نقش ملائکه در اداره جهان

پیش از این گفتیم مهم ترین تحلیل از جایگاه ملائک در عالم هستی، بر اساس نظام طولی علت و معلول ارائه می شود. با دقت در اموری که در ذیل واژه «تدبیر» می توان گنجاند، درمی یابیم که این امور گاه به خدا نسبت داده می شود و گاه به ملائکه. شهید مطهری در این باره چنین توضیح می دهد:
نسبت خدا به موجودات، نسبت آفریدن و ایجاد کردن و تکوین است. تشکیلات و دستگاه او را مانند تشکیلات اجتماعی و روابط قراردادی که در اجتماع بشر دائر است، نباید پنداشت. نظام فرماندهی و اطاعت در بین خدا و ملائکه، جنبه تکوینی و حقیقی دارد، نه جنبه قراردادی و اعتباری. فرمان خدا حرف نیست، ایجاد است؛ اطاعت ملائکه نیز متناسب با آن است؛ وقتی می گوییم به فرشتگان فرمان داده که چنین کنند، معنایش این است که آنان را طوری ایجاد کرده که علت و فاعل باشند برای فعل و معلول مخصوص و معنای اطاعت ملائکه نیز همین علیت و معلولیت تکوینی است. تشکیلات یادشده، مبیّن یک نظام تکوینی است.
و از همین جاست که قرآن کریم، تدبیر خلقت را گاهی به «خدا» نسبت می دهد و گاهی به فرشتگان؛ گاه می گوید: «یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاء إِلَی الْأَرْضِ؛ خدا کار را از آسمان به زمین تدبیر می کند و می فرستد.»و گاه می گوید: «فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا؛ قسم به فرشتگان تدبیر کننده کار».
گاهی قبض و دریافت نفوس انسان هایی را که می میرند، به فرشتگان نسبت می دهد و گاهی به فرشته خاص موت و گاهی به خدا. گاهی وحی را به یک فرشته نسبت می دهد: «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلَی قَلْبِکَ؛ روح الامین (جبرئیل) قرآن را بر قلب تو فرود آورد.»و گاهی به اقدس احدیت و می فرماید: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ تَنزِیلًا؛ ما، خویشتن، قرآن را بر تو نازل کرده ایم»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رتبه . تنوع و تعداد فرشتگان الهی

ملائکه را بر اساس رتبه، به ملائک عرش و کرسی و آسمان ها (سماوی) و از نظر ربط به عوالم، به سه دسته مهیمین (شیدایان)، پرستشگران و کارگزاران تقسیم کرده اند. مهیمین را فرشتگانی خوانده ‎اند که شیفته و غرق در عظمت خداوند سبحانند؛ نه به خود و نه هیچ امر دیگری توجهی ندارند. ملائکه پرستشگر نیز آن دسته از ملائکی هستند که جز عبادت حضرت حق، مأموریت دیگری ندارند. حضرت امیر علیه السلام در توصیف شگفتی آنان فرموده است:
سپس آسمان های بالا را از هم گشود و از فرشتگان گوناگون پر نمود. گروهی از فرشتگان همواره در سجده اند و رکوع ندارند و گروهی در رکوعند و یارای ایستادن ندارند و گروهی در صف هایی ایستاده اند که پراکنده نمی شوند و گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمی شوند و هیچ گاه خواب به چشمشان راه نمی یابد و عقل های آنان دچار اشتباه نمی گردد، بدن های آنان دچار سستی نشده و آنان دچار بی خبری برخاسته از فراموشی نمی شوند. برخی از فرشتگان، امینان وحی الهی و زبان گویای وحی برای پیامبران می باشند که پیوسته برای رساندن حکم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعی از فرشتگان حافظان بندگان و جمعی دیگر دربانان بهشت خداوندند. بعضی از آنها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته و گردن هاشان از آسمان فراتر و ارکان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهی بر دوش هایشان استوار است، برابر عرش خدا دیدگان به زیر افکنده و در زیر آن، بال ها را به خود پیچیده اند. میان این دسته از فرشتگان با آنها که در مراتب پایین تری قرار دارند، حجاب عزت و پرده های قدرت فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خیال، در شکل و صورتی نمی پندارند و صفات پدیده ها را بر او روا نمی دارند، هرگز خدا را در جایی محدود نمی سازند و نه با همانندآوردن، به او اشاره می کنند.
ملاصدرا فرشتگان را به اعتباری، در هشت صنف می شمارد:
1. حامل و بر دارندگان عرش: فرمود: «و هشت فرشته عرش پروردگارت را بالای آن حمل کنند».
2. فرا گیرندگان اطراف عرش خداوندی: چنان که فرمود: «و فرشتگان را می بینی که عرش را احاطه کرده اند و به ستایش پروردگارشان تسبیح می گویند».
3. بزرگان از فرشتگان: که از آنان جبرئیل و میکائیل است، چنان که می فرماید: «هرکه دشمن خدا و فرشتگان و پیامبران و جبرئیل و میکائیل باشد، خدا نیز دشمن کافران است».
4. فرشتگان بهشت: خداوند می فرماید: «فرشتگان از هر دری بر آنها (مؤمنین ) در می آیند و می گویند: درود بر شما بر آن صبر که کردید تا عاقبت منزلگاه نیکویی یافتید».
5. فرشتگان گماشته بر آتش جهنم: می فرماید: «نوزده (فرشته ) نگهبان آنند و ما موکلان دوزخ را جز فرشتگان قرار ندادیم».
6. فرشتگان گماشته بر انسان ها: «می فرماید: دو فرشته فراگیرنده ـ که در چپ و راست او نشسته اند ـ وی را فراگیرند؛ سخن نگوید جز آنکه نزد او همان دم عتید مراقب آماده است».
7. نویسندگان اعمال: می فرماید: «بر شما نگهبانانی گماشته اند که نویسندگان ارجمندند و هر چه کنید، بدانند».
8. فرشتگان گماشته شده بر احوال این جهان: فرمود: «قسم به فرشتگان صف آرا که صف بسته اند و فرشتگان جلوگیر که جلوگیرند و آنها ذکر خوانند»
از نظر تعداد ملائکه، بعید است کسی بتواند آنها را برشمارد؛ زیرا معادل و همراه بسیاری از مخلوقات خداوند، ملک یا ملائکه ای را آفریده و مأمور امور او کرده است. از این رو، چون تعداد مخلوقات خداوند برای ما قابل شمارش نیست و از گذشته و آینده نیز بی خبریم نمی توانیم تعداد ملائک را برشمریم. بنابراین، اگر به این جهل و ناآگاهی، ملائک حامل عرش و ساکنان آسمان را بیفزاییم به قول دانشمندان علم جبر و ریاضیات، حد جهلمان به سمت مطلق و شاید بی نهایت میل کند.
همین مطلب درباره تنوع ملائک نیز صدق می کند؛ زیرا خداوند مخلوقاتی در اوج آسمان ها و عمق کهکشان ها و دریاها دارد که ما از کم و کیف آنها بی اطلاعیم. آنان، وظایف مهم و بسیار متنوعی از سوی خداوند بر عهده دارند، از جمله:
1. میراندن انسان ها که وظیفه عزرائیل(ملک الموت) و یاران اوست: (سجده: 11)؛ (نحل: 28 و 32)؛ (انعام:61).
2. آوردن وحی، که وظیفه جبرئیل و یاران اوست: (شعراء: 194)؛ (آل عمران: 39، 42 و 45)؛ (نحل: 2).
3. نوشتن اعمال انسان ها: (ق: 17 و 18)؛ (یونس: 21)؛ (انفطار: 10ـ12).
4. حافظان انسان ها: (انعام: 61)؛ (رعد: 11).
5. حاملان عرش الهی: (تدبیرکنندگان عالم) (غافر: 7)؛ (حاقه: 17).
6. استغفار و شفاعت برای مؤمنان و دیگران: (غافر، 7ـ 9)؛ (انبیاء: 26 ـ 28)؛ (نجم: 26).
7. یاری اهل ایمان.
8. فرشتگان بهشت و موکلان دوزخ: (رعد: 23 و 24)؛ (مدثر: 27 ـ31)؛ (زخرف: 77).
9. پیوسته تسبیح و حمد الهی را به جا می آورند.
ملائکه، موجودات پاک و فرمان بری هستند که خداوند در امور عالم به آنها مأموریت هایی محول فرموده است، ولی جن ها و شیاطین در عرض انسان ها قرار دارند و در امور عالم هیچ کاره اند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آیا شیطان ملائکه بود؟

شیطان و ابلیس اگر چه از جنس ملائکه نبود ولی به لحاظ مقامات در مرتبه مشترکی با آنان قرار داشت. حضرت امیر در خطبه 192 نهج البلاغه در این مورد می فرماید:

و کان قد عبدالله ستة آلاف سنة، لایدری امن سنی الدنیا ام سنی الآخرة.

شیطان شش هزار سال خداوند را عبادت کرد آن هم معلوم نیست از سالهای دنیا (365 روز) یا سالهای آخرت ( که هر روز آن برابر با پنجاه هزار سال دنیاست).

خوب شیطان به واسطه این عبادات طولانی به مقامات عالی معنوی ترقی یافته بود که حتما جزء فرشتگان محسوب شده و احکام او با فرشتگان برابر شده بود. اما بعد از سرپیچی از فرمان خداوند رانده شد.

اجنه گر چه مانند بشر از قدرت انتخاب و اختیار برخوردار هستند اما به لحاظ مرتبه از آدمی پائین تر هستند ابلیس با عبادات شش هزار ساله خود به صف فرشتگان پیوست ولی آدم (ع) محمود ملائکه قرار می گیرد و این بدان جهت است که ظرفیت وجودی و استعداد انسان بیش از این می باشد و در واقع شیطان و ملائکه ها مامور بودند که به انسان کامل سجده کنند، و اوست که استعداد وجودی خود را به فعلیت رسانده است و به مقام خلیفة اللهی نائل شده است

بعضی از دانشمندان از آیه 12 سوره اعراف (قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین، فرمود: چون تو را به سجده امر کردم چه چیزی تو را بازداشت از اینکه سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی- ترجمه فولادوند) استنباط کرده اند که خداوند به شیطان یک دستور جداگانه ای برای سجده داده است اگر چه آن را به تفصیل بیان نکرده اند چون در این آیه به شیطان یادآوری می شود که چرا وقتی تو را فرمان دادم و امر به سجده کردم نپذیرفتی؟ (امرتک) معلوم می شود شیطان را نیز جداگانه امر فرموده است ولی قرآن در مقام حکایت، امر به ملائکه و شیطان را یکجا آورده است، و اگر یک دستور جداگانه به ابلیس داده نمی شد ابلیس در جواب می توانست بگوید بار خدایا تو به من امر نکردی بلکه امر تو خطاب به ملائکه بود و خودت می دانی که من از ملائکه نیستم بلکه از اجنه می باشم ولی شیطان این استدلال را نکرد و آنچیزی را گفت که در آیه 12 سوره اعراف آمده است و این تاییدی است که خداوند جدای ازفرشتگان شیطان را هم مامور به سجده کرده است

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فلسفه ملائکه و فرشتگان

ملائکه موجوداتى هستند مخلوق خدا و واسطه‏هایى بین او و بین عالم مشهود، که خداوند آنان را موکل بر امور عالم تکوین و تشریع کرده است.

قرآن کریم کارهای فراوانی را برای فرشتگان برشمرده است. وساطت در نزول وحی و ابلاغ پیام الهی به پیامبران، تدبیر امور عالم و وساطت در وصول فیض الهی به مخلوقات، استغفار و شفاعت برای مؤمنان و امداد آنان، لعن کافران، ثبت اعمال بندگان و قبض روح آنان در هنگام مرگ از جمله مأموریت های الهی است که فرشتگان آنها را اجرا می کنند.

اما در باره این پرسش که علل و فلسفه وجودی ملائکه چیست و چه نیازی است که آنها مقسمات امر باشند باید بگوییم: خداوند تبارک و تعالی جهان هستی را بر اساس قانون علت و معلول و رعایت ترتیب میان سلسله علل، خلق نموده است و بر اساس حکمت الاهی - که همان رعایت قانون علت و معلول، و لزوم تناسب و سنخیت میان آنهاست- و اراده و خواست خدای متعال، فلسفه وجود ملائکه و نقش آنان در جهان هستی، تبیین می گردد. علاوه این که از نظر عقلی نیز خلقت و علیت بدون رعایت تناسب میان علت و معلول و سنخیت بین آن دو محال است. برای ایجاد سنخیت و تناسب بین خدایی که از وحدت ذاتی برخوردار است و کثرات امکانی (موجودات مادی) به موجوداتی نیاز است که نقش واسطه را بازی کنند و کثرت محض نداشته باشند و از این جهت این قابلیت پدید آید که فیض از عرش به فرش سرازیر گردد. فرشتگان الهی موجوداتی اند که در آموزه های دینی صاحب این نقش هستند و از کارگزاران الهی محسوب می شوند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ازدواج در بهشت برای زن و مرد

واژه «حور» از نظر لغت به معناى «خروج از حالت سابق و تبدیل به گونه جدید» است براى آگاهى بیشتر ر.ک: حسن، مصطفوى، التحقیق فى کلمات القرآن، ج 2، ص 335.. در تبدیل به گونه جدید، دو نظر میان مفسران هست. گروهى از جمله علامه طباطبایى بر این عقیده‏اند که: دقت و توجه درباره اوصافى که در قرآن مجید براى «حور» بیان گردیده، چنین استفاده مى‏شود که این تبدیل به گونه اوصاف زنانه است؛ نه موجودى که آثار و اوصاف مردانه را در بر داشته باشد. به همین جهت به نظر مى‏رسد که مراد از حور طایفه مؤنث باشد، نه طایفه مذکر.المیزان، ج 18، ص 240 و ج 19، ص 223 و 247.
اما اینکه پاداش زنان مؤمن در بهشت چیست؟ در منابع کلامى و روایى چنین آمده که در روز قیامت، اگر همسر زن مؤمن، اهل بهشت بود، او را اختیار مى‏کند و اگر از اهل جهنم بود، یک مرد را از میان مردان بهشتى برمى‏گزیند. شاید فلسفه این کار این باشد که زن برخلاف مرد، از نظر طبیعت تعدّد پذیر نیست. به همین جهت مردى را انتخاب مى‏کند.
اما گروهى - از جمله آیت‏اللَّه مکارم شیرازى در مقابل مدعى‏اند که‏حورالعین مى‏تواند مذکّر هم باشد. براساس این نظر شاید علت اینکه اوصاف حورى که در قرآن به کار رفته، بر مؤنث دلالت مى‏کند، به این جهت باشد که گفت و گو و محاوره در آن آیات، با طایفه مردان مؤمن بوده است، نه با زنان مؤمن دنیوى. از این رو شیوه محاوره، اقتضا دارد که چنین اوصافى براى این موجودات، ذکر شود.
از مضمون برخى آیات و روایات، چنین برمى‏آید که مسئله لذت‏هاى جنسى، اختصاصى به مردان ندارد؛ بلکه زنان نیز در بهشت مى‏توانند براى خویش شوهرانى دلخواه برگزینند. اصطلاح «حور» نیز اختصاصى به زنان ندارد؛ بلکه حورهاى مذکر نیز در بهشت وجود دارند.
براى نمونه از امیرمؤمنان‏علیه السلام روایت شده است: «در بهشت بازارى است که در آن خرید و فروشى نیست؛ تنها در آنجا تصویر مردان و زنان وجود دارد. هر کس که تمایلى به آنان پیدا کند، از همان جا بر او وارد مى‏شود» بحارالانوار، ج 1، ص 148..
در بهشت هم حوریان بهشتى وجود دارند که از نعمت‏هاى بهشتى‏اند و در دنیا نبوده‏اند و هم زنان دنیا - که اهل بهشت باشند با زیبایى و شکوهى برتر از حوریان در بهشت حضور دارند و چنانچه مایل باشند، به شوهران خویش مى‏پیوندند.
در قرآن مجید این بشارت داده شده است که مؤمنان در صورتى که همسران و فرزندانشان نیز مؤمن باشند در کنار یکدیگر خواهند بود.
1. «ادخلوا الجنّة انتم و ازواجکم تحبرون : وارد بهشت شوید شما و همسرانتان در نهایت شادباشى»، (سوره زخرف، 70). علامه طباطبایى در ذیل آیه شریفه مى‏گوید: منظور از زوج همان زنان با ایمانى هستند که در دنیا بودند. (تفسیر المیزان، 18 / ص 129)
2. «هم و ازواجهم فى ظلال على الارائک متکؤن؛ آنها و همسرانشان در سایه‏هاى قصرها و درختان بهشتى بر تختها تکیه کرده‏اند».(یس / 56)
و آیاتى که داخل شدن همسران صالح را به بهشت وعده داده شده است. از جمله: الف. «ربّنا و ادخلهم جنات عدن التى وعدتهم و من صلح من ءابائهم و ازواجهم و ذرّیاتهم انک انت العزیز الحکیم؛ پروردگارا، آنان را به باغهاى جاوید که وعده شان داده‏اى با هر که از پدران و همسران و فرزندانشان که به صلاح آمده‏اند داخل کن؛ زیرا تو خود ارجمند و حکیمى».(سوره مؤمن / 8)
ب. «جنات عدن یدخلونها و من صلح من ءابائهم و ازواجهم و ذریاتهم...؛ بهشتهاى عدن که آنان با پدران و همسرانشان و فرزندانشان که درستکارند، در آن داخل مى‏شوند و...».(رعد / 23)
از این آیات استفاده مى‏شود که زنان و مردانى که در این دنیا همسر یکدیگرند، هرگاه هر دو با ایمان و بهشتى باشند در آنجا به هم ملحق مى‏شوند. و هم در بهترین شرایط و حالات زندگى مى‏کنند. و در برخى از نصوص آمده است که همسر با ایمان فرد مؤمن بسیار زیباتر و دلپذیرتر از حوریان بهشتى خواهد بود و این به جهت عبادات و اعمال صالحى است که در این جهان انجام داده است و از
مضمون برخى آیات و روایات، چنین بر مى‏آید که مسأله‏ى لذت‏هاى جنسى اختصاص به مردان ندارد؛ بلکه زنان نیز در بهشت مى‏توانند براى خویش شوهرانى دلخواه برگزینند.(براى آگاهى بیشتر ر.ک: بهشت و حوریان بهشتى، سید محمدجواد حسینى)
واژه حور از نظر لغت به معناى مطلق خروج از حالت سابق و تبدیل به گونه جدید است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان