مسجد الجن


این مسجد مشهورترین و مسجد کهن مکه است. موقعیت آن در پایین کوه حجون به مت حرم، حدود پنجاه متر بعد از پل حجون و در حاشیه قبرستان حجون است. خیابان کوچکی است در کنار مسجد با نام «شارع مسجد الجن» که هنوز تابلوی قدیمی آن بر دیوار وجود دارد.

از نامهای دیگر این مسجد، «مسجد الحرس» است. به نقل ازرقی، این نام از آن جهت است که صاحب الحرس، که در مکه گشت شبانه داشت، به این محل می آمد و در آنجا با عرفا - چهره های شناخته شده و برگزیده قبائل - و حراس دیگر، از شعب عامر و ثنیة المدنیین، دیدار می کرد.

بنا به نقل برخی از روایات، نامگذاری آن به مسجد جن به جهت رابطه ای است که با سوره جن دارد. می دانیم که سوره جن یکی از سوره های قرآن است. خداوند در این سوره فرموده است:

«جنها آیات الهی را شنیده و به آنها ایمان آوردند»

گویا این آیات در محلی که به نام مسجد

جن شهرت دارد، نازل شده است. برخی نامیده شدن آن را به مسجد البیعه، به دلیل بیعت جن با آن حضرت دانسته اند.

برخی روایات تاریخی به این نکته اشاره کرده اند که رسول خدا (ص) محل مسجد را برای عبد الله بن مسعود مشخص و معین فرمود.

از تاریخ بنای این مسجد، اطلاعی در دست نیست، اما می دانیم که مسجد در قرن دوم و پس از آن، به همین نام سرپا بوده و مورخان در طول قرون مختلف از آن یاد کرده اند.

مسجد جن در ناحیه شمالی مسجد الحرام، اندکی پس از پل حجون، واقع شده است. در شرق مسجد، خیابان مسجد الحرام و در غرب آن، خیابان جن قرار دارد و مسجد تقریبا در محل تلاقی این دو خیابان قرار گرفته است.

محل فعلی مسجد دقیقا در محل قبلی آن است و در بازسازی جدید، مساحت آن به 600 متر مربع رسیده است. بنای مسجد محکم و مناره ای در رکن شمال شرقی آن قرار دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دنیای اسرار آمیز جن

ابو علی سینا در رساله ی « حدود » نوشته : جن حیوانی است هوایی ، ناطق ، دارای جسمی لطیف و شفاف و دارای قدرت شکل دهی به جسم خود به اشکال مختلف است


انسان از چهار عنصر خاک ، اب ، باد و اتش تشکیل شده در حالی که جن فاقد عنصر خاک میباشد و عنصر غالب در جن اتش میباشد  به همین علت قوه ی جاذبه ی زمین روی انان اثر ندارد


در تفسیر  منهج الصادقین از تالیفات  ملا فتح الله کاشانی امده است : میان خلقت  جان « پدر جنیان » و حضرت ادم « پدر ادمیان » شصت هزار سال فاصله بوده و در روایتی دیگر ، علامه مجلسی در سماء العالمِ بحار الانوار از حضرت  امیر المومنین علی (ع) روایت کرده : هفت هزار سال قبل از خلقت ادم ، بر روی زمین دو طایفه  زندگی میکردند ، طایفه ی جن و طایفه ی نسناس


نسناس طایفه ای بودند که قدری به انسان شباهت داشتند و دارای یک دست و یک پا و بجای دهان ، منقار داشتند و مانند چارپایان  میچریدند ، اغلب این دو طایفه ، در جنگ و نزاع بودند اما فساد و سرکشی جنیان بیشتر بود و  خداوند  جمعی از فرشتگان را به جنگ  انان فرستاد


در این جنگ جمع کثیری از جنیان کشته شدند جمعی نیز اسیر  و تعدادی نیز به جنگل ها و صحرا ها گریختند . به اذن خداوند کودکان و خردسالان و زنان و مومنین  جنیان ، امان داده شدند . یکی از کودکان جنیان بنام « عزازیل » همین تخم جن ، شیطان لعنت الله علیه بود که خداوند دو فرشته را مامور نگهداری و تربیت او نمود


فرشتگان ، او را به اسمان ها بردند ، شیطان بواسطه ی تعلیماتی که گرفته بود و کثرت عبادت و بندگی خدا ، به درجه و مقامی رسید  که همچو فرشتگان مقرب درگاه الهی گردید ولی پس از هفت هزار سال عبادت ، هنگامی که حضرت ادم خلق گردید تمام فرشتگان که شیطان نیز در بین انان بود ، بر ادم سجده نمودند ولی شیطان ، بخاطر خباثت  و شرارت نهفته در ذاتش ، از امر خداوند سر پیچی کرد


جنیان چون مانند فرشتگان معصوم نیستند و دچار خطا و لغزش میشوند ، بهمین خاطر بود که ابلیس مغرور به جنس خود که از اتش بود به درگاه الهی عرض کرد : چگونه من که از جنس اتش و برترم بر ادم که از جنس خاک است سجده کنم


از حضرت امام صادق (ع) نقل شده (1) که : پس اینکه ابلیس از بارگاه الهی رانده شده ، قادر بود تا هفت اسمان بالا برود و به سخنان فرشتگان گوش کند و خبر های اسمانی را کسب کند ( استراق سمع = دزدیده گوش کردن )  اما با تولد حضرت مسیح (ع) از بالا رفتن به سه اسمان بالایی منع شد و فقط میتوانست تا چهار اسمان بالا برود و وقتی حضرت رسول اکرم (صل الله علیه و اله ) بدنیا امد ، ابلیس از صعود به تمام طبقات اسمان ها منع شد و از ان پس فرشتگان ، شیاطین جن را با تیر های شهاب از در های اسمان راندند و برای همیشه از صعود به اسمان ها محروم شدند


از پیامبر اکرم (ص) نقل شده (2) که فرمودند : خداوند جنیان را بر پنج گروه افریده ، گروهی از انان مانند باد در هوا در حرکتند و گروهی شبیه مار ها و گروهی عقرب ها و گروهی دیگر حشرات زمینی و گروهی دیگر همچون ادمیان هستند که ثواب و عقاب دارند


«شیرین یربوع» نوعی از جن است که به شکل زنان و در بیشه زار ها و بیابانها زندگی میکند این نوع جن اگر بر انسانی دست یابد با او بازی بازی میکند ، مانند گربه با موش ، تا او را بتدریج بکشد  و اگر ببیند  کسی زیبا روی است ، مفتون و شیفته ی او شده ولی همچنان به اذیت و ازار میپردازد


شیرین یربوع تا مدت زمان طولانی با « سعلات » همدم بود و زندگی میکرد . فرزندان سعلات را که از شیرین یربوع متولد شده اند بنی سعلات گویند


نوع دیگری از جن وجود دارد بنام «الزولاب» که در یمن بسر میبرد و گاها در اطراف مصر هم دیده شده و بسیار شهوت ران است و  همین عمل او باعث مرگ ادمیان میشود و اگر از ادمیان کسی از او نترسد قدرت ازار پیدا نخواهد کرد


نوع دیگری از جن بنام «الغدار» وجود دارد که در  جزایر دریا ها زندگی میکند و صدای بسیار مهیبی دارد شباهت بسیاری به ادمی دارد  و از قاتلین ادمیان است


نوع دیگری از جن بنام «وشق» میباشد که شکل او نیمی شبیه ادمی و نیمی شبیه نسناس است


از انواع دیگر جن میتوان از «منها» نام برد که کارش فریب و گمراه کردن  زاهدان و عابدان است و کاری میکند که پرهیزکاران چنین پندارند که صاحب کرامات شده اند و بدین نحو فرد را دچار عُجب و غرور میکند تا از صراط مستقیم گمراه گردند . میگویند زاهدی میهمان داشت و میهمان میدید که هر شب هنگام افطار ، اطراف زاهد چراغانی میشد و سفره ی رنگینی گسترده میشد و میهمان بسیار متعجب میگشت تا اینکه از ان زاهد دلیلش را سئوال کرد ، ابتدا زاهد از پاسخ گفتن طفره میرفت ولی وقتی اصرار میهمان خود را دید ، در جوابش گفت : مدتی است که هر شب چنین اتفاقی میافتد تا من گمان کنم اینها از کراماتی است که من بدست اوردم  اما من در همان وهله ی نخست  دانستم که از شیاطین جنیان است ولی به روی خودم نیاوردم تا گمان کند مرا اغوا نموده در حالی که من او را فریب داده بودم و تا سخن زاهد به اینجا رسید چراغ ها و سفره ی رنگین ناپدید شدند (3)


از انواع دیگر جن میتوان به جنی که در بلوچستان زندگی میکند و قدی کوتاه و پوشیده از مو دارد ، اشاره کرد که در کتاب « روح های  تسخیر شده » از این نوع جن نام اورده شده که شیار های چشمان انان عمودی و پاهای انان همچو چارپایان سم دار است و بسیار شبیه انسان ها میباشند و بیشتر در دل شب ها فعالیت دارند و مجالس بزم و عروسی خود را در حمام ها ، سرداب ها ، اب انبار ها و ... برپا میکنند 


 حتی بعضا  توسط افرادی  مشاهده شده که این نوع جنیان در خانه هایی به بازی مشغول بوده اند و چه بسا بارها از روی رختخواب  انسانهای بخواب رفته  نیز عبور کرده اند . گزارش شده که در بلوچستان بیشتر جنیان مردم ازار هستند (4) البته جنیان موجوداتی بسیار ترسو هستند و از سلاح سرد میترسند و وجود کارد بزرگ و یا شمشیری در خانه باعث فرار انها میشود (4)


شیاطین جن اقسام گوناگونی دارند که معروفترین انها بنام «غول» است و بیشتر در سر راه مسافرینی که تنها در بیابانها سرگردان شده اند ظاهر میشود و در نهایت قصد جان او را خواهد کرد (5)


سایر انواع جنیان میتوان به تیره های «آل» و «مرد آزما» و «بختک» اشاره کرد که  که شبیه به انسان هستند که دو گوش دو چشم و بینی و دهان مانند انسان دارند ولی بسیار قوی هیکل و نیرومند هستند (5)


جنیان مانند اتش سرخ رنگ هستند و در این رنگ شدت و ضعف دارند یعنی سرخ تیره ، سرخ روشن و غیره و نوعی از جنیان  خاکستری رنگ هستند و طبیعتی خشن دارند و نوع دیگری سفید رنگ و بسیار زیبا و مانند انسان سفید پوست هستند و چشمانشان مانند انسان افقی قرار دارد ، همه ی جنیان مو دارند ولی شاخ و دم ندارند ، صدا دارند و بیشتر از حواس پنجگانه ی ادمیان دارند و بر خلاف ادمیان ، دستگاه گوارش ندارند زیر فاقد عنصر خاک میباشند و از هوا استفاده میکنند و اب هم جز غذای انها نمیباشد ولی از بوی غذای ادمیان تغذیه میکنند ، شخصی نقل میکرد : برای سیاحت  به یکی از مناطق سر سبز  شمال رفته بود که شبانگاه با پختن غذا ، سنگ هایی به سویشان پرتاب میشد و دانست که از جانب جنیان و بخاطر بوی غذا بوده و بهمین خاطر ظرفی غذا به سمتی که احساس میکرد از انطرف سنگ ها پرتاب شده برده و در لابلای درختان نهاده و پس از بازگشت دیگر سنگی پرتاب نشده (5)


در بین منجمین ، روز شنبه متعلق است به سیاره ی زحل و روزی است که در ان پدر جنیان «ابوالجان» خلق گردید و همچنین عید یهودیان است (6) از انجایی که منجمین زحل را طالع نحس اکبر میدانند  و تعلق ان به روز شنبه ، لذا این روز نحس و بد است و بیشتر شرارت ها و امور بد در این روز اتفاق میافتد که در راس تمام اشرار « شیطان » از جنیان است      


در بین جنیان مانند ادمیان ، خوب و بد ، کافر و مومن وجود دارد و هر جنی زیر دست و در اطاعت روسا و پادشاهان  خود هستند  چنانکه هرگز از روسای خود نافرمانی نمیکنند . در هر روز از ایام هفته  یکی از جنیان بر تمامی جنیان  حکومت و پادشاهی میکند و پادشاهی این هفت جن همیشه ثابت است و حاکمان و پادشاهان جنیان عبارتند از :(7)


پادشاه روز شنبه  بنام میمون ابانوخ


پادشاه روز یکشنبه بنام سعید المذهب ابو عبدالله


پادشاه روز دوشنبه  بنام ابی الحارث


پادشاه روز سه شنبه بنام ابی محرز احمر


پادشاه روز چهار شنبه بنام برقان با کنیه ی ابوالعجایب


پادشاه روز پنج شنبه بنام شهمورس که قاضی جنیان نیز میباشد


پادشاه روز جمعه بنام ابیض با کنیه ی ابوالحسن زوبعه


در کتاب « اسفار حضرت ادم (ع) » امده : اسم پدر جنیان «‏ طارنوش » بوده و لقب ان  « جانّ »  میباشد


وقتی فرزندان و نسل طارنوش در روی زمین زیاد شد خداوند دینی برای انان برگزید و ابوالجان  و فرزندانش و جنیانِ پیروش  ، احکام شریعت را قبول کردند و مدتی بدین منوال زندگی کردند تا اینکه بنای عصیان و نافرمانی گذاشتند و خداوند پس انکه حجتش را بر انان تمام کرد، به عذابی دردناک گرفتارشان گردانید و همه را بغیر از مؤمنان هلاک گردانید


پس از ان خداوند ، جن دیگری بنام « حلیایش » را شریعت جدیدی عطا نمود اما چون اساس فکر جنیان بر شرّ بود ، دوباره راه نافرمانی در پیش گرفتند و مجدداْ خداوند بر انان عذاب نازل نمود . سپس خداوند جن دیگری بنام « ملیقا » را حاکم بازماندگان از جنیان نمود ولی این طایفه همچنان به راه نادرستی گام بر میداشتند و باعث شدند تا خدواند بار دیگر بر انان عذاب نازل کرد


پس از ان عذاب ، جن دیگری بنام « هاموس »  که به زیور فضل و دانش و سداد  اراسته بود حاکم جنیان گردید . پس از فوت هاموس ، اشرار بنی جانّ ، کفران نمودند و خداوند بر انان رسولانی دیگر فرستاد ولی جنیان هدایت پذیر نبودند و حکمت الهی مقدّر گردید  که بار دیگر  انان را عذاب نماید


بفرمان خداوند لشگری از فرشتگان به جنگ جنیان رفتند و همه را بغیر از مومنین و کودکان را به هلاکت رساندند . شیطان نیز کودکی باز مانده از ان عذاب بود و در قسمت قبلی گفته شد که چطور با فرشتگان همنشین و مقرب درگاه الهی شد


از سویی دیگر جمعیت جنیان پس گذشت مدتی افزوده شد و بتدریج از جزایر و مواضع غیر مسکونی  بیرون امده و در سرزمین های اباد سکنا گزیدند . با زیاد شدن جمعیت جنیان ، بر تعداد کافران و نافرمانان از امر الهی افزوده شد تا جایی که شیطان که در ان موقع از مقربین بارگاه الهی بود از خداوند اجازه خواست به منظور هدایت و ارشاد جنیان بر زمین فرود اید و خداوند نیز او را با جمعی از فرشتگان به زمین فرستاد و گروهی اندک نیز به اطاعت انان در امدند


از جانب شیطان « سهلوب بن ملاتب » ماموریت یافت تا به نزد بزرگان جنیان رفته و به هدایت و ارشاد انان مشغول گردد ولی جنیان از بس یاغی بودند او را که از مؤمنین جنیان بود ، کشتند


پس از اینکه غیبت سهلوب طولانی گشت ، شیطان یکی دیگر از پاکان جن را مامور ارشاد کرد که او را نیز کشتند و همینطور رسولان متعددی از جانب شیطان فرستاده شد که همگی بدست ان ناپاکان کشته شدند . اخر الامر شیطان بنا بر حکم الهی ، « یوسف بن یاسف » را مسئول هدایت  جنیان یاغی نمود .


جنیان قصد جان یوسف را نموده بودند که یوسف به لطایف الحیل از چنگ  انان گریخت و تمام واقعه را برای شیطان گزارش کرد . خداوند به عزرائیل دستور داد با جمعی دیگر از فرشتگان به جنگ جنیان رفت و کافران و همه ی اهل طغیان را کشت و تعدادی نیز به اکناف عالم پراکنده شدند (1)


در بحار الانوار از حضرت علی علیه السلام نقل است که : خداوند  پیامبری بنام  یوسف برای جنیان فرستاد ( در نسخه ای دیگر بنام یوسف بن یانان و در جایی دیگر بنام یوسف بن یاسف امده ) که ان پیامبر ، جنیان را به خدا پرستی و اعمال نیک دعوت کرد  ولی ان نافرمانان پیامبر خود را کشتند و این واقعه قبل از خلقت بشر بوده


اطلاعات تکمیلی در مورد سایر خصوصیات جنیان :


روش زندگی انان مانند  حیوانات است و احتیاج به  لباس ندارند ، در سراسر نقاط زمین پراکنده هستند ، دارای نیروی خاصی هستند که مانع از برخورد اشیاء با انان میشود ، بصورت خانوادگی زندگی میکنند ، جا و مکان خاصی ندارند ، مانند انسان ها نر و ماده دارند ، دارای دستگاه تناسلی و جفتگیری هستند ، بچه در شکم مادر پرورده میشود و مدت بارداری انان کمتر از انسان است و در هر  شکم تنها یه بچه متولد میشود و وضع حمل جنیان بسیار راحت است و رشد بچه نیز سریعتر است ، قدرت دافعه نسبت به انسان دارند یعنی هر جا انسانی پیدا شود ، جنیان بدونه اینکه خودشان متوجه بشوند از انسان دور میشوند ، قدرت دیدشان از ماده عبور میکند ، یعنی میتوانند اعماق زمین یا پشت کوه ها را مشاهده کنند ، بسیار دروغگو هستند بخصوص اگر توسط انسان ها برای کسب خبر و اعمال غریبه تسخیر و احضار شوند ، جنیان تمامی میتوانند انسان ها را ببینند ولی انسانها نمیتوانند انها را ببینند مگر معدودی که در هر زمان تعدادشان به اندازه انگشتان دو دست هم نخواهد شد که اینان نیز خود دو گروه هستند یکی انانی که تحت تعلیمات امور غریبه قرار گرفته اند و دسته دیگر کسانی هستند که از بدو تولد بنا بر موهبت الهی و ذاتی ، قادر به دیدن جنیان میباشند ، حیوانات تمامی جنیان را  میبینند ولی برایشان بدلیل نداشتن قوه ی شعور امری عادی است ، دارای قوه ی ایجاد وهم و گمان در انسان ها هستند یعنی میتوانند خود را در ذهن انسان ها به شکل ها و اندازه های مختلفی ظاهر نمایند و یا به شکل حیواناتی که با انسان ها مانوس هستند در می اورند  ، قدرت تلقین به ادمی را دارند و همین وسوسه های شیطانی از نوع تلقین است ، اعمال زشت و پلید انسان ها موجب صدمه ی جنیان و همین عمل باعث ازار رساندن جنیان به انسان ها میشود ، بدلیل نداشتن عنصر خاک میتوانند طی الارض نمایند ولی سرعت سیر انان کمتر از سرعت روح ادمیان است ؛؛ رسد ادمی به جایی که بجز خدا نبیند (2)

زندگی جنیان به شرحی که قبلاْ گفته شد ادامه داشت تا وقتی که پیامبر مکرم اسلام (ص) به رسالت برگزیده شدند .نه نفر از رؤسای جنیان وقتی کلمات آسمانی قران را از زبان حضرت شنیدند اسلام اوردند و هر یک قوم خود را به قبول دین محمدی (ص) فرا خواندند و سپس قوم خود را به نزد رسول اکرم اوردند و دسته جمعی  به شرف اسلام نائل شدند (1)


در کتاب جنات الخلود امده که دونفر از جنیان به حضور پیامبر (ص) امدند و اسلام را برگزیدند و حضرت نیز نام یکی را «عبدالرّحمان» و نام دیگری را «عبدالقادر» گذاشتند . همانطور که گفته شد بعثت خاتم النبیّین بر همه ی جن و انس بوده است


وقتی که « بسم الله » گفته میشود اثر بد جن های کافر خنثی میشود و خود را کنار میکشند اما مؤمنان جنیان چون با بشر دشمنی ندارند ، فرار نمیکنند


حضرت امام علی (ع) فرموده : وقتی که لباس خود را از بدن در میاورید بسم الله بگویید تا جنیان ان را نپوشند و اگر نگویید  انرا تا صبح به تن خواهند کرد و حضرت امام زین العابدین (ع) فرموده : گوشت را از استخوانش بطور کامل پاک نکنید که جنیان از ان بهره میبرند و اگر پاک کنید انان چیزی از خانه ی شما خواهند برد و از حضرت امام موسی الکاظم (ع) نقل شده : خوردن سیب برای زهر ، سِحر ، رفع استیلای جنیان و غلبه ی بلغم نافع است و هیچ چیز برای دفع شر جنیان مفید تر از سیب نیست (2)


 حضرت امام حسن عسگری(ع) فرموده : روزی حضرت امام موسی بن جعفر (ع) در خدمت پدر بزرگوارشان حضرت امام صادق (ع) بودند که شخصی بنام «اشجع سلمی» وارد شد و قصیده ای را در مدح ان بزرگوار خواند . ان حضرت خواستند انعامی بدهند اما او تقاضای دیگری نمود و گفت  : مولای من ، گاهی در سفرهایم در بیابانهای تاریک و وحشتناکی قرار میگیرم که خوف تمام وجودم را میگیرد ، چیزی به من بیاموز تا باعث ارامش قلبم شود . حضرت فرمود : هر گاه از امری ترسیدی ، دست راست خود را بالای سر بگذار و با صدای بلند بگو : اَفَغَیرَ دینِ الله یَبغُونَ وَ لَهُ اَسلَمَ مَن فی السّماواتِ وَ الاَرض طَوعاً وَ کَرهاً وَ اِلیهِ یُرجَعُون ( ایه ی شریفه ی 83 سوره ی مبارک آل عمران ) . پس از تعلیم این ایه ، اشجع سلمی میگوید در بیابانی به جنی برخوردم و صدایی شنیدم که میگفت : او را بگیرید !! و منکه خوف کرده بودم  فوراْ این ایه ی شریفه را خواندم و شنیدم که صدای دیگری گفت : چگونه او را بگیریم در حالی به قران توسل جسته است ؟! (3) 


میگویند جنیان از خادمانِ حضرت سلیمان (ع) بودند و ان حضرت را در کارهایشان یاری میدادند (4)


همیشه از کودکی با خود فکر میکردم چرا پدرِ خدابیامزم همیشه مرا از نزدیک شدن و دست زدن به سگ ها پرهیز میداد ، در بین حیوانات چرا میگفت سگ  « عین النجس » است


در حدیثی موثق از حضرت امام صادق (ع) امده که : سگی که تمام مو های بدنش یکدست سیاه رنگ است ، جن است و از حضرت رسول (ص) نقل است که : سگ ها از ضعیفان جن هستند و اگر به شما نزدیک شدند چون نفس های بدی دارند از خودتان دورشان کنید . حضرت امام صادق (ع)  فرموده: سگی که یکدست سیاه رنگ است یا سفید رنگ  یا سرخ رنگ ، از جنیان است . در حدیثی از ابو حمزه امده است که : در بین راه  مکه و مدینه در خدمت امام صادق (ع)بودم  که ناگهان دیدم سگ سیاه یکرنگی به ان حضرت نزدیک شد و ایشان رو به سگ کرده و فرمودند : تو را چه میشود که اینچنین دوان دوان میروی ؟ .... و من ناگهان دیدم ان سگ شبیه مرغی شد و پرواز کرد و رفت . از حضرت پرسیدم شما هم دیدید ؟ یعنی این چه بود ؟ حضرت در جواب گفت : ابو حمزه ،  نام او «عثم» و پیک جنیان  می باشد و میرود که خبر مرگ هشام را به جنیانِ اکناف زمین برساند  (5)


یادتونه که گفتیم جنیان به اشکال مختلف هستند و از جمله شبیه مار ؟! مرد هیزم فروش و امینی بود و ماری را که لابه لای هیزم های خود دیده بود کشته بود . جنیان او را ربودند و به نزد بزرگ قوم خودشون بردند و گفتند ، این مرد ، پسر عمه ی ما را کشته و ما میخواهیم او را قصاص کنیم . هیزم فروش میگوید کسی را نکشته و نمیداند اینان چه میگویند و من هیزم فروشی بیش نیستم و امروز فقط ماری را که سد راهم شده بود با تبر کشتم ... ناگهان جنیان با خشم فریاد زدند ان مار  پسر عمه ی ما بوده و .... در حال جدل بودند  که بزرگ جنیان گفت : او را رها کنید و به همان جایی که ربوده بودین باز گردانید چرا که شما نمیتوانید او را قصاص کنید زیرا من از رسول الله (ص) شنیدم که به ما جنیان میفرمود : هر کس از شما در غیر صورت اصلی خود درآید و پس از ان کشته شود هیچ دیه و قصاصی ندارد و چون پسر عمه ی شما خودش را به شکل مار در اورده بود و مار نیز از دشمنان انسان ها محسوب میشود پس او خطایی نکرده و ... مرد هیزم فروش به ان بزرگ جنیان گفت شنیدم از رسول الله (ص) اسم اوردی  مگر ایشان را ادراک نموده ای ؟ وی گفت  آری من یکی از جنیانی هستم که در پیشگاه مبارک ایشان قرار گرفته و سخنان گوهر بارشان را شنیده ام (6)


در قسمت های گذشته از قتل ادمیان به دست جنیان نوشته بودیم که گفتید خیلی ترسیدید خوب حالا از قتل جنیان به دست ادمیزاد هم نوشتم که بدهکار جنایتکارا نباشم و شما هم دلتون خنک بشه اما نه صبر کنید جایی نرید هنوز از این داستان های شیوا بازم دارم


در بحرین فردی شتر خود را گم کرده بود وقتی در بیابان انرا یافت ، ریسمانی به گردنش انداخت و بطرف منزل خود روان شد و در بین راه ، در حال گذر از قبرستان «عجمان» بود که ناگهان دختری را در کمال زیبایی و لطافت دید و حیران بود که ان دختر کیست در قبرستان چه میخواهد که ناگهان ان دختر، صاحب شتر را به اسم صدا زد و گفت : برای برگشت خیلی تاخیر داشتی و میدانی من چه مدت انتظار تو را میکشم ؟ هم اکنون ارزوی وصلت با تو را دارم و ...... از انجایی که ان دختر بی نهایت زیبا رو و خوش اندام بود ان مرد صاحب شتر نیز به او رغبت نشان داد و شتر خود را بر زمین خوابانید تا ..... وقتی که تمام اعضای دختر را نگاه میکرد  متوجه شد که پاهای او مانند پا های ادمیان نیست و از مو پوشیده شد و کثیف میباشد ، بسرعت متوجه شد که ان دختر از جنس جنیان است و فی الفور یک سرِ ریسمان شتر را به قطب شتر و سر دیگر ریسمان را حلقه کرده به گردن دختر جنی میاندازد و بسرعت سوار شتر شده و او را تا دروازه های بحرین میتازاند و وقتی مطمئن شد دختر جنی مرده  ، همه را خبر دار میکند و مردم میبینند که چه موجود زشت و نفرت انگیزی است (7)


ببینم از ازدواج متقابل انسان و جن چیزی شنیدید ؟


در کتاب قصص العلما و همچنین در کتاب دارالسلام عراقی امده  که مرحوم شیخ الفقها ، شیخ جعفر کبیر در لاهیجان بود و شخصی نزدش امد و گفت : میخواهم که با شما در خلوت امر مهمی را در میان بگذارم .... وقتی مجلس را خلوت کردند ان شخص گفت : من در حباله ی خود دو زن دارم ، روزی به صحرا رفتم و در زمینی خالی از اغیار ، دختری را دیدم که بی  نهایت زیبا بود که ابتدا از دیدن او در ان بیابان وحشت کردم . ان دختر وقتی حال پریشان مرا دید گفت نترس من دختری از طایفه ی جنیان هستم و عاشق تو شده ام . به خانه ی خود برو و برایم جای خاصی مهیا کن ، من هر شب پیش تو می ایم و هر چیزی از مال دنیا که بخواهی  برایت میاورم اما دو شرط دارد  اول اینکه از این به بعد از زنان خود بکلی کناره گیری کنی و دوم اینکه این راز را به هیچ کس نگویی و اگر هر کدام از دو شرط را رعایت نکنی تو را خواهم کشت و اموالی که برایت اورده ام را پس خواهم گرفت ...... من بر طبق گفته ی ان جنیّه  عمل کردم و تاکنون از زنان خود بریده و با او همخوابی داشته ام و او نیز به قول خود عمل کرده و اموال بسیاری برایم اورده است  اما نزدیکی با او مرا بشدت ضعیف کرده و مرگ خود را نزدیک میبینم و جرات هم ندارم از شرط هایش تخطی کنم . ای شیخ مرا از گردابی که در ان افتاده ام نجاتم بده ..... شیخ بزرگوار وقتی خوف و استیصال ان جوان را دید دو رقعه دعا نوشت و به ان جوان داد و گفت : یکی را بر روی اموالی که جنیّه برایت اورده بگذار و دیگری را در دست خود نگه دار و بر در خانه ات بنشین و هنگامی که ان دختر امد رقعه ای را که در دست محکم نگه داشته ای به او نشان بده و بگو این را  شیخ جعفر نجفی نوشته و .... جوان طبق انچه راهنمایی شده بود عمل کرد وقتی دختر جنی امد و رقعه را در دستان ان جوان دید  از او دور شد و به سمت اموالی که برایش اورده بود رفت ولی وقتی رقعه ی دوم را روی اموال دید برگشت به جوان گفت اگر ان رقعه ها را شیخ ننوشته بود ،  تو را بخاطر اشکار کردن اسرارمان حتما میکشتم و اموال را با خود میبردم  اما چاره ای جز اطاعت از دستور شیخ را ندارم و قادر به ایستادگی در مقابل ان بزرگوار را ندارم و این را گفت و از نظر ناپدید شد و ان جوان دیگر او را ندید (7)

1- پژوهشی در سحر و جادو  صفحه ی 82 که بنقل از بحار الانوار ذکر شده (ولی ننوشته از کدوم جلد بحار) و همچنین گوهر شب چراغ صفحه ی 73 که به نقل از مجمع البیان ذکر شده ( و او نیز ننوشته از کدام جلد مجمع البیان )


2- حلّیة المتقین صفحات 23 و 67 و 97 و 98


3- جن ، افسانه یا واقعیت ؟ صفحات 36 و 37


4- منهاج الصادقین جلد هفتم پاورقی  صفحه ی 15


5- دنیای اسرار امیز جن صفحات 43 و 44


6- آئینه ی سالکان  صفحات 113 و 114 به نقل از فتوحات مکیه جلد سوم باب 312 صفحه ی 49 ( این حکایت با کمی اختلاف در کتاب گلزار اکبری و لاله زار منبری نیز امده است ) 


7- گلزار اکبری و لاله زار منبری  صفحات 357 و 358 نویسنده : مرحوم حاج شیخ علی اکبر نهاوندی ( مطالعه ی این کتاب را به همگان توصیه میکنم )



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلیمان نبی و اجنه

دوران پادشاهی سلیمان نبی یکی از عظیم ترین و بی نظیر ترین دوران بشر روی کره زمین است.در این دوره تمام موجودات با پادشاهی او با یکدیگر در صلح و صفا زندگی می کردند و تمام اجنه ی بد و خطرنک به دست او به زنجیر کشیده شدند و برای او کارهای خارق العاده می کردند.

[و نیز برخی از دیوان را مسخر سلیمان کردیم که به دریا غواصی کنند و یا به کارهای دیگر در دستگاه او بپردازند و ما نگهبان دیوان برای حفظ ملک سلیمان بودیم.]انبیاء ۸۲

[...و ما هم دیو و شیاطین مسخر سلیمان کردیم که بناها می ساختند و از دریا جواهرات می آوردند و دیگر از شیاطین را به دست او به غل و زنجیر کشیدیم.]ص ۳۷ و ۳۸

همانند این در دوران پادشاهی جمشید جم پادشاه اسطوره ای ایران باستان وجود دارد که در حقیقت بنای سال نوی ایرانی را گذاشت.پس از آنکه جمشید قدرتش سراسر زمین را فرا گرفت و همه ی مردم در دوستی و خوشی زندگی می کردند – جمشید تصمیم گرفت که آسمانها را تسخیر کند و برای این منظور تعدادی از اجنه ای را که به بند کشیده بود به تختی بست و به آنها امر کرد که او را به آسمانها ببرند.جمشید به آسمان پرواز کرد . مردم از دیدن تخت پرنده ی او که مثل آفتاب می درخشید آن روز را روز نو نامیدند و جشن نوروز را به پا کردند.

پس از جمشید پادشاه دیگری به نام کی کاووس چنین کاری را تکرار می کند به این معنی که قدرت شکست دادن اجنه را داشته است و در تمام طول شاهنامه پهلوانان ایرانی را در حال جنگ و کشتن دیوان بد می بینیم که مشهورترین آنها همان رستم است.

در اسطوره های ژاپن و چین نیز قصه های همانندی وجود دارد از جمله دو رگه ای از انسان و جن به نام اینو یاشا که با شمشیر اسرارآمیزش دیوان بد صفت را می کشد.

آیا جن زدگی حقیقت دارد؟

جن زدگی در گذشته هم بسیار کم اتفاق می افتاده چه برسد به حالا. جن هیچ قدرتی بر انسان ندارد مگر اینکه انسان:

۱-خودش را به جن پیشکش کند و از جن بخواهد که وارد بدنش شود .

۲-بسیار ضعیف النفس باشد و به راحتی فریب وسوسه های شیاطین را بخورد.

اما جن زدگی به آن شکلی که انسان را کامل از خود بی خود کند و او را به تسخیر خود در آورد اصلا وجود ندارد و مال فیلمهاست!هر لغزشی که انسان می کند و منجر به گناه و آزار دیگران می شود در نتیجه ی یک نوع جن زدگی از نوع بسیار خفیف است که به اختیار خود انسان انجام می شود و هیچ جنبه ی اجباری ندارد.

بسیاری از انواع پیچیده ی بیماریهای روحی و روانی نیز به راحتی با جن زدگی اشتباه می شوند حتی در دنیای مدرن امروز و این تا حدود زیادی به تلقین و باورهای شخص بستگی دارد.

اینترنت و ماهواره و تلویزیون امروزه با راههای فراوانی که برای گناه کردن پیش روی انسانها می گذارند از هر جنی خطرناک ترند. شیاطین وسوسه گر فقط از نوع اجنه نیستند و باید مراقب همه ی انواع شیاطین بود. انسانهایی که معتاد به مواد مخدر و الکل هستند به نوعی جن زده هستند زیرا به طور کامل روح و جسم خود را به دیگری سپرده اند و قادر به تفکر نیستند.


اجنه و پیامبر اسلام ؛

پس از تولد حضرت محمد اجنه به بشر نا مرئی شدند و خود حضرت هم قادر به دیدن آنها نبود… به جز شاید در چند مورد که ان هم به اذن خدا بوده و حضرت قدرتی و دخالتی در آن نداشتند.

[بگو مرا وحی کرده اند که گروهی از جنیان آیاتی از قرآن را استماع کرده اند و پس از شنییدن گفته اند که ما از قرآن آیات عجیبی می شنویم. این قرآن خلق را به راه خیر هدایت می کند بدین سبب ما به آن ایمان آورده و هرگز به خدای خود مشرک نخواهیم شد] جن ۲

در این آیه کاملا واضح است که خود حضرت محمد آگاهی از این نداشته که گروهی از جنیان قرآن خواندن او را شنیده بودند و خداوند او را با وحی آگاه می کند.

[و چون آن بنده ی خاص بلند شد(برای نماز) جنیان گرد او ازدحام کردند و نزدیک بود که بر سر هم بریزند( روی هم بیفتند )]۱۹

همچنین در این آیه وقتی حضرت محمد بر می خیزد تا نماز بخواند و یا در حال نماز خواندن بر می خیزد آگاهی ندارد که جنیان بر سر او ریخته اند تا نماز خواندنش را تماشا کنند..و خدا بعدا در این باره به او وحی می کند.

[ به یاد آور وقتی را که ما تنی چند از جنیان را متوجه تو گردانیدیم تا قرآن را بشنوند- چون نزد رسول رسیدند با هم گفتند گوش فرا دهید - چون قرائت قرآن تمام شد ایمان آوردند و به سوی قومشان برای تبلیغ و هدایت بازگشتند.گفتند ای طایفه ی ما - ما آیات کتابی را شنیده ایم که پس از موسی نازل شده است.در حالی که کتب آسمانی انجیل و تورات را که در مقابل او بود تصدیق می کرد...]احقاف ۲۹ و ۳۰

در آیات بالا خداوند گروهی از جنیان را به سوی پیامبر متوجه می کند و آنها صدای حضرت را در حال قرائت قرآن می شنوند و ایمان می آوردند اما همچنان هیچ اثری از گفتگو بین آنها و پیامبر نیست و پیامبر هم اختصاصا برای آنها نمی خواند بلکه جنیان از نزدیک او رد می شوند و صدایش را می شنوند.

۳ یا ۴ داستان در مورد حضرت محمد گفته شده است که اقدام به جن گیری می کند اما هر ۴ مورد جعلی و مورد تایید مراجع نیستند.زیرا هیچ اشاره ای از آنها در قرآن نیامده است. مقایسه کردن حضرت محمد با حضرت عیسی از این نظر کاری بی دلیل است زیرا اصلا رقابتی در میان نیست که ما بخواهیم حضرت محمد را برنده اعلام کنیم و بگوییم کدام پیامبر برتر و مهمتری هستند. ماهیت حضرت عیسی با حضرت محمد کاملا فرق دارد همانطور که آفرینش او فرق دارد و معجزات همه ی پیامبران هم با هم فرق دارند اما ماموریت همه ی آنها یکی است. پس پیام مهمتر از پیام آورنده است.

ادیان جنیان ؛

جنیان ادیان و فرقه های متعددی دارند و برای خودشان پیغمبر داشته اند ولی از پیامبران انسانها نیز استفاده کرده اند.برخی از ادیان آنها با انسانها یکی است و برخی بر ما نا شناخته است اما به طور کلی به دو دسته ی مومن و کافر تقسیم می شوند.برخی از اجنه اسلام آوردند و برخی به دینهای قبلی خود ماندند و بسیاری کافر هستند.

[و محققاٌ بسیاری از جن و انس را برای جهنم واگذاردیم..].ّ اعراف ۱۷۹
[و اجنه هم مانند شما آدمیان گروهی کافر شدند و گمان کردند که خدا احدی را در قیامت زنده نخواهد کرد.]۷

از زبان اجنه در قرآن امده است:
[و همانا برخی از ما صالح و نیکوکار هستیم و برخی بر خلاف آن و اعمال ما هم بسیار متفرق و مختلف است. و ما چنین دانسته ایم که هرگز بر قدرت خدا غلبه نتوانیم کرد و از محیط اقتدارش خارج نتوانیم شد.]۱۱ و۱۲
[ و ما چون به آیات گوش فرا دادیم برخی ایمان آوردیم و برخی نیاوردیم و هر که به خدای خود ایمان آورد دیگر از هیچ نترسید.] ۱۳
[ و از ما جنیان برخی مسلمان و برخی کافر و ستمکارند و آنان که اسلام آوردند راستی به راه رشد و ثواب شتافتند.]۱۴

چگونه از اجنه در امان باشیم ؛

نفس خود را قوی کنید با ایمان و عبادت و انجام اعمال نیک و همیشه به یاد داشته باشید که شما فقط موقتی در این دنیا زندگی می کنید و حیات اصلی شما در سمت دیگر پرده است.پس دل به چیزی نبندید و فریب فتنه ی پول و شهوت را نخورید.
[بگو خدایا من از وسوسه شیاطین به سوی تو پناه می آورم]مومنون ۹۷
[ای گروه جن و انس به زودی به حساب شما خواهیم پرداخت.)الرحمن ۳۱
[وپناه می برم به خدا از آنکه شیاطین به مجلسن حضور یابن].ّمومنون ۹۸
[بگو من پناه می جویم به پروردگار آدمیان.پادشاه آدمیان.الله یکتا.معبود آدمیان.از شرّ و وسوسه شیطان.أن شیطان که وسوسه و اندیشه بد افکند در دل مردمان.چه آن شیطان از جنس جن باشد و یا انسان.] سوره ناس


جن به معنی چیزی که هست ولی به دلیل عدم ساختار ارگانیک یا فیزیکی قابل دیده شدن نمی‌تواند باشد. این امر ارتباطی با تولد رسول اکرم ندارد. « گندم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اطلاعاتی درباره جن

اجنه با ملائکه چند تفاوت دارند :

اول : به ان ها عقل و اختیار داده شده بود که هم می توانستند اطاعت کنند و هم معصیت نمایند ولذا احتیاج به راهنمایی و هدایت بیشتری داشتند ( سوره الذریات آیه 56 )

دوم : خدا آن ها را از آتش خلق کرده بود ، به همین جهت در شرارت و شیطنت بسیار قوی ب

اجنه با ملائکه چند تفاوت دارند :

اول : به ان ها عقل و اختیار داده شده بود که هم می توانستند اطاعت کنند و هم معصیت نمایند ولذا احتیاج به راهنمایی و هدایت بیشتری داشتند ( سوره الذریات آیه 56 )

دوم : خدا آن ها را از آتش خلق کرده بود ، به همین جهت در شرارت و شیطنت بسیار قوی بودند ( سوره اعراف آیه 12 ) بعکس ملائکه که از نور خلق شده بودند .

خدای تعالی بشر را بعد از جن خلق کرد ( سوره حجر ایه 27 ) . اجنه به انسان کاری ندارند و اذیتی به او نمی رسانند اگر شما آن ها را اذیت بکنید آن ها را خدا اجازه نمی دهد که به شما آزاری برساننند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 83 ) اجنه به دو قسم تقسیم می شوند :

یک دسته آن ها شیاطین نام دارند که کارشان اذیت و انحراف دادن بشر از صراط مستقیم است و یک دسته دیگر آن ها اجنه هستند که به هیچ وجه آزاری به بشر نمی رسانند و کاری به کار انسان ها ندارند . کتاب « قابوس کتاب مقدس » اسماء و صفات شیطان را این چنین نقل کرده است : 1- سخن چین 2- هلاک کننده 3- فرشته جهنم 4- رئیس دیوها 5- معصیت کار 6- ابلیس 7- قاتل 8- دروغ گو 9- پدر دروغ گویان 10- دشمن 11- مار 12- اژدها .

قرآن شیطان را به نام ابلیس ( سوره حجر آیه 30 ) که نام مستعاری است مکرر یاد کرده و او را از طایفه جن می داند ( سوره کهف آیه 50 ) و معتقد است که خدای تعالی جن ها را قبل از خلقت انسان از شعله های آتش آفرید ( سوره حجر آیه 27 )

بنابراین طبعاً آن ها مورد خطاب پروردگار و مکلف به وظایفی برای پیشرفت کمالات خود هستند ( سوره جن آیات 1 تا 17) ابلیس یعنی کسی که باطل را به صورت حق بر انسان ها جلوه می دهد و یا مایوس از رحمت خداست و شیطان یعنی کسی که بدترین شرارت ها را می کند .

اگر مکاشفات و خواب های صادق داریم در مقابلش خواب ها و مکاشفات شیطانی هم بیش از ان داریم و او جسم لطیفی است که به هر صورتی می تواند در آید و بعضی می توانند او راببینند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 237 حدیث 81 ) .

 

سال ها پیش قبل از رواج تلویزیون ، رادیو و کامپیوتر و سی دی ، تنها سرگرمی مردم به خصوص کودکان این بود که پای قصه های پدر بزرگ و مادربزرگ بنشینند و افسانه های توام با اغراق ان ها را بشوند و چه داستانی جذاب تر از قصه های جن و پری ! این قصه ها آن قدر جذاب بودند که بر روی باورها و عقاید آن کودکان تاثیر بسزایی می گذاشتند . البته اکثر این افسانه ها با اغراق و جعلیات شخصی برای جذابیت بیشتر بود غافل از عواقب خطرناک آن که علاوه بر ترس های مرضر ( فوبی ) نوعی شناخت نادرست را در آنان به وجود می آورد که هیچ متخصص و روانشنانی نتواند آن ها را از آرشیو مغزشان خارج کند و تا دم مرگ همراهشان بودند . البته پدربزرگ ها و مادربزرگ ها قصد سویی نداشتند تنها می خواستند مدتی بچه ها را از شرارت بیندازند و ارامشان کنند . آن ها چه می دانستند که این قصه ها در مغز کودک شکل می بندد و خارج کردنشان سال ها عذاب و زحمت نیاز دارد و چه بسا که تا پایان عمرشان آن باورها را یدک بکشند ؟

دلایل عمده ای که می توانند زیر ساخت فکری و باورها و عقاید ملتی را نسبت به موجودات نامریی بسازند در قرن اخیر می توان از نحوه برخورد بزرگترها ، باسوادان  جامعه و رسانه های یک کشور دانست اما در گذشته این وظیفه را ادبیات شفاهی و عامیانه مردم برعهده داشت و خوف و ترس از جن ها تا حد بسیار زیادی ریشه در همین تفکر عامیانه دارد .

دومین دلیلی که منجر به هراس انسان ها در طی تاریخ از جن ها شده است ، این است که ما انسان ها به لحاظ وجود روح عظیمی که درون کالبد مادی مان قرار گرفته است دارای توانایی هایی هستیم که متاسفانه عده کثیری از ان توانایی ها بی بهره اند و اطلاعی هم ندارند . از سویی در داستان ها و رویات مختلف هم زیاد شنیده ایم که جن ها اعمال محیرالعقول را در سریع ترین زمان انجام می دهند لذا وقتی انسان می خواهد بین توانایی های خودش و جن ها یک قیاس بگیرد ، خود را در مقابل جن ها موجودی بسیار ضعیف می پندارد و حق دارد که از آن موجود در هراس باشد .

سومین دلیل که موجب ترس انسان ها از اجانین شده است ، عدم وجود وسایل سرگرم کننده فعلی در گذشته بوده است که این خلاء را همواره با شعر خوانی و قصه گویی شبانه پر می کردند . جای هیچ بحثی در ارایه نادرست از ماهیت وجود جن در آن قصص وجود ندارد و همین ارایه نادرست داستان های مربوط به جن ها ، منجر به پدید امدن نوعی فرهنگ نادرست از شناخت حقیقی جن در نزد انسان ها شده است .

چهارمین دلیل که منجر به ایجاد طرز تفکری هراس انگیز در مورد جن ها شده است این است که مسئله وجود جن از همان ابتدا در موازات و نیز کنار مقولات دیگری چون جادوگری ، فال گیری ، اینده گویی ، کف بینی و غیره قرار گرفته که بی مناسبت با آن ها هم نبوده است و چون از همان ابتدای تاریخ ، صاحبان این فنون افراد خاصی بوده اند و بیشتر اهل گوشه نشینی و چله نشینی و ریاضت بوده اند و مردم درباره زندگی آن ها حرف و حدیث های اغراق آمیز و هراس آوری می ساختند .

در خاتمه باید گفت حقیقت این است که بر هیچ کس جز ذات اقدس احدیث معلوم نیست که در ان جهان لایتناهی چه موجودات نامریی افریده است و تا آن جا که لازم بوده خداوند در صلاحدید بشر می دانسته است مخلوقات نامریی را در کتب آسمانی و کلام وحی ، نام برده است ولی آن چه که مسلم است و عقل حکم می کند منطقی نیست که ما انسان های مترقی و پیشرفته نیز همانند انسان های عصر حجر از ان چه که نمی بینیم و به آن اشرف نداریم بهراسیم !

 

یک روز عصر وارد روستایی شدم که غروب بسیار سحر انگیزی داشت . من قصد عکس گرفتن غروب آن روستا را داشتم .

نگاه کردم دیدم در دامنه تپه یک اتاقک کوچک وجود دارد که اگر از آن جا عکس گرفته شود ، چشم انداز بی نظیری خواهد داشت .

به قصد رفتن به کلبه تپه حاضر می شدم که یکی از اهالی روستا گفت :

به ان کلبه نزدیک نشو که پیرمرد جن گیری در آن کلیه زندگی می کند و اگر مزاحمش بشوی تو را به حیوانی مبدل می سازد .

ضمن این که از دوربین ، آینه و قیچی متنفر است تو همه را داری !

به حرف آن روستایی توجهی نکردم و گفتم : من سرم درد می کند برای این جور کارها ! کوله پشتی مسافرتی ام را حاضر کردم و حالا دیگر به فکر عکس گرفتن نبودم و همه فکر و ذکرم ملاقات با این پیرمرد مرموز روستایی در کامیاران بود .

آرام ، آرام از تپه که به کوهی شبیه بود ، بالا رفتم به فاصله صد متری کلبه که رسیدم ، دیدم پشت پنجره کلبه پیرمردی با ریش انبوه جوگندمی اش که موهای سفیدش برسیاه غلبه داشت با پالتویی از نوع پالتوهای نظامیان در دوره رضاخان ایستاده و به من که درست داشتم مستقیم به طرف کلبه اش پیش می رفتم نگاه می کند .

وقتی به جلو کلبه رسیدم بی اعتنا به پیرمرد مرموز روی سکوی جلوی کلبه اش نشسته ام تا خستگی در کنم .

پس از چند دقیقه صدای ناخوشایندی در کلبه که از چوب جنگلی درست شده بود و سنگین به نظر می رسید توجهم را به خود جلب کرد اما سعی کردم کاملاً خونسرد و بی اعتنا باشم .

پیرمرد هم که تا آن موقع گویا تحت تاثیر تبلیغات اهالی روستا با کمتر آدمی برخورد کرده بود ، اندکی مایل به ایجاد ارتباط با من بود ، سرفه ای کرد و امد کنار من با فاصله ای حدود دو متر نشست با خود گفتم : این پیرمرد بر اثر حرف های زشتی که پشت سرش زده اند هیچ علاقه ای به ایجاد ارتباط با مردم را ندارد اما از طرفی انسان است و انسان موجودی اجتماعی است .

سپس سلامی گرم به او دادم و گفتم : از پابوس امام رضا (ع) به اینجا آمده ام و ای کاش نیامده بودم . اگر می دانستم مسافری را که از شهر امام هشتم به کردستان می آید این طوری پذیرایی می کنن قدم از خراسان بیرون نمی گذاشتم .

پیرمرد که ظاهرش درویش مابانه به نظر می رسید بالفاصله چهره اش متبسم شد و گفت قربان خاک پای اسب امام غریب هم هستیم .

سر و جانمان فدای یک نفس فرزندش مهدی ( عج ) و بلافاصله بازویم را گرفت و مرا دعوت به ورود به کلبه کرد .

روبروی در ورودی کلبه تمثالی از حضرت علی ( ع ) با آن ذوالفقار آبدیده و صورت ملکوتی نصب کرده بود و یک تبرزین را بر روی پوست بزی آویخته بود . وسایل زندگی اش معمولی ، اندک و فرسوده بودند .

چای گذاشت و مرا دعوت به نشستن کرد .

صحبت ما دو نفر گل انداخت از همه جا و همه چیز .

اما هنوز احتیاط می کردم از آن چه مردم روستا در موردش می گفتند سوال نکنم .

تا اینکه خودش شروع به راز گشایی کرد .

پیرمرد بر خلاف حرف های اهالی روستا ، بسیار مهربان و آرام به نظر می رسید و در کلبه اش هیچ چیز غیرطبیعی مانند طلسم و غیره به چشم نمی خورد .

می گفت ده سال پیش همسرم با دختر ده ساله ام از قاطر به ته دره پرت شدند و جان سپردند و من ماندم تنها در شهر بزرگ کامیاران . مقداری لوازم اولیه برداشتم و راهی کوه و بیابان شدم تا اینکه یک روز غروب همین جا چشم مرا گرفت و گویا نقطه زایش و محل ثقل روزی ام همین منطقه بود در همین جا کلبه ای ساختم و اثاثم را گذاشتم .

شبها بیشتر روی پشت بام می روم و وضویی می گیرم و با خدای خود راز و نیاز می کنم .

روزها هم اغلب داخل کلبه « چله » می نشینم .

پرسیدم : چله جن ؟

پاسخ داد که نه پسرجان ، چله جن که حرام است و تازه دردی را درمان نمی کند . چله آدم شدن ! می نشینم تا آدم شوم . گفتم : اختیار دارید . شما همین الان هم از خیلی ها آدم ترید !

تا نزدیکی های ساعت 12 شب با او صحبت کردم و نتیجه ای که از مصاحبتش گرفتم این بود که او مردی بسیار با اراده قوی است که تحت تاثیر یک فشار روانی که ناشی از مرگ همسر و دخترش بوده است سر از بیابان در آورده و به ریاضت کشی پرداخته است . در زمینه هایی هم به مکاشفاتی نایل آمده است . برای مردم روستا هم گره گشایی کرده است و تمام اتهاماتی که به او زده بوده اند اهم از فال گیری ، جن گیری ، رمالی و غیره همه پوچ و واهی بود .

 

یک روز عصر به بیرون روستایمان رفتم و محلی خلوت و دنج را برای چله نشینی انتخاب کردم و پایان همان روز اولین شب چله نشینی ام را در همان محل آغاز کردم ، تا شب سی و یکم هیچ علامتی یا صدایی را نشنیدم و تنها سر ساعت معینی وضو می گرفتم و دعای مخصوص همان شب را شروع می کردم و می خواندم و نزدیکی های اذان صبح بدون کمترین مشکلی از خط خارج می شدم و به خانه بر می گشتم . در این ایام گاهی با خود می گفتم که نکند این چله نشینی خرافه ای بیش نیست و گاهی نیز در وجود جن دچار شک و تردید می شدم و با خود می گفتم اگر جنی وجود داشت تا حالا باید دیده می شد گاهی هم دچار تردید می شدم که نکند دعاها را اشتباه خوانده ام و باید تکرار کنم . اما در اواسط دعای شب سی و یکم بودم که یک مرتبه متوجه شدم در اطرافم صدای جوجه بلند شد صدای جوجه ها کم کم بیشتر و بیشتر می شد و کم کم احساس کردم جوجه ها از حد معمول بسیار بیشترند . گویا به هر چیزی که نگاه می کردم هرچه را که اجانین اراده می کردند ، می دیدم . اندک اندک جنب و جوش جوجه ها کمتر شد و یکی یکی به من خیره شدند و گویا من را به یکدیگر نشان می دادند احساس می کردم که این ها دارای نوعی نبوغ هستند و مطمئن بودم که این ها جوجه نیستند . آن شب تا پایان دعایم فقط سر و صدای جوجه ها بود و مسئله قابل ملاحظه دیگری اتفاق نیفتاد . نزدیکی های اذان صبح یکی یکی رفتند تا اخرین جوجه که خواست برود برگشت و نگاه خاصی به من کرد و رفت .

تصاویر و اتفاقات کما بیش مشابه هم تا شب سی و ششم یکنواخت بود . شب سی و هفتم نوع اذیت ها و آزارهایشان تغییر کرد و جدی تر شد و به شکلی که ناگهان صدایی می آمد و مرا به نام فرا می خواند و مرا از آمدن سیل آگاه می کرد پشت سر آن صدا صدایی بر می خاست و مرا دعوت به فرار می کرد ناگهان می دیدم از روبرویم سیلی عظیم در حرکت به سوی محلی است که من آنجا قرار گرفته ام ولی به مجرد اینکه به نزدیکی ام می رسید و من مقاومت می کردم و فرار نمی کردم به دیوار گلی روبرویم تبدیل می شد این اتفاق چندین بار تکرار شد . گاهی هم خود را در دامنه کوهی دیدم که سنگ های بزرگی از بالای آن کوه به طرف پایین و درست در محلی که من قرار داشتم در حرکت بودند . یک شب ان قدر هراسان شدم که از جایم برخاستم و قصد فرار کردم . اما نمی دانم دوباره چه عاملی باعث شد تا بنشینم و ادامه بدهم . در نهایت شب سی و نهم بود که من مشغول خواندن دعای مخصوص همان شب بودم که دیدم همسر و فرزندانم را اورند در ان موقع هیچ انسان گمان نمی کند این ها تصرفاتی است که اجانین بر عقل و ذهن او می کنند و فکر می کند عین واقعیت همان چیزی است که او می بیند . درست مانند هنگامی که رویا می بینی . هرگز کسی در رویای خود به مخاطبش نمی گوید که الان در عالم رویا هستم و یا این ها حقیقی نیست . در آن موقعیت هم هرگز کسی تصور نمی کند که در چه شرایطی قرار دارد . در هر حال فرزندان و همسر مرا آوردند . پیراهن فرزند خرد سالم همان پیراهنی بود که عصر همان روز بر تن داشت . یک مرتبه مردی قوی هیکل آمد و فرزند خرد سالم را از دست همسرم بازور گرفت و چنان محکم به طرف خودش کشید که آستین لباسش پاره شد . قصد داشت سر او را از تن جدا کند . همسرم التماس و زاری می کرد ولی فایده ای نداشت . تا اینجا هر طوری بود مقاومت کردم اما موقعی که فرزند کوچکم را به زمین زد تا سرش را از تنش جدا کند یک نگاهی این کودک به من کرد که اگر قلب انسان از اهن هم می بود ذوب می شد . این صحنه را نتوانستم تحمل کنم و پا به فرار گذاشتم . وقتی وارد خانه شدم فرزندان و همسرم را دیدم که غرق در خواب بودند و به این ترتیب بود که همه زحمات سی و نه شبانه ام برباد رفت . از آن شب به بعد چند شبی به اذیت و آزارم پرداختند ولی دیگر تمام شد .

 

اشاره :

استاد محمد ابراهیم نصراللهی یکی از علمای استان لرستان است که هم اکنون در قم سکونت دارند و اجتهاد ایشان در زمینه سحر و طلسم ، نجوم و تسخیرات است . ایشان تالیفات متعددی در زمینه علوم غریبه دارند و هر روز ده ها نفر از خارج و داخل کشور برای رفع گرفتاری هایشان به ایشان مراجعه می کنند . ایشان در ایام هفته در حسینیه ای به گرفتاری گرفتاران می پردازند و نیز در ان مکان تدریس علوم غریبه و برخی علوم دیگر اشتغال دارند . حال به برخی از عقاید ایشان در مورد جن و همزاد می پردازیم .

عقیده من بر این است به استثنای اشخاص نادری بقیه مردم مبتلا به اجانین هستند ده درصد به صورت خاص و بقیه به صورت عام . گاهی تصرف اجانین به صورت عموم است و گاهی وقت ها تصرفات به صورت ویژه است که در بسیاری افراد دیده شد است . به نظر من که خودم را وقف گرفتاری مردم کرده ام ده درصد مردم ما جن زده هستند . بعضی از جن ها از صالحان و بعضی دیگر از اشرار هستند . درست همانند انسان ها ، جن ها هم دارای انواع و اقسامی هستند . سوره مبارکه احقاف آیه 29 می فرماید که یاد آور وقتی که تنی چند از جنیان را متوجه تو گرداندیم تا اسماع قرآن کنند چون نزد رسول رسیدند با هم گفتند گوش فرا دهید چون قرائت تمام شد ایمان آوردند و به سوی قوم شان برای تبلیغ و هدایت باز گردیدند .

اگر طبیعت انسان ناری ( آتشی ) باشد می تواند جن را بی واسطه ببیند و اگر طبیعت آبی یا خاکی داشته باشد با واسطه می بیند ولی در مجموع ثقیل است .

اجانین از 1000 تا 5000 سال عمر می کنند و میانگین عمر آن ها تقریباً 1700 تا 3000 سال است . در بین اجانین هم مانند انسان ها افراد عاقل و جاهل زیاد است و به همین دلیل بعضی از آن ها با بعضی دیگر متفاوت هستند . در طول تاریخ بعضی از انسان ها بعضی از اجانین را تسخیر کرده اند ولی به عقیده من تسخیر جن مکروه  است و بعید می دانم حرام باشد . من فکر می کنم انسان در این زمینه مختار است ولی این کار بسیار بسیار مشکل است . به عقیده من انسان اگر با قرآن انس بگیرد اصلاً نیازی نیست که اجانین را تسخیر کند . آیات قرآن اعجب العجایب است و از برخی از ان ها برای شفا بیمار ، رفع شر اشباح و اجنه و غیره استفاده می کنند . آیاتی هم در قرآن است که از آن ها برای احضار جن استفاده می شود . انسان اگر قلب را الهی کند حتی می تواند فرشته های چپ و راست را در اختیار بگیرد که از جن هزار مرتبه مهم تر است . به نظر من در صورتی که فرد برای رفع گرفتاری گرفتاران اجنه را استخدام کند جایز است ولی اگر برای کارهای نادرست بخواهد استفاده کند قطعاً حرام است .

وجود جن آن قدر بدیهی است که به نظر من انکار آن انکار ضروریات و بدیهیات است انسان گاه شاهد لمس بعضی از تصرفات ماوراء الطبیعه در وجود خودش است گاهی می بینند اهل خانه بیهوده به هم می ریزند که این نوع از تصرفات جنیه است .

یک انسان عادی هم می تواند جن ببیند و رویت کار مشکلی نیست و با بعضی ریاضیت ها این کار مسیر است مثلاً اگر کسی بتواند یک یا دو اربعین آیه نور ( سوره نور ، آیه 35 ) را خواند می تواند جن را ببیند .

اجنه از شعله آتش بدون دود خلق شده اند و طعام اجنه فکر می کنم به پوست پیاز و استخوان علاقه مند باشند .

برای دفع جن انگشترهای متکتوب لازم است مانند انگشتر مبارکه 7 جلااله که برای ایمن ماندن از شر اجنه و افراد مبتلا به جن بسیار موثر است .

اگر کسی بخواهد احضار جن کند باید از بخوراتی مانند کندور و اسپند استفاده کند .

 

 

تلاش برای تسلط بر موجودات نامریی همیشه توام با موفقیت نخواهد بود و تنها کسانی در این راه موفق اند که ابتدا در خویشتن قدر ت و توانی به وجود آورند که در دام موجودات نامریی اسیر نشوند .

حال سوال این است که چگونه باید حرکت کرد که نه در دوام آن موجودات موذی بیافتیم و نه از وصال به حقیقت محروم شویم ؟ سالکان بزرگ از کجا آغاز کرده اند نه تنها بر جهان ما وراء ماده آگاهی نسبی پیدا کرده اند بلکه توانایی تسلط بر جنیان و خبر از آینده و شفا دادن بیمار و اعمال خارق العاده دیگر نیز یافته اند ؟ چگونه است که تسلط بر جنها در غالب چله نشینی حرام است اما وقتی یک سالک به وصال می رسد هم بر جن مسلط می شود و هم از اجر الهی برخوردار می گردد ؟ و چرا سحر و جادو حرام است اما مکاشفه و مراقبه نه تنها حرام نیست که نشانگر اوج تعالی یک رهرو است ؟ به جرات می توان گفت که کلید ورود به دایره عرفا و به دست آوردن معرفت در طریق حقیقت ، خالی کردن درون از « منیت » است . کسی که از منیت و خودبینی خالی شود قادر به کشف رموز و اسرار فراوان از عالم ماوراء می شود . برای خالی شدن درون از منیت رنج ها و مشقات فراوانی را باید تحمل کرد .

مرحله دوم : و گام بعدی « بی تعلقی » است رهرو در این مرحله آن قدر از احساس تعلق عاری می شود که خودش را نیز فراموش می کند و علاقه و توجه دیگران را نسبت به خودش بی اهمیت می داند از نام و شهرت و جلب توجه گریزان است و با هر آنچه موجب وابستگی و دلبستگی او به عالم فانی می شود مخالف است .

دایره تسلط بر ماوراء اگر با دوری از خود بینی و منیت همراه شود آنقدر وسیع و گسترده خواهد بود که بحث تسخیر اجانین در زمره پیش پا افتاده ترین اعمال آنان قرار می گیرد .

تسخیر جن از تاریخچه ای بسیار کهن در بین مردم روزگاران قدیم بهره مند بوده است .

انسان همواره در تلاش بوده تا با خدمت گرفتن جن یا اجانینی بتواند به اخباری از گذشته و حال و آینده دست یابد. این مسئله از این جهت امکان وقوع پیدا می کند که اجانین دارای قدرتی بسیار بالاتر و برتر از عامه انسانها هستند و با سرعت غیر قابل تصوری که به لحاظ ساختار وجودی شان دارند می توانند برای کسی که آنان را در تسلط خود در آورده است ،اخبار و گزارشاتی از مخفیات و رموزاتی که مجاز به افشای آن هستند ، بیاورند .

به نظر می رسد که تسخیر جن از نظر فقهی حرام ( یا به عقیده برخی فقها مکروه ) است در هر حرامی نوعی ضرر و زیان جسمی یا روحی یا هر دوی آنها و یا خسران دنیوی و اخروی نهفته است .

حال سوال این است که عمل تسخیر جن که به موجب آن یک رابطه تنگاتنگ مابین انسان و تعدادی از جن به وجود می آید ، چه ضرر و زیانی وجود دارد ؟ کسی که موفق به تسخیر اجانین می شود نمی تواند از بین آنها جنیان نیک سیرت و صادق را انتخاب کند بلکه هر دسته ای که در معرض او قرار داشته باشند به تسخیرش در می آیند و هیچ تعهدی بر پارسایی و صداقتشان نیست تنها حسنی که دارند این است که به هر چه تسخیر کننده شان دستور بدهد اگر در محدوده مجاز آنان قرار داشته باشد اجرا می کنند و تمرد نمی نمایند .

در رابطه با چگونگی اطلاع اجانین از آینده باید گفت : اجانین از سرعت بالایی در حرکت برخوردارند و همین باعث می شود تا بر زمان اشراف پیدا کنند و تا آنجا که اذن الهی به آن ها اجازه بدهد از آینده خبردار شوند و تا همان حدود هم می توانند به تسخیر کننده شان خبر بدهند .

« چله جن » مجموعه اعمالی است که منجر به تسلط چله نشین بر تعدادی از اجانین می شود و به این مفهوم است که چله نشین باید مدت چهل شب در حلقه ای که بر گرداگرد خود با خط یا نشانه ای رسم می کند باقی بماند .

البته هر شب به مدتی مشخص مثلاً سه ساعت یا کمتر تا زمانی که دعای مخصوص هر شبش به اتمام برسد . چله نشین باید کتاب ادعیه مخصوص به هر چله را داشته باشد و هر شب دعای مخصوص همان شب را با آرامش بخواند . خطی که بر دور خود رسم می کند باید در جایی باشد که انسانها ی دیگر تردد نکنند . کسی که می خواهد به چله نشینی اقدام کند باید کاملاً بر نفسش مسلط باشد و از اراده ای قوی برخوردار باشد و در محلی که قرار چله بنشیند باید تا چهل خانوار به هر سمت منزل مسکونی نباشد و انسانی در هنگام خواندن دعا در آن حوالی تردد نکند . چله نشین باید ادعیه اش را از نیمه شب به بعد یعنی از 12 شب به بعد شروع به خواندن کند. چله نشین نباید جایگاهی را که برای رسم خطی بر اطراف خود انتخاب می کند در آن چله می نشیند ، تغییر دهد . خطی که می کشد را باید به این شکل رسم کند که بنشیند و در دست راستش چوب کوتاهی بگیرد و همان طور نشسته یک دور به دور خود بچرخد تا دایره ای اطرافش رسم شود و هرگز نباید تحت هیچ شرایطی تا پایان دعای مخصوص آن شبش هیچ یک از اعضای بدنش از خط مورد نظر خارج شود .

هر عضوی از اعضای بدن چله نشین از خط خارج شود به وسیله اجانین مورد اذیت و آزار قرار می گیرد . برخی معتقدند که چله نشین در چهل شبی که قرار است در چله بنشیند باید از خوردن غذاهای گوشتی اجتناب کند و نیز حتی الامکان از غذاهای خام ( میوه جات و سبزیجات خام ) استفاده نماید .

البته اگر کسی بدون چله نشین اقدام به تزکیه نفس و طهارت روح بنماید خود به خود بر اجانین مسلط می شود .

 

در صورتی که همزاد سفلی باشد ، جنس آن از جن است و اگر علوی باشد جنس آن از ملک فرشته است .

خلقت همزاد سفلی از اتش است زیرا جن از اتش خلق شده است ( سوره الرحمن آیه ی 16 ) همزاد ملک خلقتش از نور است .

دو همزاد سفلی و علوی از این جهت که می توانند به هر شکلی در آیند وجه اشتراک دارند با این تفاوت که همزاد جنی می تواند خود را به شکل برخی حیوانات ظاهر کند ولی همزاد علوی یا فرشته ای که نام او از انسان استخراج می شود به هر شکلی می تواند در آید اما به شکل نجس العین ظاهر نمی شود .

همزاد جنی و ملکی تابع نام است . همزاد هر انسانی به تبع آن شخص می تواند عامل خیر باشد مانند همزاد نیکان و صالحان ، به همین دلیل گاه برای همه ما اتفاق افتاده که نزد بزرگی می رویم و بی اختیار احساس آرامش می کنیم .

همچنین طبیعت همزادهای هر فردی با طبیعت و مزاج آن فرد موافق است .

مثلاً طبیعت برخی از افراد گرم و مرطوبب ، سرد و مرطوب و یا گرم و خشک و یا سرد و خشک است . همزادهای انسان ها هم به طبع طبیعت این چنین هستند .

به همین دلیل است که برخی از ارواح با بعضی دیگر سازش دارند مثل سازش روح با بدن مثالی یا سازش همزاد ملکی با مولکی به نام عتید و سازش همزاد جنی با موکلی به نام رقیب که این دو موکل ( عتید و رقیب ) از آیات قرآن استخراج می شود ( سوره ی ق ، آیات 17 و 18 )

در روایات اسلامی نیز به دو همزاد ملکی و جنی اشاره شده است مثلاً ابوحامد غزالی در کتاب احیاء العلوم از قول جابربن عبدالله می نویسد : چون حضرت آدم (ع) به زمین آمد اظهار داشت : ای پروردگار که میان امت و این بنده دشمنی انداخته ای اگر مرا در برابر او یاری نکنی تحمل او را ندارم گفت : تو را هیچ فرزندی متولد نشود مگر آن که فرشته ای به حمایت او بگمارم .

ابو ایوب بن یزید نیز گفته است : به ما چنین رسیده است که با فرزندان آدمیان ، جنیان ( همزادان ) زایند پس با ایشان ببالند .

تصرفات جنیان بر دو گونه است یکی تصرفات همزاد و دیگری تصرفات غیر همزاد است .

همزاد کسانی که نام های غیر رحمانی دارند گاهی در صاحب خود تصرفات شیطانی می کند و این که گاه می بینم اشخاصی با اسم رحمانی جن زده شده اند این ها تصرفات همزاد نیست بلکه تصرفات سایر اجانین است . مزاحمت های اجانین به صورت های متعدد است مثلاً اگر در وجود کسی تصرف کنند خواب از او گرفته می شود و به تعبیر علمای علوم غریبه « عقد النوم » می شود .

بنابراین افرادی که مبتلا به مزاحمت اجانین می شوند با افرادی که مبتلا به تصرفات همزاد می شوند متفاوتند و برای تشخیص این گونه تصرفات باید به پیری که متخصص این امور باشد مراجعه کرد .

نام همزاد از نام فرد استخراج می شود و با حروف ابجد قابل محاسبه است .

مثلاً ایرج که به حرف ابجد 214 می شود همزاد جنی آن دیروش و همزاد ملکی آن ریداییل نام دارد . گاه که اجانین تصرفات غیر رحمانی می کنند که بهترین راه برای در امان ماندن از بعضی تصرفات غیر رحمانی تغییر اسم غیر رحمانی به اسماء رحمانی است . البته نام همزاد فقط در بعضی از محاسبات علوم غریبه و یا برای احضار همزاد مفید است .

 

در سال 1847 میلادی ، در مرزعه واقع در ایلات نیویورک ، خانواده ای به نام فاکس ، شامل پدر ، مادر و دو دختر جوان به نام های مارگارت و کتی زندگی می کردند .

این مزرعه به مزرعه جن زده معروف شده بود .

زیرا ضربه هایی به دیوارهای خانه و یا اثاثیه آن جا وارد می آمد و یا لوازم منزل خود به خود تکان می خوردند و جابجا می شدند !

مادر خانواده چنین تعریف می کند :

فردای روزی که ( شبح خیالی ) به صورت ناراحت کننده ای ظاهر شده بود ، تصمیم گرفتیم زودتر از همیشه بخوابیم و به آن توجه نکنیم .

شوهرم هنوز به رختخواب نرفته بود .

دختر کوچکم مشغول بازی بود .

در این موقع شروع کردم به حرف زدن با صدایی که شنیده بودم و از او خواستم که تا بیست بشمارد .

او هم بیست ضربه زد .

به او گفتم که اگر آدمیزاد هستی یک ضربه دیگر هم بزن .

سکوت کاملی برقرار شد .

بعد گفتم اگر شبحی هستی دو ضربه دیگر بزن ، صدای دو ضربه شنیده شد !

بدین ترتیب الفبای مربوط به ارتباط ارواح به دست آمده بود .

شبح مذکور اظهار کرد شارل هانیز نام دارد .

پدر پنج فرزند است .

در زمان زندگی اش دوره گردی بود که به وسیله مستاجر قبلی این خانه به قتل رسیده و در زیر زمین ساختمان دفن شده است او حتی قاتل خود را نیز معرفی کرد .

بعد از این ماجرا خانواده فاکس زیر زمین خانه را حفاری کردند و مقداری ذغال ، ظروف غذا خوری ، یک دسته مو و چند عدد استخوان انسان یافتند و این طور پنداشتند که قسمتی از جمجمه مقتول را شناسایی کرده اند !

تمام اهل خانواده و همسایگان و دوستان از این ماجرا شگفت زاده شدند . بالاخره آواز خانواده فاکس در سرتاسر کشور پخش شد .

مارگات و کتی شغل « مدیوم » ی را برگزیدند و در این راه به موفقیت تا شهرت و ثروت رسیدند !

بعدها این دو خواهر با نظر و راهنمایی خواهر بزرگترشان توانستند در ملاء عام و در انظار عمومی دست به آزمایشات شگفت انگیز بزنند .

 

 

وقتی بچه بودم هر بار پای قصه ی مادر بزرگ و پدر بزرگم می نشستم .

از موجوداتی حرف می زدند که آن موقع با اینکه مفهوم آن حرف ها را نمی فهیمدم ولی از شنیدن نام آن موجود می ترسیدم و با ذهنیات کودکانه ام آن موجود را در اطرافم حس می کردم .

زن سالخورده ای برایم تعریف کرده بود که جن ها در برابر ابزار آلاتی مانند سوزن و میخ ناتوان هستند .

مادرم هر وقت آبی را روی خاکستر می ریخت زیر لب بسم الله الرحمن الرحیم می گفت .

یادم می آید وقتی برادر کوچکم متولد شد مادر بزرگم تا 10 روز سفارش می کرد در همه احوالات یک نفر کنار او باشد وقتی درباره علتش پرسیدم او جواب داد ممکن است نوعی جن بیاید و برادرت را با خود ببرد !

در همین ایام بود که ماجرای درگیری خانواده ای در قزوین را با یک گروه جن در روزنامه خواندم .

سخنان فوق از یک مردد 66 ساله به نام شیخ عباس نقل شده است که در دل منطقه کوهستانی شرق کشور در روستای وامنان ساکن است .

او 8 فرزند دارد که دو پسر او این منطقه را ترک کرده اند و به قم رفته اند و درس طلبگی می خوانند .

شیخ عباس که اکنون چند سالی است کار دعا نویسی و جن گیری را رها کرده است می گوید این کار را از پدربزرگ مادری اش آموخته است .

او از سن 25 سالگی شروع به این کار نموده است .

õجن هایی که به شما کمک می کنند چه نوعی از جن ها هستند ؟

õõآن ها مثل جن های دیگرند ولی در طول زمان من دوست شده اند .

õچطور با شما دوست شده اند ؟

õõچند مدتی شبها ذکر و دعا خواندم تا ان ها با من دوست شدند .

õجن ها مانند آدم های معمولی دیده می شوند ؟

õõبه نظر افراد بیمار بله ولی به نظر انسان های سالم دیده نمی شوند .

õشما وقتی با آن ها صحبت می کنید آن ها را می بینید ؟

õõنه ، ولی بیمار آن ها را می بینید و من از طریق این بیمارها با آن ها ارتباط برقرار می کنم .

õارتباط با جن ها در چه ساعاتی انجام می شود ؟

õõهم روز و هم شب .

õشما خودتان جن ها را دیده اید ؟

õõنه ، دیدن جن برای آدم سالم ممکن نیست .

õعلایم جن زدگان چیست ؟ یعنی فردی که دچار این بیماری می شود دارای چه علایمی است ؟

õõسردرد ، گردن درد ، نا آرامی و غیره .

õآیا جن ها وزن دارند و لباس می پوشند ؟

õõلباس می پوشند لباس های آن ها معمولی است ولی کلاهی نوک تیز به سر می گذارند .

õچند نوع جن داریم ؟

õõجن ها هفتاد طایفه هستند .

روایت مختلفی در این مورد وجود دارد .

õدر کدام مناطق جن ها بیشتر دیده می شوند ؟

õõآن ها در همه جا هستند .

õجن ها به چه زبانی حرف می زنند ؟

õõبه زبان های مختلف ، فارسی ، ترکی ، عربی ، انگلیسی و غیره .

õاز نظر قدرت بدنی چگونه هستند ؟

õõبسیار قوی .

õاین جن ها را چگونه می توان کشت ؟

õõبا آیات عظیم .

õیعنی با چاقو ، تفنگ و غیره نمی شود آن ها را کشت ؟

õõنه .

õمی گویند با سوزرن و میخ می توان جن ها را تسخیر کرد آیا واقعیت دارد ؟

õõنه ، ولی جن ها از کارد می ترسند .

õزاد و ولد آن ها چگونه است ؟

õõدرباره این موضوع تحقیقات نکرده ام .

õجن ها عروسی می کنند ؟

õõعروسی می کنند عزاداری هم می کنند .

õاذیت کردن جن ها چگونه است ؟

õõیکی را می ترسانند یکی را بی هوش می کنند یکی را به غش می اندازند .

õآیا قیافه آن ها ترسناک است ؟

õõبله خیلی ترسناک است .

õآیا جن ها از آینده خبر می دهند ؟

õõخیر ، ولی کمی پیش بینی ها را می گویند .

õدرباره گذشته اطلاعی دارند ؟

õõبله ولی همه چیز را نمی گویند .

 

رازهای نهفته در وجود جن چیزی است که از زمان های بسیار دور ذهن و فکر انسان ها را ه خود معطوف کرده است و تلاش هایی نیز از سوی انسان برای تعریف دنیای غیرماده صورت گرفته است اما تاکنون دستاورد این تلاش ها برای بشر بسیار ناچیز بوده است . جن از شگفتی های عالم خلقت است که به عنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر در هستی وجود دارند و به حیات خویش ادامه می دهند .

جن در لغت به چیزهای مستتر و پوشیده گفته می شود که در حیات آدمی کاملاً محسوس نیستند . پس جن در لغت می تواند تمامی موجودات مستتر و پوشیده را شامل شود به همین دلیل قران شیطان را نیز از نوع جن دانسته است ، سوره کهف آیه «50» پس شیطان نیز از خانواده جنها و از نژاد آن هاست چون در حیات خود ویژگی جن ها را دارد و وجود و رفتار آن از انسان مستتر و پوشیده است .

نژاد جن از جنس آتش است و از آن آفریده شده اند . چنان که قرآن می فرماید : « جان را قبل از آن « خلقت انسان » از نوعی آتش سوزان آفریدیم . سوره حجر – آیه 27 » ، جان را از نوعی آتش شعله لهیب آفرید . سوره رحمن – آیه 15 .

جان اسم جمع جن ها است و گفته شده جان پدر جن هاست. همان طور که گفته شد جن از نوعی اتش سوزان و انرژی ساخته شده است پس حرارت ، شتاب و سرعت در کارها از ویژگی آن است . جن می تواند محدودیت زمان و مکان را پشت سرگذاشته و در هر مکان یا زمان ظاهر یا غیب شود و به هر جایی سفر کند آن هم در سرعت بسیار بالا ، با این که جنس جن نیز مانند انسان از علم غیب چیز زیادی نمی داند و آگاهی زیادی ندارد ، بنابراین جن ها نیز همانند انسان از آینده و سرنوشت خود آگاهی ندارند و علمی محدود  و متناسب با ماهیت وجود خود دارند و نمیتوانند به ان چه که خداوند ایشان را از آن محروم کرده است ، دست یابند .

توانایی جن ها نیز همانند توان انسان ها محدود و معین است و آن ها تنها متناسب با ماهیت وجودی خود قادر به انجام برخی از امور هستند . در واقع جن ها نیز موجوداتی مستقل از قانون طبیعت نیستند و همانند سایر مخلوقات وجود خود را مدیون رحمت اله هستند و خداوند روزی آن را می دهد و حیات آن ها تضمین می کند یا روزی آن ها را قطع کرده و آن ها را به درد و رنج گرفتار می کند و اگر در بین آن ها نیرو و قدرتی برای اثر گذاری در جهان وجود دارد ، این نیرو به خدا تعلق داشته و در سایه اراده الهی شکل می گیرد .

جنس جن با جسم سازگاری ندارد زیرا آتش یک انرژی است و انرژی فاقد وزن است و معمولاً قابل لمس نیست اما در انرژی نیروی فراوانی وجود دارد که سرعت می تواند یکی از این ویژگی ها باشد . جن ها ممکن است بتوانند خود را به شکل حیوانات مختلف خصوصاً مار یا گربه در آورند ولی به طور کلی می توان گفت نژاد جن با جسم و ماده سازگاری ندارد ولی ممکن است در برخی مواقع جسم حیوانات را تسخیر کنند و از جسم آن ها به عنوان وسیله ای برای ارتباط با انسان ها استفاده کنند .

جن ها نیز همانند انسان عمر دنیوی شان محدود و معین است یعنی متولد می شوند . زندگی می کنند و سپس می میرند . ظاهراً جن ها نیز همانند انسان ها از اقوام و نژادهای مختلفی تشکیل شده اند و هر کدام از این نژادها در سرزمینی که برای شان در نظر گرفته است ، پراکنده گشته اند . در میان این جن ها اقوام و نژادهایی هستند پیشرفته بوده و از نیرو توان بیشتری نسبت به دیگر جن ها برخوردارند . قران کریم در مورد وجود گروه های مختلف در میان جن ها می فرماید : در میان ملت ها مختلفی از جن و انس که پیش از شما بوده اند ، داخل آتش شوید . سوره اعراف آیه 38 .

بنابراین جن ها ملت ها و اقوام متفاوتی داشته اند که دسته های خطا کار از میان آن ها همراه انسان و جن های دیگر وارد جهنم می شوند .

در مورد انواع جن ها در احادیث آمده  است که جن ها سه نوع هستند ، یک نوع از آن ها پر دارند و در هوا پرواز می کنند ، نوع دیگر به شکل مار و عقرب هستند و نوع سوم آن ها در یک محل سکونت دارند و کوچ نمی کنند .

حیات جن ها نیز به اب وابسته است و غذای اصلی آن ها استخوان های پس مانده انسان هاست . قاعدتاً جن ها نیز باید از راه تولید مثل نسل خود را حفظ کنند .

تعداد جن ها از تعداد انسان ها بیشتر است . ( سوره انعام –آیه 128 )

جن ها در روز قیامت شناخته می شوند ( سوره رحمن آیه 39 تا 41 ) در این دنیا انسان ها جن را نمی بینند ولی در روز قیامت این جن ها هستند که انسان ها را نمی بینند . در حالی که انسان ها آن ها را می بینند . ( سوره اعراف - آیه 28 ) . جن ها نیز دارای تاریخ و تمدن های قدیمی هستند . ( سوره احقاق– آیه 18).

õجن ها از هر مانعی می توانند رد شوند ؟

õõبله ولی جایی که آیه اسم اعظم در آن جا باشد جن ها نمی توانند وارد آن جا شوند .

õجن های خوب هم نمی توانند ؟

õõآن ها قادر به ورود هستند .

õآیا آینه بینی هم یک نوع احضار جن است ؟

õõبله

õآیا جن ها از بعضی حیوانات می ترسند ؟

õõنه

õبرای این که آدم جن زده نشود چه کار باید بکند ؟

õõبا خواندن آیات قران مانند آیت الکرسی ، حمد و سوره و غیره .

õمی دانی چقدر جن در این دنیا وجود دارد ؟

õõخیلی زیاد

õمی دانی از چه به وجود آمده اند ؟

õõخودشان می گویند از آتش به وجود امده اند .

õجن ها به چه اشکالی ظاهر می شوند ؟

õõپیرمرد ، پیر زن و جوان هر شکلی ممکن است ظاهر شوند .

õآیا پاهایشان سم است ؟

õõنه فقط پرده دارد مثل پای انسان است با کمی تفاوت

õآیا این عکس هایی که ادعا می شود از جن ها گرفته اند صحت دارد ؟

õõخیر . از جن نمی توان عکس گرفت .

õآیا جن ها در خانه های متروکه و حمام های خرابه دیده می شوند ؟

õõجن هایی که در مناطق کثیف دیده می شوند شیاطین هستند

ودند ( سوره اعراف آیه 12 ) بعکس ملائکه که از نور خلق شده بودند .

خدای تعالی بشر را بعد از جن خلق کرد ( سوره حجر ایه 27 ) . اجنه به انسان کاری ندارند و اذیتی به او نمی رسانند اگر شما آن ها را اذیت بکنید آن ها را خدا اجازه نمی دهد که به شما آزاری برساننند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 83 ) اجنه به دو قسم تقسیم می شوند :

یک دسته آن ها شیاطین نام دارند که کارشان اذیت و انحراف دادن بشر از صراط مستقیم است و یک دسته دیگر آن ها اجنه هستند که به هیچ وجه آزاری به بشر نمی رسانند و کاری به کار انسان ها ندارند . کتاب « قابوس کتاب مقدس » اسماء و صفات شیطان را این چنین نقل کرده است : 1- سخن چین 2- هلاک کننده 3- فرشته جهنم 4- رئیس دیوها 5- معصیت کار 6- ابلیس 7- قاتل 8- دروغ گو 9- پدر دروغ گویان 10- دشمن 11- مار 12- اژدها .

قرآن شیطان را به نام ابلیس ( سوره حجر آیه 30 ) که نام مستعاری است مکرر یاد کرده و او را از طایفه جن می داند ( سوره کهف آیه 50 ) و معتقد است که خدای تعالی جن ها را قبل از خلقت انسان از شعله های آتش آفرید ( سوره حجر آیه 27 )

بنابراین طبعاً آن ها مورد خطاب پروردگار و مکلف به وظایفی برای پیشرفت کمالات خود هستند ( سوره جن آیات 1 تا 17) ابلیس یعنی کسی که باطل را به صورت حق بر انسان ها جلوه می دهد و یا مایوس از رحمت خداست و شیطان یعنی کسی که بدترین شرارت ها را می کند .

اگر مکاشفات و خواب های صادق داریم در مقابلش خواب ها و مکاشفات شیطانی هم بیش از ان داریم و او جسم لطیفی است که به هر صورتی می تواند در آید و بعضی می توانند او راببینند ( بحارالانوار جلد 60 صفحه 237 حدیث 81 ) .

 

سال ها پیش قبل از رواج تلویزیون ، رادیو و کامپیوتر و سی دی ، تنها سرگرمی مردم به خصوص کودکان این بود که پای قصه های پدر بزرگ و مادربزرگ بنشینند و افسانه های توام با اغراق ان ها را بشوند و چه داستانی جذاب تر از قصه های جن و پری ! این قصه ها آن قدر جذاب بودند که بر روی باورها و عقاید آن کودکان تاثیر بسزایی می گذاشتند . البته اکثر این افسانه ها با اغراق و جعلیات شخصی برای جذابیت بیشتر بود غافل از عواقب خطرناک آن که علاوه بر ترس های مرضر ( فوبی ) نوعی شناخت نادرست را در آنان به وجود می آورد که هیچ متخصص و روانشنانی نتواند آن ها را از آرشیو مغزشان خارج کند و تا دم مرگ همراهشان بودند . البته پدربزرگ ها و مادربزرگ ها قصد سویی نداشتند تنها می خواستند مدتی بچه ها را از شرارت بیندازند و ارامشان کنند . آن ها چه می دانستند که این قصه ها در مغز کودک شکل می بندد و خارج کردنشان سال ها عذاب و زحمت نیاز دارد و چه بسا که تا پایان عمرشان آن باورها را یدک بکشند ؟

دلایل عمده ای که می توانند زیر ساخت فکری و باورها و عقاید ملتی را نسبت به موجودات نامریی بسازند در قرن اخیر می توان از نحوه برخورد بزرگترها ، باسوادان  جامعه و رسانه های یک کشور دانست اما در گذشته این وظیفه را ادبیات شفاهی و عامیانه مردم برعهده داشت و خوف و ترس از جن ها تا حد بسیار زیادی ریشه در همین تفکر عامیانه دارد .

دومین دلیلی که منجر به هراس انسان ها در طی تاریخ از جن ها شده است ، این است که ما انسان ها به لحاظ وجود روح عظیمی که درون کالبد مادی مان قرار گرفته است دارای توانایی هایی هستیم که متاسفانه عده کثیری از ان توانایی ها بی بهره اند و اطلاعی هم ندارند . از سویی در داستان ها و رویات مختلف هم زیاد شنیده ایم که جن ها اعمال محیرالعقول را در سریع ترین زمان انجام می دهند لذا وقتی انسان می خواهد بین توانایی های خودش و جن ها یک قیاس بگیرد ، خود را در مقابل جن ها موجودی بسیار ضعیف می پندارد و حق دارد که از آن موجود در هراس باشد .

سومین دلیل که موجب ترس انسان ها از اجانین شده است ، عدم وجود وسایل سرگرم کننده فعلی در گذشته بوده است که این خلاء را همواره با شعر خوانی و قصه گویی شبانه پر می کردند . جای هیچ بحثی در ارایه نادرست از ماهیت وجود جن در آن قصص وجود ندارد و همین ارایه نادرست داستان های مربوط به جن ها ، منجر به پدید امدن نوعی فرهنگ نادرست از شناخت حقیقی جن در نزد انسان ها شده است .

چهارمین دلیل که منجر به ایجاد طرز تفکری هراس انگیز در مورد جن ها شده است این است که مسئله وجود جن از همان ابتدا در موازات و نیز کنار مقولات دیگری چون جادوگری ، فال گیری ، اینده گویی ، کف بینی و غیره قرار گرفته که بی مناسبت با آن ها هم نبوده است و چون از همان ابتدای تاریخ ، صاحبان این فنون افراد خاصی بوده اند و بیشتر اهل گوشه نشینی و چله نشینی و ریاضت بوده اند و مردم درباره زندگی آن ها حرف و حدیث های اغراق آمیز و هراس آوری می ساختند .

در خاتمه باید گفت حقیقت این است که بر هیچ کس جز ذات اقدس احدیث معلوم نیست که در ان جهان لایتناهی چه موجودات نامریی افریده است و تا آن جا که لازم بوده خداوند در صلاحدید بشر می دانسته است مخلوقات نامریی را در کتب آسمانی و کلام وحی ، نام برده است ولی آن چه که مسلم است و عقل حکم می کند منطقی نیست که ما انسان های مترقی و پیشرفته نیز همانند انسان های عصر حجر از ان چه که نمی بینیم و به آن اشرف نداریم بهراسیم !

 

یک روز عصر وارد روستایی شدم که غروب بسیار سحر انگیزی داشت . من قصد عکس گرفتن غروب آن روستا را داشتم .

نگاه کردم دیدم در دامنه تپه یک اتاقک کوچک وجود دارد که اگر از آن جا عکس گرفته شود ، چشم انداز بی نظیری خواهد داشت .

به قصد رفتن به کلبه تپه حاضر می شدم که یکی از اهالی روستا گفت :

به ان کلبه نزدیک نشو که پیرمرد جن گیری در آن کلیه زندگی می کند و اگر مزاحمش بشوی تو را به حیوانی مبدل می سازد .

ضمن این که از دوربین ، آینه و قیچی متنفر است تو همه را داری !

به حرف آن روستایی توجهی نکردم و گفتم : من سرم درد می کند برای این جور کارها ! کوله پشتی مسافرتی ام را حاضر کردم و حالا دیگر به فکر عکس گرفتن نبودم و همه فکر و ذکرم ملاقات با این پیرمرد مرموز روستایی در کامیاران بود .

آرام ، آرام از تپه که به کوهی شبیه بود ، بالا رفتم به فاصله صد متری کلبه که رسیدم ، دیدم پشت پنجره کلبه پیرمردی با ریش انبوه جوگندمی اش که موهای سفیدش برسیاه غلبه داشت با پالتویی از نوع پالتوهای نظامیان در دوره رضاخان ایستاده و به من که درست داشتم مستقیم به طرف کلبه اش پیش می رفتم نگاه می کند .

وقتی به جلو کلبه رسیدم بی اعتنا به پیرمرد مرموز روی سکوی جلوی کلبه اش نشسته ام تا خستگی در کنم .

پس از چند دقیقه صدای ناخوشایندی در کلبه که از چوب جنگلی درست شده بود و سنگین به نظر می رسید توجهم را به خود جلب کرد اما سعی کردم کاملاً خونسرد و بی اعتنا باشم .

پیرمرد هم که تا آن موقع گویا تحت تاثیر تبلیغات اهالی روستا با کمتر آدمی برخورد کرده بود ، اندکی مایل به ایجاد ارتباط با من بود ، سرفه ای کرد و امد کنار من با فاصله ای حدود دو متر نشست با خود گفتم : این پیرمرد بر اثر حرف های زشتی که پشت سرش زده اند هیچ علاقه ای به ایجاد ارتباط با مردم را ندارد اما از طرفی انسان است و انسان موجودی اجتماعی است .

سپس سلامی گرم به او دادم و گفتم : از پابوس امام رضا (ع) به اینجا آمده ام و ای کاش نیامده بودم . اگر می دانستم مسافری را که از شهر امام هشتم به کردستان می آید این طوری پذیرایی می کنن قدم از خراسان بیرون نمی گذاشتم .

پیرمرد که ظاهرش درویش مابانه به نظر می رسید بالفاصله چهره اش متبسم شد و گفت قربان خاک پای اسب امام غریب هم هستیم .

سر و جانمان فدای یک نفس فرزندش مهدی ( عج ) و بلافاصله بازویم را گرفت و مرا دعوت به ورود به کلبه کرد .

روبروی در ورودی کلبه تمثالی از حضرت علی ( ع ) با آن ذوالفقار آبدیده و صورت ملکوتی نصب کرده بود و یک تبرزین را بر روی پوست بزی آویخته بود . وسایل زندگی اش معمولی ، اندک و فرسوده بودند .

چای گذاشت و مرا دعوت به نشستن کرد .

صحبت ما دو نفر گل انداخت از همه جا و همه چیز .

اما هنوز احتیاط می کردم از آن چه مردم روستا در موردش می گفتند سوال نکنم .

تا اینکه خودش شروع به راز گشایی کرد .

پیرمرد بر خلاف حرف های اهالی روستا ، بسیار مهربان و آرام به نظر می رسید و در کلبه اش هیچ چیز غیرطبیعی مانند طلسم و غیره به چشم نمی خورد .

می گفت ده سال پیش همسرم با دختر ده ساله ام از قاطر به ته دره پرت شدند و جان سپردند و من ماندم تنها در شهر بزرگ کامیاران . مقداری لوازم اولیه برداشتم و راهی کوه و بیابان شدم تا اینکه یک روز غروب همین جا چشم مرا گرفت و گویا نقطه زایش و محل ثقل روزی ام همین منطقه بود در همین جا کلبه ای ساختم و اثاثم را گذاشتم .

شبها بیشتر روی پشت بام می روم و وضویی می گیرم و با خدای خود راز و نیاز می کنم .

روزها هم اغلب داخل کلبه « چله » می نشینم .

پرسیدم : چله جن ؟

پاسخ داد که نه پسرجان ، چله جن که حرام است و تازه دردی را درمان نمی کند . چله آدم شدن ! می نشینم تا آدم شوم . گفتم : اختیار دارید . شما همین الان هم از خیلی ها آدم ترید !

تا نزدیکی های ساعت 12 شب با او صحبت کردم و نتیجه ای که از مصاحبتش گرفتم این بود که او مردی بسیار با اراده قوی است که تحت تاثیر یک فشار روانی که ناشی از مرگ همسر و دخترش بوده است سر از بیابان در آورده و به ریاضت کشی پرداخته است . در زمینه هایی هم به مکاشفاتی نایل آمده است . برای مردم روستا هم گره گشایی کرده است و تمام اتهاماتی که به او زده بوده اند اهم از فال گیری ، جن گیری ، رمالی و غیره همه پوچ و واهی بود .

 

یک روز عصر به بیرون روستایمان رفتم و محلی خلوت و دنج را برای چله نشینی انتخاب کردم و پایان همان روز اولین شب چله نشینی ام را در همان محل آغاز کردم ، تا شب سی و یکم هیچ علامتی یا صدایی را نشنیدم و تنها سر ساعت معینی وضو می گرفتم و دعای مخصوص همان شب را شروع می کردم و می خواندم و نزدیکی های اذان صبح بدون کمترین مشکلی از خط خارج می شدم و به خانه بر می گشتم . در این ایام گاهی با خود می گفتم که نکند این چله نشینی خرافه ای بیش نیست و گاهی نیز در وجود جن دچار شک و تردید می شدم و با خود می گفتم اگر جنی وجود داشت تا حالا باید دیده می شد گاهی هم دچار تردید می شدم که نکند دعاها را اشتباه خوانده ام و باید تکرار کنم . اما در اواسط دعای شب سی و یکم بودم که یک مرتبه متوجه شدم در اطرافم صدای جوجه بلند شد صدای جوجه ها کم کم بیشتر و بیشتر می شد و کم کم احساس کردم جوجه ها از حد معمول بسیار بیشترند . گویا به هر چیزی که نگاه می کردم هرچه را که اجانین اراده می کردند ، می دیدم . اندک اندک جنب و جوش جوجه ها کمتر شد و یکی یکی به من خیره شدند و گویا من را به یکدیگر نشان می دادند احساس می کردم که این ها دارای نوعی نبوغ هستند و مطمئن بودم که این ها جوجه نیستند . آن شب تا پایان دعایم فقط سر و صدای جوجه ها بود و مسئله قابل ملاحظه دیگری اتفاق نیفتاد . نزدیکی های اذان صبح یکی یکی رفتند تا اخرین جوجه که خواست برود برگشت و نگاه خاصی به من کرد و رفت .

تصاویر و اتفاقات کما بیش مشابه هم تا شب سی و ششم یکنواخت بود . شب سی و هفتم نوع اذیت ها و آزارهایشان تغییر کرد و جدی تر شد و به شکلی که ناگهان صدایی می آمد و مرا به نام فرا می خواند و مرا از آمدن سیل آگاه می کرد پشت سر آن صدا صدایی بر می خاست و مرا دعوت به فرار می کرد ناگهان می دیدم از روبرویم سیلی عظیم در حرکت به سوی محلی است که من آنجا قرار گرفته ام ولی به مجرد اینکه به نزدیکی ام می رسید و من مقاومت می کردم و فرار نمی کردم به دیوار گلی روبرویم تبدیل می شد این اتفاق چندین بار تکرار شد . گاهی هم خود را در دامنه کوهی دیدم که سنگ های بزرگی از بالای آن کوه به طرف پایین و درست در محلی که من قرار داشتم در حرکت بودند . یک شب ان قدر هراسان شدم که از جایم برخاستم و قصد فرار کردم . اما نمی دانم دوباره چه عاملی باعث شد تا بنشینم و ادامه بدهم . در نهایت شب سی و نهم بود که من مشغول خواندن دعای مخصوص همان شب بودم که دیدم همسر و فرزندانم را اورند در ان موقع هیچ انسان گمان نمی کند این ها تصرفاتی است که اجانین بر عقل و ذهن او می کنند و فکر می کند عین واقعیت همان چیزی است که او می بیند . درست مانند هنگامی که رویا می بینی . هرگز کسی در رویای خود به مخاطبش نمی گوید که الان در عالم رویا هستم و یا این ها حقیقی نیست . در آن موقعیت هم هرگز کسی تصور نمی کند که در چه شرایطی قرار دارد . در هر حال فرزندان و همسر مرا آوردند . پیراهن فرزند خرد سالم همان پیراهنی بود که عصر همان روز بر تن داشت . یک مرتبه مردی قوی هیکل آمد و فرزند خرد سالم را از دست همسرم بازور گرفت و چنان محکم به طرف خودش کشید که آستین لباسش پاره شد . قصد داشت سر او را از تن جدا کند . همسرم التماس و زاری می کرد ولی فایده ای نداشت . تا اینجا هر طوری بود مقاومت کردم اما موقعی که فرزند کوچکم را به زمین زد تا سرش را از تنش جدا کند یک نگاهی این کودک به من کرد که اگر قلب انسان از اهن هم می بود ذوب می شد . این صحنه را نتوانستم تحمل کنم و پا به فرار گذاشتم . وقتی وارد خانه شدم فرزندان و همسرم را دیدم که غرق در خواب بودند و به این ترتیب بود که همه زحمات سی و نه شبانه ام برباد رفت . از آن شب به بعد چند شبی به اذیت و آزارم پرداختند ولی دیگر تمام شد .

 

اشاره :

استاد محمد ابراهیم نصراللهی یکی از علمای استان لرستان است که هم اکنون در قم سکونت دارند و اجتهاد ایشان در زمینه سحر و طلسم ، نجوم و تسخیرات است . ایشان تالیفات متعددی در زمینه علوم غریبه دارند و هر روز ده ها نفر از خارج و داخل کشور برای رفع گرفتاری هایشان به ایشان مراجعه می کنند . ایشان در ایام هفته در حسینیه ای به گرفتاری گرفتاران می پردازند و نیز در ان مکان تدریس علوم غریبه و برخی علوم دیگر اشتغال دارند . حال به برخی از عقاید ایشان در مورد جن و همزاد می پردازیم .

عقیده من بر این است به استثنای اشخاص نادری بقیه مردم مبتلا به اجانین هستند ده درصد به صورت خاص و بقیه به صورت عام . گاهی تصرف اجانین به صورت عموم است و گاهی وقت ها تصرفات به صورت ویژه است که در بسیاری افراد دیده شد است . به نظر من که خودم را وقف گرفتاری مردم کرده ام ده درصد مردم ما جن زده هستند . بعضی از جن ها از صالحان و بعضی دیگر از اشرار هستند . درست همانند انسان ها ، جن ها هم دارای انواع و اقسامی هستند . سوره مبارکه احقاف آیه 29 می فرماید که یاد آور وقتی که تنی چند از جنیان را متوجه تو گرداندیم تا اسماع قرآن کنند چون نزد رسول رسیدند با هم گفتند گوش فرا دهید چون قرائت تمام شد ایمان آوردند و به سوی قوم شان برای تبلیغ و هدایت باز گردیدند .

اگر طبیعت انسان ناری ( آتشی ) باشد می تواند جن را بی واسطه ببیند و اگر طبیعت آبی یا خاکی داشته باشد با واسطه می بیند ولی در مجموع ثقیل است .

اجانین از 1000 تا 5000 سال عمر می کنند و میانگین عمر آن ها تقریباً 1700 تا 3000 سال است . در بین اجانین هم مانند انسان ها افراد عاقل و جاهل زیاد است و به همین دلیل بعضی از آن ها با بعضی دیگر متفاوت هستند . در طول تاریخ بعضی از انسان ها بعضی از اجانین را تسخیر کرده اند ولی به عقیده من تسخیر جن مکروه  است و بعید می دانم حرام باشد . من فکر می کنم انسان در این زمینه مختار است ولی این کار بسیار بسیار مشکل است . به عقیده من انسان اگر با قرآن انس بگیرد اصلاً نیازی نیست که اجانین را تسخیر کند . آیات قرآن اعجب العجایب است و از برخی از ان ها برای شفا بیمار ، رفع شر اشباح و اجنه و غیره استفاده می کنند . آیاتی هم در قرآن است که از آن ها برای احضار جن استفاده می شود . انسان اگر قلب را الهی کند حتی می تواند فرشته های چپ و راست را در اختیار بگیرد که از جن هزار مرتبه مهم تر است . به نظر من در صورتی که فرد برای رفع گرفتاری گرفتاران اجنه را استخدام کند جایز است ولی اگر برای کارهای نادرست بخواهد استفاده کند قطعاً حرام است .

وجود جن آن قدر بدیهی است که به نظر من انکار آن انکار ضروریات و بدیهیات است انسان گاه شاهد لمس بعضی از تصرفات ماوراء الطبیعه در وجود خودش است گاهی می بینند اهل خانه بیهوده به هم می ریزند که این نوع از تصرفات جنیه است .

یک انسان عادی هم می تواند جن ببیند و رویت کار مشکلی نیست و با بعضی ریاضیت ها این کار مسیر است مثلاً اگر کسی بتواند یک یا دو اربعین آیه نور ( سوره نور ، آیه 35 ) را خواند می تواند جن را ببیند .

اجنه از شعله آتش بدون دود خلق شده اند و طعام اجنه فکر می کنم به پوست پیاز و استخوان علاقه مند باشند .

برای دفع جن انگشترهای متکتوب لازم است مانند انگشتر مبارکه 7 جلااله که برای ایمن ماندن از شر اجنه و افراد مبتلا به جن بسیار موثر است .

اگر کسی بخواهد احضار جن کند باید از بخوراتی مانند کندور و اسپند استفاده کند .

 

 

تلاش برای تسلط بر موجودات نامریی همیشه توام با موفقیت نخواهد بود و تنها کسانی در این راه موفق اند که ابتدا در خویشتن قدر ت و توانی به وجود آورند که در دام موجودات نامریی اسیر نشوند .

حال سوال این است که چگونه باید حرکت کرد که نه در دوام آن موجودات موذی بیافتیم و نه از وصال به حقیقت محروم شویم ؟ سالکان بزرگ از کجا آغاز کرده اند نه تنها بر جهان ما وراء ماده آگاهی نسبی پیدا کرده اند بلکه توانایی تسلط بر جنیان و خبر از آینده و شفا دادن بیمار و اعمال خارق العاده دیگر نیز یافته اند ؟ چگونه است که تسلط بر جنها در غالب چله نشینی حرام است اما وقتی یک سالک به وصال می رسد هم بر جن مسلط می شود و هم از اجر الهی برخوردار می گردد ؟ و چرا سحر و جادو حرام است اما مکاشفه و مراقبه نه تنها حرام نیست که نشانگر اوج تعالی یک رهرو است ؟ به جرات می توان گفت که کلید ورود به دایره عرفا و به دست آوردن معرفت در طریق حقیقت ، خالی کردن درون از « منیت » است . کسی که از منیت و خودبینی خالی شود قادر به کشف رموز و اسرار فراوان از عالم ماوراء می شود . برای خالی شدن درون از منیت رنج ها و مشقات فراوانی را باید تحمل کرد .

مرحله دوم : و گام بعدی « بی تعلقی » است رهرو در این مرحله آن قدر از احساس تعلق عاری می شود که خودش را نیز فراموش می کند و علاقه و توجه دیگران را نسبت به خودش بی اهمیت می داند از نام و شهرت و جلب توجه گریزان است و با هر آنچه موجب وابستگی و دلبستگی او به عالم فانی می شود مخالف است .

دایره تسلط بر ماوراء اگر با دوری از خود بینی و منیت همراه شود آنقدر وسیع و گسترده خواهد بود که بحث تسخیر اجانین در زمره پیش پا افتاده ترین اعمال آنان قرار می گیرد .

تسخیر جن از تاریخچه ای بسیار کهن در بین مردم روزگاران قدیم بهره مند بوده است .

انسان همواره در تلاش بوده تا با خدمت گرفتن جن یا اجانینی بتواند به اخباری از گذشته و حال و آینده دست یابد. این مسئله از این جهت امکان وقوع پیدا می کند که اجانین دارای قدرتی بسیار بالاتر و برتر از عامه انسانها هستند و با سرعت غیر قابل تصوری که به لحاظ ساختار وجودی شان دارند می توانند برای کسی که آنان را در تسلط خود در آورده است ،اخبار و گزارشاتی از مخفیات و رموزاتی که مجاز به افشای آن هستند ، بیاورند .

به نظر می رسد که تسخیر جن از نظر فقهی حرام ( یا به عقیده برخی فقها مکروه ) است در هر حرامی نوعی ضرر و زیان جسمی یا روحی یا هر دوی آنها و یا خسران دنیوی و اخروی نهفته است .

حال سوال این است که عمل تسخیر جن که به موجب آن یک رابطه تنگاتنگ مابین انسان و تعدادی از جن به وجود می آید ، چه ضرر و زیانی وجود دارد ؟ کسی که موفق به تسخیر اجانین می شود نمی تواند از بین آنها جنیان نیک سیرت و صادق را انتخاب کند بلکه هر دسته ای که در معرض او قرار داشته باشند به تسخیرش در می آیند و هیچ تعهدی بر پارسایی و صداقتشان نیست تنها حسنی که دارند این است که به هر چه تسخیر کننده شان دستور بدهد اگر در محدوده مجاز آنان قرار داشته باشد اجرا می کنند و تمرد نمی نمایند .

در رابطه با چگونگی اطلاع اجانین از آینده باید گفت : اجانین از سرعت بالایی در حرکت برخوردارند و همین باعث می شود تا بر زمان اشراف پیدا کنند و تا آنجا که اذن الهی به آن ها اجازه بدهد از آینده خبردار شوند و تا همان حدود هم می توانند به تسخیر کننده شان خبر بدهند .

« چله جن » مجموعه اعمالی است که منجر به تسلط چله نشین بر تعدادی از اجانین می شود و به این مفهوم است که چله نشین باید مدت چهل شب در حلقه ای که بر گرداگرد خود با خط یا نشانه ای رسم می کند باقی بماند .

البته هر شب به مدتی مشخص مثلاً سه ساعت یا کمتر تا زمانی که دعای مخصوص هر شبش به اتمام برسد . چله نشین باید کتاب ادعیه مخصوص به هر چله را داشته باشد و هر شب دعای مخصوص همان شب را با آرامش بخواند . خطی که بر دور خود رسم می کند باید در جایی باشد که انسانها ی دیگر تردد نکنند . کسی که می خواهد به چله نشینی اقدام کند باید کاملاً بر نفسش مسلط باشد و از اراده ای قوی برخوردار باشد و در محلی که قرار چله بنشیند باید تا چهل خانوار به هر سمت منزل مسکونی نباشد و انسانی در هنگام خواندن دعا در آن حوالی تردد نکند . چله نشین باید ادعیه اش را از نیمه شب به بعد یعنی از 12 شب به بعد شروع به خواندن کند. چله نشین نباید جایگاهی را که برای رسم خطی بر اطراف خود انتخاب می کند در آن چله می نشیند ، تغییر دهد . خطی که می کشد را باید به این شکل رسم کند که بنشیند و در دست راستش چوب کوتاهی بگیرد و همان طور نشسته یک دور به دور خود بچرخد تا دایره ای اطرافش رسم شود و هرگز نباید تحت هیچ شرایطی تا پایان دعای مخصوص آن شبش هیچ یک از اعضای بدنش از خط مورد نظر خارج شود .

هر عضوی از اعضای بدن چله نشین از خط خارج شود به وسیله اجانین مورد اذیت و آزار قرار می گیرد . برخی معتقدند که چله نشین در چهل شبی که قرار است در چله بنشیند باید از خوردن غذاهای گوشتی اجتناب کند و نیز حتی الامکان از غذاهای خام ( میوه جات و سبزیجات خام ) استفاده نماید .

البته اگر کسی بدون چله نشین اقدام به تزکیه نفس و طهارت روح بنماید خود به خود بر اجانین مسلط می شود .

 

در صورتی که همزاد سفلی باشد ، جنس آن از جن است و اگر علوی باشد جنس آن از ملک فرشته است .

خلقت همزاد سفلی از اتش است زیرا جن از اتش خلق شده است ( سوره الرحمن آیه ی 16 ) همزاد ملک خلقتش از نور است .

دو همزاد سفلی و علوی از این جهت که می توانند به هر شکلی در آیند وجه اشتراک دارند با این تفاوت که همزاد جنی می تواند خود را به شکل برخی حیوانات ظاهر کند ولی همزاد علوی یا فرشته ای که نام او از انسان استخراج می شود به هر شکلی می تواند در آید اما به شکل نجس العین ظاهر نمی شود .

همزاد جنی و ملکی تابع نام است . همزاد هر انسانی به تبع آن شخص می تواند عامل خیر باشد مانند همزاد نیکان و صالحان ، به همین دلیل گاه برای همه ما اتفاق افتاده که نزد بزرگی می رویم و بی اختیار احساس آرامش می کنیم .

همچنین طبیعت همزادهای هر فردی با طبیعت و مزاج آن فرد موافق است .

مثلاً طبیعت برخی از افراد گرم و مرطوبب ، سرد و مرطوب و یا گرم و خشک و یا سرد و خشک است . همزادهای انسان ها هم به طبع طبیعت این چنین هستند .

به همین دلیل است که برخی از ارواح با بعضی دیگر سازش دارند مثل سازش روح با بدن مثالی یا سازش همزاد ملکی با مولکی به نام عتید و سازش همزاد جنی با موکلی به نام رقیب که این دو موکل ( عتید و رقیب ) از آیات قرآن استخراج می شود ( سوره ی ق ، آیات 17 و 18 )

در روایات اسلامی نیز به دو همزاد ملکی و جنی اشاره شده است مثلاً ابوحامد غزالی در کتاب احیاء العلوم از قول جابربن عبدالله می نویسد : چون حضرت آدم (ع) به زمین آمد اظهار داشت : ای پروردگار که میان امت و این بنده دشمنی انداخته ای اگر مرا در برابر او یاری نکنی تحمل او را ندارم گفت : تو را هیچ فرزندی متولد نشود مگر آن که فرشته ای به حمایت او بگمارم .

ابو ایوب بن یزید نیز گفته است : به ما چنین رسیده است که با فرزندان آدمیان ، جنیان ( همزادان ) زایند پس با ایشان ببالند .

تصرفات جنیان بر دو گونه است یکی تصرفات همزاد و دیگری تصرفات غیر همزاد است .

همزاد کسانی که نام های غیر رحمانی دارند گاهی در صاحب خود تصرفات شیطانی می کند و این که گاه می بینم اشخاصی با اسم رحمانی جن زده شده اند این ها تصرفات همزاد نیست بلکه تصرفات سایر اجانین است . مزاحمت های اجانین به صورت های متعدد است مثلاً اگر در وجود کسی تصرف کنند خواب از او گرفته می شود و به تعبیر علمای علوم غریبه « عقد النوم » می شود .

بنابراین افرادی که مبتلا به مزاحمت اجانین می شوند با افرادی که مبتلا به تصرفات همزاد می شوند متفاوتند و برای تشخیص این گونه تصرفات باید به پیری که متخصص این امور باشد مراجعه کرد .

نام همزاد از نام فرد استخراج می شود و با حروف ابجد قابل محاسبه است .

مثلاً ایرج که به حرف ابجد 214 می شود همزاد جنی آن دیروش و همزاد ملکی آن ریداییل نام دارد . گاه که اجانین تصرفات غیر رحمانی می کنند که بهترین راه برای در امان ماندن از بعضی تصرفات غیر رحمانی تغییر اسم غیر رحمانی به اسماء رحمانی است . البته نام همزاد فقط در بعضی از محاسبات علوم غریبه و یا برای احضار همزاد مفید است .

 

در سال 1847 میلادی ، در مرزعه واقع در ایلات نیویورک ، خانواده ای به نام فاکس ، شامل پدر ، مادر و دو دختر جوان به نام های مارگارت و کتی زندگی می کردند .

این مزرعه به مزرعه جن زده معروف شده بود .

زیرا ضربه هایی به دیوارهای خانه و یا اثاثیه آن جا وارد می آمد و یا لوازم منزل خود به خود تکان می خوردند و جابجا می شدند !

مادر خانواده چنین تعریف می کند :

فردای روزی که ( شبح خیالی ) به صورت ناراحت کننده ای ظاهر شده بود ، تصمیم گرفتیم زودتر از همیشه بخوابیم و به آن توجه نکنیم .

شوهرم هنوز به رختخواب نرفته بود .

دختر کوچکم مشغول بازی بود .

در این موقع شروع کردم به حرف زدن با صدایی که شنیده بودم و از او خواستم که تا بیست بشمارد .

او هم بیست ضربه زد .

به او گفتم که اگر آدمیزاد هستی یک ضربه دیگر هم بزن .

سکوت کاملی برقرار شد .

بعد گفتم اگر شبحی هستی دو ضربه دیگر بزن ، صدای دو ضربه شنیده شد !

بدین ترتیب الفبای مربوط به ارتباط ارواح به دست آمده بود .

شبح مذکور اظهار کرد شارل هانیز نام دارد .

پدر پنج فرزند است .

در زمان زندگی اش دوره گردی بود که به وسیله مستاجر قبلی این خانه به قتل رسیده و در زیر زمین ساختمان دفن شده است او حتی قاتل خود را نیز معرفی کرد .

بعد از این ماجرا خانواده فاکس زیر زمین خانه را حفاری کردند و مقداری ذغال ، ظروف غذا خوری ، یک دسته مو و چند عدد استخوان انسان یافتند و این طور پنداشتند که قسمتی از جمجمه مقتول را شناسایی کرده اند !

تمام اهل خانواده و همسایگان و دوستان از این ماجرا شگفت زاده شدند . بالاخره آواز خانواده فاکس در سرتاسر کشور پخش شد .

مارگات و کتی شغل « مدیوم » ی را برگزیدند و در این راه به موفقیت تا شهرت و ثروت رسیدند !

بعدها این دو خواهر با نظر و راهنمایی خواهر بزرگترشان توانستند در ملاء عام و در انظار عمومی دست به آزمایشات شگفت انگیز بزنند .

 

 

وقتی بچه بودم هر بار پای قصه ی مادر بزرگ و پدر بزرگم می نشستم .

از موجوداتی حرف می زدند که آن موقع با اینکه مفهوم آن حرف ها را نمی فهیمدم ولی از شنیدن نام آن موجود می ترسیدم و با ذهنیات کودکانه ام آن موجود را در اطرافم حس می کردم .

زن سالخورده ای برایم تعریف کرده بود که جن ها در برابر ابزار آلاتی مانند سوزن و میخ ناتوان هستند .

مادرم هر وقت آبی را روی خاکستر می ریخت زیر لب بسم الله الرحمن الرحیم می گفت .

یادم می آید وقتی برادر کوچکم متولد شد مادر بزرگم تا 10 روز سفارش می کرد در همه احوالات یک نفر کنار او باشد وقتی درباره علتش پرسیدم او جواب داد ممکن است نوعی جن بیاید و برادرت را با خود ببرد !

در همین ایام بود که ماجرای درگیری خانواده ای در قزوین را با یک گروه جن در روزنامه خواندم .

سخنان فوق از یک مردد 66 ساله به نام شیخ عباس نقل شده است که در دل منطقه کوهستانی شرق کشور در روستای وامنان ساکن است .

او 8 فرزند دارد که دو پسر او این منطقه را ترک کرده اند و به قم رفته اند و درس طلبگی می خوانند .

شیخ عباس که اکنون چند سالی است کار دعا نویسی و جن گیری را رها کرده است می گوید این کار را از پدربزرگ مادری اش آموخته است .

او از سن 25 سالگی شروع به این کار نموده است .

õجن هایی که به شما کمک می کنند چه نوعی از جن ها هستند ؟

õõآن ها مثل جن های دیگرند ولی در طول زمان من دوست شده اند .

õچطور با شما دوست شده اند ؟

õõچند مدتی شبها ذکر و دعا خواندم تا ان ها با من دوست شدند .

õجن ها مانند آدم های معمولی دیده می شوند ؟

õõبه نظر افراد بیمار بله ولی به نظر انسان های سالم دیده نمی شوند .

õشما وقتی با آن ها صحبت می کنید آن ها را می بینید ؟

õõنه ، ولی بیمار آن ها را می بینید و من از طریق این بیمارها با آن ها ارتباط برقرار می کنم .

õارتباط با جن ها در چه ساعاتی انجام می شود ؟

õõهم روز و هم شب .

õشما خودتان جن ها را دیده اید ؟

õõنه ، دیدن جن برای آدم سالم ممکن نیست .

õعلایم جن زدگان چیست ؟ یعنی فردی که دچار این بیماری می شود دارای چه علایمی است ؟

õõسردرد ، گردن درد ، نا آرامی و غیره .

õآیا جن ها وزن دارند و لباس می پوشند ؟

õõلباس می پوشند لباس های آن ها معمولی است ولی کلاهی نوک تیز به سر می گذارند .

õچند نوع جن داریم ؟

õõجن ها هفتاد طایفه هستند .

روایت مختلفی در این مورد وجود دارد .

õدر کدام مناطق جن ها بیشتر دیده می شوند ؟

õõآن ها در همه جا هستند .

õجن ها به چه زبانی حرف می زنند ؟

õõبه زبان های مختلف ، فارسی ، ترکی ، عربی ، انگلیسی و غیره .

õاز نظر قدرت بدنی چگونه هستند ؟

õõبسیار قوی .

õاین جن ها را چگونه می توان کشت ؟

õõبا آیات عظیم .

õیعنی با چاقو ، تفنگ و غیره نمی شود آن ها را کشت ؟

õõنه .

õمی گویند با سوزرن و میخ می توان جن ها را تسخیر کرد آیا واقعیت دارد ؟

õõنه ، ولی جن ها از کارد می ترسند .

õزاد و ولد آن ها چگونه است ؟

õõدرباره این موضوع تحقیقات نکرده ام .

õجن ها عروسی می کنند ؟

õõعروسی می کنند عزاداری هم می کنند .

õاذیت کردن جن ها چگونه است ؟

õõیکی را می ترسانند یکی را بی هوش می کنند یکی را به غش می اندازند .

õآیا قیافه آن ها ترسناک است ؟

õõبله خیلی ترسناک است .

õآیا جن ها از آینده خبر می دهند ؟

õõخیر ، ولی کمی پیش بینی ها را می گویند .

õدرباره گذشته اطلاعی دارند ؟

õõبله ولی همه چیز را نمی گویند .

 

رازهای نهفته در وجود جن چیزی است که از زمان های بسیار دور ذهن و فکر انسان ها را ه خود معطوف کرده است و تلاش هایی نیز از سوی انسان برای تعریف دنیای غیرماده صورت گرفته است اما تاکنون دستاورد این تلاش ها برای بشر بسیار ناچیز بوده است . جن از شگفتی های عالم خلقت است که به عنوان یک واقعیت اجتناب ناپذیر در هستی وجود دارند و به حیات خویش ادامه می دهند .

جن در لغت به چیزهای مستتر و پوشیده گفته می شود که در حیات آدمی کاملاً محسوس نیستند . پس جن در لغت می تواند تمامی موجودات مستتر و پوشیده را شامل شود به همین دلیل قران شیطان را نیز از نوع جن دانسته است ، سوره کهف آیه «50» پس شیطان نیز از خانواده جنها و از نژاد آن هاست چون در حیات خود ویژگی جن ها را دارد و وجود و رفتار آن از انسان مستتر و پوشیده است .

نژاد جن از جنس آتش است و از آن آفریده شده اند . چنان که قرآن می فرماید : « جان را قبل از آن « خلقت انسان » از نوعی آتش سوزان آفریدیم . سوره حجر – آیه 27 » ، جان را از نوعی آتش شعله لهیب آفرید . سوره رحمن – آیه 15 .

جان اسم جمع جن ها است و گفته شده جان پدر جن هاست. همان طور که گفته شد جن از نوعی اتش سوزان و انرژی ساخته شده است پس حرارت ، شتاب و سرعت در کارها از ویژگی آن است . جن می تواند محدودیت زمان و مکان را پشت سرگذاشته و در هر مکان یا زمان ظاهر یا غیب شود و به هر جایی سفر کند آن هم در سرعت بسیار بالا ، با این که جنس جن نیز مانند انسان از علم غیب چیز زیادی نمی داند و آگاهی زیادی ندارد ، بنابراین جن ها نیز همانند انسان از آینده و سرنوشت خود آگاهی ندارند و علمی محدود  و متناسب با ماهیت وجود خود دارند و نمیتوانند به ان چه که خداوند ایشان را از آن محروم کرده است ، دست یابند .

توانایی جن ها نیز همانند توان انسان ها محدود و معین است و آن ها تنها متناسب با ماهیت وجودی خود قادر به انجام برخی از امور هستند . در واقع جن ها نیز موجوداتی مستقل از قانون طبیعت نیستند و همانند سایر مخلوقات وجود خود را مدیون رحمت اله هستند و خداوند روزی آن را می دهد و حیات آن ها تضمین می کند یا روزی آن ها را قطع کرده و آن ها را به درد و رنج گرفتار می کند و اگر در بین آن ها نیرو و قدرتی برای اثر گذاری در جهان وجود دارد ، این نیرو به خدا تعلق داشته و در سایه اراده الهی شکل می گیرد .

جنس جن با جسم سازگاری ندارد زیرا آتش یک انرژی است و انرژی فاقد وزن است و معمولاً قابل لمس نیست اما در انرژی نیروی فراوانی وجود دارد که سرعت می تواند یکی از این ویژگی ها باشد . جن ها ممکن است بتوانند خود را به شکل حیوانات مختلف خصوصاً مار یا گربه در آورند ولی به طور کلی می توان گفت نژاد جن با جسم و ماده سازگاری ندارد ولی ممکن است در برخی مواقع جسم حیوانات را تسخیر کنند و از جسم آن ها به عنوان وسیله ای برای ارتباط با انسان ها استفاده کنند .

جن ها نیز همانند انسان عمر دنیوی شان محدود و معین است یعنی متولد می شوند . زندگی می کنند و سپس می میرند . ظاهراً جن ها نیز همانند انسان ها از اقوام و نژادهای مختلفی تشکیل شده اند و هر کدام از این نژادها در سرزمینی که برای شان در نظر گرفته است ، پراکنده گشته اند . در میان این جن ها اقوام و نژادهایی هستند پیشرفته بوده و از نیرو توان بیشتری نسبت به دیگر جن ها برخوردارند . قران کریم در مورد وجود گروه های مختلف در میان جن ها می فرماید : در میان ملت ها مختلفی از جن و انس که پیش از شما بوده اند ، داخل آتش شوید . سوره اعراف آیه 38 .

بنابراین جن ها ملت ها و اقوام متفاوتی داشته اند که دسته های خطا کار از میان آن ها همراه انسان و جن های دیگر وارد جهنم می شوند .

در مورد انواع جن ها در احادیث آمده  است که جن ها سه نوع هستند ، یک نوع از آن ها پر دارند و در هوا پرواز می کنند ، نوع دیگر به شکل مار و عقرب هستند و نوع سوم آن ها در یک محل سکونت دارند و کوچ نمی کنند .

حیات جن ها نیز به اب وابسته است و غذای اصلی آن ها استخوان های پس مانده انسان هاست . قاعدتاً جن ها نیز باید از راه تولید مثل نسل خود را حفظ کنند .

تعداد جن ها از تعداد انسان ها بیشتر است . ( سوره انعام –آیه 128 )

جن ها در روز قیامت شناخته می شوند ( سوره رحمن آیه 39 تا 41 ) در این دنیا انسان ها جن را نمی بینند ولی در روز قیامت این جن ها هستند که انسان ها را نمی بینند . در حالی که انسان ها آن ها را می بینند . ( سوره اعراف - آیه 28 ) . جن ها نیز دارای تاریخ و تمدن های قدیمی هستند . ( سوره احقاق– آیه 18).

õجن ها از هر مانعی می توانند رد شوند ؟

õõبله ولی جایی که آیه اسم اعظم در آن جا باشد جن ها نمی توانند وارد آن جا شوند .

õجن های خوب هم نمی توانند ؟

õõآن ها قادر به ورود هستند .

õآیا آینه بینی هم یک نوع احضار جن است ؟

õõبله

õآیا جن ها از بعضی حیوانات می ترسند ؟

õõنه

õبرای این که آدم جن زده نشود چه کار باید بکند ؟

õõبا خواندن آیات قران مانند آیت الکرسی ، حمد و سوره و غیره .

õمی دانی چقدر جن در این دنیا وجود دارد ؟

õõخیلی زیاد

õمی دانی از چه به وجود آمده اند ؟

õõخودشان می گویند از آتش به وجود امده اند .

õجن ها به چه اشکالی ظاهر می شوند ؟

õõپیرمرد ، پیر زن و جوان هر شکلی ممکن است ظاهر شوند .

õآیا پاهایشان سم است ؟

õõنه فقط پرده دارد مثل پای انسان است با کمی تفاوت

õآیا این عکس هایی که ادعا می شود از جن ها گرفته اند صحت دارد ؟

õõخیر . از جن نمی توان عکس گرفت .

õآیا جن ها در خانه های متروکه و حمام های خرابه دیده می شوند ؟

õõجن هایی که در مناطق کثیف دیده می شوند شیاطین هستند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اطلاع از اسرار ارتباط با جنیان

تعریف قرآن از جن

جن موجودی مستور است که هر انسانی نمی‌تواند آنرا تسخیر کند، تنها پیامبران و انسانهای بسیار برگزیده از این قدرت برخوردارند در غیر اینصورت تسخیر دوطرفه شده و مدعی تسخیر جن، به جنون می‌رسد.


                                           حقایقی پیرامون ارتباط با جن و اطلاع از اسرار

قشم دیلی : عضو هیئت علمی جامعة المصطفی با تشریح تعریف قرآن از جن گفت: جن موجودی مستور است که هر انسانی نمی‌تواند آنرا تسخیر کند، تنها پیامبران و انسانهای بسیار برگزیده از این قدرت برخوردارند در غیر اینصورت تسخیر دوطرفه شده و مدعی تسخیر جن، به جنون می‌رسد.

حجت الاسلام مهدی رستم نژاد قرآن پژوه و عضو هیئت علمی جامعة المصطفی العالمیه در گفتگو با مهر در رابطه با تعریف قرآن از جن گفت: در قرآن از ماهیت جن سخنی به میان نیامده کما اینکه درباره ماهیت انسان نیز سخنی مطرح نشده است. در قرآن از نظر ماهیتی این مسئله مطرح شده که جن از آتش، انسان از خاک، ابلیس از آتش و فرشتگان از نور هستند.

ویژگیهای جن در قرآن

وی افزود: در قرآن از ویژگیهای انسان و جن سخن گفته شده است، به طور مثال اینکه انسان دارای چه خلقیات و روحیاتی است. در قرآن جن بعنوان یک موجود مستور تعریف شده است. واژه "جن" به معنای مخفی و مستور است، از این رو جنین هم به علت مستور بودن در رحم مادر جنین گفته می شود. به مجنون نیز برای اینکه عقلش مستور شده چنین نامی اطلاق می شود، نه به معنایی که برخی از واژه مجنون بعنوان جن زده تلقی می کنند.

حجت الاسلام رستم نژاد درباره تعریف جن در قرآن گفت: درباره جن آنچه در قرآن آمده این است که جن یک موجود مستور است. اینکه جن به آن اطلاق می شود و واژه جنّ به معنای مستور شدن و مخفی است. «فلما جنّ علیه اللیل» یعنی هنگامی که پرده‌ سیاه شب او را پوشاند. جن نام سوره ای در قرآن است که بیشترین مشخصات جن در این سوره ارائه شده است. موجود مستور و مرموزی است که ما توانایی دیدن آن را نداریم اما جن ما را می بیند.

وی اظهار داشت: گفته می شود که ابلیس از طایفه جن است . خداوند در آیه ۵۰ سوره کهف می فرماید : وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ کَانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ (و [یاد کن] هنگامى را که به فرشتگان گفتیم آدم را سجده کنید پس [همه] جز ابلیس سجده کردند که از [گروه] جن بود و از فرمان پروردگارش سرپیچید ) اما برخی مفسران همین معنا را گرفته و برخی دیگر این واژه جن را به واژه " ستر" (نهان) تعبیر کرده اند.

رستم نژاد با اشاره به اینکه تعریفی که قرآن از جن ارائه داده نه مثبت است و نه منفی یادآور شد: تعاریف قرآن به ویژگیهای هویتی جن بر می گردد. درباره ویژگیهای شخصیتی جن گفته شده است یک دسته آنها مؤمن و یک دسته آنها کافر هستند. سوره جن همین مسئله را بیان کرده است. یک عده جن، صدای پیامبر را در شبی که قرائت قرآن می کرد شنیدند. درحال حاضر مسجدی در مکه وجود دارد به نام مسجدالجن که سوره جن در آنجا بر پیامبر نازه شده است.

اطلاع جن از اسرار ...

وی افزود: شبی که پیامبر(ص) مشغول عبادت و خواندن قرآن بود، عده ای جن از آن محل درحال عبور بودند که صدای پیامبر را شنیدند و به حضور پیامبر آمدند و خود را بر پیامبر عرضه کردند و پرسیدند که آیا شبهای دیگر هم این آیات را بر ما می خوانی؟. براساس آنچه در سوره جن آمده آنها اظهار داشتند که این آیات برای آنها عجیب بوده است. چرا که آنها از ظرفیت بشر مطلع بوده و بلافاصله متوجه شدند که این کلمات در توان گفته های بشر نیست. آنها پس از مدتی به دست پیامبر مسلمان شدند. آنها اساسا در میان خود پیامبری ندارند.

این محقق و قرآن پژوه درباره اطلاع جن از اسرار غیب اظهار داشت: جن مستقیم از اسرار خبر ندارد، جن از قدرتی برخوردار است که بشر عادی آن را ندارد. جن قدرت عروج و بالا رفتن از آسمان را دارد. جن از حیث قدرت جسمی قوی تر از انسان و در حیث عقلی کمتر از انسان است. یکی از قدرتهایی که خدا به آنها داده این است که می توانند به آسمانها بروند. در همان شب به پیامبر گفتند که ما قبلا به آسمانها می رفتیم و در آنجا به استراق سمع می پرداختیم. می توان گفت که این قدرت موجب نمی شود که آنها بتوانند به تمام اسرار غیب دسترسی داشته باشند، این قدرت به صورت استراق سمع و دزدکی در اختیار آنها است.

وی در پاسخ به اینکه آیا پس از بعثت پیامبر درهای آسمان به روی اجنه بسته شده گفت: این مسئله مختص زمان وحی و زمان بعثت پیامبر بود که ۲۳ سال بوده، ممکن است این زمان،اندکی پس از این دوره و اندکی پس از آن بوده باشد. آنچه از قرآن استنباط می شود همین مقدار است. درباره اینکه آیا پس از بعثت نیز آنها نتوانستند وارد آسمانها شوند در قرآن مورد اشاره قرار نگرفته است.

ارتباط با جن و پیشگویی

عضو هیئت علمی جامعةالمصطفی تصریح کرد: ارتباط با اجنه برای پیشگویی ممکن است وجود داشته باشد اما مسلم نیست، چرا که حالت استراق سمعی دارد آمیخته با خطا دارد. در همین سوره جن نیز آمده است که وأنه کان رجال من الإنس یعوذون برجال من الجن ( یک عده از انسانها با اجنه ارتباط داشته اند) یعنی قرآن این ارتباط را تأیید می کند که جن می تواند با فرشته مرتبط شود و انس هم می تواند جنی را در اختیار بگیرد و با آن مرتبط شود و از آن کار بکشد. در قرآن آمده است که حضرت سلیمان از جن کار می کشید.

وی با تأکید بر اینکه هر انسانی چنین توانایی مطلقی را ندارد گفت: انسان تا حدی می تواند وارد این امور شود. مسائلی که مربوط به کار پیغمبری مثل حضرت سلیمان است خداوند این قدرت را در اختیار وی قرار داد. اما کسانی که عمل حرامی انجام می دهند تسخیر دوطرفه است. در مورد حضرت سلیمان، وی حاکم بود و از اجنه کار می کشید. اما در مورد افرادی که ادعای ارتباط با اجنه دارند این تسخیرشدگی دوطرفه است. این افراد در معرض گرفتار شدن انواع و اقسام آلودگی ها قرار می گیرند، دچار فشارهای روانی شده، دچار جنون می شوند، چرا که جن یکطرفه به اینها بهره نمی دهد بلکه بهره کشی هم می کند و شاید جن بیشتر بهره کشی کند.

حجت الاسلام مهدی رستم نژاد تأکید کرد: تسخیر مطلق ویژه پیغمبران و انسانهای برگزیده است. برخی انسانها از طریق عبادت به جن مسلط می شوند و بدنبال تسلط هم نیستند و خداوند تفضلا این قدرت را در اختیار آنها قرار می دهد. یک عده از انسانهای خاص و بسیار برجسته می توانند به این مرحله برسند اما این افراد کسانی نیستند که ادعا کنند با تسخیر جن می توانند دست به پیشگویی بزنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان