۱۷۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

سلیمان نبی و اجنه

دوران پادشاهی سلیمان نبی یکی از عظیم ترین و بی نظیر ترین دوران بشر روی کره زمین است.در این دوره تمام موجودات با پادشاهی او با یکدیگر در صلح و صفا زندگی می کردند و تمام اجنه ی بد و خطرنک به دست او به زنجیر کشیده شدند و برای او کارهای خارق العاده می کردند.

[و نیز برخی از دیوان را مسخر سلیمان کردیم که به دریا غواصی کنند و یا به کارهای دیگر در دستگاه او بپردازند و ما نگهبان دیوان برای حفظ ملک سلیمان بودیم.]انبیاء ۸۲

[...و ما هم دیو و شیاطین مسخر سلیمان کردیم که بناها می ساختند و از دریا جواهرات می آوردند و دیگر از شیاطین را به دست او به غل و زنجیر کشیدیم.]ص ۳۷ و ۳۸

همانند این در دوران پادشاهی جمشید جم پادشاه اسطوره ای ایران باستان وجود دارد که در حقیقت بنای سال نوی ایرانی را گذاشت.پس از آنکه جمشید قدرتش سراسر زمین را فرا گرفت و همه ی مردم در دوستی و خوشی زندگی می کردند – جمشید تصمیم گرفت که آسمانها را تسخیر کند و برای این منظور تعدادی از اجنه ای را که به بند کشیده بود به تختی بست و به آنها امر کرد که او را به آسمانها ببرند.جمشید به آسمان پرواز کرد . مردم از دیدن تخت پرنده ی او که مثل آفتاب می درخشید آن روز را روز نو نامیدند و جشن نوروز را به پا کردند.

پس از جمشید پادشاه دیگری به نام کی کاووس چنین کاری را تکرار می کند به این معنی که قدرت شکست دادن اجنه را داشته است و در تمام طول شاهنامه پهلوانان ایرانی را در حال جنگ و کشتن دیوان بد می بینیم که مشهورترین آنها همان رستم است.

در اسطوره های ژاپن و چین نیز قصه های همانندی وجود دارد از جمله دو رگه ای از انسان و جن به نام اینو یاشا که با شمشیر اسرارآمیزش دیوان بد صفت را می کشد.

آیا جن زدگی حقیقت دارد؟

جن زدگی در گذشته هم بسیار کم اتفاق می افتاده چه برسد به حالا. جن هیچ قدرتی بر انسان ندارد مگر اینکه انسان:

۱-خودش را به جن پیشکش کند و از جن بخواهد که وارد بدنش شود .

۲-بسیار ضعیف النفس باشد و به راحتی فریب وسوسه های شیاطین را بخورد.

اما جن زدگی به آن شکلی که انسان را کامل از خود بی خود کند و او را به تسخیر خود در آورد اصلا وجود ندارد و مال فیلمهاست!هر لغزشی که انسان می کند و منجر به گناه و آزار دیگران می شود در نتیجه ی یک نوع جن زدگی از نوع بسیار خفیف است که به اختیار خود انسان انجام می شود و هیچ جنبه ی اجباری ندارد.

بسیاری از انواع پیچیده ی بیماریهای روحی و روانی نیز به راحتی با جن زدگی اشتباه می شوند حتی در دنیای مدرن امروز و این تا حدود زیادی به تلقین و باورهای شخص بستگی دارد.

اینترنت و ماهواره و تلویزیون امروزه با راههای فراوانی که برای گناه کردن پیش روی انسانها می گذارند از هر جنی خطرناک ترند. شیاطین وسوسه گر فقط از نوع اجنه نیستند و باید مراقب همه ی انواع شیاطین بود. انسانهایی که معتاد به مواد مخدر و الکل هستند به نوعی جن زده هستند زیرا به طور کامل روح و جسم خود را به دیگری سپرده اند و قادر به تفکر نیستند.


اجنه و پیامبر اسلام ؛

پس از تولد حضرت محمد اجنه به بشر نا مرئی شدند و خود حضرت هم قادر به دیدن آنها نبود… به جز شاید در چند مورد که ان هم به اذن خدا بوده و حضرت قدرتی و دخالتی در آن نداشتند.

[بگو مرا وحی کرده اند که گروهی از جنیان آیاتی از قرآن را استماع کرده اند و پس از شنییدن گفته اند که ما از قرآن آیات عجیبی می شنویم. این قرآن خلق را به راه خیر هدایت می کند بدین سبب ما به آن ایمان آورده و هرگز به خدای خود مشرک نخواهیم شد] جن ۲

در این آیه کاملا واضح است که خود حضرت محمد آگاهی از این نداشته که گروهی از جنیان قرآن خواندن او را شنیده بودند و خداوند او را با وحی آگاه می کند.

[و چون آن بنده ی خاص بلند شد(برای نماز) جنیان گرد او ازدحام کردند و نزدیک بود که بر سر هم بریزند( روی هم بیفتند )]۱۹

همچنین در این آیه وقتی حضرت محمد بر می خیزد تا نماز بخواند و یا در حال نماز خواندن بر می خیزد آگاهی ندارد که جنیان بر سر او ریخته اند تا نماز خواندنش را تماشا کنند..و خدا بعدا در این باره به او وحی می کند.

[ به یاد آور وقتی را که ما تنی چند از جنیان را متوجه تو گردانیدیم تا قرآن را بشنوند- چون نزد رسول رسیدند با هم گفتند گوش فرا دهید - چون قرائت قرآن تمام شد ایمان آوردند و به سوی قومشان برای تبلیغ و هدایت بازگشتند.گفتند ای طایفه ی ما - ما آیات کتابی را شنیده ایم که پس از موسی نازل شده است.در حالی که کتب آسمانی انجیل و تورات را که در مقابل او بود تصدیق می کرد...]احقاف ۲۹ و ۳۰

در آیات بالا خداوند گروهی از جنیان را به سوی پیامبر متوجه می کند و آنها صدای حضرت را در حال قرائت قرآن می شنوند و ایمان می آوردند اما همچنان هیچ اثری از گفتگو بین آنها و پیامبر نیست و پیامبر هم اختصاصا برای آنها نمی خواند بلکه جنیان از نزدیک او رد می شوند و صدایش را می شنوند.

۳ یا ۴ داستان در مورد حضرت محمد گفته شده است که اقدام به جن گیری می کند اما هر ۴ مورد جعلی و مورد تایید مراجع نیستند.زیرا هیچ اشاره ای از آنها در قرآن نیامده است. مقایسه کردن حضرت محمد با حضرت عیسی از این نظر کاری بی دلیل است زیرا اصلا رقابتی در میان نیست که ما بخواهیم حضرت محمد را برنده اعلام کنیم و بگوییم کدام پیامبر برتر و مهمتری هستند. ماهیت حضرت عیسی با حضرت محمد کاملا فرق دارد همانطور که آفرینش او فرق دارد و معجزات همه ی پیامبران هم با هم فرق دارند اما ماموریت همه ی آنها یکی است. پس پیام مهمتر از پیام آورنده است.

ادیان جنیان ؛

جنیان ادیان و فرقه های متعددی دارند و برای خودشان پیغمبر داشته اند ولی از پیامبران انسانها نیز استفاده کرده اند.برخی از ادیان آنها با انسانها یکی است و برخی بر ما نا شناخته است اما به طور کلی به دو دسته ی مومن و کافر تقسیم می شوند.برخی از اجنه اسلام آوردند و برخی به دینهای قبلی خود ماندند و بسیاری کافر هستند.

[و محققاٌ بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاردیم..].ّ اعراف ۱۷۹
[و اجنه هم مانند شما آدمیان گروهی کافر شدند و گمان کردند که خدا احدی را در قیامت زنده نخواهد کرد.]۷

از زبان اجنه در قرآن امده است:
[و همانا برخی از ما صالح و نیکوکار هستیم و برخی بر خلاف آن و اعمال ما هم بسیار متفرق و مختلف است. و ما چنین دانسته ایم که هرگز بر قدرت خدا غلبه نتوانیم کرد و از محیط اقتدارش خارج نتوانیم شد.]۱۱ و۱۲
[ و ما چون به آیات گوش فرا دادیم برخی ایمان آوردیم و برخی نیاوردیم و هر که به خدای خود ایمان آورد دیگر از هیچ نترسید.] ۱۳
[ و از ما جنیان برخی مسلمان و برخی کافر و ستمکارند و آنان که اسلام آوردند راستی به راه رشد و ثواب شتافتند.]۱۴

چگونه از اجنه در امان باشیم ؛

نفس خود را قوی کنید با ایمان و عبادت و انجام اعمال نیک و همیشه به یاد داشته باشید که شما فقط موقتی در این دنیا زندگی می کنید و حیات اصلی شما در سمت دیگر پرده است.پس دل به چیزی نبندید و فریب فتنه ی پول و شهوت را نخورید.
[بگو خدایا من از وسوسه شیاطین به سوی تو پناه می آورم]مومنون ۹۷
[ای گروه جن و انس به زودی به حساب شما خواهیم پرداخت.)الرحمن ۳۱
[وپناه می برم به خدا از آنکه شیاطین به مجلسن حضور یابن].ّمومنون ۹۸
[بگو من پناه می جویم به پروردگار آدمیان.پادشاه آدمیان.الله یکتا.معبود آدمیان.از شرّ و وسوسه شیطان.أن شیطان که وسوسه و اندیشه بد افکند در دل مردمان.چه آن شیطان از جنس جن باشد و یا انسان.] سوره ناس


جن به معنی چیزی که هست ولی به دلیل عدم ساختار ارگانیک یا فیزیکی قابل دیده شدن نمی‌تواند باشد. این امر ارتباطی با تولد رسول اکرم ندارد. « گندم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اطلاعاتی درباره جن

اجنه با ملائکه چند تفاوت دارند :

اول : به ان ها عقل و اختیار داده شده بود که هم می توانستند اطاعت کنند و هم معصیت نمایند ولذا احتیاج به راهنمایی و هدایت بیشتری داشتند ( سوره الذریات آیه 56 )

دوم : خدا آن ها را از آتش خلق کرده بود ، به همین جهت در شرارت و شیطنت بسیار قوی ب

اجنه با ملائکه چند تفاوت دارند :

اول : به ان ها عقل و اختیار داده شده بود که هم می توانستند اطاعت کنند و هم معصیت نمایند ولذا احتیاج به راهنمایی و هدایت بیشتری داشتند ( سوره الذریات آیه 56 )

دوم : خدا آن ها را از آتش خلق کرده بود ، به همین جهت در شرارت و شیطنت بسیار قوی بودند ( سوره اعراف آیه 12 ) بعکس ملائکه که از نور خلق شده بودند .

خدای تعالی بشر را بعد از جن خلق کرد ( سوره حجر ایه 27 ) . اجنه به انسان کاری ندارند و اذیتی به او نمی رسانند اگر شما آن ها را اذیت بکنید آن ها را خدا اجازه نمی دهد که به شما آزاری برساننند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 83 ) اجنه به دو قسم تقسیم می شوند :

یک دسته آن ها شیاطین نام دارند که کارشان اذیت و انحراف دادن بشر از صراط مستقیم است و یک دسته دیگر آن ها اجنه هستند که به هیچ وجه آزاری به بشر نمی رسانند و کاری به کار انسان ها ندارند . کتاب « قابوس کتاب مقدس » اسماء و صفات شیطان را این چنین نقل کرده است : 1- سخن چین 2- هلاک کننده 3- فرشته جهنم 4- رئیس دیوها 5- معصیت کار 6- ابلیس 7- قاتل 8- دروغ گو 9- پدر دروغ گویان 10- دشمن 11- مار 12- اژدها .

قرآن شیطان را به نام ابلیس ( سوره حجر آیه 30 ) که نام مستعاری است مکرر یاد کرده و او را از طایفه جن می داند ( سوره کهف آیه 50 ) و معتقد است که خدای تعالی جن ها را قبل از خلقت انسان از شعله های آتش آفرید ( سوره حجر آیه 27 )

بنابراین طبعاً آن ها مورد خطاب پروردگار و مکلف به وظایفی برای پیشرفت کمالات خود هستند ( سوره جن آیات 1 تا 17) ابلیس یعنی کسی که باطل را به صورت حق بر انسان ها جلوه می دهد و یا مایوس از رحمت خداست و شیطان یعنی کسی که بدترین شرارت ها را می کند .

اگر مکاشفات و خواب های صادق داریم در مقابلش خواب ها و مکاشفات شیطانی هم بیش از ان داریم و او جسم لطیفی است که به هر صورتی می تواند در آید و بعضی می توانند او راببینند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 237 حدیث 81 ) .

 

سال ها پیش قبل از رواج تلویزیون ، رادیو و کامپیوتر و سی دی ، تنها سرگرمی مردم به خصوص کودکان این بود که پای قصه های پدر بزرگ و مادربزرگ بنشینند و افسانه های توام با اغراق ان ها را بشوند و چه داستانی جذاب تر از قصه های جن و پری ! این قصه ها آن قدر جذاب بودند که بر روی باورها و عقاید آن کودکان تاثیر بسزایی می گذاشتند . البته اکثر این افسانه ها با اغراق و جعلیات شخصی برای جذابیت بیشتر بود غافل از عواقب خطرناک آن که علاوه بر ترس های مرضر ( فوبی ) نوعی شناخت نادرست را در آنان به وجود می آورد که هیچ متخصص و روانشنانی نتواند آن ها را از آرشیو مغزشان خارج کند و تا دم مرگ همراهشان بودند . البته پدربزرگ ها و مادربزرگ ها قصد سویی نداشتند تنها می خواستند مدتی بچه ها را از شرارت بیندازند و ارامشان کنند . آن ها چه می دانستند که این قصه ها در مغز کودک شکل می بندد و خارج کردنشان سال ها عذاب و زحمت نیاز دارد و چه بسا که تا پایان عمرشان آن باورها را یدک بکشند ؟

دلایل عمده ای که می توانند زیر ساخت فکری و باورها و عقاید ملتی را نسبت به موجودات نامریی بسازند در قرن اخیر می توان از نحوه برخورد بزرگترها ، باسوادان  جامعه و رسانه های یک کشور دانست اما در گذشته این وظیفه را ادبیات شفاهی و عامیانه مردم برعهده داشت و خوف و ترس از جن ها تا حد بسیار زیادی ریشه در همین تفکر عامیانه دارد .

دومین دلیلی که منجر به هراس انسان ها در طی تاریخ از جن ها شده است ، این است که ما انسان ها به لحاظ وجود روح عظیمی که درون کالبد مادی مان قرار گرفته است دارای توانایی هایی هستیم که متاسفانه عده کثیری از ان توانایی ها بی بهره اند و اطلاعی هم ندارند . از سویی در داستان ها و رویات مختلف هم زیاد شنیده ایم که جن ها اعمال محیرالعقول را در سریع ترین زمان انجام می دهند لذا وقتی انسان می خواهد بین توانایی های خودش و جن ها یک قیاس بگیرد ، خود را در مقابل جن ها موجودی بسیار ضعیف می پندارد و حق دارد که از آن موجود در هراس باشد .

سومین دلیل که موجب ترس انسان ها از اجانین شده است ، عدم وجود وسایل سرگرم کننده فعلی در گذشته بوده است که این خلاء را همواره با شعر خوانی و قصه گویی شبانه پر می کردند . جای هیچ بحثی در ارایه نادرست از ماهیت وجود جن در آن قصص وجود ندارد و همین ارایه نادرست داستان های مربوط به جن ها ، منجر به پدید امدن نوعی فرهنگ نادرست از شناخت حقیقی جن در نزد انسان ها شده است .

چهارمین دلیل که منجر به ایجاد طرز تفکری هراس انگیز در مورد جن ها شده است این است که مسئله وجود جن از همان ابتدا در موازات و نیز کنار مقولات دیگری چون جادوگری ، فال گیری ، اینده گویی ، کف بینی و غیره قرار گرفته که بی مناسبت با آن ها هم نبوده است و چون از همان ابتدای تاریخ ، صاحبان این فنون افراد خاصی بوده اند و بیشتر اهل گوشه نشینی و چله نشینی و ریاضت بوده اند و مردم درباره زندگی آن ها حرف و حدیث های اغراق آمیز و هراس آوری می ساختند .

در خاتمه باید گفت حقیقت این است که بر هیچ کس جز ذات اقدس احدیث معلوم نیست که در ان جهان لایتناهی چه موجودات نامریی افریده است و تا آن جا که لازم بوده خداوند در صلاحدید بشر می دانسته است مخلوقات نامریی را در کتب آسمانی و کلام وحی ، نام برده است ولی آن چه که مسلم است و عقل حکم می کند منطقی نیست که ما انسان های مترقی و پیشرفته نیز همانند انسان های عصر حجر از ان چه که نمی بینیم و به آن اشرف نداریم بهراسیم !

 

یک روز عصر وارد روستایی شدم که غروب بسیار سحر انگیزی داشت . من قصد عکس گرفتن غروب آن روستا را داشتم .

نگاه کردم دیدم در دامنه تپه یک اتاقک کوچک وجود دارد که اگر از آن جا عکس گرفته شود ، چشم انداز بی نظیری خواهد داشت .

به قصد رفتن به کلبه تپه حاضر می شدم که یکی از اهالی روستا گفت :

به ان کلبه نزدیک نشو که پیرمرد جن گیری در آن کلیه زندگی می کند و اگر مزاحمش بشوی تو را به حیوانی مبدل می سازد .

ضمن این که از دوربین ، آینه و قیچی متنفر است تو همه را داری !

به حرف آن روستایی توجهی نکردم و گفتم : من سرم درد می کند برای این جور کارها ! کوله پشتی مسافرتی ام را حاضر کردم و حالا دیگر به فکر عکس گرفتن نبودم و همه فکر و ذکرم ملاقات با این پیرمرد مرموز روستایی در کامیاران بود .

آرام ، آرام از تپه که به کوهی شبیه بود ، بالا رفتم به فاصله صد متری کلبه که رسیدم ، دیدم پشت پنجره کلبه پیرمردی با ریش انبوه جوگندمی اش که موهای سفیدش برسیاه غلبه داشت با پالتویی از نوع پالتوهای نظامیان در دوره رضاخان ایستاده و به من که درست داشتم مستقیم به طرف کلبه اش پیش می رفتم نگاه می کند .

وقتی به جلو کلبه رسیدم بی اعتنا به پیرمرد مرموز روی سکوی جلوی کلبه اش نشسته ام تا خستگی در کنم .

پس از چند دقیقه صدای ناخوشایندی در کلبه که از چوب جنگلی درست شده بود و سنگین به نظر می رسید توجهم را به خود جلب کرد اما سعی کردم کاملاً خونسرد و بی اعتنا باشم .

پیرمرد هم که تا آن موقع گویا تحت تاثیر تبلیغات اهالی روستا با کمتر آدمی برخورد کرده بود ، اندکی مایل به ایجاد ارتباط با من بود ، سرفه ای کرد و امد کنار من با فاصله ای حدود دو متر نشست با خود گفتم : این پیرمرد بر اثر حرف های زشتی که پشت سرش زده اند هیچ علاقه ای به ایجاد ارتباط با مردم را ندارد اما از طرفی انسان است و انسان موجودی اجتماعی است .

سپس سلامی گرم به او دادم و گفتم : از پابوس امام رضا (ع) به اینجا آمده ام و ای کاش نیامده بودم . اگر می دانستم مسافری را که از شهر امام هشتم به کردستان می آید این طوری پذیرایی می کنن قدم از خراسان بیرون نمی گذاشتم .

پیرمرد که ظاهرش درویش مابانه به نظر می رسید بالفاصله چهره اش متبسم شد و گفت قربان خاک پای اسب امام غریب هم هستیم .

سر و جانمان فدای یک نفس فرزندش مهدی ( عج ) و بلافاصله بازویم را گرفت و مرا دعوت به ورود به کلبه کرد .

روبروی در ورودی کلبه تمثالی از حضرت علی ( ع ) با آن ذوالفقار آبدیده و صورت ملکوتی نصب کرده بود و یک تبرزین را بر روی پوست بزی آویخته بود . وسایل زندگی اش معمولی ، اندک و فرسوده بودند .

چای گذاشت و مرا دعوت به نشستن کرد .

صحبت ما دو نفر گل انداخت از همه جا و همه چیز .

اما هنوز احتیاط می کردم از آن چه مردم روستا در موردش می گفتند سوال نکنم .

تا اینکه خودش شروع به راز گشایی کرد .

پیرمرد بر خلاف حرف های اهالی روستا ، بسیار مهربان و آرام به نظر می رسید و در کلبه اش هیچ چیز غیرطبیعی مانند طلسم و غیره به چشم نمی خورد .

می گفت ده سال پیش همسرم با دختر ده ساله ام از قاطر به ته دره پرت شدند و جان سپردند و من ماندم تنها در شهر بزرگ کامیاران . مقداری لوازم اولیه برداشتم و راهی کوه و بیابان شدم تا اینکه یک روز غروب همین جا چشم مرا گرفت و گویا نقطه زایش و محل ثقل روزی ام همین منطقه بود در همین جا کلبه ای ساختم و اثاثم را گذاشتم .

شبها بیشتر روی پشت بام می روم و وضویی می گیرم و با خدای خود راز و نیاز می کنم .

روزها هم اغلب داخل کلبه « چله » می نشینم .

پرسیدم : چله جن ؟

پاسخ داد که نه پسرجان ، چله جن که حرام است و تازه دردی را درمان نمی کند . چله آدم شدن ! می نشینم تا آدم شوم . گفتم : اختیار دارید . شما همین الان هم از خیلی ها آدم ترید !

تا نزدیکی های ساعت 12 شب با او صحبت کردم و نتیجه ای که از مصاحبتش گرفتم این بود که او مردی بسیار با اراده قوی است که تحت تاثیر یک فشار روانی که ناشی از مرگ همسر و دخترش بوده است سر از بیابان در آورده و به ریاضت کشی پرداخته است . در زمینه هایی هم به مکاشفاتی نایل آمده است . برای مردم روستا هم گره گشایی کرده است و تمام اتهاماتی که به او زده بوده اند اهم از فال گیری ، جن گیری ، رمالی و غیره همه پوچ و واهی بود .

 

یک روز عصر به بیرون روستایمان رفتم و محلی خلوت و دنج را برای چله نشینی انتخاب کردم و پایان همان روز اولین شب چله نشینی ام را در همان محل آغاز کردم ، تا شب سی و یکم هیچ علامتی یا صدایی را نشنیدم و تنها سر ساعت معینی وضو می گرفتم و دعای مخصوص همان شب را شروع می کردم و می خواندم و نزدیکی های اذان صبح بدون کمترین مشکلی از خط خارج می شدم و به خانه بر می گشتم . در این ایام گاهی با خود می گفتم که نکند این چله نشینی خرافه ای بیش نیست و گاهی نیز در وجود جن دچار شک و تردید می شدم و با خود می گفتم اگر جنی وجود داشت تا حالا باید دیده می شد گاهی هم دچار تردید می شدم که نکند دعاها را اشتباه خوانده ام و باید تکرار کنم . اما در اواسط دعای شب سی و یکم بودم که یک مرتبه متوجه شدم در اطرافم صدای جوجه بلند شد صدای جوجه ها کم کم بیشتر و بیشتر می شد و کم کم احساس کردم جوجه ها از حد معمول بسیار بیشترند . گویا به هر چیزی که نگاه می کردم هرچه را که اجانین اراده می کردند ، می دیدم . اندک اندک جنب و جوش جوجه ها کمتر شد و یکی یکی به من خیره شدند و گویا من را به یکدیگر نشان می دادند احساس می کردم که این ها دارای نوعی نبوغ هستند و مطمئن بودم که این ها جوجه نیستند . آن شب تا پایان دعایم فقط سر و صدای جوجه ها بود و مسئله قابل ملاحظه دیگری اتفاق نیفتاد . نزدیکی های اذان صبح یکی یکی رفتند تا اخرین جوجه که خواست برود برگشت و نگاه خاصی به من کرد و رفت .

تصاویر و اتفاقات کما بیش مشابه هم تا شب سی و ششم یکنواخت بود . شب سی و هفتم نوع اذیت ها و آزارهایشان تغییر کرد و جدی تر شد و به شکلی که ناگهان صدایی می آمد و مرا به نام فرا می خواند و مرا از آمدن سیل آگاه می کرد پشت سر آن صدا صدایی بر می خاست و مرا دعوت به فرار می کرد ناگهان می دیدم از روبرویم سیلی عظیم در حرکت به سوی محلی است که من آنجا قرار گرفته ام ولی به مجرد اینکه به نزدیکی ام می رسید و من مقاومت می کردم و فرار نمی کردم به دیوار گلی روبرویم تبدیل می شد این اتفاق چندین بار تکرار شد . گاهی هم خود را در دامنه کوهی دیدم که سنگ های بزرگی از بالای آن کوه به طرف پایین و درست در محلی که من قرار داشتم در حرکت بودند . یک شب ان قدر هراسان شدم که از جایم برخاستم و قصد فرار کردم . اما نمی دانم دوباره چه عاملی باعث شد تا بنشینم و ادامه بدهم . در نهایت شب سی و نهم بود که من مشغول خواندن دعای مخصوص همان شب بودم که دیدم همسر و فرزندانم را اورند در ان موقع هیچ انسان گمان نمی کند این ها تصرفاتی است که اجانین بر عقل و ذهن او می کنند و فکر می کند عین واقعیت همان چیزی است که او می بیند . درست مانند هنگامی که رویا می بینی . هرگز کسی در رویای خود به مخاطبش نمی گوید که الان در عالم رویا هستم و یا این ها حقیقی نیست . در آن موقعیت هم هرگز کسی تصور نمی کند که در چه شرایطی قرار دارد . در هر حال فرزندان و همسر مرا آوردند . پیراهن فرزند خرد سالم همان پیراهنی بود که عصر همان روز بر تن داشت . یک مرتبه مردی قوی هیکل آمد و فرزند خرد سالم را از دست همسرم بازور گرفت و چنان محکم به طرف خودش کشید که آستین لباسش پاره شد . قصد داشت سر او را از تن جدا کند . همسرم التماس و زاری می کرد ولی فایده ای نداشت . تا اینجا هر طوری بود مقاومت کردم اما موقعی که فرزند کوچکم را به زمین زد تا سرش را از تنش جدا کند یک نگاهی این کودک به من کرد که اگر قلب انسان از اهن هم می بود ذوب می شد . این صحنه را نتوانستم تحمل کنم و پا به فرار گذاشتم . وقتی وارد خانه شدم فرزندان و همسرم را دیدم که غرق در خواب بودند و به این ترتیب بود که همه زحمات سی و نه شبانه ام برباد رفت . از آن شب به بعد چند شبی به اذیت و آزارم پرداختند ولی دیگر تمام شد .

 

اشاره :

استاد محمد ابراهیم نصراللهی یکی از علمای استان لرستان است که هم اکنون در قم سکونت دارند و اجتهاد ایشان در زمینه سحر و طلسم ، نجوم و تسخیرات است . ایشان تالیفات متعددی در زمینه علوم غریبه دارند و هر روز ده ها نفر از خارج و داخل کشور برای رفع گرفتاری هایشان به ایشان مراجعه می کنند . ایشان در ایام هفته در حسینیه ای به گرفتاری گرفتاران می پردازند و نیز در ان مکان تدریس علوم غریبه و برخی علوم دیگر اشتغال دارند . حال به برخی از عقاید ایشان در مورد جن و همزاد می پردازیم .

عقیده من بر این است به استثنای اشخاص نادری بقیه مردم مبتلا به اجانین هستند ده درصد به صورت خاص و بقیه به صورت عام . گاهی تصرف اجانین به صورت عموم است و گاهی وقت ها تصرفات به صورت ویژه است که در بسیاری افراد دیده شد است . به نظر من که خودم را وقف گرفتاری مردم کرده ام ده درصد مردم ما جن زده هستند . بعضی از جن ها از صالحان و بعضی دیگر از اشرار هستند . درست همانند انسان ها ، جن ها هم دارای انواع و اقسامی هستند . سوره مبارکه احقاف آیه 29 می فرماید که یاد آور وقتی که تنی چند از جنیان را متوجه تو گرداندیم تا اسماع قرآن کنند چون نزد رسول رسیدند با هم گفتند گوش فرا دهید چون قرائت تمام شد ایمان آوردند و به سوی قوم شان برای تبلیغ و هدایت باز گردیدند .

اگر طبیعت انسان ناری ( آتشی ) باشد می تواند جن را بی واسطه ببیند و اگر طبیعت آبی یا خاکی داشته باشد با واسطه می بیند ولی در مجموع ثقیل است .

اجانین از 1000 تا 5000 سال عمر می کنند و میانگین عمر آن ها تقریباً 1700 تا 3000 سال است . در بین اجانین هم مانند انسان ها افراد عاقل و جاهل زیاد است و به همین دلیل بعضی از آن ها با بعضی دیگر متفاوت هستند . در طول تاریخ بعضی از انسان ها بعضی از اجانین را تسخیر کرده اند ولی به عقیده من تسخیر جن مکروه  است و بعید می دانم حرام باشد . من فکر می کنم انسان در این زمینه مختار است ولی این کار بسیار بسیار مشکل است . به عقیده من انسان اگر با قرآن انس بگیرد اصلاً نیازی نیست که اجانین را تسخیر کند . آیات قرآن اعجب العجایب است و از برخی از ان ها برای شفا بیمار ، رفع شر اشباح و اجنه و غیره استفاده می کنند . آیاتی هم در قرآن است که از آن ها برای احضار جن استفاده می شود . انسان اگر قلب را الهی کند حتی می تواند فرشته های چپ و راست را در اختیار بگیرد که از جن هزار مرتبه مهم تر است . به نظر من در صورتی که فرد برای رفع گرفتاری گرفتاران اجنه را استخدام کند جایز است ولی اگر برای کارهای نادرست بخواهد استفاده کند قطعاً حرام است .

وجود جن آن قدر بدیهی است که به نظر من انکار آن انکار ضروریات و بدیهیات است انسان گاه شاهد لمس بعضی از تصرفات ماوراء الطبیعه در وجود خودش است گاهی می بینند اهل خانه بیهوده به هم می ریزند که این نوع از تصرفات جنیه است .

یک انسان عادی هم می تواند جن ببیند و رویت کار مشکلی نیست و با بعضی ریاضیت ها این کار مسیر است مثلاً اگر کسی بتواند یک یا دو اربعین آیه نور ( سوره نور ، آیه 35 ) را خواند می تواند جن را ببیند .

اجنه از شعله آتش بدون دود خلق شده اند و طعام اجنه فکر می کنم به پوست پیاز و استخوان علاقه مند باشند .

برای دفع جن انگشترهای متکتوب لازم است مانند انگشتر مبارکه 7 جلااله که برای ایمن ماندن از شر اجنه و افراد مبتلا به جن بسیار موثر است .

اگر کسی بخواهد احضار جن کند باید از بخوراتی مانند کندور و اسپند استفاده کند .

 

 

تلاش برای تسلط بر موجودات نامریی همیشه توام با موفقیت نخواهد بود و تنها کسانی در این راه موفق اند که ابتدا در خویشتن قدر ت و توانی به وجود آورند که در دام موجودات نامریی اسیر نشوند .

حال سوال این است که چگونه باید حرکت کرد که نه در دوام آن موجودات موذی بیافتیم و نه از وصال به حقیقت محروم شویم ؟ سالکان بزرگ از کجا آغاز کرده اند نه تنها بر جهان ما وراء ماده آگاهی نسبی پیدا کرده اند بلکه توانایی تسلط بر جنیان و خبر از آینده و شفا دادن بیمار و اعمال خارق العاده دیگر نیز یافته اند ؟ چگونه است که تسلط بر جنها در غالب چله نشینی حرام است اما وقتی یک سالک به وصال می رسد هم بر جن مسلط می شود و هم از اجر الهی برخوردار می گردد ؟ و چرا سحر و جادو حرام است اما مکاشفه و مراقبه نه تنها حرام نیست که نشانگر اوج تعالی یک رهرو است ؟ به جرات می توان گفت که کلید ورود به دایره عرفا و به دست آوردن معرفت در طریق حقیقت ، خالی کردن درون از « منیت » است . کسی که از منیت و خودبینی خالی شود قادر به کشف رموز و اسرار فراوان از عالم ماوراء می شود . برای خالی شدن درون از منیت رنج ها و مشقات فراوانی را باید تحمل کرد .

مرحله دوم : و گام بعدی « بی تعلقی » است رهرو در این مرحله آن قدر از احساس تعلق عاری می شود که خودش را نیز فراموش می کند و علاقه و توجه دیگران را نسبت به خودش بی اهمیت می داند از نام و شهرت و جلب توجه گریزان است و با هر آنچه موجب وابستگی و دلبستگی او به عالم فانی می شود مخالف است .

دایره تسلط بر ماوراء اگر با دوری از خود بینی و منیت همراه شود آنقدر وسیع و گسترده خواهد بود که بحث تسخیر اجانین در زمره پیش پا افتاده ترین اعمال آنان قرار می گیرد .

تسخیر جن از تاریخچه ای بسیار کهن در بین مردم روزگاران قدیم بهره مند بوده است .

انسان همواره در تلاش بوده تا با خدمت گرفتن جن یا اجانینی بتواند به اخباری از گذشته و حال و آینده دست یابد. این مسئله از این جهت امکان وقوع پیدا می کند که اجانین دارای قدرتی بسیار بالاتر و برتر از عامه انسانها هستند و با سرعت غیر قابل تصوری که به لحاظ ساختار وجودی شان دارند می توانند برای کسی که آنان را در تسلط خود در آورده است ،اخبار و گزارشاتی از مخفیات و رموزاتی که مجاز به افشای آن هستند ، بیاورند .

به نظر می رسد که تسخیر جن از نظر فقهی حرام ( یا به عقیده برخی فقها مکروه ) است در هر حرامی نوعی ضرر و زیان جسمی یا روحی یا هر دوی آنها و یا خسران دنیوی و اخروی نهفته است .

حال سوال این است که عمل تسخیر جن که به موجب آن یک رابطه تنگاتنگ مابین انسان و تعدادی از جن به وجود می آید ، چه ضرر و زیانی وجود دارد ؟ کسی که موفق به تسخیر اجانین می شود نمی تواند از بین آنها جنیان نیک سیرت و صادق را انتخاب کند بلکه هر دسته ای که در معرض او قرار داشته باشند به تسخیرش در می آیند و هیچ تعهدی بر پارسایی و صداقتشان نیست تنها حسنی که دارند این است که به هر چه تسخیر کننده شان دستور بدهد اگر در محدوده مجاز آنان قرار داشته باشد اجرا می کنند و تمرد نمی نمایند .

در رابطه با چگونگی اطلاع اجانین از آینده باید گفت : اجانین از سرعت بالایی در حرکت برخوردارند و همین باعث می شود تا بر زمان اشراف پیدا کنند و تا آنجا که اذن الهی به آن ها اجازه بدهد از آینده خبردار شوند و تا همان حدود هم می توانند به تسخیر کننده شان خبر بدهند .

« چله جن » مجموعه اعمالی است که منجر به تسلط چله نشین بر تعدادی از اجانین می شود و به این مفهوم است که چله نشین باید مدت چهل شب در حلقه ای که بر گرداگرد خود با خط یا نشانه ای رسم می کند باقی بماند .

البته هر شب به مدتی مشخص مثلاً سه ساعت یا کمتر تا زمانی که دعای مخصوص هر شبش به اتمام برسد . چله نشین باید کتاب ادعیه مخصوص به هر چله را داشته باشد و هر شب دعای مخصوص همان شب را با آرامش بخواند . خطی که بر دور خود رسم می کند باید در جایی باشد که انسانها ی دیگر تردد نکنند . کسی که می خواهد به چله نشینی اقدام کند باید کاملاً بر نفسش مسلط باشد و از اراده ای قوی برخوردار باشد و در محلی که قرار چله بنشیند باید تا چهل خانوار به هر سمت منزل مسکونی نباشد و انسانی در هنگام خواندن دعا در آن حوالی تردد نکند . چله نشین باید ادعیه اش را از نیمه شب به بعد یعنی از 12 شب به بعد شروع به خواندن کند. چله نشین نباید جایگاهی را که برای رسم خطی بر اطراف خود انتخاب می کند در آن چله می نشیند ، تغییر دهد . خطی که می کشد را باید به این شکل رسم کند که بنشیند و در دست راستش چوب کوتاهی بگیرد و همان طور نشسته یک دور به دور خود بچرخد تا دایره ای اطرافش رسم شود و هرگز نباید تحت هیچ شرایطی تا پایان دعای مخصوص آن شبش هیچ یک از اعضای بدنش از خط مورد نظر خارج شود .

هر عضوی از اعضای بدن چله نشین از خط خارج شود به وسیله اجانین مورد اذیت و آزار قرار می گیرد . برخی معتقدند که چله نشین در چهل شبی که قرار است در چله بنشیند باید از خوردن غذاهای گوشتی اجتناب کند و نیز حتی الامکان از غذاهای خام ( میوه جات و سبزیجات خام ) استفاده نماید .

البته اگر کسی بدون چله نشین اقدام به تزکیه نفس و طهارت روح بنماید خود به خود بر اجانین مسلط می شود .

 

در صورتی که همزاد سفلی باشد ، جنس آن از جن است و اگر علوی باشد جنس آن از ملک فرشته است .

خلقت همزاد سفلی از اتش است زیرا جن از اتش خلق شده است ( سوره الرحمن آیه ی 16 ) همزاد ملک خلقتش از نور است .

دو همزاد سفلی و علوی از این جهت که می توانند به هر شکلی در آیند وجه اشتراک دارند با این تفاوت که همزاد جنی می تواند خود را به شکل برخی حیوانات ظاهر کند ولی همزاد علوی یا فرشته ای که نام او از انسان استخراج می شود به هر شکلی می تواند در آید اما به شکل نجس العین ظاهر نمی شود .

همزاد جنی و ملکی تابع نام است . همزاد هر انسانی به تبع آن شخص می تواند عامل خیر باشد مانند همزاد نیکان و صالحان ، به همین دلیل گاه برای همه ما اتفاق افتاده که نزد بزرگی می رویم و بی اختیار احساس آرامش می کنیم .

همچنین طبیعت همزادهای هر فردی با طبیعت و مزاج آن فرد موافق است .

مثلاً طبیعت برخی از افراد گرم و مرطوبب ، سرد و مرطوب و یا گرم و خشک و یا سرد و خشک است . همزادهای انسان ها هم به طبع طبیعت این چنین هستند .

به همین دلیل است که برخی از ارواح با بعضی دیگر سازش دارند مثل سازش روح با بدن مثالی یا سازش همزاد ملکی با مولکی به نام عتید و سازش همزاد جنی با موکلی به نام رقیب که این دو موکل ( عتید و رقیب ) از آیات قرآن استخراج می شود ( سوره ی ق ، آیات 17 و 18 )

در روایات اسلامی نیز به دو همزاد ملکی و جنی اشاره شده است مثلاً ابوحامد غزالی در کتاب احیاء العلوم از قول جابربن عبدالله می نویسد : چون حضرت آدم (ع) به زمین آمد اظهار داشت : ای پروردگار که میان امت و این بنده دشمنی انداخته ای اگر مرا در برابر او یاری نکنی تحمل او را ندارم گفت : تو را هیچ فرزندی متولد نشود مگر آن که فرشته ای به حمایت او بگمارم .

ابو ایوب بن یزید نیز گفته است : به ما چنین رسیده است که با فرزندان آدمیان ، جنیان ( همزادان ) زایند پس با ایشان ببالند .

تصرفات جنیان بر دو گونه است یکی تصرفات همزاد و دیگری تصرفات غیر همزاد است .

همزاد کسانی که نام های غیر رحمانی دارند گاهی در صاحب خود تصرفات شیطانی می کند و این که گاه می بینم اشخاصی با اسم رحمانی جن زده شده اند این ها تصرفات همزاد نیست بلکه تصرفات سایر اجانین است . مزاحمت های اجانین به صورت های متعدد است مثلاً اگر در وجود کسی تصرف کنند خواب از او گرفته می شود و به تعبیر علمای علوم غریبه « عقد النوم » می شود .

بنابراین افرادی که مبتلا به مزاحمت اجانین می شوند با افرادی که مبتلا به تصرفات همزاد می شوند متفاوتند و برای تشخیص این گونه تصرفات باید به پیری که متخصص این امور باشد مراجعه کرد .

نام همزاد از نام فرد استخراج می شود و با حروف ابجد قابل محاسبه است .

مثلاً ایرج که به حرف ابجد 214 می شود همزاد جنی آن دیروش و همزاد ملکی آن ریداییل نام دارد . گاه که اجانین تصرفات غیر رحمانی می کنند که بهترین راه برای در امان ماندن از بعضی تصرفات غیر رحمانی تغییر اسم غیر رحمانی به اسماء رحمانی است . البته نام همزاد فقط در بعضی از محاسبات علوم غریبه و یا برای احضار همزاد مفید است .

 

در سال 1847 میلادی ، در مرزعه واقع در ایلات نیویورک ، خانواده ای به نام فاکس ، شامل پدر ، مادر و دو دختر جوان به نام های مارگارت و کتی زندگی می کردند .

این مزرعه به مزرعه جن زده معروف شده بود .

زیرا ضربه هایی به دیوارهای خانه و یا اثاثیه آن جا وارد می آمد و یا لوازم منزل خود به خود تکان می خوردند و جابجا می شدند !

مادر خانواده چنین تعریف می کند :

فردای روزی که ( شبح خیالی ) به صورت ناراحت کننده ای ظاهر شده بود ، تصمیم گرفتیم زودتر از همیشه بخوابیم و به آن توجه نکنیم .

شوهرم هنوز به رختخواب نرفته بود .

دختر کوچکم مشغول بازی بود .

در این موقع شروع کردم به حرف زدن با صدایی که شنیده بودم و از او خواستم که تا بیست بشمارد .

او هم بیست ضربه زد .

به او گفتم که اگر آدمیزاد هستی یک ضربه دیگر هم بزن .

سکوت کاملی برقرار شد .

بعد گفتم اگر شبحی هستی دو ضربه دیگر بزن ، صدای دو ضربه شنیده شد !

بدین ترتیب الفبای مربوط به ارتباط ارواح به دست آمده بود .

شبح مذکور اظهار کرد شارل هانیز نام دارد .

پدر پنج فرزند است .

در زمان زندگی اش دوره گردی بود که به وسیله مستاجر قبلی این خانه به قتل رسیده و در زیر زمین ساختمان دفن شده است او حتی قاتل خود را نیز معرفی کرد .

بعد از این ماجرا خانواده فاکس زیر زمین خانه را حفاری کردند و مقداری ذغال ، ظروف غذا خوری ، یک دسته مو و چند عدد استخوان انسان یافتند و این طور پنداشتند که قسمتی از جمجمه مقتول را شناسایی کرده اند !

تمام اهل خانواده و همسایگان و دوستان از این ماجرا شگفت زاده شدند . بالاخره آواز خانواده فاکس در سرتاسر کشور پخش شد .

مارگات و کتی شغل « مدیوم » ی را برگزیدند و در این راه به موفقیت تا شهرت و ثروت رسیدند !

بعدها این دو خواهر با نظر و راهنمایی خواهر بزرگترشان توانستند در ملاء عام و در انظار عمومی دست به آزمایشات شگفت انگیز بزنند .

 

 

وقتی بچه بودم هر بار پای قصه ی مادر بزرگ و پدر بزرگم می نشستم .

از موجوداتی حرف می زدند که آن موقع با اینکه مفهوم آن حرف ها را نمی فهیمدم ولی از شنیدن نام آن موجود می ترسیدم و با ذهنیات کودکانه ام آن موجود را در اطرافم حس می کردم .

زن سالخورده ای برایم تعریف کرده بود که جن ها در برابر ابزار آلاتی مانند سوزن و میخ ناتوان هستند .

مادرم هر وقت آبی را روی خاکستر می ریخت زیر لب بسم الله الرحمن الرحیم می گفت .

یادم می آید وقتی برادر کوچکم متولد شد مادر بزرگم تا 10 روز سفارش می کرد در همه احوالات یک نفر کنار او باشد وقتی درباره علتش پرسیدم او جواب داد ممکن است نوعی جن بیاید و برادرت را با خود ببرد !

در همین ایام بود که ماجرای درگیری خانواده ای در قزوین را با یک گروه جن در روزنامه خواندم .

سخنان فوق از یک مردد 66 ساله به نام شیخ عباس نقل شده است که در دل منطقه کوهستانی شرق کشور در روستای وامنان ساکن است .

او 8 فرزند دارد که دو پسر او این منطقه را ترک کرده اند و به قم رفته اند و درس طلبگی می خوانند .

شیخ عباس که اکنون چند سالی است کار دعا نویسی و جن گیری را رها کرده است می گوید این کار را از پدربزرگ مادری اش آموخته است .

او از سن 25 سالگی شروع به این کار نموده است .

õجن هایی که به شما کمک می کنند چه نوعی از جن ها هستند ؟

õõآن ها مثل جن های دیگرند ولی در طول زمان من دوست شده اند .

õچطور با شما دوست شده اند ؟

õõچند مدتی شبها ذکر و دعا خواندم تا ان ها با من دوست شدند .

õجن ها مانند آدم های معمولی دیده می شوند ؟

õõبه نظر افراد بیمار بله ولی به نظر انسان های سالم دیده نمی شوند .

õشما وقتی با آن ها صحبت می کنید آن ها را می بینید ؟

õõنه ، ولی بیمار آن ها را می بینید و من از طریق این بیمارها با آن ها ارتباط برقرار می کنم .

õارتباط با جن ها در چه ساعاتی انجام می شود ؟

õõهم روز و هم شب .

õشما خودتان جن ها را دیده اید ؟

õõنه ، دیدن جن برای آدم سالم ممکن نیست .

õعلایم جن زدگان چیست ؟ یعنی فردی که دچار این بیماری می شود دارای چه علایمی است ؟

õõسردرد ، گردن درد ، نا آرامی و غیره .

õآیا جن ها وزن دارند و لباس می پوشند ؟

õõلباس می پوشند لباس های آن ها معمولی است ولی کلاهی نوک تیز به سر می گذارند .

õچند نوع جن داریم ؟

õõجن ها هفتاد طایفه هستند .

روایت مختلفی در این مورد وجود دارد .

õدر کدام مناطق جن ها بیشتر دیده می شوند ؟

õõآن ها در همه جا هستند .

õجن ها به چه زبانی حرف می زنند ؟

õõبه زبان های مختلف ، فارسی ، ترکی ، عربی ، انگلیسی و غیره .

õاز نظر قدرت بدنی چگونه هستند ؟

õõبسیار قوی .

õاین جن ها را چگونه می توان کشت ؟

õõبا آیات عظیم .

õیعنی با چاقو ، تفنگ و غیره نمی شود آن ها را کشت ؟

õõنه .

õمی گویند با سوزرن و میخ می توان جن ها را تسخیر کرد آیا واقعیت دارد ؟

õõنه ، ولی جن ها از کارد می ترسند .

õزاد و ولد آن ها چگونه است ؟

õõدرباره این موضوع تحقیقات نکرده ام .

õجن ها عروسی می کنند ؟

õõعروسی می کنند عزاداری هم می کنند .

õاذیت کردن جن ها چگونه است ؟

õõیکی را می ترسانند یکی را بی هوش می کنند یکی را به غش می اندازند .

õآیا قیافه آن ها ترسناک است ؟

õõبله خیلی ترسناک است .

õآیا جن ها از آینده خبر می دهند ؟

õõخیر ، ولی کمی پیش بینی ها را می گویند .

õدرباره گذشته اطلاعی دارند ؟

õõبله ولی همه چیز را نمی گویند .

 

رازهای نهفته در وجود جن چیزی است که از زمان های بسیار دور ذهن و فکر انسان ها را ه خود معطوف کرده است و تلاش هایی نیز از سوی انسان برای تعریف دنیای غیرماده صورت گرفته است اما تاکنون دستاورد این تلاش ها برای بشر بسیار ناچیز بوده است . جن از شگفتی های عالم خلقت است که به عنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر در هستی وجود دارند و به حیات خویش ادامه می دهند .

جن در لغت به چیزهای مستتر و پوشیده گفته می شود که در حیات آدمی کاملاً محسوس نیستند . پس جن در لغت می تواند تمامی موجودات مستتر و پوشیده را شامل شود به همین دلیل قران شیطان را نیز از نوع جن دانسته است ، سوره کهف آیه «50» پس شیطان نیز از خانواده جنها و از نژاد آن هاست چون در حیات خود ویژگی جن ها را دارد و وجود و رفتار آن از انسان مستتر و پوشیده است .

نژاد جن از جنس آتش است و از آن آفریده شده اند . چنان که قرآن می فرماید : « جان را قبل از آن « خلقت انسان » از نوعی آتش سوزان آفریدیم . سوره حجر – آیه 27 » ، جان را از نوعی آتش شعله لهیب آفرید . سوره رحمن – آیه 15 .

جان اسم جمع جن ها است و گفته شده جان پدر جن هاست. همان طور که گفته شد جن از نوعی اتش سوزان و انرژی ساخته شده است پس حرارت ، شتاب و سرعت در کارها از ویژگی آن است . جن می تواند محدودیت زمان و مکان را پشت سرگذاشته و در هر مکان یا زمان ظاهر یا غیب شود و به هر جایی سفر کند آن هم در سرعت بسیار بالا ، با این که جنس جن نیز مانند انسان از علم غیب چیز زیادی نمی داند و آگاهی زیادی ندارد ، بنابراین جن ها نیز همانند انسان از آینده و سرنوشت خود آگاهی ندارند و علمی محدود  و متناسب با ماهیت وجود خود دارند و نمیتوانند به ان چه که خداوند ایشان را از آن محروم کرده است ، دست یابند .

توانایی جن ها نیز همانند توان انسان ها محدود و معین است و آن ها تنها متناسب با ماهیت وجودی خود قادر به انجام برخی از امور هستند . در واقع جن ها نیز موجوداتی مستقل از قانون طبیعت نیستند و همانند سایر مخلوقات وجود خود را مدیون رحمت اله هستند و خداوند روزی آن را می دهد و حیات آن ها تضمین می کند یا روزی آن ها را قطع کرده و آن ها را به درد و رنج گرفتار می کند و اگر در بین آن ها نیرو و قدرتی برای اثر گذاری در جهان وجود دارد ، این نیرو به خدا تعلق داشته و در سایه اراده الهی شکل می گیرد .

جنس جن با جسم سازگاری ندارد زیرا آتش یک انرژی است و انرژی فاقد وزن است و معمولاً قابل لمس نیست اما در انرژی نیروی فراوانی وجود دارد که سرعت می تواند یکی از این ویژگی ها باشد . جن ها ممکن است بتوانند خود را به شکل حیوانات مختلف خصوصاً مار یا گربه در آورند ولی به طور کلی می توان گفت نژاد جن با جسم و ماده سازگاری ندارد ولی ممکن است در برخی مواقع جسم حیوانات را تسخیر کنند و از جسم آن ها به عنوان وسیله ای برای ارتباط با انسان ها استفاده کنند .

جن ها نیز همانند انسان عمر دنیوی شان محدود و معین است یعنی متولد می شوند . زندگی می کنند و سپس می میرند . ظاهراً جن ها نیز همانند انسان ها از اقوام و نژادهای مختلفی تشکیل شده اند و هر کدام از این نژادها در سرزمینی که برای شان در نظر گرفته است ، پراکنده گشته اند . در میان این جن ها اقوام و نژادهایی هستند پیشرفته بوده و از نیرو توان بیشتری نسبت به دیگر جن ها برخوردارند . قران کریم در مورد وجود گروه های مختلف در میان جن ها می فرماید : در میان ملت ها مختلفی از جن و انس که پیش از شما بوده اند ، داخل آتش شوید . سوره اعراف آیه 38 .

بنابراین جن ها ملت ها و اقوام متفاوتی داشته اند که دسته های خطا کار از میان آن ها همراه انسان و جن های دیگر وارد جهنم می شوند .

در مورد انواع جن ها در احادیث آمده  است که جن ها سه نوع هستند ، یک نوع از آن ها پر دارند و در هوا پرواز می کنند ، نوع دیگر به شکل مار و عقرب هستند و نوع سوم آن ها در یک محل سکونت دارند و کوچ نمی کنند .

حیات جن ها نیز به اب وابسته است و غذای اصلی آن ها استخوان های پس مانده انسان هاست . قاعدتاً جن ها نیز باید از راه تولید مثل نسل خود را حفظ کنند .

تعداد جن ها از تعداد انسان ها بیشتر است . ( سوره انعام –آیه 128 )

جن ها در روز قیامت شناخته می شوند ( سوره رحمن آیه 39 تا 41 ) در این دنیا انسان ها جن را نمی بینند ولی در روز قیامت این جن ها هستند که انسان ها را نمی بینند . در حالی که انسان ها آن ها را می بینند . ( سوره اعراف - آیه 28 ) . جن ها نیز دارای تاریخ و تمدن های قدیمی هستند . ( سوره احقاق– آیه 18).

õجن ها از هر مانعی می توانند رد شوند ؟

õõبله ولی جایی که آیه اسم اعظم در آن جا باشد جن ها نمی توانند وارد آن جا شوند .

õجن های خوب هم نمی توانند ؟

õõآن ها قادر به ورود هستند .

õآیا آینه بینی هم یک نوع احضار جن است ؟

õõبله

õآیا جن ها از بعضی حیوانات می ترسند ؟

õõنه

õبرای این که آدم جن زده نشود چه کار باید بکند ؟

õõبا خواندن آیات قران مانند آیت الکرسی ، حمد و سوره و غیره .

õمی دانی چقدر جن در این دنیا وجود دارد ؟

õõخیلی زیاد

õمی دانی از چه به وجود آمده اند ؟

õõخودشان می گویند از آتش به وجود امده اند .

õجن ها به چه اشکالی ظاهر می شوند ؟

õõپیرمرد ، پیر زن و جوان هر شکلی ممکن است ظاهر شوند .

õآیا پاهایشان سم است ؟

õõنه فقط پرده دارد مثل پای انسان است با کمی تفاوت

õآیا این عکس هایی که ادعا می شود از جن ها گرفته اند صحت دارد ؟

õõخیر . از جن نمی توان عکس گرفت .

õآیا جن ها در خانه های متروکه و حمام های خرابه دیده می شوند ؟

õõجن هایی که در مناطق کثیف دیده می شوند شیاطین هستند

ودند ( سوره اعراف آیه 12 ) بعکس ملائکه که از نور خلق شده بودند .

خدای تعالی بشر را بعد از جن خلق کرد ( سوره حجر ایه 27 ) . اجنه به انسان کاری ندارند و اذیتی به او نمی رسانند اگر شما آن ها را اذیت بکنید آن ها را خدا اجازه نمی دهد که به شما آزاری برساننند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 83 ) اجنه به دو قسم تقسیم می شوند :

یک دسته آن ها شیاطین نام دارند که کارشان اذیت و انحراف دادن بشر از صراط مستقیم است و یک دسته دیگر آن ها اجنه هستند که به هیچ وجه آزاری به بشر نمی رسانند و کاری به کار انسان ها ندارند . کتاب « قابوس کتاب مقدس » اسماء و صفات شیطان را این چنین نقل کرده است : 1- سخن چین 2- هلاک کننده 3- فرشته جهنم 4- رئیس دیوها 5- معصیت کار 6- ابلیس 7- قاتل 8- دروغ گو 9- پدر دروغ گویان 10- دشمن 11- مار 12- اژدها .

قرآن شیطان را به نام ابلیس ( سوره حجر آیه 30 ) که نام مستعاری است مکرر یاد کرده و او را از طایفه جن می داند ( سوره کهف آیه 50 ) و معتقد است که خدای تعالی جن ها را قبل از خلقت انسان از شعله های آتش آفرید ( سوره حجر آیه 27 )

بنابراین طبعاً آن ها مورد خطاب پروردگار و مکلف به وظایفی برای پیشرفت کمالات خود هستند ( سوره جن آیات 1 تا 17) ابلیس یعنی کسی که باطل را به صورت حق بر انسان ها جلوه می دهد و یا مایوس از رحمت خداست و شیطان یعنی کسی که بدترین شرارت ها را می کند .

اگر مکاشفات و خواب های صادق داریم در مقابلش خواب ها و مکاشفات شیطانی هم بیش از ان داریم و او جسم لطیفی است که به هر صورتی می تواند در آید و بعضی می توانند او راببینند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 237 حدیث 81 ) .

 

سال ها پیش قبل از رواج تلویزیون ، رادیو و کامپیوتر و سی دی ، تنها سرگرمی مردم به خصوص کودکان این بود که پای قصه های پدر بزرگ و مادربزرگ بنشینند و افسانه های توام با اغراق ان ها را بشوند و چه داستانی جذاب تر از قصه های جن و پری ! این قصه ها آن قدر جذاب بودند که بر روی باورها و عقاید آن کودکان تاثیر بسزایی می گذاشتند . البته اکثر این افسانه ها با اغراق و جعلیات شخصی برای جذابیت بیشتر بود غافل از عواقب خطرناک آن که علاوه بر ترس های مرضر ( فوبی ) نوعی شناخت نادرست را در آنان به وجود می آورد که هیچ متخصص و روانشنانی نتواند آن ها را از آرشیو مغزشان خارج کند و تا دم مرگ همراهشان بودند . البته پدربزرگ ها و مادربزرگ ها قصد سویی نداشتند تنها می خواستند مدتی بچه ها را از شرارت بیندازند و ارامشان کنند . آن ها چه می دانستند که این قصه ها در مغز کودک شکل می بندد و خارج کردنشان سال ها عذاب و زحمت نیاز دارد و چه بسا که تا پایان عمرشان آن باورها را یدک بکشند ؟

دلایل عمده ای که می توانند زیر ساخت فکری و باورها و عقاید ملتی را نسبت به موجودات نامریی بسازند در قرن اخیر می توان از نحوه برخورد بزرگترها ، باسوادان  جامعه و رسانه های یک کشور دانست اما در گذشته این وظیفه را ادبیات شفاهی و عامیانه مردم برعهده داشت و خوف و ترس از جن ها تا حد بسیار زیادی ریشه در همین تفکر عامیانه دارد .

دومین دلیلی که منجر به هراس انسان ها در طی تاریخ از جن ها شده است ، این است که ما انسان ها به لحاظ وجود روح عظیمی که درون کالبد مادی مان قرار گرفته است دارای توانایی هایی هستیم که متاسفانه عده کثیری از ان توانایی ها بی بهره اند و اطلاعی هم ندارند . از سویی در داستان ها و رویات مختلف هم زیاد شنیده ایم که جن ها اعمال محیرالعقول را در سریع ترین زمان انجام می دهند لذا وقتی انسان می خواهد بین توانایی های خودش و جن ها یک قیاس بگیرد ، خود را در مقابل جن ها موجودی بسیار ضعیف می پندارد و حق دارد که از آن موجود در هراس باشد .

سومین دلیل که موجب ترس انسان ها از اجانین شده است ، عدم وجود وسایل سرگرم کننده فعلی در گذشته بوده است که این خلاء را همواره با شعر خوانی و قصه گویی شبانه پر می کردند . جای هیچ بحثی در ارایه نادرست از ماهیت وجود جن در آن قصص وجود ندارد و همین ارایه نادرست داستان های مربوط به جن ها ، منجر به پدید امدن نوعی فرهنگ نادرست از شناخت حقیقی جن در نزد انسان ها شده است .

چهارمین دلیل که منجر به ایجاد طرز تفکری هراس انگیز در مورد جن ها شده است این است که مسئله وجود جن از همان ابتدا در موازات و نیز کنار مقولات دیگری چون جادوگری ، فال گیری ، اینده گویی ، کف بینی و غیره قرار گرفته که بی مناسبت با آن ها هم نبوده است و چون از همان ابتدای تاریخ ، صاحبان این فنون افراد خاصی بوده اند و بیشتر اهل گوشه نشینی و چله نشینی و ریاضت بوده اند و مردم درباره زندگی آن ها حرف و حدیث های اغراق آمیز و هراس آوری می ساختند .

در خاتمه باید گفت حقیقت این است که بر هیچ کس جز ذات اقدس احدیث معلوم نیست که در ان جهان لایتناهی چه موجودات نامریی افریده است و تا آن جا که لازم بوده خداوند در صلاحدید بشر می دانسته است مخلوقات نامریی را در کتب آسمانی و کلام وحی ، نام برده است ولی آن چه که مسلم است و عقل حکم می کند منطقی نیست که ما انسان های مترقی و پیشرفته نیز همانند انسان های عصر حجر از ان چه که نمی بینیم و به آن اشرف نداریم بهراسیم !

 

یک روز عصر وارد روستایی شدم که غروب بسیار سحر انگیزی داشت . من قصد عکس گرفتن غروب آن روستا را داشتم .

نگاه کردم دیدم در دامنه تپه یک اتاقک کوچک وجود دارد که اگر از آن جا عکس گرفته شود ، چشم انداز بی نظیری خواهد داشت .

به قصد رفتن به کلبه تپه حاضر می شدم که یکی از اهالی روستا گفت :

به ان کلبه نزدیک نشو که پیرمرد جن گیری در آن کلیه زندگی می کند و اگر مزاحمش بشوی تو را به حیوانی مبدل می سازد .

ضمن این که از دوربین ، آینه و قیچی متنفر است تو همه را داری !

به حرف آن روستایی توجهی نکردم و گفتم : من سرم درد می کند برای این جور کارها ! کوله پشتی مسافرتی ام را حاضر کردم و حالا دیگر به فکر عکس گرفتن نبودم و همه فکر و ذکرم ملاقات با این پیرمرد مرموز روستایی در کامیاران بود .

آرام ، آرام از تپه که به کوهی شبیه بود ، بالا رفتم به فاصله صد متری کلبه که رسیدم ، دیدم پشت پنجره کلبه پیرمردی با ریش انبوه جوگندمی اش که موهای سفیدش برسیاه غلبه داشت با پالتویی از نوع پالتوهای نظامیان در دوره رضاخان ایستاده و به من که درست داشتم مستقیم به طرف کلبه اش پیش می رفتم نگاه می کند .

وقتی به جلو کلبه رسیدم بی اعتنا به پیرمرد مرموز روی سکوی جلوی کلبه اش نشسته ام تا خستگی در کنم .

پس از چند دقیقه صدای ناخوشایندی در کلبه که از چوب جنگلی درست شده بود و سنگین به نظر می رسید توجهم را به خود جلب کرد اما سعی کردم کاملاً خونسرد و بی اعتنا باشم .

پیرمرد هم که تا آن موقع گویا تحت تاثیر تبلیغات اهالی روستا با کمتر آدمی برخورد کرده بود ، اندکی مایل به ایجاد ارتباط با من بود ، سرفه ای کرد و امد کنار من با فاصله ای حدود دو متر نشست با خود گفتم : این پیرمرد بر اثر حرف های زشتی که پشت سرش زده اند هیچ علاقه ای به ایجاد ارتباط با مردم را ندارد اما از طرفی انسان است و انسان موجودی اجتماعی است .

سپس سلامی گرم به او دادم و گفتم : از پابوس امام رضا (ع) به اینجا آمده ام و ای کاش نیامده بودم . اگر می دانستم مسافری را که از شهر امام هشتم به کردستان می آید این طوری پذیرایی می کنن قدم از خراسان بیرون نمی گذاشتم .

پیرمرد که ظاهرش درویش مابانه به نظر می رسید بالفاصله چهره اش متبسم شد و گفت قربان خاک پای اسب امام غریب هم هستیم .

سر و جانمان فدای یک نفس فرزندش مهدی ( عج ) و بلافاصله بازویم را گرفت و مرا دعوت به ورود به کلبه کرد .

روبروی در ورودی کلبه تمثالی از حضرت علی ( ع ) با آن ذوالفقار آبدیده و صورت ملکوتی نصب کرده بود و یک تبرزین را بر روی پوست بزی آویخته بود . وسایل زندگی اش معمولی ، اندک و فرسوده بودند .

چای گذاشت و مرا دعوت به نشستن کرد .

صحبت ما دو نفر گل انداخت از همه جا و همه چیز .

اما هنوز احتیاط می کردم از آن چه مردم روستا در موردش می گفتند سوال نکنم .

تا اینکه خودش شروع به راز گشایی کرد .

پیرمرد بر خلاف حرف های اهالی روستا ، بسیار مهربان و آرام به نظر می رسید و در کلبه اش هیچ چیز غیرطبیعی مانند طلسم و غیره به چشم نمی خورد .

می گفت ده سال پیش همسرم با دختر ده ساله ام از قاطر به ته دره پرت شدند و جان سپردند و من ماندم تنها در شهر بزرگ کامیاران . مقداری لوازم اولیه برداشتم و راهی کوه و بیابان شدم تا اینکه یک روز غروب همین جا چشم مرا گرفت و گویا نقطه زایش و محل ثقل روزی ام همین منطقه بود در همین جا کلبه ای ساختم و اثاثم را گذاشتم .

شبها بیشتر روی پشت بام می روم و وضویی می گیرم و با خدای خود راز و نیاز می کنم .

روزها هم اغلب داخل کلبه « چله » می نشینم .

پرسیدم : چله جن ؟

پاسخ داد که نه پسرجان ، چله جن که حرام است و تازه دردی را درمان نمی کند . چله آدم شدن ! می نشینم تا آدم شوم . گفتم : اختیار دارید . شما همین الان هم از خیلی ها آدم ترید !

تا نزدیکی های ساعت 12 شب با او صحبت کردم و نتیجه ای که از مصاحبتش گرفتم این بود که او مردی بسیار با اراده قوی است که تحت تاثیر یک فشار روانی که ناشی از مرگ همسر و دخترش بوده است سر از بیابان در آورده و به ریاضت کشی پرداخته است . در زمینه هایی هم به مکاشفاتی نایل آمده است . برای مردم روستا هم گره گشایی کرده است و تمام اتهاماتی که به او زده بوده اند اهم از فال گیری ، جن گیری ، رمالی و غیره همه پوچ و واهی بود .

 

یک روز عصر به بیرون روستایمان رفتم و محلی خلوت و دنج را برای چله نشینی انتخاب کردم و پایان همان روز اولین شب چله نشینی ام را در همان محل آغاز کردم ، تا شب سی و یکم هیچ علامتی یا صدایی را نشنیدم و تنها سر ساعت معینی وضو می گرفتم و دعای مخصوص همان شب را شروع می کردم و می خواندم و نزدیکی های اذان صبح بدون کمترین مشکلی از خط خارج می شدم و به خانه بر می گشتم . در این ایام گاهی با خود می گفتم که نکند این چله نشینی خرافه ای بیش نیست و گاهی نیز در وجود جن دچار شک و تردید می شدم و با خود می گفتم اگر جنی وجود داشت تا حالا باید دیده می شد گاهی هم دچار تردید می شدم که نکند دعاها را اشتباه خوانده ام و باید تکرار کنم . اما در اواسط دعای شب سی و یکم بودم که یک مرتبه متوجه شدم در اطرافم صدای جوجه بلند شد صدای جوجه ها کم کم بیشتر و بیشتر می شد و کم کم احساس کردم جوجه ها از حد معمول بسیار بیشترند . گویا به هر چیزی که نگاه می کردم هرچه را که اجانین اراده می کردند ، می دیدم . اندک اندک جنب و جوش جوجه ها کمتر شد و یکی یکی به من خیره شدند و گویا من را به یکدیگر نشان می دادند احساس می کردم که این ها دارای نوعی نبوغ هستند و مطمئن بودم که این ها جوجه نیستند . آن شب تا پایان دعایم فقط سر و صدای جوجه ها بود و مسئله قابل ملاحظه دیگری اتفاق نیفتاد . نزدیکی های اذان صبح یکی یکی رفتند تا اخرین جوجه که خواست برود برگشت و نگاه خاصی به من کرد و رفت .

تصاویر و اتفاقات کما بیش مشابه هم تا شب سی و ششم یکنواخت بود . شب سی و هفتم نوع اذیت ها و آزارهایشان تغییر کرد و جدی تر شد و به شکلی که ناگهان صدایی می آمد و مرا به نام فرا می خواند و مرا از آمدن سیل آگاه می کرد پشت سر آن صدا صدایی بر می خاست و مرا دعوت به فرار می کرد ناگهان می دیدم از روبرویم سیلی عظیم در حرکت به سوی محلی است که من آنجا قرار گرفته ام ولی به مجرد اینکه به نزدیکی ام می رسید و من مقاومت می کردم و فرار نمی کردم به دیوار گلی روبرویم تبدیل می شد این اتفاق چندین بار تکرار شد . گاهی هم خود را در دامنه کوهی دیدم که سنگ های بزرگی از بالای آن کوه به طرف پایین و درست در محلی که من قرار داشتم در حرکت بودند . یک شب ان قدر هراسان شدم که از جایم برخاستم و قصد فرار کردم . اما نمی دانم دوباره چه عاملی باعث شد تا بنشینم و ادامه بدهم . در نهایت شب سی و نهم بود که من مشغول خواندن دعای مخصوص همان شب بودم که دیدم همسر و فرزندانم را اورند در ان موقع هیچ انسان گمان نمی کند این ها تصرفاتی است که اجانین بر عقل و ذهن او می کنند و فکر می کند عین واقعیت همان چیزی است که او می بیند . درست مانند هنگامی که رویا می بینی . هرگز کسی در رویای خود به مخاطبش نمی گوید که الان در عالم رویا هستم و یا این ها حقیقی نیست . در آن موقعیت هم هرگز کسی تصور نمی کند که در چه شرایطی قرار دارد . در هر حال فرزندان و همسر مرا آوردند . پیراهن فرزند خرد سالم همان پیراهنی بود که عصر همان روز بر تن داشت . یک مرتبه مردی قوی هیکل آمد و فرزند خرد سالم را از دست همسرم بازور گرفت و چنان محکم به طرف خودش کشید که آستین لباسش پاره شد . قصد داشت سر او را از تن جدا کند . همسرم التماس و زاری می کرد ولی فایده ای نداشت . تا اینجا هر طوری بود مقاومت کردم اما موقعی که فرزند کوچکم را به زمین زد تا سرش را از تنش جدا کند یک نگاهی این کودک به من کرد که اگر قلب انسان از اهن هم می بود ذوب می شد . این صحنه را نتوانستم تحمل کنم و پا به فرار گذاشتم . وقتی وارد خانه شدم فرزندان و همسرم را دیدم که غرق در خواب بودند و به این ترتیب بود که همه زحمات سی و نه شبانه ام برباد رفت . از آن شب به بعد چند شبی به اذیت و آزارم پرداختند ولی دیگر تمام شد .

 

اشاره :

استاد محمد ابراهیم نصراللهی یکی از علمای استان لرستان است که هم اکنون در قم سکونت دارند و اجتهاد ایشان در زمینه سحر و طلسم ، نجوم و تسخیرات است . ایشان تالیفات متعددی در زمینه علوم غریبه دارند و هر روز ده ها نفر از خارج و داخل کشور برای رفع گرفتاری هایشان به ایشان مراجعه می کنند . ایشان در ایام هفته در حسینیه ای به گرفتاری گرفتاران می پردازند و نیز در ان مکان تدریس علوم غریبه و برخی علوم دیگر اشتغال دارند . حال به برخی از عقاید ایشان در مورد جن و همزاد می پردازیم .

عقیده من بر این است به استثنای اشخاص نادری بقیه مردم مبتلا به اجانین هستند ده درصد به صورت خاص و بقیه به صورت عام . گاهی تصرف اجانین به صورت عموم است و گاهی وقت ها تصرفات به صورت ویژه است که در بسیاری افراد دیده شد است . به نظر من که خودم را وقف گرفتاری مردم کرده ام ده درصد مردم ما جن زده هستند . بعضی از جن ها از صالحان و بعضی دیگر از اشرار هستند . درست همانند انسان ها ، جن ها هم دارای انواع و اقسامی هستند . سوره مبارکه احقاف آیه 29 می فرماید که یاد آور وقتی که تنی چند از جنیان را متوجه تو گرداندیم تا اسماع قرآن کنند چون نزد رسول رسیدند با هم گفتند گوش فرا دهید چون قرائت تمام شد ایمان آوردند و به سوی قوم شان برای تبلیغ و هدایت باز گردیدند .

اگر طبیعت انسان ناری ( آتشی ) باشد می تواند جن را بی واسطه ببیند و اگر طبیعت آبی یا خاکی داشته باشد با واسطه می بیند ولی در مجموع ثقیل است .

اجانین از 1000 تا 5000 سال عمر می کنند و میانگین عمر آن ها تقریباً 1700 تا 3000 سال است . در بین اجانین هم مانند انسان ها افراد عاقل و جاهل زیاد است و به همین دلیل بعضی از آن ها با بعضی دیگر متفاوت هستند . در طول تاریخ بعضی از انسان ها بعضی از اجانین را تسخیر کرده اند ولی به عقیده من تسخیر جن مکروه  است و بعید می دانم حرام باشد . من فکر می کنم انسان در این زمینه مختار است ولی این کار بسیار بسیار مشکل است . به عقیده من انسان اگر با قرآن انس بگیرد اصلاً نیازی نیست که اجانین را تسخیر کند . آیات قرآن اعجب العجایب است و از برخی از ان ها برای شفا بیمار ، رفع شر اشباح و اجنه و غیره استفاده می کنند . آیاتی هم در قرآن است که از آن ها برای احضار جن استفاده می شود . انسان اگر قلب را الهی کند حتی می تواند فرشته های چپ و راست را در اختیار بگیرد که از جن هزار مرتبه مهم تر است . به نظر من در صورتی که فرد برای رفع گرفتاری گرفتاران اجنه را استخدام کند جایز است ولی اگر برای کارهای نادرست بخواهد استفاده کند قطعاً حرام است .

وجود جن آن قدر بدیهی است که به نظر من انکار آن انکار ضروریات و بدیهیات است انسان گاه شاهد لمس بعضی از تصرفات ماوراء الطبیعه در وجود خودش است گاهی می بینند اهل خانه بیهوده به هم می ریزند که این نوع از تصرفات جنیه است .

یک انسان عادی هم می تواند جن ببیند و رویت کار مشکلی نیست و با بعضی ریاضیت ها این کار مسیر است مثلاً اگر کسی بتواند یک یا دو اربعین آیه نور ( سوره نور ، آیه 35 ) را خواند می تواند جن را ببیند .

اجنه از شعله آتش بدون دود خلق شده اند و طعام اجنه فکر می کنم به پوست پیاز و استخوان علاقه مند باشند .

برای دفع جن انگشترهای متکتوب لازم است مانند انگشتر مبارکه 7 جلااله که برای ایمن ماندن از شر اجنه و افراد مبتلا به جن بسیار موثر است .

اگر کسی بخواهد احضار جن کند باید از بخوراتی مانند کندور و اسپند استفاده کند .

 

 

تلاش برای تسلط بر موجودات نامریی همیشه توام با موفقیت نخواهد بود و تنها کسانی در این راه موفق اند که ابتدا در خویشتن قدر ت و توانی به وجود آورند که در دام موجودات نامریی اسیر نشوند .

حال سوال این است که چگونه باید حرکت کرد که نه در دوام آن موجودات موذی بیافتیم و نه از وصال به حقیقت محروم شویم ؟ سالکان بزرگ از کجا آغاز کرده اند نه تنها بر جهان ما وراء ماده آگاهی نسبی پیدا کرده اند بلکه توانایی تسلط بر جنیان و خبر از آینده و شفا دادن بیمار و اعمال خارق العاده دیگر نیز یافته اند ؟ چگونه است که تسلط بر جنها در غالب چله نشینی حرام است اما وقتی یک سالک به وصال می رسد هم بر جن مسلط می شود و هم از اجر الهی برخوردار می گردد ؟ و چرا سحر و جادو حرام است اما مکاشفه و مراقبه نه تنها حرام نیست که نشانگر اوج تعالی یک رهرو است ؟ به جرات می توان گفت که کلید ورود به دایره عرفا و به دست آوردن معرفت در طریق حقیقت ، خالی کردن درون از « منیت » است . کسی که از منیت و خودبینی خالی شود قادر به کشف رموز و اسرار فراوان از عالم ماوراء می شود . برای خالی شدن درون از منیت رنج ها و مشقات فراوانی را باید تحمل کرد .

مرحله دوم : و گام بعدی « بی تعلقی » است رهرو در این مرحله آن قدر از احساس تعلق عاری می شود که خودش را نیز فراموش می کند و علاقه و توجه دیگران را نسبت به خودش بی اهمیت می داند از نام و شهرت و جلب توجه گریزان است و با هر آنچه موجب وابستگی و دلبستگی او به عالم فانی می شود مخالف است .

دایره تسلط بر ماوراء اگر با دوری از خود بینی و منیت همراه شود آنقدر وسیع و گسترده خواهد بود که بحث تسخیر اجانین در زمره پیش پا افتاده ترین اعمال آنان قرار می گیرد .

تسخیر جن از تاریخچه ای بسیار کهن در بین مردم روزگاران قدیم بهره مند بوده است .

انسان همواره در تلاش بوده تا با خدمت گرفتن جن یا اجانینی بتواند به اخباری از گذشته و حال و آینده دست یابد. این مسئله از این جهت امکان وقوع پیدا می کند که اجانین دارای قدرتی بسیار بالاتر و برتر از عامه انسانها هستند و با سرعت غیر قابل تصوری که به لحاظ ساختار وجودی شان دارند می توانند برای کسی که آنان را در تسلط خود در آورده است ،اخبار و گزارشاتی از مخفیات و رموزاتی که مجاز به افشای آن هستند ، بیاورند .

به نظر می رسد که تسخیر جن از نظر فقهی حرام ( یا به عقیده برخی فقها مکروه ) است در هر حرامی نوعی ضرر و زیان جسمی یا روحی یا هر دوی آنها و یا خسران دنیوی و اخروی نهفته است .

حال سوال این است که عمل تسخیر جن که به موجب آن یک رابطه تنگاتنگ مابین انسان و تعدادی از جن به وجود می آید ، چه ضرر و زیانی وجود دارد ؟ کسی که موفق به تسخیر اجانین می شود نمی تواند از بین آنها جنیان نیک سیرت و صادق را انتخاب کند بلکه هر دسته ای که در معرض او قرار داشته باشند به تسخیرش در می آیند و هیچ تعهدی بر پارسایی و صداقتشان نیست تنها حسنی که دارند این است که به هر چه تسخیر کننده شان دستور بدهد اگر در محدوده مجاز آنان قرار داشته باشد اجرا می کنند و تمرد نمی نمایند .

در رابطه با چگونگی اطلاع اجانین از آینده باید گفت : اجانین از سرعت بالایی در حرکت برخوردارند و همین باعث می شود تا بر زمان اشراف پیدا کنند و تا آنجا که اذن الهی به آن ها اجازه بدهد از آینده خبردار شوند و تا همان حدود هم می توانند به تسخیر کننده شان خبر بدهند .

« چله جن » مجموعه اعمالی است که منجر به تسلط چله نشین بر تعدادی از اجانین می شود و به این مفهوم است که چله نشین باید مدت چهل شب در حلقه ای که بر گرداگرد خود با خط یا نشانه ای رسم می کند باقی بماند .

البته هر شب به مدتی مشخص مثلاً سه ساعت یا کمتر تا زمانی که دعای مخصوص هر شبش به اتمام برسد . چله نشین باید کتاب ادعیه مخصوص به هر چله را داشته باشد و هر شب دعای مخصوص همان شب را با آرامش بخواند . خطی که بر دور خود رسم می کند باید در جایی باشد که انسانها ی دیگر تردد نکنند . کسی که می خواهد به چله نشینی اقدام کند باید کاملاً بر نفسش مسلط باشد و از اراده ای قوی برخوردار باشد و در محلی که قرار چله بنشیند باید تا چهل خانوار به هر سمت منزل مسکونی نباشد و انسانی در هنگام خواندن دعا در آن حوالی تردد نکند . چله نشین باید ادعیه اش را از نیمه شب به بعد یعنی از 12 شب به بعد شروع به خواندن کند. چله نشین نباید جایگاهی را که برای رسم خطی بر اطراف خود انتخاب می کند در آن چله می نشیند ، تغییر دهد . خطی که می کشد را باید به این شکل رسم کند که بنشیند و در دست راستش چوب کوتاهی بگیرد و همان طور نشسته یک دور به دور خود بچرخد تا دایره ای اطرافش رسم شود و هرگز نباید تحت هیچ شرایطی تا پایان دعای مخصوص آن شبش هیچ یک از اعضای بدنش از خط مورد نظر خارج شود .

هر عضوی از اعضای بدن چله نشین از خط خارج شود به وسیله اجانین مورد اذیت و آزار قرار می گیرد . برخی معتقدند که چله نشین در چهل شبی که قرار است در چله بنشیند باید از خوردن غذاهای گوشتی اجتناب کند و نیز حتی الامکان از غذاهای خام ( میوه جات و سبزیجات خام ) استفاده نماید .

البته اگر کسی بدون چله نشین اقدام به تزکیه نفس و طهارت روح بنماید خود به خود بر اجانین مسلط می شود .

 

در صورتی که همزاد سفلی باشد ، جنس آن از جن است و اگر علوی باشد جنس آن از ملک فرشته است .

خلقت همزاد سفلی از اتش است زیرا جن از اتش خلق شده است ( سوره الرحمن آیه ی 16 ) همزاد ملک خلقتش از نور است .

دو همزاد سفلی و علوی از این جهت که می توانند به هر شکلی در آیند وجه اشتراک دارند با این تفاوت که همزاد جنی می تواند خود را به شکل برخی حیوانات ظاهر کند ولی همزاد علوی یا فرشته ای که نام او از انسان استخراج می شود به هر شکلی می تواند در آید اما به شکل نجس العین ظاهر نمی شود .

همزاد جنی و ملکی تابع نام است . همزاد هر انسانی به تبع آن شخص می تواند عامل خیر باشد مانند همزاد نیکان و صالحان ، به همین دلیل گاه برای همه ما اتفاق افتاده که نزد بزرگی می رویم و بی اختیار احساس آرامش می کنیم .

همچنین طبیعت همزادهای هر فردی با طبیعت و مزاج آن فرد موافق است .

مثلاً طبیعت برخی از افراد گرم و مرطوبب ، سرد و مرطوب و یا گرم و خشک و یا سرد و خشک است . همزادهای انسان ها هم به طبع طبیعت این چنین هستند .

به همین دلیل است که برخی از ارواح با بعضی دیگر سازش دارند مثل سازش روح با بدن مثالی یا سازش همزاد ملکی با مولکی به نام عتید و سازش همزاد جنی با موکلی به نام رقیب که این دو موکل ( عتید و رقیب ) از آیات قرآن استخراج می شود ( سوره ی ق ، آیات 17 و 18 )

در روایات اسلامی نیز به دو همزاد ملکی و جنی اشاره شده است مثلاً ابوحامد غزالی در کتاب احیاء العلوم از قول جابربن عبدالله می نویسد : چون حضرت آدم (ع) به زمین آمد اظهار داشت : ای پروردگار که میان امت و این بنده دشمنی انداخته ای اگر مرا در برابر او یاری نکنی تحمل او را ندارم گفت : تو را هیچ فرزندی متولد نشود مگر آن که فرشته ای به حمایت او بگمارم .

ابو ایوب بن یزید نیز گفته است : به ما چنین رسیده است که با فرزندان آدمیان ، جنیان ( همزادان ) زایند پس با ایشان ببالند .

تصرفات جنیان بر دو گونه است یکی تصرفات همزاد و دیگری تصرفات غیر همزاد است .

همزاد کسانی که نام های غیر رحمانی دارند گاهی در صاحب خود تصرفات شیطانی می کند و این که گاه می بینم اشخاصی با اسم رحمانی جن زده شده اند این ها تصرفات همزاد نیست بلکه تصرفات سایر اجانین است . مزاحمت های اجانین به صورت های متعدد است مثلاً اگر در وجود کسی تصرف کنند خواب از او گرفته می شود و به تعبیر علمای علوم غریبه « عقد النوم » می شود .

بنابراین افرادی که مبتلا به مزاحمت اجانین می شوند با افرادی که مبتلا به تصرفات همزاد می شوند متفاوتند و برای تشخیص این گونه تصرفات باید به پیری که متخصص این امور باشد مراجعه کرد .

نام همزاد از نام فرد استخراج می شود و با حروف ابجد قابل محاسبه است .

مثلاً ایرج که به حرف ابجد 214 می شود همزاد جنی آن دیروش و همزاد ملکی آن ریداییل نام دارد . گاه که اجانین تصرفات غیر رحمانی می کنند که بهترین راه برای در امان ماندن از بعضی تصرفات غیر رحمانی تغییر اسم غیر رحمانی به اسماء رحمانی است . البته نام همزاد فقط در بعضی از محاسبات علوم غریبه و یا برای احضار همزاد مفید است .

 

در سال 1847 میلادی ، در مرزعه واقع در ایلات نیویورک ، خانواده ای به نام فاکس ، شامل پدر ، مادر و دو دختر جوان به نام های مارگارت و کتی زندگی می کردند .

این مزرعه به مزرعه جن زده معروف شده بود .

زیرا ضربه هایی به دیوارهای خانه و یا اثاثیه آن جا وارد می آمد و یا لوازم منزل خود به خود تکان می خوردند و جابجا می شدند !

مادر خانواده چنین تعریف می کند :

فردای روزی که ( شبح خیالی ) به صورت ناراحت کننده ای ظاهر شده بود ، تصمیم گرفتیم زودتر از همیشه بخوابیم و به آن توجه نکنیم .

شوهرم هنوز به رختخواب نرفته بود .

دختر کوچکم مشغول بازی بود .

در این موقع شروع کردم به حرف زدن با صدایی که شنیده بودم و از او خواستم که تا بیست بشمارد .

او هم بیست ضربه زد .

به او گفتم که اگر آدمیزاد هستی یک ضربه دیگر هم بزن .

سکوت کاملی برقرار شد .

بعد گفتم اگر شبحی هستی دو ضربه دیگر بزن ، صدای دو ضربه شنیده شد !

بدین ترتیب الفبای مربوط به ارتباط ارواح به دست آمده بود .

شبح مذکور اظهار کرد شارل هانیز نام دارد .

پدر پنج فرزند است .

در زمان زندگی اش دوره گردی بود که به وسیله مستاجر قبلی این خانه به قتل رسیده و در زیر زمین ساختمان دفن شده است او حتی قاتل خود را نیز معرفی کرد .

بعد از این ماجرا خانواده فاکس زیر زمین خانه را حفاری کردند و مقداری ذغال ، ظروف غذا خوری ، یک دسته مو و چند عدد استخوان انسان یافتند و این طور پنداشتند که قسمتی از جمجمه مقتول را شناسایی کرده اند !

تمام اهل خانواده و همسایگان و دوستان از این ماجرا شگفت زاده شدند . بالاخره آواز خانواده فاکس در سرتاسر کشور پخش شد .

مارگات و کتی شغل « مدیوم » ی را برگزیدند و در این راه به موفقیت تا شهرت و ثروت رسیدند !

بعدها این دو خواهر با نظر و راهنمایی خواهر بزرگترشان توانستند در ملاء عام و در انظار عمومی دست به آزمایشات شگفت انگیز بزنند .

 

 

وقتی بچه بودم هر بار پای قصه ی مادر بزرگ و پدر بزرگم می نشستم .

از موجوداتی حرف می زدند که آن موقع با اینکه مفهوم آن حرف ها را نمی فهیمدم ولی از شنیدن نام آن موجود می ترسیدم و با ذهنیات کودکانه ام آن موجود را در اطرافم حس می کردم .

زن سالخورده ای برایم تعریف کرده بود که جن ها در برابر ابزار آلاتی مانند سوزن و میخ ناتوان هستند .

مادرم هر وقت آبی را روی خاکستر می ریخت زیر لب بسم الله الرحمن الرحیم می گفت .

یادم می آید وقتی برادر کوچکم متولد شد مادر بزرگم تا 10 روز سفارش می کرد در همه احوالات یک نفر کنار او باشد وقتی درباره علتش پرسیدم او جواب داد ممکن است نوعی جن بیاید و برادرت را با خود ببرد !

در همین ایام بود که ماجرای درگیری خانواده ای در قزوین را با یک گروه جن در روزنامه خواندم .

سخنان فوق از یک مردد 66 ساله به نام شیخ عباس نقل شده است که در دل منطقه کوهستانی شرق کشور در روستای وامنان ساکن است .

او 8 فرزند دارد که دو پسر او این منطقه را ترک کرده اند و به قم رفته اند و درس طلبگی می خوانند .

شیخ عباس که اکنون چند سالی است کار دعا نویسی و جن گیری را رها کرده است می گوید این کار را از پدربزرگ مادری اش آموخته است .

او از سن 25 سالگی شروع به این کار نموده است .

õجن هایی که به شما کمک می کنند چه نوعی از جن ها هستند ؟

õõآن ها مثل جن های دیگرند ولی در طول زمان من دوست شده اند .

õچطور با شما دوست شده اند ؟

õõچند مدتی شبها ذکر و دعا خواندم تا ان ها با من دوست شدند .

õجن ها مانند آدم های معمولی دیده می شوند ؟

õõبه نظر افراد بیمار بله ولی به نظر انسان های سالم دیده نمی شوند .

õشما وقتی با آن ها صحبت می کنید آن ها را می بینید ؟

õõنه ، ولی بیمار آن ها را می بینید و من از طریق این بیمارها با آن ها ارتباط برقرار می کنم .

õارتباط با جن ها در چه ساعاتی انجام می شود ؟

õõهم روز و هم شب .

õشما خودتان جن ها را دیده اید ؟

õõنه ، دیدن جن برای آدم سالم ممکن نیست .

õعلایم جن زدگان چیست ؟ یعنی فردی که دچار این بیماری می شود دارای چه علایمی است ؟

õõسردرد ، گردن درد ، نا آرامی و غیره .

õآیا جن ها وزن دارند و لباس می پوشند ؟

õõلباس می پوشند لباس های آن ها معمولی است ولی کلاهی نوک تیز به سر می گذارند .

õچند نوع جن داریم ؟

õõجن ها هفتاد طایفه هستند .

روایت مختلفی در این مورد وجود دارد .

õدر کدام مناطق جن ها بیشتر دیده می شوند ؟

õõآن ها در همه جا هستند .

õجن ها به چه زبانی حرف می زنند ؟

õõبه زبان های مختلف ، فارسی ، ترکی ، عربی ، انگلیسی و غیره .

õاز نظر قدرت بدنی چگونه هستند ؟

õõبسیار قوی .

õاین جن ها را چگونه می توان کشت ؟

õõبا آیات عظیم .

õیعنی با چاقو ، تفنگ و غیره نمی شود آن ها را کشت ؟

õõنه .

õمی گویند با سوزرن و میخ می توان جن ها را تسخیر کرد آیا واقعیت دارد ؟

õõنه ، ولی جن ها از کارد می ترسند .

õزاد و ولد آن ها چگونه است ؟

õõدرباره این موضوع تحقیقات نکرده ام .

õجن ها عروسی می کنند ؟

õõعروسی می کنند عزاداری هم می کنند .

õاذیت کردن جن ها چگونه است ؟

õõیکی را می ترسانند یکی را بی هوش می کنند یکی را به غش می اندازند .

õآیا قیافه آن ها ترسناک است ؟

õõبله خیلی ترسناک است .

õآیا جن ها از آینده خبر می دهند ؟

õõخیر ، ولی کمی پیش بینی ها را می گویند .

õدرباره گذشته اطلاعی دارند ؟

õõبله ولی همه چیز را نمی گویند .

 

رازهای نهفته در وجود جن چیزی است که از زمان های بسیار دور ذهن و فکر انسان ها را ه خود معطوف کرده است و تلاش هایی نیز از سوی انسان برای تعریف دنیای غیرماده صورت گرفته است اما تاکنون دستاورد این تلاش ها برای بشر بسیار ناچیز بوده است . جن از شگفتی های عالم خلقت است که به عنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر در هستی وجود دارند و به حیات خویش ادامه می دهند .

جن در لغت به چیزهای مستتر و پوشیده گفته می شود که در حیات آدمی کاملاً محسوس نیستند . پس جن در لغت می تواند تمامی موجودات مستتر و پوشیده را شامل شود به همین دلیل قران شیطان را نیز از نوع جن دانسته است ، سوره کهف آیه «50» پس شیطان نیز از خانواده جنها و از نژاد آن هاست چون در حیات خود ویژگی جن ها را دارد و وجود و رفتار آن از انسان مستتر و پوشیده است .

نژاد جن از جنس آتش است و از آن آفریده شده اند . چنان که قرآن می فرماید : « جان را قبل از آن « خلقت انسان » از نوعی آتش سوزان آفریدیم . سوره حجر – آیه 27 » ، جان را از نوعی آتش شعله لهیب آفرید . سوره رحمن – آیه 15 .

جان اسم جمع جن ها است و گفته شده جان پدر جن هاست. همان طور که گفته شد جن از نوعی اتش سوزان و انرژی ساخته شده است پس حرارت ، شتاب و سرعت در کارها از ویژگی آن است . جن می تواند محدودیت زمان و مکان را پشت سرگذاشته و در هر مکان یا زمان ظاهر یا غیب شود و به هر جایی سفر کند آن هم در سرعت بسیار بالا ، با این که جنس جن نیز مانند انسان از علم غیب چیز زیادی نمی داند و آگاهی زیادی ندارد ، بنابراین جن ها نیز همانند انسان از آینده و سرنوشت خود آگاهی ندارند و علمی محدود  و متناسب با ماهیت وجود خود دارند و نمیتوانند به ان چه که خداوند ایشان را از آن محروم کرده است ، دست یابند .

توانایی جن ها نیز همانند توان انسان ها محدود و معین است و آن ها تنها متناسب با ماهیت وجودی خود قادر به انجام برخی از امور هستند . در واقع جن ها نیز موجوداتی مستقل از قانون طبیعت نیستند و همانند سایر مخلوقات وجود خود را مدیون رحمت اله هستند و خداوند روزی آن را می دهد و حیات آن ها تضمین می کند یا روزی آن ها را قطع کرده و آن ها را به درد و رنج گرفتار می کند و اگر در بین آن ها نیرو و قدرتی برای اثر گذاری در جهان وجود دارد ، این نیرو به خدا تعلق داشته و در سایه اراده الهی شکل می گیرد .

جنس جن با جسم سازگاری ندارد زیرا آتش یک انرژی است و انرژی فاقد وزن است و معمولاً قابل لمس نیست اما در انرژی نیروی فراوانی وجود دارد که سرعت می تواند یکی از این ویژگی ها باشد . جن ها ممکن است بتوانند خود را به شکل حیوانات مختلف خصوصاً مار یا گربه در آورند ولی به طور کلی می توان گفت نژاد جن با جسم و ماده سازگاری ندارد ولی ممکن است در برخی مواقع جسم حیوانات را تسخیر کنند و از جسم آن ها به عنوان وسیله ای برای ارتباط با انسان ها استفاده کنند .

جن ها نیز همانند انسان عمر دنیوی شان محدود و معین است یعنی متولد می شوند . زندگی می کنند و سپس می میرند . ظاهراً جن ها نیز همانند انسان ها از اقوام و نژادهای مختلفی تشکیل شده اند و هر کدام از این نژادها در سرزمینی که برای شان در نظر گرفته است ، پراکنده گشته اند . در میان این جن ها اقوام و نژادهایی هستند پیشرفته بوده و از نیرو توان بیشتری نسبت به دیگر جن ها برخوردارند . قران کریم در مورد وجود گروه های مختلف در میان جن ها می فرماید : در میان ملت ها مختلفی از جن و انس که پیش از شما بوده اند ، داخل آتش شوید . سوره اعراف آیه 38 .

بنابراین جن ها ملت ها و اقوام متفاوتی داشته اند که دسته های خطا کار از میان آن ها همراه انسان و جن های دیگر وارد جهنم می شوند .

در مورد انواع جن ها در احادیث آمده  است که جن ها سه نوع هستند ، یک نوع از آن ها پر دارند و در هوا پرواز می کنند ، نوع دیگر به شکل مار و عقرب هستند و نوع سوم آن ها در یک محل سکونت دارند و کوچ نمی کنند .

حیات جن ها نیز به اب وابسته است و غذای اصلی آن ها استخوان های پس مانده انسان هاست . قاعدتاً جن ها نیز باید از راه تولید مثل نسل خود را حفظ کنند .

تعداد جن ها از تعداد انسان ها بیشتر است . ( سوره انعام –آیه 128 )

جن ها در روز قیامت شناخته می شوند ( سوره رحمن آیه 39 تا 41 ) در این دنیا انسان ها جن را نمی بینند ولی در روز قیامت این جن ها هستند که انسان ها را نمی بینند . در حالی که انسان ها آن ها را می بینند . ( سوره اعراف - آیه 28 ) . جن ها نیز دارای تاریخ و تمدن های قدیمی هستند . ( سوره احقاق– آیه 18).

õجن ها از هر مانعی می توانند رد شوند ؟

õõبله ولی جایی که آیه اسم اعظم در آن جا باشد جن ها نمی توانند وارد آن جا شوند .

õجن های خوب هم نمی توانند ؟

õõآن ها قادر به ورود هستند .

õآیا آینه بینی هم یک نوع احضار جن است ؟

õõبله

õآیا جن ها از بعضی حیوانات می ترسند ؟

õõنه

õبرای این که آدم جن زده نشود چه کار باید بکند ؟

õõبا خواندن آیات قران مانند آیت الکرسی ، حمد و سوره و غیره .

õمی دانی چقدر جن در این دنیا وجود دارد ؟

õõخیلی زیاد

õمی دانی از چه به وجود آمده اند ؟

õõخودشان می گویند از آتش به وجود امده اند .

õجن ها به چه اشکالی ظاهر می شوند ؟

õõپیرمرد ، پیر زن و جوان هر شکلی ممکن است ظاهر شوند .

õآیا پاهایشان سم است ؟

õõنه فقط پرده دارد مثل پای انسان است با کمی تفاوت

õآیا این عکس هایی که ادعا می شود از جن ها گرفته اند صحت دارد ؟

õõخیر . از جن نمی توان عکس گرفت .

õآیا جن ها در خانه های متروکه و حمام های خرابه دیده می شوند ؟

õõجن هایی که در مناطق کثیف دیده می شوند شیاطین هستند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اطلاع از اسرار ارتباط با جنیان

تعریف قرآن از جن

جن موجودی مستور است که هر انسانی نمی‌تواند آنرا تسخیر کند، تنها پیامبران و انسانهای بسیار برگزیده از این قدرت برخوردارند در غیر اینصورت تسخیر دوطرفه شده و مدعی تسخیر جن، به جنون می‌رسد.


                                           حقایقی پیرامون ارتباط با جن و اطلاع از اسرار

قشم دیلی : عضو هیئت علمی جامعة المصطفی با تشریح تعریف قرآن از جن گفت: جن موجودی مستور است که هر انسانی نمی‌تواند آنرا تسخیر کند، تنها پیامبران و انسانهای بسیار برگزیده از این قدرت برخوردارند در غیر اینصورت تسخیر دوطرفه شده و مدعی تسخیر جن، به جنون می‌رسد.

حجت الاسلام مهدی رستم نژاد قرآن پژوه و عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه در گفتگو با مهر در رابطه با تعریف قرآن از جن گفت: در قرآن از ماهیت جن سخنی به میان نیامده کما اینکه درباره ماهیت انسان نیز سخنی مطرح نشده است. در قرآن از نظر ماهیتی این مسئله مطرح شده که جن از آتش، انسان از خاک، ابلیس از آتش و فرشتگان از نور هستند.

ویژگیهای جن در قرآن

وی افزود: در قرآن از ویژگیهای انسان و جن سخن گفته شده است، به طور مثال اینکه انسان دارای چه خلقیات و روحیاتی است. در قرآن جن بعنوان یک موجود مستور تعریف شده است. واژه "جن" به معنای مخفی و مستور است، از این رو جنین هم به علت مستور بودن در رحم مادر جنین گفته می شود. به مجنون نیز برای اینکه عقلش مستور شده چنین نامی اطلاق می شود، نه به معنایی که برخی از واژه مجنون بعنوان جن زده تلقی می کنند.

حجت الاسلام رستم نژاد درباره تعریف جن در قرآن گفت: درباره جن آنچه در قرآن آمده این است که جن یک موجود مستور است. اینکه جن به آن اطلاق می شود و واژه جنّ به معنای مستور شدن و مخفی است. «فلما جنّ علیه اللیل» یعنی هنگامی که پرده‌ سیاه شب او را پوشاند. جن نام سوره ای در قرآن است که بیشترین مشخصات جن در این سوره ارائه شده است. موجود مستور و مرموزی است که ما توانایی دیدن آن را نداریم اما جن ما را می بیند.

وی اظهار داشت: گفته می شود که ابلیس از طایفه جن است . خداوند در آیه ۵۰ سوره کهف می فرماید : وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ (و [یاد کن] هنگامى را که به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید پس [همه] جز ابلیس سجده کردند که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید ) اما برخی مفسران همین معنا را گرفته و برخی دیگر این واژه جن را به واژه " ستر" (نهان) تعبیر کرده اند.

رستم نژاد با اشاره به اینکه تعریفی که قرآن از جن ارائه داده نه مثبت است و نه منفی یادآور شد: تعاریف قرآن به ویژگیهای هویتی جن بر می گردد. درباره ویژگیهای شخصیتی جن گفته شده است یک دسته آنها مؤمن و یک دسته آنها کافر هستند. سوره جن همین مسئله را بیان کرده است. یک عده جن، صدای پیامبر را در شبی که قرائت قرآن می کرد شنیدند. درحال حاضر مسجدی در مکه وجود دارد به نام مسجدالجن که سوره جن در آنجا بر پیامبر نازه شده است.

اطلاع جن از اسرار ...

وی افزود: شبی که پیامبر(ص) مشغول عبادت و خواندن قرآن بود، عده ای جن از آن محل درحال عبور بودند که صدای پیامبر را شنیدند و به حضور پیامبر آمدند و خود را بر پیامبر عرضه کردند و پرسیدند که آیا شبهای دیگر هم این آیات را بر ما می خوانی؟. براساس آنچه در سوره جن آمده آنها اظهار داشتند که این آیات برای آنها عجیب بوده است. چرا که آنها از ظرفیت بشر مطلع بوده و بلافاصله متوجه شدند که این کلمات در توان گفته های بشر نیست. آنها پس از مدتی به دست پیامبر مسلمان شدند. آنها اساسا در میان خود پیامبری ندارند.

این محقق و قرآن پژوه درباره اطلاع جن از اسرار غیب اظهار داشت: جن مستقیم از اسرار خبر ندارد، جن از قدرتی برخوردار است که بشر عادی آن را ندارد. جن قدرت عروج و بالا رفتن از آسمان را دارد. جن از حیث قدرت جسمی قوی تر از انسان و در حیث عقلی کمتر از انسان است. یکی از قدرتهایی که خدا به آنها داده این است که می توانند به آسمانها بروند. در همان شب به پیامبر گفتند که ما قبلا به آسمانها می رفتیم و در آنجا به استراق سمع می پرداختیم. می توان گفت که این قدرت موجب نمی شود که آنها بتوانند به تمام اسرار غیب دسترسی داشته باشند، این قدرت به صورت استراق سمع و دزدکی در اختیار آنها است.

وی در پاسخ به اینکه آیا پس از بعثت پیامبر درهای آسمان به روی اجنه بسته شده گفت: این مسئله مختص زمان وحی و زمان بعثت پیامبر بود که ۲۳ سال بوده، ممکن است این زمان،اندکی پس از این دوره و اندکی پس از آن بوده باشد. آنچه از قرآن استنباط می شود همین مقدار است. درباره اینکه آیا پس از بعثت نیز آنها نتوانستند وارد آسمانها شوند در قرآن مورد اشاره قرار نگرفته است.

ارتباط با جن و پیشگویی

عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی تصریح کرد: ارتباط با اجنه برای پیشگویی ممکن است وجود داشته باشد اما مسلم نیست، چرا که حالت استراق سمعی دارد آمیخته با خطا دارد. در همین سوره جن نیز آمده است که وأنه کان رجال من الإنس یعوذون برجال من الجن ( یک عده از انسانها با اجنه ارتباط داشته اند) یعنی قرآن این ارتباط را تأیید می کند که جن می تواند با فرشته مرتبط شود و انس هم می تواند جنی را در اختیار بگیرد و با آن مرتبط شود و از آن کار بکشد. در قرآن آمده است که حضرت سلیمان از جن کار می کشید.

وی با تأکید بر اینکه هر انسانی چنین توانایی مطلقی را ندارد گفت: انسان تا حدی می تواند وارد این امور شود. مسائلی که مربوط به کار پیغمبری مثل حضرت سلیمان است خداوند این قدرت را در اختیار وی قرار داد. اما کسانی که عمل حرامی انجام می دهند تسخیر دوطرفه است. در مورد حضرت سلیمان، وی حاکم بود و از اجنه کار می کشید. اما در مورد افرادی که ادعای ارتباط با اجنه دارند این تسخیرشدگی دوطرفه است. این افراد در معرض گرفتار شدن انواع و اقسام آلودگی ها قرار می گیرند، دچار فشارهای روانی شده، دچار جنون می شوند، چرا که جن یکطرفه به اینها بهره نمی دهد بلکه بهره کشی هم می کند و شاید جن بیشتر بهره کشی کند.

حجت الاسلام مهدی رستم نژاد تأکید کرد: تسخیر مطلق ویژه پیغمبران و انسانهای برگزیده است. برخی انسانها از طریق عبادت به جن مسلط می شوند و بدنبال تسلط هم نیستند و خداوند تفضلا این قدرت را در اختیار آنها قرار می دهد. یک عده از انسانهای خاص و بسیار برجسته می توانند به این مرحله برسند اما این افراد کسانی نیستند که ادعا کنند با تسخیر جن می توانند دست به پیشگویی بزنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جن در باور ما تحصیل کرده ها


در گفت‌وگو با افراد می‌شود متوجّه شد که آنها سعی در پنهان کردن ترس خود دارند؛ امّا زمانی که پرسش از علّت ترسیدن به میان می‌آمد، ناشناخته بودن و همراه شدن با خرافات از جمله مهم‌ترین دلایلی بود که مطرح می‌شد. حجّت الاسلام حیدرزاده نیز برای این امر از مثال تاریکی و روشن نبودن فضای مربوط به عالم اجنّه یاد می‌کند که چون با خرافات آمیخته شده‌اند، قابل اعتماد نیست و منجر به وحشت انسان‌ها می‌شود و برای برون‌رفت از این شرایط می‌گوید: با اتّکا به مبانی قرآنی و روایات می‌شود چراغ این اتاق تاریک را روشن کرد، آن وقت است که می‌بینیم دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد.

کتری آب‌جوش را بلند کرد و سمت ظرف‌شویی رفت، بسم‌اللهی گفت و آب را خالی کرد. دخترک با تعجّب به بخارهایی که صورت مادربزرگ را محو کرده بود، نگاهی انداخت و پرسید: عزیز جان! برای چی گفتی بسم الله؟ زن در حالی که شیر آب سرد را باز می‌کرد، بدون اینکه نگاهی به کودک بیندازد، با بیان کودکانه‌ای گفت: آخه بچّه جن‌ها توی راه‌آب خانه‌ها زندگی می‌کنند، اگر موقعی که آب داغ می‌ریزیم بسم‌الله نگوییم، می‌سوزند. بعد بزرگ‌ترهاشان می‌آیند و ما را اذیّت می‌کنند. زن، کتری را دوباره پر از آب کرد و بی‌توجّه به چشم‌های گرد شدۀ کودک، سمت اجاق گاز رفت ...


شاید خیلی از ما نیز اوّلین باری که اسم جن را شنیدیم، از دهان یک بزرگتر و در شرایطی بوده که حتّی فکرش را نمی‌کردیم. شاید پاسخ‌ها قانعمان می‌کرد و شاید هم در دنیای کودکی فقط ترس بود که چند روزی مهمان دلمان شده و با حرف‌های هم سن و سال‌هایمان چند برابر می‌شد. امّا اینکه چه تعداد از ما، به این موجودات اعتقاد داریم یا اینکه نسبت به آنها آگاهی داریم و پرسش‌هایی مرتبط با آن، مواردی بودند که در این گزارش، باعث شد خیلی‌ها با تعجّب به ما نگاه کنند و بعضی‌ها نیز از جواب دادن به پرسش‌ها طفره بروند.

طفره رفتن افراد از پاسخ‌گویی، گاهی از سر ترس بود و گاهی نیز چاشنی محافظه‌کاری با آن همراه بود. برای مثال دکتر فاضلی، جامعه شناس می‌گوید: به جن اعتقاد ندارم؛ ولی نظری هم ندارم. بحثش سیاسی است.
و هنگامی که رابطۀ جن با سیاست را از او می‌پرسیم، این امر را مطرح می‌کند که امور مذهبی و مسائلی که به قرآن مربوط می‌شوند، در کشور ما همراه با بعد سیاسی هستند و برای فرار از این امر یا باید تظاهر کرد یا اعلام بی‌نظری. ایشان نهایتاً بی‌نظری را انتخاب کردند.

در گفت‌وگو با افراد می‌شود متوجّه شد که آنها سعی در پنهان کردن ترس خود دارند؛ امّا زمانی که پرسش از علّت ترسیدن به میان می‌آمد، ناشناخته بودن و همراه شدن با خرافات از جمله مهم‌ترین دلایلی بود که مطرح می‌شد. حجّت الاسلام حیدرزاده نیز برای این امر از مثال تاریکی و روشن نبودن فضای مربوط به عالم اجنّه یاد می‌کند که چون با خرافات آمیخته شده‌اند، قابل اعتماد نیست و منجر به وحشت انسان‌ها می‌شود و برای برون‌رفت از این شرایط می‌گوید: با اتّکا به مبانی قرآنی و روایات می‌شود چراغ این اتاق تاریک را روشن کرد، آن وقت است که می‌بینیم دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد.

تعداد افرادی که وجود جن را منکر می‌شوند، در بین مصاحبه‌شوندگان زیاد نیست؛ امّا کسانی هم که به این موجودات اعتقاد داشته باشند، چندان نظر قاطعی نمی‌دهند:
وحید شمشیری، 28 سال سن دارد و با مدرک فوق لیسانس ریاضی، معلّم دبیرستان است. وی دربارۀ این پرسش که آیا جن را قبول دارید یا نه؟ می‌گوید: بنابر ملاک‌های مذهبی و اینکه در قرآن به آن اشاره شده است، قبولش دارم، امّا اگر در قرآن نبود، قبولش نمی‌کردم؛ یعنی در واقع به آن باور ندارم؛ زیرا با دید علمی در تناقص است و نمی‌توانم بگویم چنین چیزی وجود دارد. به نظرم وجود جن آن هم در کنار انسان از لحاظ عقلی مردود است. در روایت‌های مختلف از شیاطین مثال‌هایی داریم؛ امّا وقتی وارد بحث می‌شویم، می‌بینیم شاید منظور چیزی مثل میکروب یا ویروس بوده است و چون مردم آن دوره نمی‌فهمیدند، پیامبر(ص) و قرآن چنین جنبه‌هایی را مطرح می‌کردند و آن موجود سم‌دار شبیه به انسان، تخیّلات مردم آن زمان بوده است.

محل‌ّ زندگی و نحوۀ زندگی جن نیز یکی از مواردی بود که مردم را به خاطرات و شنیده‌هایشان می‌برد. شنیده‌هایی که اکثر پاسخ‌گویان، بدون آوردن دلیل، آنها را خرافات می‌پنداشتند.

مهوش ابراهیمی خانه‌دار است. او نیز همان سخن قبلی را تکرار می‌کند که اگر نام جن در قرآن نیامده بود،‌آن را قبول نمی‌کرد. او از حرف‌هایی که از قدیمی‌ترها به گوشش خورده است، مصادیقی ذکر می کند: قدیمی‌ها می‌گفتند: جن‌ها در خانه‌های قدیمی زندگی می‌کنند یا اینکه می‌توانند با آدم‌ها حرف بزنند؛ امّا من به این چیزها اعتقاد ندارم. به نظرم آنها در کنار انسان‌ها زندگی نمی‌کنند و جاهای خاصّی هستند و این خرافات که اگر آب بریزی بچّه‌هایشان می‌سوزند یا این جمله را که فلانی با جن رابطه دارد، قبول ندارم. وی مهم‌ترین دلیل ترس از این موجودات را سرعت زیاد و قدرتشان می‌داند و می‌گوید: اینکه می‌توانند خیلی سریع حرکت کنند و ما نمی‌توانیم با چشم آنها را ببینیم، باعث ترسمان می‌شود. آنها که می‌گویند: از ما آدم‌ها قوی‌تر هستند و فقط یک‌سری آدم‌های خیلی مؤمن می‌توانند با آنها رابطه برقرار کنند وگرنه مردم عادی این توانایی را ندارند و به نظرم درست نیست و همۀ این مطالب را جن‌گیرها و رمال‌ها که دنبال سرکیسه کردن مردمند، ساخته‌اند. چیزهایی را که تعریف می‌کنند، فقط زاییدۀ خیالاتشان است.

دکتر بروجردی، استاد ارتباطات است و به شدّت سعی می‌کند از زیر بار مصاحبه شانه خالی کند و دلیلش را هم این‌گونه مطرح می‌کند که هیچ اطّلاعاتی ندارد؛ امّا با توجّه به اینکه می‌گوید: خودش یک‌بار جن‌ها را دیده است، وارد بحث می‌شود: اطّلاعات من دربارۀ‌جن مثل اکثر مردم محدود می‌شود به قرآن و هیچ کتاب یا منبع دیگری هم درباره‌اش نخوانده‌ام. شخصاً هم تا به حال فکر نکرده‌ام که ممکن است بترسم یا اینکه این موجودات ترسناکند. چون جن‌ها هم مخلوق خدا هستند و به نظرم ما آدم‌ها باید هم‌زیستی مسالمت‌آمیزی با آنها داشته باشیم. چون هدف از خلقت آنها هم مثل ما این بوده که خدا را پرستش کنیم. در نتیجه فکر نمی‌کنم آنها دارای یک قدرت ماورایی باشند و این چیزهایی که درباره‌شان می‌گویند، بیشتر خرافات است تا حقیقت.
پوزیتیوسم یا تجربه گرایی و تفکّر وجود تناقص بین عالم دخان با علم، مورد دیگری است که مانع پذیرش این موجودات از سوی عدّه‌ای می‌شود.

زهره میرزایی دانشجوی ترم آخر کامپیوتر است. وی ترجیح می‌دهد چیزی را که با علم هماهنگی ندارد، نپذیرد؛ امّا از سوی دیگر اعتقادات مذهبی‌اش نیز باعث می‌شود که به این مبحث علاقه‌مند باشد و می‌گوید: همین که یک سوره در قرآن در این باره داریم؛ یعنی موجودات مهمّی‌اند؛ امّا تحقیق بیشتر یا فراتر از آن می‌شود حکایت داستان گوسالۀ قوم موسی(ع) که به ضررشان تمام شد!

با این‌حال مدّعی است که مطالعات زیادی دربارۀ این موجودات داشته است،‌وقتی از او می‌خواهیم یک‌سری از توانایی‌های جن را بیان کند، بعد از کمی فکر کردن می‌گوید: جن موجودی نامریی است و دیده نمی‌شود. در کل می‌توان گفت موجوداتی هستند که دارای احساسند و جالب اینجاست که خیلی‌ از افراد حتّی نمی‌دانند که جن‌ها می‌توانند فکر کنند!‌ خیلی قبل از اینکه ما آدم‌ها روی زمین پا بگذاریم،‌آنها از آتش به وجود آمدند. عمر و تعدادشان هم از انسان‌ها خیلی بیشتر است.

او که حسابی از این بحث سر ذوق آمده در حالی سعی می‌کند حافظه‌اش را کمی بیشتر بکاود ادامه می‌دهد: جن‌ها مثل ما انسان‌ها هستند ولی فقط پاهایشان مثل سم است و وسایل فلزی می‌تواند به آنها آسیب برساند. می‌توانند ازدواج کنند، بچّه‌دار شوند و مثل همۀ ما روزی بمیرند. امّا خب چون جسم ندارند،‌نیازی هم به دفن ندارند. البتّه موجودات حسودی هستند که به دلیل حسادت به آدم‌ها برایشان مزاحمت درست می‌کنند. البتّه این‌طور که من شنیدم خیلی هم کودن هستند.

دربارۀ این مطلب که فرق جن با روح و انسان چیست همان‌طور که خواندید، بیشتر افراد به ویژگی ظاهری مثل سم‌دار بودن، یا کوتوله بودن آنها اشاره کردند. عدّه‌ای نیز با بدیهی دانستن این تفاوت و مطرح کردن این جمله که فرقشان معلوم است! از این پرسش رد می‌شدند. ولی گروهی به ماهیّت وجودی این موجودات به عنوان عامل تفاوت اشاره می‌کنند.

حامد ساروخانی دانشجوی فیزیک است و با نگاهی به اعتقادات قرآنی دربارۀ تفاوت جن با روح می‌گوید: جن‌ها از آتش خلق شده‌اند؛ ولی انسان‌ها از خاک و همین روح الهی که در وجودشان دمیده شده، عامل تفاوت است. عالم ارواح خیلی با دنیای جنیّان فرق دارد؛ مثلاً آنها این توانایی را دارند که وارد دنیای انسان‌ها بشوند؛ امّا روح افراد مرده این توانایی را ندارد و به نظرم اینکه می‌گویند، احضار روح، اشتباه است. چون ارواح این اختیار را ندارند.

ترس، ابهام، داستان‌های بعضاً عجیب، خرافات، شک و دودلی، احساسات و رفتارهایی که رنگ و بوی تناقص به خود می‌گرفت و ... همگی درگیری‌هایی بودند که در این گزارش با آنها روبه‌رو بودیم. البتّه تا حدودی هم می‌توان آن را طبیعی فرض کرد. دانستن دربارۀ موجوداتی که به تجسّم درآمدنشان در برابر انسان‌ها نهی شده است و توانایی‌هایی که بعضاً آن را بیشتر و والاتر از روح الهی‌ای که در وجودمان دمیده شده است، می‌دانیم، همه و همه مرزی را ایجاد می‌کند که عبور کردن از آن دشوار و به زعم برخی ناممکن است.
امّا پرسش اینجاست که پاسخ واقعی این پرسش‌ها و شبهات چیست؟ آیا با مطالعه و بررسی، اعتماد به آیات و روایات و پیدا کردن مرزهای خرافات و واقعیت نمی‌توان قانع شد؟


  • جنّ، چیستی و چگونگی!

جن مخلوقی است غیر مادّی. یعنی با حواسّ پنجگانۀ ما قابل لمس و درک نیست؛ نه می‌شود آن را چشید نه می‌شود آن را لمس کرد یا بویید و...؛ به عبارت دیگر این موجود را با عوامل و حواسّ ملکی نمی‌توان دریافت کرد. خداوند تبارک و تعالی این موجود را از حرارت و گرمای آتش خلق کرده است. طبق فرمودۀ «قرآن کریم»: «وَ خَلَقَ الجانِّ مِنْ مارِجٍ مِنَ النّار؛1 و جن را از تشعشعی از آتش خلق کرد.»1

نوع این خلقت و ساختار آن، به این موجودات این قدرت را داده که خود را به اشکال مختلف در بیاورند. البتّه شکل اصلی آنان در حالت انقباض قابل دیدن است و در حالت انبساط غیر قابل دیدن. به این شکل که وقتی این موجود اعضا و اجزای بدن خود را که به حالت گرما، فرّار و در هوا پخش است، منقبض کرده و جمع می‌شود، به شکل هاله‌ای از نور یا سایه‌ای بی‌رنگ دیده می‌شود و هنگامی که منبسط می‌شود، دیگر قابل رؤیت جزیی نیست. امّا جن راه‌های دیگری نیز برای نشان دادن خود دارد؛ البتّه با واسطه، به این نحو که می‌تواند در اجساد و ابدان موجوداتی، مانند سگ سیاه، گربۀ سیاه، کلاغ سیاه، مرغ سیاه، مار سیاه و عقرب تصرّف کند یا حتّی در انسان نیز می‌تواند تصرّف کند؛ امّا نه همیشه و نه در هر کسی. جن در صورتی  می‌تواند در انسان تصرّف کند که خود انسان با اعمالی شرّ و غیر انسانی، بستری را در خود به وجود آورد که شیاطینی از جنس جن در او رخنه کنند و او را مورد تصرّف قرار دهند. مانند مرتاضان هندی یا جادوگران آفریقایی و مکزیکی و دیگر کشورها که با ریاضت‌های غیرشرعی و خوردن چیزهای خاصّی، مانند خون کلاغ سیاه و مار و خون گربۀ سیاه و گفتن اذکار و اوراد شیطانی آنها را برای انجام اعمالی به درون خود دعوت می‌کنند.
دلیل این حرف و اثبات آن دو آیه از قرآن کریم است:
1. «وَأَنَّهُ کَانَ رِجَالٌ مِّنَ الْإِنسِ یَعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِّنَ الْجِنِّ فَزَادُوهُمْ رَهَقًا؛2 و مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه می‏بردند و بر سرکشی آنها می‏افزودند.»
2. وَ یَوْمَ یِحْشُرُهُمْ جَمِیعًا یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِیَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِیَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاکُمْ خَالِدِینَ فِیهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلیمٌ؛3
و [یاد کن] روزی را که همۀ آنان را گرد می‏آورد [و می‏فرماید] ای گروه جنّیان از آدمیان [پیروان] فزونی یافتید و هواخواهان آنها از [نوع] انسان می‏گویند: پروردگارا برخی از ما از برخی دیگر بهره‌برداری کرد و به پایانی که برای ما معیّن کردی، رسیدیم [خدا] می‏فرماید: جایگاه شما آتش است. در آن ماندگار خواهید بود؛ مگر آنچه را خدا بخواهد [که خود تخفیف دهد] آری پروردگار تو حکیم داناست.»

اگر کمی در معانی آیات تأمّل کنید، در می‌یابید که هم آن گروه از انسان‌ها که خود را به جنّیان سپردند، از جنّیان بهره می‌برند و هم آن جن‌هایی که در اختیار آن انسان‌های جاهل خود را قرار داده‌اند، از این عمل بهره می‌برند.
به این صورت که انسان‌های جاهل برای رسیدن به قدرت و شهرت و انجام امور غیر عادی، خود را بندۀ جنّیان و شیاطین می‌سازند و با آنها معامله‌ای انجام می‌دهند و جنّیان نیز در مقابل این شرک انسان و اعمال گناه‌آلودشان، برای آنها کارهایی انجام می‌دهند.
اگر پرسش این باشد که شیاطین از گناه انسان چه نفعی می‌برند؟

پاسخ این است که اتّفاقاً شیاطین به دنبال این هستند که انسان را به گناه، آلوده کرده و آنها را به بیراهه ببرند و این دقیقاً سوگندی است که رئیس شیاطین و جنّیان، یعنی ابلیس در نزد خداوند خورده است که انسان را با وسوسه به گناه می‌اندازد و در اینجا هم شیاطین انسان‌های ضعیف النّفس و تشنۀ شهوت و قدرت را وسوسه می‌کنند که به آنها پناه برند و در ازای کفر و شرک به خداوند تبارک و تعالی، آنها نیز خواسته‌هایشان را برآورده کنند.
در اینجا لازم به توضیح است که در قسمت قبل به این نکته اشاره کردیم که جنّیان می‌توانند به بدن و اجساد موجودات خاصّی حلول کنند و وجه اشتراک بین آن موجودات، رنگ سیاهشان بود.
وجود رنگ سیاهِ یک دست، نشان دهندۀ مدیوم و بستر برای برقراری ارتباط با عالم ملکوتی است؛ یعنی این موجودات بدنشان برای عوالم ملکوتی بستر و فرودگاه بسیار مناسبی است.

  • خلقت جن

حال پس از موضوع خلقت جن به قدرت او و حیطۀ اختیارات او می‌پردازیم.
جن، ماهیتاً از گرمای آتش خلق شده؛ امّا طوایف و انواع مختلفی دارد. جن، فقط از آتش خلق نشده؛ بلکه در خلقت او عناصر وجودی مثل باد نیز وجود دارد و نسبت ترکیب این باد با آتش و گرمای آن و شدّت و حدّت هر دو مادّه انواع گوناگونی از آن را به وجود آورده و دلیل این ادّعا نیز کلام قرآن کریم است:

«وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ؛4 و پیش از آن جن را از آتشی سوزان و بی‏دود خلق کردیم.»
برای درک بیشتر این موضوع به خلقت انسان اشاره‌ای می‌کنیم.
وقتی که خداوند تبارک و تعالی انسان را آفرید خمیر مایه و ماهیّت آن را از خاک آفرید.

با توجّه به این نکتۀ ظریف، ضروری است که به عنصر اصلی وجودی انسان که خاک باشد، عناصر دیگر نیز افزود و آن عناصر، آب، باد و آتش بودند. درصد ترکیب این چهار عنصر با هم انسان را به وجود آورده؛ امّا هنگامی که یکی از این عنصرها بر سه عنصر دیگر بچربد، ماهیّت آن انسان به آن عنصر گرایش پیدا می‌کند؛ مثلاً وقتی عنصر آتش در فردی بیشتر باشد، به اصطلاح می‌گویند: طبع وجودی شما آتشی است؛ یعنی خصلت‌های شما همانند آتش در یک آن شعله‌ور می‌شود.
و انسان‌هایی که با کوچک‌ترین حرفی از کوره در می‌روند و پرخاشگر و تندخوی می‌شوند، باید بدانند که عنصر غالب بر دیگر عناصر وجودیشان، آتش است. حال به بحث ماهیّت جن می‌پردازیم. جن نیز عنصر دیگری دارد و آن فقط باد است؛ یعنی ترکیب گرمای آتش و باد و از عنصر آب و خاک بی‌بهره است. قدرت جن بستگی به نوع ترکیب باد و آتش آن دارد.

  • دانسته‌های جن

جن، مخلوقی الهی است. مخلوقی است که اختیار دارد و هنگامی که خداوند به آن اختیار داده حتماً قرار است چیزی به او عرضه شود و مورد امتحان قرار گیرد و وقتی که امتحان وجود دارد، حتماً خیری و شرّی و خوبی و بدی‌ای قرار است عرضه شود؛ تا موجود دارای اختیار، مورد امتحان قرار گرفته و یکی از خوب یا بد را برگزیند.

امّا این انتخاب نیازمند چیزی است تا بتوانند با آن به تفکیک و تمییز دادن خوب و بد بپردازد و آن قدرت تمییز را عقل و جهل می‌نامند.

پس خداوند به این موجود، عقل، جهل و اختیار داده است تا با عقل خود خیر و نیک را برگزیند و با جهل خود شرّ و بدی را انتخاب کند و خداوند به اختیار او پاداش و عقاب می‌دهد؛ یعنی وقتی با عقل خود امور مورد رضای الهی را انتخاب کند، پاداش و اجر دریافت می‌کند و اگر با جهل خود امور مورد غضب الهی را برگزیند، عذاب و عقاب دریافت می‌کند. به این امر، امتحان الهی گویند.

حال متوجّه شدیم که جن مخلوق است، عقل و جهل دارد، مورد امتحان قرار می‌گیرد، پاداش و عذابی به اعمالش داده می‌شود و بهشت و جهنّمی دارد.

دلیل این ادّعا این آیۀ شریف است:
1. «إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَلِکَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ کَلِمَۀُ رَبِّکَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّۀِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ؛5 مگر کسانی که پروردگار تو به آنان رحم کرده و برای همین آنان را آفریده است و وعدۀ پروردگارت [چنین] تحقّق پذیرفته است [که] البتّه جهنّم را از جن و انس یک‌سره پر خواهم کرد.»
2. «قَالَ ادْخُلُواْ فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِی النَّارِ؛6 خداوند گوید شما هم مانند آن گروه از جنّ و انس که پیش از شما وارد دوزخ شدند، داخل شوید.»
دقّت در چند آیۀ دیگر که دربارۀ عذاب جنّ و انس گفته شده، معلوم می‌کند که چون جن عقل و جهل و اختیار دارد، می‌تواند هر دینی را برگزیند از یهود، نصارا یا اسلام و می‌تواند کافر یا مشرک شود که البتّه در آیات بالا نیز خداوند به کفر آنها اشاره فرموده است.

  • مرگ و زندگی جن

از آنجا که جن مخلوق است، طبق قاعدۀ مخلوق بودن، ابتدایی و انتهایی دارد؛ یعنی عمر مقدّر دارد؛ امّا عمر آنها از انسان‌ها بیشتر است و این به دلیل نوع خلقت آنهاست و چه بسا موجوداتی هستند که چندین برابر جنّیان عمر می‌کنند و آنها نیز بر خلقت خود قرار دارند.

از احادیث، این گونه دریافت می‌شود که جن عمری چند هزار ساله دارد. شاهد مثال آن، این داستان است.

به سند معتبری از ابن عبّاس روایت شده که:
در خدمت رسول اکرم(ص) وارد شده بودیم، یکی از جنّیان در حال سؤال کردن مسائل سخت و مشکل از حضرت رسول (ص) بود، ناگهان حضرت علی (ع) از دور ظاهر شدند. جن از دیدن حضرت علی (ع) و از ترس، آن‌چنان کوچک شد که به اندازۀ گنجشکی درآمد و در مقابل آن حضرت عجز و زاری نمود و به پیامبر (ص) عرض کرد: یا رسول الله! مرا در پناه خود بگیر. پیامبر(ص) فرمود: «از چه کسی می‌ترسی؟» جن عرض کرد: از آن جوان که از دور می‌آید، می‌ترسم. حضرت فرمود: «برای چه از آن جوان می‌ترسی؟» جن گفت: من در زمان طوفان نوح (ع) شاهد ماجرا بودم، وقتی که کشتی آن حضرت روی آب‌ها شناور شد و همه جا را آب گرفته بود، من داخل کشتی رفتم تا آن را سوراخ کرده و نوح (ع) را با پیروانش غرق کنم. ناگهان دیدم که همین جوان در آن کشتی ظاهر شد و در حالی که نیزه‌ای در دست داشت، با سرِ آن دستم را برید. در این حال جن دست و انگشت بریدۀ خود را به پیامبر(ص) نشان داد. پیامبر(ص) فرمودند: «درست دیده‌ای این همان جوان است که دست تو را بریده.»7

البتّه از این نوع حدیث‌ها و حکایت‌ها که به نوعی در آن عمر طولانی جن ذکر شده، متواتر و زیاد می‌باشد و ما در اینجا به علّت پرداختن به مباحث علمی دربارۀ جن و ناگفته‌هایی دربارۀ این مخلوق، به همین مقدار اکتفا می‌کنیم و اگر کسی خواهان حکایت‌ها و احادیث بیشتری در این مورد می‌تواند ‌باشد، به کتاب‌های متعدّدی که دربارۀ جن موجودند، مراجعه کند؛ امّا بنای ما در این مقاله، بیان مسائلی است که به علم و فهم ما بیفزاید.

  • دانش جن

آیا جن به امور غیبی آگاه است یا خیر؟

اوّلاً اینکه ما چه چیزی را غیب بدانیم و به چه چیزی غیب بگوییم، جای ساعت‌ها بحث دارد و حجم چندین جلد کتاب است؛ امّا در اینجا لازم است، اشاره‌ای به این مورد کنیم که بین عوام مردم، غیب به چیزی گفته می‌شود که در دسترس نیست و با حواسّ پنجگانۀ ما ادراک نمی‌شود؛ امّا آیا حقیقت هم این است؟ آیا وقتی ما زمان را با حواسّ پنجگانۀ خود نمی‌بینیم، زمان، غیب است؟

آیا جن برای کسانی که جن را می‌بینند، غیب است و برای کسانی که ملائکه را می‌بینند، ملائکه، غیب است.
با این پیش زمینه، درمی‌یابیم که غیب و عوامل غیبی دارای سلسله مراتب هستند؛ یعنی چیزی که برای من غیب است، ممکن است برای دیگری غیب نباشد. کسی که ملائکه را می‌بینید، دیگر برای او ملائکه غیب نیستند، چون قابل رؤیت و دسترسی هستند؛ امّا ملائکه برای کسانی که قابل رؤیت و دسترسی نیستند، غیب محسوب می‌شوند.

دانش جن فقط و فقط به دلیل طولانی بودن عمر آن است و جن در واقع فقط از گذشته‌هایی که در آن بوده یا در حال اتّفاق است، با خبر بوده و از آینده هیچ اطّلاعی ندارد. این سخن، دلیل عقلی و قرآنی دارد.

در حدیثی از امام صادق(ع) آمده که ابلیس تا قبل از ظهور حضرت عیسی (ع) تا آسمان هفتم بالا رفته و اسرار الهی را استراق سمع می‌کرده، به همین جمله دقّت کنید؛ یعنی دلیل دانستن اسرار الهی برای شیطان این بوده که او تا آسمان هفتم بالا می‌رفت و اسراری را که بین ملائکه گفته می‌شده، مخفیانه می‌شنیده و به نزد یارانش برمی‌گشته است تا تدارک مقابله با آن اسرار و وحی الهی را ببیند؛ امّا هنگامی که حضرت عیسی (ع) متولّد می‌شوند، شیطان از هفت آسمان محروم گشته و تنها تا طبقۀ چهارم آسمان می‌توانست بالا برود؛ امّا باز هم برای استراق سمع اسرار وحی.

به این نکتۀ ظریف دقّت کنید که پس از حضرت عیسی (ع) از طبقۀ چهارم بالاتر نمی‌توانست برود و فقط اسراری را که در طبقۀ چهارم و پایین‌تر از آن بود، می‌توانسته بشنود؛ این مطلب به آن معنی است که اسرار الهی دارای مرتبه و طبقه‌بندی است.
پس سرّی که در طبقۀ هفتم آسمان به ملائکۀ خاص گفته می‌شود، ملائکۀ طبقۀ ششم از آن بی‌خبرند و آن سرّی که در طبقۀ ششم آسمان گفته می‌شود، ملائکۀ طبقۀ پنجم از آن بی‌خبرند. این نتیجه‌گیری پیرو همان مراتب غیبی است؛ یعنی اسرار طبقۀ هفتم آسمان برای ملائکۀ طبقۀ هفتم غیب نیست؛ امّا برای ملائکۀ طبقۀ ششم غیب است و اسرار طبقۀ ششم آسمان برای ملائکۀ طبقۀ ششم غیب نیست؛ امّا برای ملائکۀ طبقۀ پنجم غیب است، حال به ادلّۀ بحث دربارۀ جن می‌پردازیم.
بعد از ولادت حضرت رسول (ص) شیطان از طبقۀ اوّل آسمان نتوانست بالاتر برود و در واقع از آن اسرار محروم شد.

این موضوع نشان دهندۀ سطح بالای آن اسرار است که در طبقات هفتم تا اوّل وجود داشته است.

وجود مبارک رسول اکرم (ص) چنان تأثیری در عالم خلقت دارد ـ البتّه مسئولیّت‌های ایشان نیز بسیار پر رنگ‌تر از تمام انبیا و اولیای الهی بود ـ که شیطان نمی‌بایست حتّی کوچک‌ترین سرّ وحی به ایشان را متوجّه می‌شد؛ مبادا در کار پیامبر (ص) خللی ایجاد کند.
این مسئله به این معنی است که عاقل‌ترین و برترین مخلوق الهی، شیطان را موجودی خطرناک می‌دانسته و هرگز نمی‌خواسته است که شرایطی برای ایجاد اعمال شرّ شیطان فراهم کنند؛ یعنی ایشان با این اعمال و رفتار خود به ما که سطح ایمان و مراتب عقلمان بسیار بسیار پایین‌تر از ایشان است، آموختند که شیطان را جدّی بگیریم.

دلیل پرداختن ما به این بحث، این است که مخاطب گرامی بداند که شیاطین و جنّیان دیگر به اسرار وحی و امور غیبی آگاهی ندارند. البتّه تا قبل از تولّد پیامبر اکرم (ص) به اسراری که تا طبقۀ چهارم بوده، آگاهی داشتند و قبل از تولّد حضرت عیسی (ع) به اسرار و وحی تا طبقات هفتم نیز آگاهی داشتند؛ امّا بعد از تولّد پیامبر (ص) از ورود به طبقات آسمان برای استراق سمع منع گردیدند.

«وَحِفْظًا مِّن کُلِّ شَیْطَانٍ مَّارِدٍ ? لَا یَسَّمَّعُونَ إِلَی الْمَلَإِ الْأَعْلَی وَیُقْذَفُونَ مِن کُلِّ جَانِبٍ ? دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ؛8 و [آن را] از هر شیطان سرکشی نگاه داشتیم، [به طوری که] نمی‏توانند به انبوه [فرشتگان] عالم بالا گوش فرا دهند و از هر سوی پرتاب می‏شوند، با شدّت به دور رانده می‏شوند و برایشان عذابی دائم است.»

«وَأَنَّا لَمَسْنَا السَّمَاء فَوَجَدْنَاهَا مُلِئَتْ حَرَسًا شَدِیدًا وَشُهُبًا؛9 و در [آسمان] براى شنیدن به کمین مى‏نشستیم [اما] اکنون هر که بخواهد به گوش باشد تیر شهابى در کمین خود مى‏یابد.»

«وَأَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْهَا مَقَاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَن یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهَابًا رَّصَدًا؛ 10 و ما پیش از نزول قرآن در کمین شنیدن سخنان آسمانی و اسرار وحی می‌نشینیم؛ امّا اینک هر که از اسرار وحی الهی سخن بخواهد، شنید تیر شهاب در کمینگاه اوست.»
تا اینجای بحث اثبات شد که جن از آینده و اسرار و امور غیبی الهی هیچ آگاهی و اطّلاعی ندارد.

  • توانمندی و قدرت‌جن

در بحث‌های گذشته، اجمالاً اشاره شد که یکی از قدرت‌های جن تصرّف در بعضی انسان‌ها و بعضی حیوانات است.
امّا یکی از قدرت‌های جن که انسان‌ها از آن استفاده می‌کنند، جا به جا کردن اجسام و اشیا است.
این جا‌به‌جایی قدرت خاصّی را بین جنّیان می‌‌طلبد؛ یعنی هر نوع از جن نمی‌تواند این کار را انجام دهد و این کار مخصوص نوع خاصّی از جن به نام عفریت است.

«قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ؛11 عفریتی از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.» پس این قدرت جا به جایی، فقط مخصوص جنّیان از نوع عفریت است.

این جمله به این معنی نیست که عفریت فقط قابلیّت جا به جایی دارد؛ بلکه به این معنی است که این ویژگی بارز و برجستۀ این نوع جن است.
امّا مهم‌ترین و اصلی‌ترین نیرویی که شیاطین جن از آن استفاده می‌کنند و شیاطین انس از طریق شیاطین جن این اعمال را انجام می‌دهند، سحر و جادو است.

  • سحر، جادو و طلسم

سحر و جادو تقریباً هم ردیف و هم ‌تراز هم هستند؛ امّا طلسم کاملاً متفاوت از این دو است که در جای دیگری بیان خواهد شد؛ امّا در اینجا به طریقۀ سحر کردن توسط شیاطین جن با درخواست شیاطین انس می‌پردازیم.
برخی از افراد با استفاده از این روش‌ها می‌توانند با اجنّۀ شیطانی ارتباط برقرار کنند و برخی از توانمندی‌های آنها را در رسیدن به اهداف کفرآلود خود به کار گیرند. یادآوری داستان‌هایی از قرآن کریم دربارۀ اعمال ابلیس و کمک او به افراد کافر و مشرکی که سعی در دشمنی آشکار با پیامبران هم‌عصر خود داشته‌اند، بیانگر نحوۀ اعمال شیطانی اجنّه و به کارگیری آنها توسط افراد کافر و مشرک است. روش‌های ارتباط با شیاطین جن، بسیار متفاوت است؛ به طور مثال در داستان حضرت ابراهیم (ع) آمده است که به دستور نمرود؛ آتش بسیار بزرگ و مهیبی فراهم کردند، هنگامی که خواستند حضرت ابراهیم (ع) را به آتش بیندازند از شدّت گرمای آتش نتوانستند به آن نزدیک شوند. در این لحظه شیطان به صورت پیرزنی در آمده و نزد مأموران رفت و دستور ساخت منجنیق را به آنها داد و در واقع شیطان روش ساخت منجنیق را به آنها یاد داد تا حضرت را بتوانند در آتش بیندازند و باز بعد از آنکه آتش به امر خداوند برای حضرت ابراهیم (ع) گلستان شد، مأموران نمرود از این امر دچار وحشت شده و جرئت نزدیک شدن به آن منطقه و حضرت را نداشتند. در اینجا باز هم شیطان به شکل پیرزنی به نزد مأموران رفته و آنها را راهنمایی می‌کند.

شیطان در مواردی نیز مستقیم و با معرفی خود و با دادن وعدۀ یاری به جاهلان، برای خود یار و یاور جمع کرده است. در زمان حضرت موسی(ع) که سحر و جادوگری قدرت گرفته بود و در واقع روش استفاده از آن را ساحران و جادوگران بهتر آموخته و مسلّط‌تر گشته بودند؛ مانند ساحری که رئیس ساحران زمان حضرت موسی (ع) و به سحر مسلّط بود. او بعد به موسی (ع) ایمان آورد و همراه قوم و حضرت موسی (ع) به پای کوه طور رفت. زمانی که حضرت موسی (ع) به دعوت خداوند به کوه فرا خوانده شد، او با طلاهای قوم، گوساله‌ای ساخت و هنگامی که دید حضرت جبرئیل (ع) به سمت کوه طور برای دیدن حضرت موسی (ع) رهسپار شده به دنبال ایشان رفته و از خاکی که زیر پایش بر جای مانده بود، برداشت و آن را به گوساله زد و گوساله شروع به سخن گفتن کرد.

در این مقطع، ساحران بسیار نیرومند، ولی در اقلیّت بودند تا زمان حضرت سلیمان (ع) فرا رسید و به دستور خداوند تمام جنّیان و شیاطین و دیوها تحت امر حضرت قرار گرفتند و هر کس از دستور حضرت سلیمان(ع) سرپیچی کرد، مورد عذاب الهی قرار گرفت.

«وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن یَزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ ? یَعْمَلُونَ لَهُ مَا یَشَاء مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ کَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُکْرًا وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ؛12

و باد را برای سلیمان [رام کردیم] که رفتن آن بامداد یک ماه و آمدنش شبانگاه یک ماه [راه] بود و معدن مس را برای او ذوب [و روان] گردانیدیم و برخی از جن به فرمان پروردگارشان پیش او کار می‏کردند و هر کس از آنها از دستور ما سر برمی‏تافت از عذاب سوزان به او می‏چشانیدیم. [آن متخصّصان] برای او هر چه می‏خواست از نمازخانه‏ ها و مجسّمه‏ ها و ظروف بزرگ مانند حوضچه ‏ها و دیگ‌های چسبیده به زمین می‏ساختند. ای خاندان داوود شکرگزار باشید و از بندگان من اندکی سپاس گزارند.»

«وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ؛13 و برای سلیمان سپاهیانش از جنّ و انس و پرندگان جمع‏ آوری شدند و [برای رژه] دسته دسته گردیدند.»

«قَالَ عِفْریتٌ مِّنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ؛14 عفریتی از جن گفت من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزی برای تو می‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.» (و در جواهر و نوامیس آن دست خیانت نبرم.)
این آیات بیانگر ارتباط بین شیاطین جن و دیو و جنّیان دیگر که در تسخیر حضرت سلیمان (ع) بودند، می‌باشد.

در آیات مبارک قرآن مجید گفته شده که گروهی از دیوان به ساختن بنا می‌پرداختند و حتّی در آیات دیگر آمده که گروهی از جنّیان از کف دریا، لؤلؤ و مرجان، برای ساختن کاخ‌های حضرت سلیمان (ع) استخراج می‌کردند.
در بحث قبل گفته شد که در زمان حضرت موسی (ع) سحر و جادوگری به اوج توانایی خود رسیده بود؛ امّا هنوز این علم در نزد اشخاص منحصر به فرد و محدودی وجود داشت و در واقع همه‌گیر نبود تا اینکه در زمان حضرت سلیمان نبی (ع) علم سحر و جادوگری رواج یافت و تقریباً همه از آن استفاده کردند؛ زیرا در زمان حضرت سلیمان (ع) مردم با اجنّه و شیاطین همکار شده بودند. این شیاطین و جنّیان در حین کار و ارتباط با مردم، به آنها سحر و جادوگری را آموختند، مخصوصاً دربارۀ ایجاد اختلاف بین زن و شوهر و جدایی آنان خیلی کار می‌کردند. دلیل این حرف آیۀ 102 سورۀ مبارکۀ بقره است:

«وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَی مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَۀٌ فَلاَ تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَزَوْجِهِ وَمَا هُم بِضَآرِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَیَتَعَلَّمُونَ مَا یَضُرُّهُمْ وَلاَ یَنفَعُهُمْ وَلَقَدْ عَل?مُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِی الآخِرَۀِ مِنْ خَلاَقٍ وَلَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ کَانُواْ یَعْلَمُون؛َ

و آنچه را که شیطان[صفت]ها در سلطنت ‏سلیمان خوانده [و درس گرفته] بودند، پیروی کردند و سلیمان کفر نورزید لیکن آن شیطان[صفت]ها به کفر گراییدند که به مردم سحر می‏آموختند و [نیز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت در بابل فرو فرستاده شده بود [پیروی کردند] با اینکه آن دو [فرشته] هیچ کس را تعلیم [سحر] نمی‏کردند مگر آنکه [قبلاً به او] می‏گفتند ما [وسیلۀ] آزمایشی [برای شما] هستیم پس زنهار کافر نشوی و[لی] آنها از آن دو [فرشته] چیزهایی می‏آموختند که به وسیلۀ آن میان مرد و همسرش جدایی بیفکنند هر چند بدون فرمان خدا نمی‏توانستند به وسیلۀ آن به احدی زیان برسانند و [خلاصه] چیزی می‏آموختند که برایشان زیان داشت و سودی به ایشان نمی‏رسانید و قطعاً [یهودیان] دریافته بودند که هر کس خریدار این [متاع] باشد در آخرت بهره ‏ای ندارد. وه که چه بد بود آنچه به جان خریدند اگر می‏دانستند.»

این آیه نیازمند اندکی توضیح است.
اوّل آنکه، خداوند تبارک و تعالی در ابتدای آیه می‌فرماید:
«مردم از شیاطین و دیوان تبعیّت کردند و سحر و جادوگری آموختند.»

پس سحر و جادوگری، از شیاطین و دیوان به انسان رسیده است، دوم آنکه، توضیح دربارۀ هاروت و ماروت داده شده که آنها دو فرشته بودند که پس از رواج سحر و جادو را در میان مردم،  به امر خداوند به میان مردم آمدند و به مردم هم سحر را آموختند هم باطل السّحر را؛ یعنی اگر جدایی بین زن و مرد را از طریق سحر گفتند ـ که البتّه پیش از آنها شیاطین و دیوان گفته بودند ـ باطل السّحر آن سحر را نیز می‌گفتند.
دلیل این کار امتحان الهی بود؛ البتّه خداوند می‌فرماید که مردم باطل السّحر را رها کرده و خود سحر را آموختند.

خداوند با این عمل، هر دو گروه از مردم را آزمود. چه کافران را چه مؤمنان را؛ به این صورت که سحر و باطل السّحر را در اختیار مردم قرار داد. گروهی کافر شدند و به سحر گرویدند و با آن مردم را سحر کردند. این امتحان کافران بود که به سمت سحر رفتند؛ امّا مؤمنان که مورد سحر قرار گرفتند نیز در اینجا مورد امتحان واقع شدند. امتحان آنها این بود که آیا هنگام دشواری و سختی از خداوند ناامید ‌می‌شدند؟ آیا لب به گله‌گذاری از خداوند گشودند؟ آیا در دشواری‌ها و سختی‌ها ایمان خود را نسبت به خدا از دست می‌دادند؟
گفتنی است که سحر و جادو، یک وسیلۀ امتحان در دست بشر است؛ مانند تمام سلاح‌ها یا علوم دیگر که می‌توان آنها را علیه بشر استفاده کرد.
اینکه بشر علم خود را در چه راهی استفاده کند، امتحان اوست.

پس چه مؤمنان چه دیگر قشرهای مردم چه انبیا و رسل با سحر و جادوگری به نوعی درگیر بودند.
این مسئله به قدری حائز اهمّیت بوده که خداوند تبارک و تعالی، آیات متعدّدی دربارۀ سحر و باطل السّحر در قرآن کریم بیان کرده است.
ادامه دارد ...
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگانی جنیان

از ابن عباس روایت شده که اسم ابوالجنّ (جان = پدر جن) است و جانّ لقب اوست.در کتاب اسفار حضرت آدم علیه السلام آمده است که اسم پدر جن طارنوش بود و روزگاری که فرزندان و نسل های او بر روی زمین زیاد شدند خداوند دینی را برای آنان قرار داد و همه ی جن ها را به اطاعت و عبادت خود مامور و مکلف کرد.طارنوش و فرزندان و پیروانش احکام شریعت را قبول کردند و به آسودگی و خوشی روزگار می گذراندند و مدتی بدین منوال گذشت تا اینکه بنای عصیان و نافرمانی خداوند را پی انداخته و گناهکاری و خود بینی را در پیش گرفتند.خداوند پس از اتمام حجت بر آنان همه را به عذاب دردناک گرفتار نموده و هلاک گردانید بجز مومنان و ضعیفان که همچنان بر طریق راست و درستی بودند.

سپس خداوند از آنان شخصی به نام حلیایش را والی گردانید و شریعتی جدید عطا کرد.وقتی که یک دوره ی دیگری را طی کردند چون اساس فکری جنیان بر شر بود دوباره راه نافرمانی را پیش گرفتند و به همین دلیل دچار خشم الهی شدند و جز عده ای که به راه راست مانده بودند بقیه به هلاکت رسیدند.پس از آن شخصی از جنیان به نام ملیقا حاکم آنان شد اما آنان نیز پس از گذشت روزگاری راه ناراستان را در پیش گرقتند و از اینرو عذاب الهی بر آنان نازل شد و جز قلیلی از آنان که صالحان و کودکان جنیان بودند،همگی منقرض شدند.کم کم از بقایای جن ها نسلهایی زیاد گردیدند و هاموس که به زیور فضل و دانش و سداد آراسته بود حاکم جنیان شد و در طول عمرش به امر به معروف و نهی از منکر و اجرای احکام شریعت مشغول بود.پس از وفات هاموس اشرار بنی جان کفران نموده و نافرمانی کردند خداوند رسولانی را نزد آنان فرستاد ولی هر چه تلاش کردند جنیان همچنان نافرمانی کرده و هدایت نپذیرفتند و حکمت الهی اقتضاء کرد که آنان را عذاب کند.

خداوند گروهی از فرشتگان را به جنگ با آنان فرستاد و با بنی جان به جنگ پرداختند و بیشتر جنیان کشته شده و بقایای آنان در جزایر،جنگل ها و صحاری متفرق شدند.بعضی از جنیان در این جنگ به اسارت ملائکه درآمدند که از آن جمله کودکانی بودند که هنوز به سن تکلیف و تمیز نرسیده بودند.ابلیس یا شیطان نیز از دیگر اسرای جن بود.وی توسط فرشتگان به آسمان برده شد و در میان آنان ماند و توسط فرشتگان نشو و نما یافت و روز به روز ترقی کرد تا آنجایی که به مقام تعلیم فرشتگان رسید.صاحب کتاب کلمة اللطایف نوشته است که مجلس وعظ شیطان در پای عرش خداوند برگزار می شد و او بر منبری از یاقوت می نشست و علمی از نور بر بالای سر او نصب می کردند.در مجلس او چندان فرشته حاضر می شدند که تعداد آنان را کسی جز خدا نمی دانست.شیطان بنابر قولی شش هزار سال به طاعت و عبادت خداوند پرداخت یعنی تا آن زمان که هنوز امر الهی مبنی بر سجده بر آدم علیه السلام صادر نشده بود.از سوی دیگر جمعیت جنیان پس از گذشت مدتی بسیار شد و به تدریج از جزایر و خرابه ها و مواضع نامسکون بیرون آمده و در سرزمینهای مسکونی و آباد روی آوردند و از اطاعت خدا و دین الهی دور افتادند.

ابلیس از خداوند تقاضا کرد تا به هدایت جنیان بر زمین فرود آید.خداوند تقاضای او را پذیرفت و شیطان با جمعی از فرشتگان آسمان به زمین آمد و گروهی اندک به اطاعت او در آمدند.سهلوب بن ملاتب ماموریت یافت تا برای هدایت و ارشاد جنیان،نزد بزرگان آنان رفت.وی به موجب فرامین الهی عمل نمود ولی جنیان از بس که طاغی و بیباک بودند،او را به شهادت رساندند.همچنین رسولان دیگری نیز متعاقبا ماموریت ارشاد یافته و به سوی جنیان رفتند اما آن ناپاکان و عاصیان همه را شهید کردند.آخرالامر شیطان یوسف بن یاسف را به هدایت جنیان مامور ساخت و او خود را به آن قوم یاغی رساند.جنیان قصد جان او را کردند اما یوسف بن یاسف به لطایف الحیل از چنگ آنان امان یافت و برگشت و صورت واقعه را به تفضیل به شیطان عرض کرد.عزرائیل علیه السلام پس از اجازه از درگاه خداوند بزرگ با جمعی از فرشتگان به جنگ با جنیان شتافت و بیشتر اهل طغیان و کافران را کشت و بقیه ی جنیان در عالم پراکنده شدند.3


قدرت و مشخصات جنیان و روش زندگی،عمر و...

ابن سینا نوشته است جن حیوانی است هوایی ناطق دارای جسم و دارای قدرت شکل یابی به اشکال مختلف،4 توضیح اینکه وقتی فلاسفه می گویند که جن و انسان حیوانی ناطق هستند منظور نطق باطن یعنی فکر کردن اندیشیدن است ورنه تمامی حیوانات دیگر نیز بظاهر ناطقند و زبان همدیگر را می فهمند اما قدرت فکر کردن و اندیشیدن را ندارند و همین مورد فصل ممیزه ی جن و انسان از سایر حیوانات است.جنیان دارای اجسامی لطیف،شفاف و هوایی هستند یعنی زندگی در هوا نیز برای آنان امکان پذیر است زیرا عنصر آنان از آتش است،همانگونه که عنصر انسان ها از خاک می باشد.جنیان قادر هستند کارهای طاقت فرسایی را انجام دهند که آدمی قادر به انجام دادن آن کارها نیست.جنیان با وجود اینکه در حالات کلی نامرئئ هستند(در عالم مادی از چشم ما)اما چنانچه خود بخواهند می توانند در انظار آشکار شوند که در اینصورت حتما ظهورشان برای آدمی بنا به مصالحی خواهد بود.

جن ها از نسل ابوالجن=پدر جن می باشند خلقت جن از سه عنصر آب،باد و آتش ترکیب یافته است اما خلقت انسان و حیوانات دیگر از چهار عنصر است که علاوه بر سه عنصر مذکور شامل خاک نیز می شود.نظر به اینکه جنیان عنصر خاک را ندارند ،به همین علت قوه ی سنگینی و جاذبه ی زمین روی آنان اثر ندارد.آل،مرد آزما و بختک نیز تیره هایی دیگر از جنیان به حساب می آیند که هیکل و قامتشان تقریبا به اندازه ی انسان است.شکلهای کلی آنان مثل انسان است.دو چشم،دو گوش،بینی،دهان و غیره دارند.جنیان مثل آتش سرخ رنگ هستند و در این نوع رنگ شدت و ضعف دارند یعنی سرخ روشن،سرخ تیره و غیره.چشم هایشان عمودی (الفی) و پاهایشان کوتاه و گرد است و چیزی مانند سم می باشد نه اینکه سم واقعی باشد(مثل خیلی سایتها که می نویسن جن سم داره عین اسب ولی اینطور نیست).نوعی از جن ها خاکستری رنگ هستند و طبیعتی خشن دارند و معمولا تعرضات و حملاتی که از سوی جنیان در مواضعی چون جنگلها،بیابانها و کوهستانها به انسانها صورت می گیرد از این تیره از جن ها می باشد.نوع دیگری از جنها سفید رنگ و بسیار زیبا هستند،مانند انسان سفید پوست و چشمهایشان نیز مثل چشمهای انسان افقی قرار دارند.

همه ی جنیان مو دارند و مثل بشر رنگهای مختلف دارند،سفید،سیاه،سرخ و غیره.هیچ کدام از جنیان دم و شاخ ندارند.صدا دارند و بیشتر از پنج حس ما را دارا هستند.بر خلاف انسان دستگاه گوارش ندارند چون عنصر خاک در آنان وجود ندارد.مایعات جزء غذاهای آنان نیست و از هوا تغذیه می کنند علاوه بر این از بوی غذاهای انسان نیز می توانند استفاده کنند.از یکی از اشخاص بزرگوار و موثق شنیدم که گفت:برای سیاحت و تفریح به یکی از مناطق سرسبز و خوش شمال رفته بودیم که شبانگاه به پخت غذا مشغول بودیم.ناگهان سنگهایی به سمت ما پرتاب شد.من دانستم که این سنگها از سوی جن ها پرتاب می شود و به خاطر این است که بوی غذای ما به آنان رسیده است فورا مقداری از غذا را برداشته و به سمت و سویی که سنگها پرتاب می شد بردم و در آن قسمت هایی که حدس میزدم سنگها از آنجاها پرتاب می شوند نهاده برگشتیم.فی الفور پرتاب سنگها متوقف شد چرا که جنیان از بوی غذا استفاده می کردند.

جنیان هم مانند انسانها ازدواج می کنند.روش زندگی آنها مثل سایر حیوانات است و احتیاج به لباس و تهیه ی غذا ندارند و آزادند.هم در زمین و هم در فضا بسر می برند و در سراسر نقاط زمین زندگی می کنند.جنیان دارای نیروهای خاصی هستند که مانع از برخورد اشیاء با آنان است.بعضی از آنان اجازه دارند به بعضی از کرات بروند.اگر به کرات دیگری نمی روند برای این است که یا اجازه ندارند یا شرایط جوی آن کرات برایشان مناسب و مساعد نیست.جنیان به صورت خانوادگی زندگی می کنند و جا و مکان برایشان مطرح نیست.مانند انسان نر و ماده دارند و دارای دستگاه تناسلی می باشند و جفتگیری می کنند.بچه در شکم مادر پرورده می شود و مدت بارداری کمتر از انسان است و معمولا از هر شکمی بیشتر از یک بچه متولد نمی شود.وضع حمل جنیان آسانتر از بشر است و رشد بچه نیز سریعتر صورت می گیرد.زاد و ولد آنها از انسانها کمتر است.

ابوبکر خضرمی نقل کرده است که حضرت امام صادق علیه السلام به من فرمود:مردم درباره ی ازدواج اولاد آدم علیه السلام چه عقیده ای دارند؟عرض کردم:مردم می گویند که خداوند از حضرت حوا در هر زایمان یک دختر و یک پسر به دنیا آورد و در هنگام ازدواج پسر اول با دختر دوم ازدواج می کرد.حضرت فرمود:این مطلب صحیح نیست.بلکه مطلب درست این است که وقتی فرزندی از آدم علیه السلام به نام هبة الله به دنیا آمد و بزرگ شد حضرت آدم علیه السلام از خداوند در خواست کرد تا او را تزویج دهد.خداوند نیز حوریه ای از بهشت آورد و با او ازدواج کرد و نتیجه ی آن ازدواج چهار پسر بود.پس از آن حضرت آدم علیه السلام در مورد ازدواج فرزند دیگر خود به نام یافث از خداوند راهنمایی خواست که در نتیجه خداوند تعالی دستور داد در طایفه ی جن ازدواج کند که سرانجام حاصل آن ازدواج چهار دختر بود.سپس از جانب درگاه الهی دستور رسید که پسر های هبة الله با دختر های یافث که پسر عمو و دختر عمو بودند،ازدواج کنند.

بر این اساس است که مردم نیز متفاوتند چنانکه بعضی خوشرو،بعضی بد قیافه و بعضی خوش اخلاق و برخی هم بد اخلاق هستند.چون خوبی ها از حوریه و بدی ها از جنیه می باشد.5   درباره ی طول عمر جنیان چنانکه بعضی از استادان علوم غریبه و افراد متقی و بزرگواری که جنیان را دیده یا مدتی با آنان همنشین بوده اند، شنیده شده که در حدود 500 تا 700 سال و برخی نیز حدود 1000 سال عمر می کنند!پس طول عمرشان به مراتب بیشتر از آدمی است.پس از مرگ جسم مادی جنیان از بین می رود و نیازی به گورستان ندارند.(به نظر خودم فکر کنم ماده ی اتری)آنان سرما،گرما و درد ندارند اما از لذت و خوشی بهره مندند.با همدیگر الفت خارجی و خانوادگی دارند.کار و شغلی ندارند و مثل سایر حیوانات برای خودشان به صورت آزاد می گردند.جنیان نوعی قوه ی دافعه دارند که وقتی بشر به آنان نزدیک می شود،بدون اینکه خودشان نیز بفهمند از بشر دور می گردند.

قدرت دیدشان از ماده عبور می کند مثلا می توانند اعماق زمین یا پشت دیوارها را ببینند یا اینکه از طرف زمین،طرف دیگر را مشاهده کنند.گفته می شود که بعضی از جویندگان گنج ها برای دستیابی به دفائن و کنوز تحت العرض از جنیان استفاده می کنند اما در اغلب اوقات و موارد این کار غیر ممکن است و تنها توسط جنیانی صورت می گیرد که پس از مدتها تحمل ریاضتهای سخت و شاقه به تسخیر انسان در آیند لذا بعضی از جنیانی که از طریق ارتباط یا احضار مورد سوال قرار می گیرند تا نقطه ی گنجهای مدفون را افشا کنند،تقریبا در همه ی موارد خدعه و دروغ است و جنیان انسانها را به قول معروف سرکار می گذارند و دنبال نخود سیاه می فرستند و در آن هنگام که انسانها گول دروغ و فریب آنها را میخورند و پس از کندوکاو و خاک برداری یا حفاری های پی در پی و زحمت و مرارتهای بی نتیجه ناراحت شده و با هم جر و بحث می کنند،جنیان لذت برده و به آنان می خندند.

جنیان ما انسانها را میبینند هر چند که ما قادر به دیدنشان نیستیم بعضی از انسانها می توانند آنان را ببینند اما این عده در هر عصر و روزگاری از شمار انگشتان دو دست به ندرت تجاوز می کند که به هر حال همین تعداد معدود نیز بر دو دسته اند:تعدادی از بدو تولد بنا بر موهبت الهی و ذاتی جنیان را میبینند و عده ای دیگر با تحمل پاره ای از ریاضات یا انجام امور غریبه به این مهم یعنی رویت جنیان نائل می گردند اما از انسانها که بگذریم،بیشتر حیوانات آنان را میبینند و این امر برایشان عادی است و از این جهت به جنیان حمله ور نمی شوند.جنیان می توانند به هر صورتی که باعث وحشت بشر نشوند،خود را به انسانها نشان دهند.گفته می شود که اگر جنیان به کرات دیگری بروند دیده می شوند.جنیان دارای قوه ای هستند که می توانند خود را در نظر انسان بزرگ و کوچک جلوه دهند البته این تغییر در ماهیت نیست بلکه اینطور به نظر می رسد.جنیان می توانند خود را به صورت حیوانات در آورند یا خود را به صورت انسان نشان دهند و یا به صورت حیواناتی در آیند که با آدمی مانوس هستند.6   مانند گربه ها و به خصوص گربه های سیاه!
شبح هایی که در منازل به مردم آسیب می رسانند،جن هستند.اصولا اعمال زشت بشر سبب صدمه ی جنیان می شود و از طرف خداوند اجازه می یابند که بشر را اذیت کنند.اذیتشان از قبیل نفاق انداختن،ترساندن،آفت و بلا و مریض کردن و غیره است.جن زدگی سبب مریضی،دیوانگی و غیره می شود.همانطور که اگر جسم انسان ضعیف شود میکروبها راحتتر می توانند به انسان حمله ور شوند،وقتی که روح نیز ضعیف شود،جنیان بنا به مصالحی که اقتضا کند می توانند در جسم رخنه کنند.برای دفع موارد فوق الذکر که توسط جنیان به انسان سرایت کند،از آیاتی خاص از قرآن،تعاویذ،اذکار و اعمالی ویژه استفاده می شود.جنیان می توانند از در و پنجره ی بسته عبور کنند و به علت نداشتن عنصر خاکی قدرت طی الارض دارند یعنی در یک لحظه می توانند از یک طرف زمین به طرف دیگر بروند اما سرعت سیر آنان کمی از روح کمتر است.جنیان با اینکه می توانند به کراتی نظیر زمین که شرایط مناسب برای زیست دارند بروند،مع هذا نمی توانند به خورشید نزدیک شوند. چرا؟ زیرا اشعه ی خورشید نابودشان می کند و بهر حال جنیان موجوداتی مادی هستند.از هر جایی که هوا بتواند عبور کند،جنیان هم می توانند عبور کنند.آنان می توانند از بعد زمان فراتر روند.افکارشان بسیار قوی است و با نوعی تلپاتی افکار را می خوانند.اما آینده ی آدمی را نمی توانند پیش بینی کنند.

در صورتی که اجازه داشته باشند،قدرت تلقین به آدمی را دارند و می توانند روی افکار یک فرد تاثیر گذاشته و هر چه دستور دهند انجام گیرد.وسوسه های شیاطین جن به آدمی خود از نوع تلقین هستند.هوششان بسیار زیاد است و جنبه ی تقلیدشان نیز خیلی قوی است.از آنجایی که همیشه با ما در تماسند به همه ی زبانهای انسانها آشنایی دارند و احتیاج به تحصیل ندارد.آنان نیز با هم چون انسانها شوخی و مزاح دارند اما معایبی دارند بدتر از بشر با این وجود معایبی که بشر دارد آنان ندارند.وقتی که خداوند بشر را خلق کرد،فاصله ای بین بشر و جنیان قرار داد که جنیان بدون اذن خداوند نمی توانند به آدمیان نزدیک شده و به آنان آسیب برسانند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان