فقط ماری را که سد راهم شده بود با تبر کشتم ... ناگهان جنیان با خشم فریاد زدند ان مار  پسر عمه ی ما بوده و .... در حال جدل بودند  که بزرگ جنیان گفت : او را رها کنید و به همان جایی که ربوده بودین باز گردانید چرا که شما نمیتوانید او را قصاص کنید زیرا من از رسول الله (ص) شنیدم که به ما جنیان میفرمود : هر کس از شما در غیر صورت اصلی خود درآید و پس از ان کشته شود هیچ دیه و قصاصی ندارد و چون پسر عمه ی شما خودش را به شکل مار در اورده بود و مار نیز از دشمنان انسان ها محسوب میشود پس او خطایی نکرده و ... مرد هیزم فروش به ان بزرگ جنیان گفت شنیدم از رسول الله (ص) اسم اوردی  مگر ایشان را ادراک نموده ای ؟ وی گفت  آری من یکی از جنیانی هستم که در پیشگاه مبارک ایشان قرار گرفته و سخنان گوهر بارشان را شنیده ام (6)


در قسمت های گذشته از قتل ادمیان به دست جنیان نوشته بودیم که گفتید خیلی ترسیدید خوب حالا از قتل جنیان به دست ادمیزاد هم نوشتم که بدهکار جنایتکارا نباشم و شما هم دلتون خنک بشه اما نه صبر کنید جایی نرید هنوز از این داستان های شیوا بازم دارم


در بحرین فردی شتر خود را گم کرده بود وقتی در بیابان انرا یافت ، ریسمانی به گردنش انداخت و بطرف منزل خود روان شد و در بین راه ، در حال گذر از قبرستان «عجمان» بود که ناگهان دختری را در کمال زیبایی و لطافت دید و حیران بود که ان دختر کیست در قبرستان چه میخواهد که ناگهان ان دختر، صاحب شتر را به اسم صدا زد و گفت : برای برگشت خیلی تاخیر داشتی و میدانی من چه مدت انتظار تو را میکشم ؟ هم اکنون ارزوی وصلت با تو را دارم و ...... از انجایی که ان دختر بی نهایت زیبا رو و خوش اندام بود ان مرد صاحب شتر نیز به او رغبت نشان داد و شتر خود را بر زمین خوابانید تا ..... وقتی که تمام اعضای دختر را نگاه میکرد  متوجه شد که پاهای او مانند پا های ادمیان نیست و از مو پوشیده شد و کثیف میباشد ، بسرعت متوجه شد که ان دختر از جنس جنیان است و فی الفور یک سرِ ریسمان شتر را به قطب شتر و سر دیگر ریسمان را حلقه کرده به گردن دختر جنی میاندازد و بسرعت سوار شتر شده و او را تا دروازه های بحرین میتازاند و وقتی مطمئن شد دختر جنی مرده  ، همه را خبر دار میکند و مردم میبینند که چه موجود زشت و نفرت انگیزی است (7)


ببینم از ازدواج متقابل انسان و جن چیزی شنیدید ؟


در کتاب قصص العلما و همچنین در کتاب دارالسلام عراقی امده  که مرحوم شیخ الفقها ، شیخ جعفر کبیر در لاهیجان بود و شخصی نزدش امد و گفت : میخواهم که با شما در خلوت امر مهمی را در میان بگذارم .... وقتی مجلس را خلوت کردند ان شخص گفت : من در حباله ی خود دو زن دارم ، روزی به صحرا رفتم و در زمینی خالی از اغیار ، دختری را دیدم که بی  نهایت زیبا بود که ابتدا از دیدن او در ان بیابان وحشت کردم . ان دختر وقتی حال پریشان مرا دید گفت نترس من دختری از طایفه ی جنیان هستم و عاشق تو شده ام . به خانه ی خود برو و برایم جای خاصی مهیا کن ، من هر شب پیش تو می ایم و هر چیزی از مال دنیا که بخواهی  برایت میاورم اما دو شرط دارد  اول اینکه از این به بعد از زنان خود بکلی کناره گیری کنی و دوم اینکه این راز را به هیچ کس نگویی و اگر هر کدام از دو شرط را رعایت نکنی تو را خواهم کشت و اموالی که برایت اورده ام را پس خواهم گرفت ...... من بر طبق گفته ی ان جنیّه  عمل کردم و تاکنون از زنان خود بریده و با او همخوابی داشته ام و او نیز به قول خود عمل کرده و اموال بسیاری برایم اورده است  اما نزدیکی با او مرا بشدت ضعیف کرده و مرگ خود را نزدیک میبینم و جرات هم ندارم از شرط هایش تخطی کنم . ای شیخ مرا از گردابی که در ان افتاده ام نجاتم بده ..... شیخ بزرگوار وقتی خوف و استیصال ان جوان را دید دو رقعه دعا نوشت و به ان جوان داد و گفت : یکی را بر روی اموالی که جنیّه برایت اورده بگذار و دیگری را در دست خود نگه دار و بر در خانه ات بنشین و هنگامی که ان دختر امد رقعه ای را که در دست محکم نگه داشته ای به او نشان بده و بگو این را  شیخ جعفر نجفی نوشته و .... جوان طبق انچه راهنمایی شده بود عمل کرد وقتی دختر جنی امد و رقعه را در دستان ان جوان دید  از او دور شد و به سمت اموالی که برایش اورده بود رفت ولی وقتی رقعه ی دوم را روی اموال دید برگشت به جوان گفت اگر ان رقعه ها را شیخ ننوشته بود ،  تو را بخاطر اشکار کردن اسرارمان حتما میکشتم و اموال را با خود میبردم  اما چاره ای جز اطاعت از دستور شیخ را ندارم و قادر به ایستادگی در مقابل ان بزرگوار را ندارم و این را گفت و از نظر ناپدید شد و ان جوان دیگر او را ندید (7)

1- پژوهشی در سحر و جادو  صفحه ی 82 که بنقل از بحار الانوار ذکر شده (ولی ننوشته از کدوم جلد بحار) و همچنین گوهر شب چراغ صفحه ی 73 که به نقل از مجمع البیان ذکر شده ( و او نیز ننوشته از کدام جلد مجمع البیان )


2- حلّیة المتقین صفحات 23 و 67 و 97 و 98


3- جن ، افسانه یا واقعیت ؟ صفحات 36 و 37


4- منهاج الصادقین جلد هفتم پاورقی  صفحه ی 15


5- دنیای اسرار امیز جن صفحات 43 و 44


6- آئینه ی سالکان  صفحات 113 و 114 به نقل از فتوحات مکیه جلد سوم باب 312 صفحه ی 49 ( این حکایت با کمی اختلاف در کتاب گلزار اکبری و لاله زار منبری نیز امده است ) 


7- گلزار اکبری و لاله زار منبری  صفحات 357 و 358 نویسنده : مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی ( مطالعه ی این کتاب را به همگان توصیه میکنم )



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان