۱۷۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

نام اولین پیامبران

- اولین مخلوق خداوند در روی زمین؟

حضرت آدم (ع). 

۲- اولین پیامبر الهی ؟

حضرت آدم (ع).

۳- اولین کسی که حائز مقام پدری شد؟

حضرت آدم (ع). 

۴- اولین کسی که حائز مقام مادری شد؟

حوا همسر حضرت ةدم بود؟

۵- اولین کسی که زمین را شخم زد؟

حضرت آدم (ع) بود.

۶- اولین کسی که در هم چهارگوش ساخت؟

حضرت آدم (ع) بود.

۷- اولین کسی که در هم و دینارهای مسکوک مدٌ ور (دایره ای) ساخت؟

( قینان ) پسر حضرت شیث (ع) بود.

۸- اولین کسی که خانه کعبه را بنا نهاد و برگرد آن به طواف پرداخت؟

حضرت آدم (ع) بود.

۹- اولین پیامبری که بدون پدر و مادر به دنیا آمد ؟

حضرت آدم (ع) بود. امام صادق (ع) در جواب این سوال به ابونصر فرمود: اینکه خداوند متعال حضرت آدم را (ع) را بدون پدر و مادر و حضرت عیسی (ع) را بدون پدر و سایر مردم را از پدر و مادر به دنیا آورد به خاطر این است که مردم به نهایت قدرت و کمال حضرت حق آگاهی پیدا کنند.

۱۰- اولین کسی که در روی زمین کشته شد؟

(( هابیل )) یکی از فرزندان حضرت آدم (ع) که به دست برادر خود قابیل کشته شد.

۱۱- اولین قاتل در روی زمین ؟

قابیل یکی از فرزندان حضرت آدم (ع) که برادر خود (هابیل ) را به قتل رساند.   

۱۲- اولین کسی که قیاس کرد؟

ابلیس بود. و وقتی او بدین صورت بود که می گفت: خدایا٬ (( خلقنی من نار و خلقته من طین )) مرا از گوهر فروزان آتش آفریده ای و او را ( آدم ) را از عنصر تیره گل و من از جهت گوهر وجودی ام٬ از آدم برترم و چون آتش برگل برتری دارد٬ روانیست که من براوسجده برم.

۱۳- اولین کسی که از طایفه ( جن ) نافرمانی خداوند متعال کرد؟

ابلیس بود.

۱۴- اولین کسی که از طایفه ( انس ) .< مردم > نافرمانی خداوند متعال کرد؟

قابیل یکی از فرزندان حضرت آدم (ع) بود.

۱۵- اولین کتاب آسمانی که خداوند متعال بر دنیا نازل کرد؟

کتابی به لغت سریانی که در ۲۱ ورق بوده است و به حضرت آدم (ع) نازل شد.

۱۶- اولین پیامبری که در روی زمین وصی و جانشین پیامبر الهی شد؟

(( حضرت شیٍث )) ( هبه الله ) جانشین حضرت آدم بود.  

۱۷- اولین کسی که درخت خرما کاشت و به مساکین صدقه داد.؟

(( انوش )) پسر حضرت شیث (ع) بود. 

۱۸- اولین پیامبری که خیاطی کرد؟

حضرت ادریس (ع) بود.

۱۹- اولین پیامبری که خط نوشت؟

حضرت ادریس (ع)بود.

۲۰- اولین پیامبری که خداوند متعال براو سلام و درود فرستاده؟

حضرت نوح (ع)  بود < سلام علی نوح فی العالمین >

۲۱- اولین پیامبر اولوالعزم بود؟

حضرت نوح (ع) بود.

۲۲- اولین پیامبری که برای هدایت قوم خود چندین سال نوحه گری و گریه کرد؟

حضرت نوح (ع) بود. 

۲۳- اولین پیامبری که عمر طولانی داشت؟

حضرت نوح (ع) بود.

۲۴- اولین پیامبری که در حق قوم خود نفرین کرد؟

حضرت نوح (ع) بود.

۲۵- اولین پیامبری که نسل او تا روز قیامت باقی می ماند؟

حضرت نوح (ع) بود.

۲۶- اولین پیامبری که مورد اذٌیت و آزار بسیار مشرکان قرار گرفت به حدی که مدتی بیهوش شد؟

حضرت نوح (ع) بود.

۲۷- اولین شهری که بعد از طوفان حضرت نوح (ع) ساخته شد؟

( مدینة الثمانین )) بود. پس از این که کشتی حضرت نوح برکوه جودی استقرار یافت٬ هشتاد نفر از آن پیاده شدند و در سرزمین موصل ( شمال عراق ) شهری را بنا کردند که به شهر هشتاد نفری مشهور گشت ٬ البته این شهر به علت شیوع بیماری ( وبا ) همه اها آن به کام مرگ رفتند غیر از حضرت نوح و سه تن از فرزندانش به نام های : حام٬ یافث ٬ سام ٬ و همسرانشان .   

۲۸- اولین کسی که سگ را بعنوان حفاظت و نگهبانی به کار گرفت ؟

حضرت نوح (ع) بود. پس از این که حضرت نوح از طرف خداوند متعال مامور ساختن کشتی بزرگی شد تا در هنگام نزول عذاب الهی ٬ او و مومنان سوار آن شده و نجات یابند ٬ روزها را به ساختن کشتی می پرداخت اما مخالفان آیین او شبانه می آمدند و ساخته های او را خراب می کردند. حضرت نوح پس از مشاهده این صحنه ٬ از خداوند متعال در خواست کمک و یاری کرد خداوندبه او فرمود : سگی را نگهبان کشتی کند. آن حضرت همین دستور را اجرا کرد. بدین صورت که وقتی در شب می خوابید ٬ سگ به نگهبانی و حراست از کشتی می پرداخت و همین کهمخالفان به قصد تخریب کشتی سراغ آن می رفتند  سگ پارس می کرد.

 ۲۹- اولین پیامبری که به حضرت ابراهیم (ع) ایمان آورد؟

حضرت لوط (ع) بود. 

۳۰- لولین قربانی کننده در مکه؟

حضرت ابراهیم (ع) بود.

۳۱- اولین زنی که به حضرت ابراهیم (ع) ایمان آورد؟

همسرش ساره بود.

۳۲- اولین کسانی که خانه کعبه را زیارت کردند؟

حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و هاجر (ع) مادر حضرت اسماعیل بود.

۳۳- اولین کسی که سعی بین صفا و مروه را انجام داد؟

هاجر مادر حضرت اسماعیل (ع) بود که به منظور تهیهٌ آب برای فرزندش ٬ هفت بار حدٌ فاصل کوه صفا و مروه را طی کرد.

۳۴- اولین کسی که تیرو کمان ساخت؟

حضرت ابراهیم (ع) بود.

۳۵- اولین کسی که نعلین پوشید؟

حضرت ابراهیم (ع) بود.

۳۶- اولین منجنیق؟

در زمان حضرت ابراهیم و به وسیله نمرود و نمرودیان ساخته شد. بدین صورت که آنها برای جلوگیری از آیین یکتاپرستی حضرت ابراهیم و از بین بردن راه و هدف او٬ تصمیم گرفتند تا آتش عظیمی را برافروزند و آن حضرت را با منجنیقی که به دستور نمرود و به همین جهت ساخته بودند در آتش افکندند.

۳۷- اولین پیامبری که در را خداوند مهاجرت کرد و با شمشیر جنگید؟

حضرت ابراهیم (ع) بود.

۳۸- اولین پیامبری که با دست خود بت های بت پرستان را نابود ساخت؟

حضرت ابراهیم خلیل (ع) بود.

۳۹-اولین پیامبری که در دعوت خود حجٌت و دلیل اقامهکرد؟

حضرت ابراهین (ع) بود.

۴۰- اولین پیامبری که پدر و پسر بودند و در قرآن کریم نیز نام آنها ذکر شده؟

حضرت ابراهیم (ع) که پدر اسماعیل بوده است و در آیه۱۲۵ سوره بقره نام آنها آمده است.

۴۱- اولین کسی که بر منبر رفت و خطبه خواند؟

حضرت ابراهیم (ع) بود.

۴۲- اولین کسی که برای خانه خدا (کعبه) پرده بافت و به آن آویخت؟

حضرت اسماعیل (ع) بود.

۴۳- اولین پیامبرانی که از شدت کریه نابینا شدند؟

حضرت یعقوب و حضرت شعیب (ع)بودند.

۴۴- اولین کسی که پیمانه و ترازو را ساخت؟

حضرت شعیب (ع) بود.

۴۵- اولین پیامبرانی که مهریه همسرانشان چند سال چوپانی بوده؟

حضرت یعقوب و حضرت موسی (ع) هستند.

۴۶- اولین پیامبری که خداوند علم تعبیر خواب را به او تعلیم داد؟

 حضرت یوسف (ع) بود.

 ۴۷- اولین پیامبری که آهن در دست او نرم می شد؟

حضرت داود (ع) بود.

۴۸- اولین پیامبری که زره بافت و آن را در جنگ ها مورد استفاده قرار داد؟

حضرت داوٌد (ع) بود.

۴۹- اولین پیامبری که بعد از طالوت (ع) به سلطنت رسید؟

حضرت داوٌد بود.

۵۰- اولین پیامبری که کوه ها و پرندگان در تسخیر و تحت اراده او بودند و با ایشان تسبیح می گفتند؟

حضرت داوٌد (ع) بود.

 ۵۱- اولین پیامبری که خداوند متعال علم قضاوت و داوری را بدو عنایت کرد؟

حضرت داوٌد (ع) بود.

۵۲- اولین پیامبری که خدای سبحان علم منطق الطیر ( فهمیدن سخن پرندگان ) را به او عنایت کرد؟

حضرت داوٌد (ع) بود. 

۵۳- اولین پیامبری که وارث علم و حکمت و سلطنت پدر گردید؟

حضرت سلیمان (ع) فرزند حضرت داوود بود.

۵۴- اولین پیامبری که (( بیت المقدس )) را بنا نهاد؟

در اینباره دو نظر وجود دارد: بعضی بانی بیت المقدس را (حضرت سلیمان ) و بعضی دیگر ( حضرت داوود )(ع)  ذکر کردهاند.

۵۵- اولین پیامبری که علاوه بر پدر و فرزند بودن ٬ سلطنت و نبوت را نیز تواما دارا بودند؟

حضرت داوود و فرزندش سلیمان (ع) بودند.

۵۶- اولین ملکه ای که به حضرت سلیمان ایمان آورد؟

بلقیس ملکه شهر سبا بود. 

۵۷- اولین پیامبری که یکی از سوره های قرآن کریم به نان اوست؟

حضرت یونس(ع) است. < نام دهمین سوره قران >

۵۸- اولین قوم از اقوام پیامبران که با مشاهده عذاب الهی ایمان آوردند؟

قوم حضرت یونس (ع) بود.

۵۹- اولین پیامبری که خداوند متعال نام او را قبل از تولد مشخص کرده بود؟

یحیی (ع) میباشد. قرآن کریم می فرماید: گفتیم : ای زکریا ! همانا تورا به فرزندی که نامش یحیی است٬ واز این پیش هم٬ همنام و مانندش نیافریدیم٬ بشارت میدهم.

۶۰- اولین پیامبری که در دوران کودکی به مقام نبوٌت نایل شد؟

حضرت یحیی (ع) بود.

۶۱- اولین پیامبری که هرگز ازدواج نکرد؟

حضرت یحیی (ع) بود. 

۶۲- اولین پیامبر از بنی اسرائیل؟

حضرت موسی (ع) میباشد.

۶۳- اولین درس تبلیغ حضرت موسی ؟

به نرمی سخن گفتن بود. قرآن کریم می فرماید. بروید بسوی فرعون که او سخت براه کفر و طغیان شتافته است و با او باکمال آرامی و نرمی سخن بگوئید باشد که از این خواب غفلت بیدار و متذکر شود یا زا خدا بترسد.

۶۴- اولین درخواست حضرت موسی برای انجام وظیفه خطیر رهبری؟

شرح صدر ( سینه گشاده )بود. قرآ» کریم می فرماید: موسی عرضه داشت پروردگارا ! صبرم عطا فرما ( که از آزار مردم دل تنگ نشوم ) و کار مرا آسان گردان و عقده را از زبانم بگشا٬تا مردم سخنم را بپذیرند.

۶۵- اولین زمینی که تنها یکبار نور خورشید به آن تابیده شد؟

(( کف رور نیل. )) وقتی حضرت موسی (ع) و یارانش در محاصره دشمن (فرعون و لشگریانش)  قرار گرفتند٬ به امر الهی عصای خود را به آب دریا زد٬ ناگهان آب دریا از هم شکافتهشد و راهی باز شد که حضرت موسی به همراه یارانش از آن عبور کردند و برزمین این راه باز شده٬ برای اولین بار نور آفتاب تابید.   

۶۶- اولین پیامبری که در گهواره سخن گفت؟

حضرت عیسی (ع) بود.

۶۷- اولین کسی که برای او قرعه زدند؟

از امام باقر (ع) روایت شده است: اولین کسی که برای او قرعه زدند٬ حضرت مریم (ع) مادر حضرت عیسی بود٬ در زمانی که می خواستند کفیل حضرت مریم را مشخص کنند.

۶۸- اولین زنی که سال های سال از غذاهای بهشتی تناول می کرد؟

(( حضرت مریم )) مادر حضرت عیسی مسیح (ع) بود.

۶۹- اولین زنی که بدون همسر فرزند به دنیا آورد؟

(( حضرت مریم )) مادر حضرت عیسی (ع) میباشد.

۷۰- اولین زنانی که به کمال رسیدند و جزء بهترین زنان بهشت می باشند؟

(الف) آسیه همسر فرعون٬ (ب) مریم دختر عمران٬ (ج) خدیجه کبری دختر خویلد٬ (د) فاطمه زهرا دختر گرامی رسول خدا حضرت محمد(ص) میباشند.  

۷۱- اولین کسی که به آسمان صعود کرد؟

(( حضرت عیسی.ع )) بود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

راز آفرینش از آغاز خلقت تا جهان بعد از مرگ

روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود به کجا مى روم آخر، ننمایى وطنم

راز آفرینش ، یکى از تفکرات پنهانى انسانهایى است که به جهان با دید کنجکاوانه مى نگرند. براى پى بردن به این حقیقت ، راههاى دور و درازى پیموده شده است و دانشمندان ، هر کدام براساس دیدگاه خود، بخشى از چهره پر رمز و راز آفرینش را آشکار ساخته اند. اما هیچکدام از این آگاهى ها و شناخت ها، همانند کلام خداوند متعال و رهنمودهاى ائمه معصومین علیهما السّلام به یقین نزدیک تر نمى باشند.
این مجموعه بر این اساس تدوین یافته است که بتواند پاسخگوى بخشى از سؤ الات ذهنى متفکران باشد.
این مجموعه از بخش هاى بظاهر جدا از هم و در حقیقت پیوسته با هم ، تدوین یافته است ؛ زیرا که مفاهیم موجود در آن ، از آغاز آفرینش شروع و با گسترش نسل انسان بر روى زمین ادامه پیدا مى کند و سپس به ویژگى قوانین حاکم بر جهان و خلقت انسان مى پردازد که مى تواند بخشى از سؤ الات ذهنى یک انسان کنجکاو را در این زمینه ، پاسخگو باشد.
و بالاخره ، بخش نهایى آن ، با پایان زندگى انسان بر روى زمین و آغاز زندگى او در عالمى دیگر، به نام عالم برزخ ، خاتمه مى یابد.
امید است این مجموعه بتواند بخشى از نیازهاى فکرى صاحبان تفکر و اندیشه را پاسخگو باشد.
تقى ژاله فر، زنجان
آغاز خلقت
یکى از موضوعات پیچیده اى که در ذهن هر انسان کنجکاوى مى تواند وجود داشته باشد آن است که مى خواهد بداند این جهان چگونه پدید آمده و نسل انسان چگونه بر روى زمین مستقر گردیده است ، زیرا نمى تواند باور داشته باشد که اولین انسان بدون پدر و مادر خلق شده باشد، به لحاظ اینکه هر فردى در زندگى مشاهده گر آن است که هر انسانى در ارتباط با پیوند یک پدر و یک مادر پدید مى آید و تاکنون شرایطى را مشاهده نکرده است که انسانى بدون پدر و یا بدون پدر و مادر به وجود آمده باشد. اما انسان از این حقیقت غافل است که وقتى خداوند متعال اراده فرماید، مى تواند موجودى را بدون پدر و یا بدون پدر و مادر بیافریند.
با تفکر و مطالعه در زمانى که مخلوق و جهانى وجود نداشته است ، اراده خداوند متعال بر آن قرار مى گیرد که جهانى بیافریند و موجوداتى در آن خلق نماید، مى توان دریافت که بالاخره این جهان از نقطه اى آغاز گردیده است که در آن هیچ موجود زنده اى وجود نداشته است .
مطالعه در نقطه آغازین خلقت براى ما بسیار دشوار است ؛ زیرا شواهدى از آن زمان در اختیار ما وجود ندارد که براساس آن به استدلال آغازین خلقت بپردازیم .
در زمینه نقطه آغازین خلقت نظریه هاى متعددى از سوى دانشمندان ارائه گردیده است اما این نظریه ها سست بنیاد است و نمى تواند حقایقى را بطور شفاف در اختیار ما قرار دهد؛ زیرا که هر فرضیه اى با نظریه دانشمندى دیگر، به آسانى مردود شناخته مى شود. بر همین اساس نمى توان بر نظریه هیچ دانشمندى در زمینه نقطه آغازین خلقت تکیه داشت و براساس آن به اطلاعات دقیق دسترسى پیدا کرد.
اما باید توجه داشت که در معارف اسلامى ، بخصوص آیات قرآن کریم و روایات اسلامى که هیچگونه خِلل و نقصى در مفاهیم آن وجود ندارد، نقطه آغازین خلقت براساس آنچه که واقع گردیده ، تبیین شده است و با بررسى آنها مى توان نقطه آغازین خلقت و راز آفرینش را مورد بررسى قرار داد. چنین دیدگاهى مى تواند خلاء ناشى از این تفکر را در ذهن ما پُر کند و ما را به شناخت حقایق هستى و راز آفرینش راهنمایى کند.
روایتى ارزنده از مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام در زمینه نقطه آغازین خلقت مى تواند یارى گر ما باشد.
عبدالله بن سنان گوید؛ راجع به اولین مخلوق خداى عزوجل ، از مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام پرسیدم .
آن بزرگوار فرمودند:
((اولین مخلوق خداوند، موجودى است که هر موجود دیگرى از آن آفریده شده است .))
عرض کردم : فدایت شوم ، آن چیست ؟
فرمودند:
((آب ...(1)))
این روایت ارزنده ، نقطه آغازین خلقت را، ماده اى بیان مى دارد که خمیره اولیه جهان خلقت را پدید آورده است . اما باید دانست که این ماده همانند آب معمولى نمى تواند باشد زیرا این آب باید ماده اى باشد که استعداد جهان خلقت در او بالقوه مستتر است ، همانطورى که خلقت انسان از ماده مایعى پدید مى آید که تمام ویژگیهاى یک انسان کامل در آن مایع وجود دارد.
بر همین استدلال مى توان دریافت ماده اى که خداوند متعال خلقت جهان را از آن آغاز کرده است ، باید ماده اى باشد که تمام ویژگیهاى جهان بطور کامل در آن وجود داشته باشد.
مولاى بزرگوار، امام باقر علیه السّلام در خصوصیات و ویژگیهاى این ماده اولیه جهان خلقت مى فرمایند:
((نخستین آفریده اى که خدا خلق فرمود، چیزى است که تمام اشیاء از آن پدیدار گشته است و آن آب است .(2)))
این روایت بطور صریح بیان مى دارد که جهان با ماده اى آغاز گشته است که ویژگیهاى خلقت در آن بالقوه وجود داشته است و خداوند متعال ابتدا چنین ماده اى را خلق فرموده که ماده اولیه جهان در آن مستتر است .
روایتى دیگر از مولاى بزرگوار، امام باقر علیه السّلام درستى این حقیقت را مورد تاءیید قرار مى دهد. آن بزرگوار در پاسخ مرد شامى مى فرمایند:
((آفریدگار جهان پیش از تمام آفریدگان بوده است و اگر جهان را از چیزى پدید آورده بود (که قبلا وجود داشت ) در نتیجه آن چیز اول موجودات بوده و مانند ذات اقدس الهى ، ماده اصلى جهان نیز قدیم و بى آغاز بود، لیکن آن هنگام که هیچ چیز وجود نداشت ، آفریدگار جهان وجود داشته است و (سپس ) ماده نخستین جهان که همه آفریدگان از اوست ، خلق فرمود و آن آبى (ماده اى ) بود که تمام اشیاء از آن خلق شده است ....(3)))
بررسى این روایت و دیگر روایاتى که در این زمینه وجود دارند، همگى این حقیقت را بیان مى دارند که خداوند متعال جهان را از ماده اى که استعداد تشکیل جهان در او وجود داشته است ، آغاز فرموده و این ماده آغازین خلقت ، ماده اى بوده است که جهان خلقت بالقوه در آن وجود داشته است .
تحولاتى که در آغاز خلقت جهان بوجود آمده ، در قرآن و روایات اسلامى بطور شفاف مورد بررسى قرار گرفته است . خداوند متعال در آیات متعددى بیان فرموده که آسمانها و زمین را و آنچه در میان آنهاست ، در شش روز آفریده است .
در سوره ق ، آیه 38، مى خوانیم :
ولقد خلقنا السّماوات و الاءرض و ما بینهما فى ستّة اءیّام
((و به حقیقت که آسمانها و زمین و آنچه در بین آنهاست ، در شش روز آفریدیم ))
توضیح و چگونگى خلقت آسمانها و زمین در روایتى از پیامبر بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در پاسخ فردى به نام یزیدبن سالم بیان گردیده است .
آن بزرگوار در پاسخ این سؤ ال ،
اولین روزى که خداوند آفرید، کدام روز بود؟ فرمودند:
((روز یکشنبه بود.
آن مرد سؤ ال کرد: چرا یکشنبه نامیده شد؟
فرمودند؛ چون یکى است و محدود است .
گفت : دوشنبه چرا (به این نام اختصاص یافت )؟
فرمودند؛ چون روز دوم دنیا بود.
گفت : سه شنبه چرا؟
فرمودند؛ روز سوم (دنیا) بود.
گفت : چهارشنبه چرا؟
فرمودند؛ روز چهارم (دنیا) بود.
گفت : پنج شنبه چرا؟
فرمودند؛ پنجمین روز دنیا بود و همان روزِ انیس است که ابلیس در آن ، مورد لعنت قرار گرفت و ادریس را بلند نمود.
گفت : جمعه چرا به این نام اختصاص یافت ؟
فرمودند؛ آن روزى است که مردم در آن جمع مى شوند.
و ذلک یوم مشهود (هود، 103)
((و آن روز گِرد هم آمدن است .))
گفت : شنبه را بفرمایید.
فرمودند؛ روز آسوده شدن و تمام گردیدن است و این آیه در قرآن شاهد آن است :
ولقد خلقنا السّماوات و الاءرض و ما بینهما فى ستّة اءیّام
((و به حقیقت که آسمانها و زمین و آنچه در بین آنهاست ، در شش روز آفریدیم ))
روز یکشنبه خلقت آسمان و زمین شروع شد و روز جمعه پایان یافت و شنبه روز فراغت و تمام شدن کار است .(4)))
رهنمود پیامبر بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آغاز تحول خلقت آسمانها و زمین را روز یکشنبه و پایان آن را روز جمعه بیان مى دارد. اما باید توجه داشت که این شش روز که جهان خلقت در این مدت به تکامل رسیده است ، همانند روزهاى معمولى ما نمى باشد؛ زیرا خلقت جهان همواره تدریجى بوده است و روزهایى را که به عنوان تکامل جهان بیان گردیده است ، مى توان دورانهاى تکامل جهان تلقى کرد.
شرح مناظره اى از مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام با جابربن حیان ، درستى این حقیقت را مورد تاءیید قرار مى دهد.
امام بزرگوار علیه السّلام در پاسخ این سؤ ال جابربن حیان ،
((که اگر جهان در یک لحظه بوجود آمده ، براى چه گفته شده که خداوند، جهان را در شش روز آفرید؟)) فرمودند:
((مواد اصلى جهان در یک لحظه بوجود آمد و مدت شش روز طول کشید که جهان تحول و تکامل پیدا کرد، تا به این شکل که ما امروز مى بینیم درآمد.
تردید نیست که در آغاز آفرینش ، جهان داراى این شکل نبوده و تحول در یک مدت طولانى سبب شده که جهان به این شکل درآید.
و مدت شش روز که در کلام خداوند متعال آمده ، براى این بود که مردم عوام آن را بفهمند. و تو تصور مکن که شش روز خداوند همانند شش روز من و تو است . ولى مُسَلّم است که شش دوران تحول وجود داشته تا جهان به این شکل درآمده است .(5)))
بر همین اساس مى توان دریافت که جهان بطور آنى خلق نشده است و دورانهایى بر جهان گذشته تا جهان کنونى ما شکل گرفته است . مطالعات دانشمندان در زمینه تکامل دورانهاى زمین شناسى ، درستى این حقیقت را مورد تاءیید قرار مى دهد.
براساس مطالعات دانشمندان ، زمین داراى شش دوران تکاملى داشته است که طى آن زندگى بر روى زمین تشکل پیدا کرده است . بر همین اساس ‍ مى توان گفت که نامگذارى یکشنبه .... تا جمعه نیز نامگذارى دورانهایى است که جهان طى آن تکامل یافته است . مطالعه این دوران ها مى تواند ما را با چگونگى شکل گیرى زمین آشنا سازد.
مطالعه تکامل زندگى بر روى زمین ، این حقیقت را ثابت مى کند که انسان ، اولین موجود روى زمین نمى تواند باشد؛ زیرا که پس از تکامل زمین و ایجاد شرایط مطلوب براى زیست ، نسل انسان بر روى زمین آغاز گشته است . مطالعه اجمالى زندگى بر روى زمین ، مى تواند ما را با این حقایق آشنا سازد.
زندگى بر روى زمین
پدیده خلقت انسان و موجودات زنده روى زمین یکى از بحث انگیزترین موضوعاتى است که ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته است . آنها براساس یافته هاى علمى خود به این حقیقت رسیده اند که انسان ، آغازگر تاریخ زندگى بر روى زمین نمى تواند باشد. مطالعات دیرین شناسان ، یعنى ، دانشمندانى که مطالعه سابقه حیات موجودات کره زمین را مورد بررسى قرار مى دهند، درستى این حقیقت را بیان مى دارد. آنها با توجه به مدارک و شواهدى که این علم در اختیار آنان قرار داده است ، به این حقیقت مسلم پى برده اند که انسان ، اولین موجود کره زمین نمى باشد و قبل از نسل او، موجودات دیگرى در روى زمین زندگى مى کرده اند.
پیداشدن یک مجسمه متفاوت که هنوز نامى ندارد در نوامبر سال 1972 توسط دکتر ریچارد لیکى Richard Leakey مى تواند این موضوع را مورد تاءیید قرار دهد.
این جمجمه که به تازگى در لیک رودولف در کنیا کشف شده است ، بیش از دو میلیون و نیم سال عمر دارد و در هیچ یک از طبقه بندى هایى که تا به حال وضع شده است ، جاى نمى گیرد. اهمیت این جمجمه در این است که دست کم یک میلیون سال قدیمى تر هر یک از جمجمه هاى انسان پیشین است .(6)
در زمینه زندگى موجودات قبل از انسان ، آیات و روایات متعددى نیز وجود دارند که درستى این حقیقت را به اثبات مى رسانند.
شناخت و مطالعه زندگى گذشته زمین و موجوداتى که در روى آن پدید آمده و منقرض گردیده اند، بطور شفاف ، در قرآن کریم و روایات اسلامى منعکس گردیده است که مطالعه دقیق آنها مى تواند ما را با زندگى در روى زمین آشنا سازد.
براى رسیدن به این حقیقت که نسل انسان پس از مدتها از تشکیل زمین پدید آمده است و قبل از نسل او، موجودات دیگرى در روى زمین مستقر بوده اند، در سوره بقره ، آیه 30، مورد بررسى قرار گرفته است . خداى تعالى در این آیه مى فرماید:
و اذ قال ربّک للملائکة انّى جاعل فى الاءرض خلیفة ، قالوا اءتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدّماء
((و چون پروردگارت به فرشتگان گفت ؛ من گمارنده جانشینى در روى زمینم . فرشتگان گفتند؛ آیا کسى را در آن مى گمارى که در آن فساد کند و خونها بریزد؟))
خداوند متعال زمانى که اراده مى فرماید نسل انسان را بر روى زمین مستقر کند، خطاب به ملائک مى فرماید؛ مى خواهم بر روى زمین جانشینى براى خود خلق کنم . این موضوع مورد اعتراض ملائک قرار مى گیرد و خطاب به خداوند متعال مى گویند؛ آیا مى خواهى بار دیگر موجودى در روى زمین مستقر نمایى که در آن خون ریزى کند؟
کلام خداوند متعال مى تواند بیانگر اطلاعات بسیارى باشد که به اختصار مى توان به آن اشاره نمود.
1 ملائک موجوداتى بوده اند که قبل از خلقت آدم علیه السّلام و نسل انسان و موجودات دیگر وجود داشته اند، زیرا درباره خلقت آدم علیه السّلام و نسل انسان ، و موجودات دیگر زبان به اعتراض مى گشایند.
در روایتى از پیامبر بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله و سلّم این موضوع بطور تلویحى مورد بررسى قرار گرفته است . در این روایت ارزنده ، ملائک ، اولین موجودات خلقت در روى زمین بیان گردیده است .
عایشه ، همسر پیامبر، از آن بزرگوار نقل مى کند:
((همانا مکه شهرى است که خداوند او را با عظمت قرار داده است و حرمتش را بزرگ شمرده است .
خداوند متعال ، هزار سال قبل از آنکه مخلوقى در زمین بیافریند، مکه را خلق فرمود و ملائک را بر آن احاطه گرداند...(7)))
این روایت به خوبى بیان مى دارد که اولین مخلوق روى زمین ، ملائک بوده اند؛ زیرا قبل از آنها خداوند متعال مخلوقى در روى زمین خلق نفرموده بود.
2 کلام فرشتگان حاکى از آن است که آنها مشاهده گر موجوداتى بر روى زمین بوده اند که خونریز بوده و در روى زمین به قتل و فساد پرداخته است . آنها براساس مشاهدات عینى خود، به خلقت انسان بر روى زمین اعتراض ‍ مى نمایند. بر همین اساس ، از گفتار فرشتگان مى توان دریافت که قبل از نسل انسان بر روى زمین موجوداتى بوده اند که در آن زندگى مى کرده اند.
تفسیر این آیه شریفه ، در کلام مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام به خوبى جلوه گر است . آن بزرگوار مى فرمایند:
((اگر ملائک موجوداتى زمینى را قبلا ندیده بودند که خونریزى مى کردند از کجا گفتند:
اءتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدّماء
((آیا کسى را در زمین مى گمارى که در آن فساد کند و خونها بریزد؟(8)))
تفسیر مولاى بزرگوار علیه السّلام در مورد این آیه شریفه ، به خوبى ثابت مى کند که قبل از زندگى انسانها بر روى زمین ، موجوداتى در آن زندگى مى کرده اند که ملائک آنها را مشاهده نموده اند و براساس مشاهدات خود بدان استدلال کرده اند.
علاوه بر استدلال قرآن کریم ، روایاتى نیز وجود دارند که زندگى موجودات قبل از انسان را بر روى زمین مورد تاءیید قرار مى دهند.
محمد بن مسلم گوید؛ از مولاى بزرگوار، امام باقر علیه السّلام شنیدم که مى فرمود:
((خداى عزوجل از آن هنگامى که زمین را آفریده ، هفت گروه از دانایان و خردمندان را که فرزند آدم علیه السّلام نبوده اند، در زمین جا داده و همه آنان را از روى زمین آفریده و هر دسته اى را پس از دیگرى در عصر خود در آن جاى داده است .
سپس خداى عزوجل آدم علیه السّلام را که پدر انسان امروز است ، آفرید و نژادش را از وى پدید آورد....(9)))
این روایت نیز بطور شفاف ، زندگى موجوداتى را قبل از آن که خلقت نسل انسان بر روى زمین آغاز شود، مورد بررسى قرار داده است و بر همین اساس مى توان دریافت که نسل انسان ، اولین موجود کره زمین نمى باشد.
باید توجه داشت که علم دیرین شناسى نیز براساس مطالعات خود، موجوداتى را مورد شناسایى قرار داده است که خیلى پیشتر از نسل انسان بر روى کره زمین زندگى مى کرده اند.
در سال 1924 سنگواره جمجمه کوچکى در افریقاى جنوبى پیدا شد و استرالوپیتکوس آفریکانوس نامیده شد. از آن زمان به بعد، بقایاى سنگواره هاى بسیار دیگرى ، از جمله ، استخوان دنده ، مُهره ، دستها و پاها، جمجمه و لگن آن پیدا شده اند.
تصویر بسیار کاملى از این پیش انسان سر هم شده است . احتمالا او کوتاه تر از بیشتر انسانها بوده و حدود 90 پوند وزن داشته است . بى شک او با قامتى استوار راه مى رفته است . با این وجود، شیوه مستقیم راه رفتن او، مانند انسان نبوده که بر پاشنه و پنجه گام برمى دارد. این راه رفتن ، نسبتا همچون یورتمه بوده که زمین را با گامهاى نسبتا کوتاه و سریع ، در حالى که زانوها و تهیگاه کمى خمیده بودند، طى مى کرد.
دکتر جان ناپیر John Napier کارشناس این رشته گفته است که چنین راه رفتنى ، مستلزم صرف انرژى بسیار بوده و پیمودن مسافت هاى طولانى احتمالا ناممکن بوده است .(10)
روایات متعددى ، وجود موجوداتى به نام نسناس را(11) که قبل از نسل انسان بر روى زمین زندگى مى کرده ، مورد بررسى قرار داده است که با از بین رفتن آنها، نسل انسان با خلقت آدم علیه السّلام و همسر او، حوا، آغاز گردیده است .
مطالعه روایتى از مولاى بزرگوار، امیرالمؤمنین علیه السّلام این موضوع را به خوبى مورد تاءیید قرار مى دهد. آن بزرگوار مى فرمایند:
((هفت هزار سال بعد از ایجاد جن و نسناس در روى زمین ، خداى تبارک و تعالى اراده فرمود که با قدرت بیکرانش انسانها را بیافریند.
چون اراده خداوند بر آن قرار گرفت که آدم علیه السّلام به منظور تدبیر و تقدیر در آسمانها و زمین که خواسته اش بود، بیافریند و خودش از اراده و آنچه متعلق به آن بود، آگاه بود.
لاجرم حجاب را از طبقات آسمان کنار زد، سپس به فرشتگان فرمود:
به اهل زمین و مخلوقاتم اعم از جن و نسناس بنگرید.
وقتى آنها به اهل زمین (جن و نسناس ) نگریسته و معاصى و خونریزى ها و فسادشان را در زمین مشاهده کردند، این موضوع برایشان گران آمد و سخت برآشفتند و بر اهل زمین تاءسف خوردند و چنان حالت غضب برایشان عارض گشت که دیگر مالک آن نبوده و اختیار از آنها سلب گردید لذا به درگاه الهى عرضه داشتند:
پروردگارا، تو صاحب عزت و قدرت بوده ، جبار و غالب بر هر چیزى هستى و عظیم الشاءنى و اینها مخلوقات ضعیف و ذلیل تو هستند که در زمین بوده و تمام تصرفات و حرکاتشان در قبضه قدرت تو مى باشد. با روزى تو زندگانى کرده و با عافیت و سلامتى که تو به ایشان داده اى ، از نعمت هایت بهره مند مى شوند. آنها با این گناهان بزرگ و ارتکاب مخالفت ها، معصیت و نافرمانى تو را مى کنند، پس چرا از این عصیان ، متاءسف نشده و غضبناک و خشمگین نگشته و انتقام خود را از آنان نمى گیرى و از آنچه از ایشان شنیده و مى بینى ، بر تو گران و سخت نمى آید در حالى که بر ما بسیار بزرگ و عظیم جلوه مى کند.(12)))
مفاهیمى که در این روایت وجود دارد، به خوبى ثابت مى کند که قبل از نسل انسان ، موجوداتى به نام جن و نسناس بر روى کره زمین زندگى مى کرده اند که فرشتگان با مشاهده اعمال آنها به خداوند متعال در مقابل خلقت جدید (نسل انسان ) اعتراض مى کنند.
امام بزرگوار علیه السّلام در ادامه کلامشان مى فرمایند:
((وقتى خداى عزوجل این سخنان را از فرشتگان شنید، فرمود:
من در زمین خلیفه خود را بر ایشان حجت قرار داده ام .
فرشتگان عرض کردند: پروردگارا تو پاک و منزهى ، اما کسى را در زمین حجت قرار مى دهى که فساد کرده و خونریزى مى نماید، در حالى که ما تو را تسبیح و تقدیس مى نماییم . پس چرا از ما خلیفه معین ننمودى ؟
آنها در ادامه سخنان خود گفتند؛ حجت را از ما قرار بده که نه در زمین فساد نموده و نه خونریزى مى کنیم .
خداى جل جلاله فرمود:
اى فرشتگان من ، آنچه من مى دانم ، شما نمى دانید. مى خواهم با قدرتم مخلوقى بیافرینم که فرزندانش ، انبیاء و فرستادگانم به سوى خلق بوده و جملگى بندگان صالح و پیشوایان مردم باشند.
ایشان را در زمین خلیفه و جانشینان خودم نمودم . وظیفه آنها این است که بندگانم را از معاصى بازداشته و از عذابم ترسانده و بر اطاعتم راهنمایى کنند. بندگانم به واسطه آنان طریق مرا مى پیمایند. ایشان حجت من بوده که براى نیکان ، عذر، و براى بَدان بیم و تهدید مى باشند.
طایفه نسناس را از زمین بیرون نموده و آن را (زمین را) از ایشان پاک خواهم گردانید و نیز سرکشان جن را از میان مخلوقات و مردمان نیکان بیرون برده و در فضا و نقاط دوردست زمین ساکنشان نموده ، بطورى که مجاور با مخلوقاتم نباشند. بین جن و مخلوقاتم حجاب قرار داده تا مخلوقاتم آنها را رؤ یت نکرده و با ایشان انس نگرفته و آمیزش ننموده و همنشینى نکنند و مخلوقاتى که عصیان مرا نمایند، آنها را در منزل سرپیچان مَسکن داده و در جاى ایشان واردشان نموده و هیچ بیمى از آن ندارم .
فرشتگان گفتند؛ پروردگارا، آنچه مى خواهى بجا آور. جز آنچه به ما یاد داده اى چیز دیگرى ما نمى دانیم و تو علیم و حکیم هستى .(13)))
مطالعه این روایت که مفاهیم آن با آیات قرآن کریم مطابقت دارد، آغاز خلقت آدم علیه السّلام و ایجاد نسل انسان را بر روى زمین مورد بررسى قرار مى دهد.
حقیقت خلقت آدم علیه السّلام در آیات قرآن و روایات اسلامى ، بطور شفاف مورد بررسى قرار گرفته است . براساس این دیدگاه ، هیچگونه شکى وجود ندارد که نسل انسان امروز، بعد از خلقت آدم علیه السّلام و همسرش ‍ حوا، بر روى زمین ایجاد گردیده است . نکته قابل توجه در میان افکار بعضى از دانشمندان دیرین شناس وجود دارد که نسل انسان را که شباهت بسیار زیادى به نوع میمون دارد، آنها را دچار اشتباه کرده است و آنها باور داشته اند که نسل انسان از تکامل یافتن این حیوان بر روى زمین ایجاد گردیده است . این موضوع کاملا درست است که تشابه بسیار زیادى از نظر جسمى بین انسان و میمون وجود دارد و حتى طینت انسان با میمون یکسان است اما انسان به سبب دارابودن نیروى تفکر و اندیشه و قدرت تعقل و سخنگویى بر میمون برترى دارد و همین موضوع وجه تمایز انسان و میمون را فراهم ساخته است و این موضوع ثابت مى کند که نسل انسان نمى تواند از نسل میمون باشد.
در روایتى از مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام مى خوانیم :
(اى مفضل ) فکر کن در ساختمان جسمى میمون و اینکه بسیارى از اعضایش به انسان شباهت دارد. سر و صورت جهاز هاضمه ، بعلاوه هوش ‍ مخصوصى دارد که اشارات مربّى خود را درک مى کند و اکثر افعال او را تقلید مى کند. این حیوان در آفرینش و ویژگیها، بسیار شبیه انسان است آدمى از این حیوان باید عبرت بگیرد و بداند که بشر از طینت حیوان ساخته شده و از جنس اوست بخصوص با همه شباهتى که بین او و میمون است و اگر خداوند از لحاظ هوش و عقل و سخن گویى به انسان برترى نمى داد، آدمى نیز مانند بعضى از حیوانات بود. چیزى که میمون را با تمام شباهتى که به انسان دارد، از آدمى جدا مى کند و او را در جهان پست حیوانى نگاه مى دارد، همان نقص در عقل و ذهن و سخن گویى وى است .(14)

بیرون راندن شیطان از بهشت

در حیاة القلوب آورده که چون صبح روز یکشنبه شد ، که روز هشتم ابتداى خلق دنیا بود خداوند ملکى را امر کرد که طینت آدم را خمیر کند و مخلوط نماید و آن ملک چهل سال آن را خمیر مى کرد پس آن را چسبنده گردانید و پس لجن متغیر گردانید چهل سال به همین نحو ماند پس آن را خشک کرد مانند سفال کوزه گران و چهل سال نیز به همین صورت گذشت سپس به ملائکه گفت که من بشرى از خاک خلق میکنم پس چون او را درست کنم و روح در آن بدمم براى او به سجده افتید پس گفتند : بلى ، پس خدا آدم را بر همان صورت که در لوح محفوظ تصویر و تقدیر کرده بودخلق کرد ، پس او را جسدى ساخت که بر سر راهى که ملائکه از آنجا به آسمان مى رفتند چهل سال افتاده بود ، پس جن چون در زمین فساد کردند ابلیس از میان ایشان به خدا شکایت کرد ، از خدا خواست که او با ملائکه باشد و حق تعالى خواسته اش را به اجابت مقرون گردانید و به ملائکه امر کرد که بر زمین فرود آیند و ایشان را از زمین برانند ، پس روح در بدن آدم دمید و ملائکه را امر کرد که براى او سجده کنند ، پس همه سجده کردند بجز شیطان که از جن بود و سجده نکرد پس آدم عطسه کرد و حق تعالى به او وحى نمود که بگو : الحمدلله رب العالمین ؛ پس خدا به او گفت : یرحمک الله ، تو را براى این خلق کرده ام که مرا یگانه بدانى و مرا عبادت کنى و حمد کنى و به من ایمان بیاورى و به من کافر نشوى و چیزى را شریک من نگردانى . در کتاب علل الشرایع از شیخ صدوق نیز داستان حضرت آدم به شرح ذیل آمده که حجت الاسلام عربعلى سهرابى نهاوندى با اندکى تغیر در نثر آن به اینگونه در کتاب زندگانى پیامبران از آدم تا خاتم آورده اند : آدم گفت : پروردگارا ! مرا رخصت مى دهى سخن بگویم ؟ فرمود : سخن بگو . آدم گفت : پروردگارا ! اگر ایشان را بر یک مثال و یک مقدار و یک طبیعت و یک خلقت و یک رنگ و یک عمر و یک روزى خلق مى کردى . هر آینه بعضى بر بعضى ظلم نمى کردند و میان ایشان حسد و دشمنى و اختلاف در هیچ چیز به هم نمى رسید . حق تعالى فرمود : به روح برگزیده من سخن گفتى و به ضعف طبیعت خود در مورد چیزى که تو را به آن علمى نیست ، تکلم کردى و منم خالق علیم و به علم خود در خلقت ایشان و مشیت که جارى مى شود اختلاف قرار دادم و در میان ایشان امر من حاکم است و بازگشت همه به سوى تقدیر و تدبیر من است ، و خلق مرا تبدیلى نیست و جن و انس را خلق نکرده ام مگر براى آنکه مرا عبادت کنند و بهشت را براى کسى آفریده ام که مرا عبادت و اطاعت کند و از رسولان من پیروى کند و آتش جهنم را براى کسى آفریده ام که کافر شود و به من معصیت کند و از رسولان من متابعت نکند و پروا ندارد ، و تو را و فرزندان تو را آفریده ام بى آنکه احتیاجى به تو یا به ایشان داشته باشم و تو و ایشان راخلق نکرده ام مگر براى این که شما را بیازمایم که کدام یک در زندگى دنیا نیکوکارترید و آخرت و زندگى و مردن و طاعت و معصیت و بهشت و دوزخ را براى همین آفریده ام ،در تقدیر و تدبیر خود به علم خود به جمیع احوال ایشان احاطه دارد صورتها و بدنها و رنگها و عمرها و روزیها و اطاعت و معصیت ایشان را مختلف گردانیدم ، و در میان ایشان شقى و سعادتمند و بینا و نابینا ، کوتاه و بلند ، خوشرو و بدرو ، دانا و نادان ، مالدار و پریشان ، اطاعت کننده و معصیت کننده صحیح و بیمار و کسى که دردهاى مزمن دارد و کسى که هیچ درد ندارد قرار دادم تا صحیح به بیمار نظر کند و مرا حمد کند بر اینکه او را عافیت داده ام ، و بیمار بسوى صحیح نظر کند و مرا دعا کند و سوأل کند که او را عافیت دهم و صبر کند بر بلاى من ، پس او را به عطاى بزرگ خود ثواب دهم ، و مالدار به سوى پریشان نظر کند و مرا حمد گوید و شکر کند ، و پریشان به مالدار نظر کند پس مرا بخواند و از من سوأل نماید و مؤمن به کافر نظر کند و مرا حمد کند و بر آنکه او را هدایت کرده ام ؛ پس همه را براى آن آفریده ام که امتحان کنم ایشان را در خوشحالى و بدحالى و در عافیتى که به ایشان مى بخشم و در بلایى که ایشان را به آن مبتلا کنم و در آنچه به ایشان عطا کنم و در آنچه از ایشان منع کنم و بر من است که جارى کنم آن چه مقدر گردانیده ام به هر نحو که تدبیر کرده ام ، و در اختیار من است که تغییر دهم از اینها آنچه را خود مى خواهم و مقدم گردانم آنچه را پس انداخته ام ، و پس اندازم آنچه را پیش انداخته ام و منم خداوندى که هر چه خواهم مى توانم کرد و کسى را نیست که از کرده ى من سؤال کند و من از خلق خود سؤال مى کنم از هر چه ایشان مى کنند .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چگونه حضرت ادم به وجود امد؟

                                      چگونه حضرت ادم به وجود امد(زندگی نامه)؟

انی جاعل فی الارض خلیفة قالو اتجعل فیها من نفسه فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی اعلم ما لا تعلمون

پروردگار عالمیان خطاب به فرشتگان فرمود بدرستی که با خلقت آدم در زمین خلیفه ای قرار دادم و ملائک گفتند آیا کسی را آفریدی که در زمین فساد کند و خونهای زیاد بریزد در حالیکه ما همه شکر و خمد ترا بجا ما آوریم و خدامند فرمود: ( آنچه را که من میدانم شما نمی دانید.)

 

قبل خلقت حضرت آدم در روی زمین هیچکس نبود، روزی خداوند رحمان و آفریدگار بزرگ تصمیم به خلق موجودی دیگر گرفت که ختی از فرشتگان هم شریفتر بود و این موجود آدم صفت اله نامیده شد ، خداوند به جبرئیل فرمان داد که از زمین مشتی خاک بیاور،
و چون جبرئیل چنین کرد، زمین به فریاد آمد و جبرئیل رابه ذات خداوند سوگند داد که موجودی خلق می شود که بر روی من آشوب ها بپا می کند و چون جبرئیل سوگند را شنید بعرش بازگشت و گفت: خداوندا تو خود واقف به اسراری ، این بار میکائیل خاضر به چنین کاری شد و او نیز چون جبرائیل دست خالی بازگشت .
چنانچه پس از او اسرافیل عازم زمین شد و او نیز همچون 2 فرشته دیگر بدون خاک از زمین بازگشت .و خداوند این بار عزرائیل را فرستاد و عزرائیل به سوگند زمین توجه نکرد و چون خاک را آورد خداوند به گفت: چرا سوگند زمین را گوش نکردی؟ و عزرائیل پاسخ داد : اجرای امر پروردگارم را نمودم و خداوند فرمود حال که چنین شد تو را مأمور گرفتن جان اولاد آدم خواهم کرد .
خاکی را که عزرئیل از زمین آورده بود در جایگاهی نهادند و طبق امر خداوند با آب باران خیس شد تا سر انجام تبدیل به گل گردید و از این گل پیکر آدم شل گرفت و روح خدا در آن دمیده شد و آدم از عالم نیستی قدم به عالم هستی گذارد .
چون آدم خلق گردید خداوند به فرشتگان فرمان داد تا او را تعظیم کنند همه فرشتگان آدم را تعظیم کردند اما در میان آنها فرشته ای متکبر بود که ابلیس نامیده می شد، و او بر خلاف سایرین در مقابل خداوند ایستاد و چنین گفت ،جنس من از آتش است و جنس آدم از خاک ، من هزار سال تو را عبادت کردم و او هنوز تو را عبادت نکرده ، پس من او را تعظیم نمی کنم .خداوند خطاب به او گفت من چیزی می دانم که تو نمی دانی ، او به تمام علوم آگاه است و اسماء را می داند، او خلیفه و جانشین من در زمین است و تو هیچ چاره ای نداری مگر اینکه او را تعظیم کنی و اگر چنین نکنی از درگاه رانده می شوی .
اما با این وجود باز هم ابلیس گفت: حاشا که من اینچنین نخواهم کرد .
پس از آن خداوند، ابلیس را از پیشگاه کبریائی خود راند و فرشته ای که هزار سال عبادت خدا را کرده بود بخاطر نا فرمانی رانده شد که از این مطلب شاید بتوانیم نتایج زیادیکسب کنیم . و یکی از این نتیجه ها این است که فرشته ای با هزار سال عبادت برای خود داری از تعظیم به آدم مغضوب واقع شد ، یعنی درواقع بخاطر نافرمانی از دستور خدا ، پس تکلیف بنی آدم چیست که عمری در نافرمانی خداوند به سر می برند .!!!!
اما ابلیس به این مطلب اکتفا نکرد و پادش عبادات خود را طلب کرد، و خداوند فرمود بجز حضور در عرش هر چه می خواهی طلب کن ، ابلیس که با آدم دشمنی وکینه پیدا کرده بود گفت: می خواهم قدرت نفوذ در آدم واولاد او را داشته باشم و خداوند گفت بجز قلب آدم و اولادش که جایگاه من است اشکالی ندارد و « و شاید بخاطر همین مطلب است که قلب انسان که همانا وجدان هر شخص می باشد مظهر تمام پاکی هاست و هرگز خطا ها را قبو ندارد . کما اینکه هر خطا کاری هم شخصاً اعتقاد دارد که کارش صحیح نیست . مثلاً هیچ دزدی نمی گوید دزدی خوب است و هیچ قاتلی قتل را تائید نمی کند ، و هیچ فرد گناهکاری ، گناه را نمی پسندد و حضرت آدم پس از طی مراحلی سر انجام وارد بهشت شد ، اما از تنهایی بسیار رنج می برد واز این جهت غمگین بود تا اینکه یکروزکه خوابیده بود خداوند استخوانی از سمت چپ پهلوی آدم جدا کرد و از آن حوا را آفرید و از آن پس ایندو از نعمت های خداوند استفاده می کردند ، آنهمه چیز میخوردند الا یک میوه و آن هم گندم بود ،چرا که خداوند آنها را ا زخوردن منع فرموده بود .
البته آدم از این مطلب اصلاً ناراحت نبود و زندگی خود را با خوبی و خوشی می گذراند .
شیطان که با خود عهد کرده بود آدم و اولاد آدم او را گمراه کند از خوشی آدم در رنج بود و پیوسته در صدد طرح نقشه ای برای باز گرفتن عزت آدم بود و سر انجام آنچه را که در داشت اجرا کرد . او خود را در دهان ماری پنهان کرد و طاووس را فریفت که آن مار را به بهشت ببرد و پس از آن در بهشت به کمین آدم نشست .دریکی از روزها که آدم و حوا در بهشت گردش می کردند مار یا همان شیطان بر سر راه آدم حضور یافت و به گریه و زاری پرداخت آدم که دلش برای او سوخته بود نزدیک مار رفت و گفت ترا چه می شود که اینقدر بی تابی می کنی ، شبطان پاسخ داد: بی تابی من برای خودم نیست ، بلکه برای شماست .
آدم گفت ما که اندیشه اب نداریم ، تو از چه جهت برای ما ناراحتی ؟ شیطان گفت : برای اینکه شما از انعام بشتی محروم هستید .آدم گفت ما خیلی هم خوش هستیم و تو بی مورد برای ما دلسوزی می کنی ، اما در این میان حوا به میان صحبت آدم پریده گفت: چرا نمی گذاری ما را راهنمایی کند ؟ آدم گفت مارا خدا راهنمایی می کند و به راهنمایی یک مار نیازی نداریم . اما حوا دست بردار نبود و گفت ممکن است خواهش کنم برایمان بیشتر توضیح دهید . ومار گفت این میوه ( اشاره به درخت گندم) از تمام میوه های بهشت خوشمزه تر است در حالیکه مجاز به خوردن آن نیستید . آدم در پاسخ گفت: خداوند همه نعمت های را به ما داده و گندم را هرگز و حوا گفت چرا نه؟
آدم گفت: امر، امر حضرت حق است و اطبعت از فرمانش بر ما واجب است . و دراین میان شیطان وسوسه میکرد و حوا سست می شد و سر انجام به گریه و زاری پرداخت تا اینکه آدم را نیز سست کرد وآدم و حوا میوه ممنوعه را خوردند و این اولین نا فرمانی نوع بشر از دستور خداوند بود که به اخراج آدم و حوا از بهشت انجامید . آدم و حوا درسواحل دریای هند ،....نزدیکی جده و آدم به کوه سر اندیب افتاد...
با چنین اقدامی نه تنها آدم و خوا از بهشت رانده شدند بلکه از یکدیگر هم جدا افتادند ، و این جدائی میان آدم و حوا بیش از د.ویست سال طول کشید و در این مدت هر دو سرگردان و سر در گریبان و گریان بودند تا اینکه به وساطت حضرت جبرئیل به یک دیگر رسیدند که زندگی آنان از این پس توأم با عشق یکدیگر بود ، و خداوند را متفقاً عبادت می نمودند .
پس از چندی فرزندان بسیاری از آدم و حوا بوجود آمد و هر بار که حوا زایمان می کرد دو قلو می زایید یک پسر و یک دختر و به همین ترتیب تا 30 سا ل حوا زایمان کرد و 40 دختر و 40 پسر از او بوجود آمد و آدم و حوا دختران و پسران خود را به ازدواج هم در می آورند . البته آنان موظف بودند از ازدواج پسر و دخترهایی که با یکدیگر هم زایمان بودند جلوگیری کنند . و هر پسر و دختری را می گرفت که با او همزاد نبود و غالباً چند سال پس از او بدنیا آمده بود و این فرمان خدا بود که دختر و پسری را که از یک زایمان متولد شده اند به یکدیگر ندهد . در میان اولاد آدم دو پسر او هابیل و قابیل مشهورترند . هابیل جوانی بود زیبا روی و مومن و قابی ل درست نقطه مقابل او .
و این مطلب همواره بهانه ای بود که موجبات اختلاف اولاد آدم را فراهم می ساخت و اما هابیل همواره با گذشت خود اختلاف را کم می کرد تا اینکه سر انجام هنگام ازدواج آنان پیش آمد و با توجه به دستور العمل آدم ( که امری خدائی بود و او موظف به اجرای آن بود.)
در رابطه با نحوه ازدواج اولادش ،..... بزرگترین اختلاف میان هابیل و قابیل شکل گرفت زیرا که هنگام تولد قابیل دختری همزاد او بود که اقلیما نام گرفت و آدم در صدد بود که اقلیما با هابیل ازدواج کند . اما قابیل به این مطلب اعتراض کرد ،... او گفت اقلیما همزاد من است باید با من ازدواج کند . آدم گفت: پسرم، این گفتار خواستۀ من نیست که با اراده تو از آن برگردم ، بلکه فرمان رب جلیل است ، که اجرای آن بر همگان لازم می باشد.
اما قابیل باز هم فقط پایفشاری کرده او کسی نبود که از خواسته اش به سادگی بگذرد ، بویژه اینکه بواسطه برتری های هابیل همواره تمایل داشت آتش میان خود و او را مشتعل تر سازد ، لذا به پدر گفت: جان پدر مرغ من یک پا دارد و اقلیما فقط همسر من است.و حضرت آدم که چنین دید ، چاره منحصر به فرد را کسب تکلیف از درگاه الهی دانست و به فرزندان خویش فرمود هر یک از شما ، بنزد خداوند قربانی تقدیم کنید و قربانی هر کس پذیرفته شد اقلیما از آن او باشد. هابیل و قابیل این گفته پدر را پذیرفتند و با یکدیگر به اینکار زدند ، هابیل گوسفندی سفید و چاق و قابیل دسته ای گندم زرد و خشک بر سر کوهی نهادند و هابیل گفت اگر قربانی من مقبول خداوند واقع نگردد از اقلیما دست بر میدارم . و قابیل گفت...تو باید از فکر اقلیما بیرون روی زیرا اگر حتی قربانی من مقبول واقع نشود باز هم اقلیما از آن من است ، و فردای آن روز آتش از آسمان فرود آمد و قربانی هابیل را در خود کشید ، و حضرت آدم پس از این حادثه ، اقلیما را به هابیل داد و با این کار کینه مشتعل قابیل نسبت به هابیل فزونی یافت و بگونه ای زبانه کشید که فرزندان آن دو تا عصر حاضر نیز در فکر جان یکدیگرند ، و قابیل نیز همواره در صدد تو طئه بر علیه هابیل بود .
بگونه ای که فی الواقع حضور هابیل برای قابیل غیر قابل تحمل بود اما در میان نمی توانست کاری انجام دهد ، زیرا که تا آن روز جنایت در زمین انجام نگرفته بود و فرزندان آدم نمی دانستند که امکان قتل یکدیگر را دارند ، و لذا همچنان قابیل خود خواه ، سر در گریبان بود تا اینکه ابلیس به یاری او شتافت ،...که ماجرای آن از این قرار است .
فصل بهاری بود و هوای دل انگیز و زمین با این گستردگی تنها اولاد آدم را در خود داشت و روزی از روزها قابیل به قصد سیر و سیاحت به صحرا رفت.
و شیطان که همواره مراقب او بود تا در گمراهی فرزندان آدم لحظه ای را از دست ندهد، او را تنها یافت . براستی که خالات انسانی ، حالاتی عجیب است ، مثلاً همین تنهائی که می تواند برای مردمان خوب و برای هابیل منع خیر و برکت و تفکر به ذات اقدس خداوندی باشد ، چون نصیب قابیل می گردد، شیطان است که یک پای خلوت او می شود .
آری ابلیس ... ابلیس در حالیکه ماری پر تلاش را در دست داشت در مقابل قابیل ظاهر گشت
، و بگونه ای رفتار می نمود که تمامی رفتارش را قابیل مشاهده کند .
لذا چندین بار مار را پس و پیش کرد آنگاه با حرکاتی که گویا درصدد تنیه مار است ، او را بر زمین کوفت، اما مار به حرکت خود ادامه داد، زیرا که در واقع این مار دست آموز شیطان همان ماری بود که ابلیس را در دهان خود به بهشت برد و ابلیس به یاری همین مار توانسته بود آدم و حوا را از بهشت خارج کند ، و در واقع در میان مخلوق خداوند پس از خود که نا فرمانی رب جلیل را نموده بود، دو تن دیگر را به گروه نا فرمانان افزود، اما آدم که به سرعت پشیمان گشت بدرگاه حق عجزو لابه نمود و از پیشگاهش عفو مغفرت خواست، و اکنون بار دیگر ابلیس تنها خاطی در میان مخلوقات است و بدنبال دستیار می گردد، و اولاد آدم بهترین دستیاران شیطان میتوانند باشند . ابلیس که مار را بر زمین کوبید نحوۀ کشتن را به قابیل آموخت و بوسیله سنگ ضربات سحتی بر سر مار وارد ساخت ، تا اینکه حرکات مار پایان یافت، آنگاه از جای برخاست و روی به قابیل گفت: از این مار بیزاربودم ، و حالا دیگر او را کشتم که حیات نداشته باشد ، آنگاه .... زمزمه کنان خطاب به قابیل گفت : تو نیز می توانی هنگامیکه هابیل در خواب است سنگی عظیم را با قوت بر سرش بکوبی، او از این ضربه خواهد مرد قابیل از شیطان پرسید ، تو کیستی ، و شیطان گفت یکی همچون پدر تو آدم .....و قابیل به شیطان گفت ، تو شرا به من در این راه کمک می کنی و شیطاند گفت ، چون از زندگی شما آگاهم و می دانم که هابیل همواره سد راه توست ، و حقوق تو را ضایع می سازد مثلاً در مورد اقلیما به راستی که زنی زیبا و وجیه بود که با تو زاده شد، اما وی او را تصاحب کرد ، ناگفته نماند که پدرت نیز او را بیشتر از تو می خواهد ، اما چون پای هابیل در میان برداشته شود تمامی دوستی های پدرت نصیب تو می گردد.
شیطان این مطلب را گفت و از آنجا دور گردید ، و قابیل تصمیم خود را گرفت او فرا گرفت که چگونه برادر خویش را بکشد و لذا از آن پس در صدد بدست آوردن موقعیت بود، تا اینکه روزی در صحرا هابیل را مشاهده نمود که در سایۀ درختی خوابیده است .
از این موقعیت بهتر نصیب او نمی گردید ، قابیل سنگی عظیم را یافت و با تمام قدرت بر سربرادر کوفت ، و هابیل هرگز شاید دردی احساس نکرد و بدین ترتیب اولین جنایت به دست اولاد آدم انجام یافت . قابیل چون هابیل را کشت نمی دانست ، با پیکر خونین او چه کند ، لذا حیران و سر گردان بود ، برخی معتقدند ، او را بر دوش گرفت و مدتها در صحرا و بیابان گردش کرد، گاه در گودالی افکند ، و زمانی بر قله کوهی گذاشت،و هنگامی نیز بر شاخه درختان قرارش داد، اما چون اندکی بر هر وضع می گذشت انبوه پرندگان بر بالای جنازه هابیل توجه دیگران را جلب می نمود،و قابیل برای پنهان ماندن مطلب فی الفور به تغییر موقعیت می پرداخت، و می گویند چهل شبانه روز به اینکار مبادرت ورزید تا سرانجام به فرمان حداوند دو حیوان که گویند کلاغ بوده، خاکسپاری جنازه را به او آموختند .
بدین گونه که در مقابل او نزاع کردند، و چون یکی از آنها کشته شد. آن دیگری با چنگال خود گودالی حفر و جنازه حریف کشته شده را در آن قرار داد و سپس خاکها را بر جایش را بر جایش ریخت . و هابیل بدینگونه با راهنمایی کلاغ بدست قابیل به دل خاک سپرده شد و پس از آن قابیل راه خانه را در پیش گرفت و این هنگامی بود که حضرت آدم نیز از زیارت بیت المعمور باز آمده و طالب دیدار فرزندانش بود، اما همه کس را دید بجز هابیل را و چون به شدت دلتنگ او بود از دوریش گریان شد زیرا که وضع موجود را وضع غیر طبیعی پنداشت. و خداوند راضی نگردید پیغمبرش بیش از این در بی خبری باشد، لذا جبرئیل بر او ظاهر گشت و برای آدم گفت آنچه که بر هابیل گذشته بود . و آدم از شنیدن ماجرا سخت اندوهگین شد و سالین سال گریست و با وجود اینکه طبق روایات هزار سال عمر کرد، تا آخرین لحظات عمر خویش هابیل را فراموش نکرد.
وآدم در عمر خویش که عمری طولانی و پر برکت بود، نسل خود را در زمین توسعه داد و در این مدت فرزندان و فرزند زادگان خود را به ازدواج یکدیگر در می آورد، و نسل او بحدی برکت یافت که گویی هنگام مرگ آدم نیم کرور از اولاد او در زمین زندگی می کردند.
و چون مرگ آدم فرا رسید، او دانا ترین فرزند خویش را که شیث نامیده می شد، بر دیگران رجحان داد و خداوند نیز وی را خلیفه آدم و رسول خود گردانید، که پس از او به ترویج آئین خدائی پرداخت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چند سال از نافرمانی شیطان و خروج آدم و حوا از بهشت می گذرد و هر یک از پیامبران اولوالعزم چند سال پیش بودند؟

پاسخ چندان ساده و آسان نیست. چون منابعی که به طور متقن در این باره سخن گفته باشند وجود ندارد و به قدری ابهامات و اختلافات در آن هست که پرداختن به آن‏ها می تواند موضوع کتابی باشد.
پاسخ در چند نکته خواهد آمد:
نکته اوّل: خلقت آدم و مدّت حضور او در بهشت پیش از هبوط
یهودیت، مسیحیت و اسلام گفته‏اند که خداوند آدم را از خاک آفرید و او را در بهشت مسکن داد و از درخت ممنوعه بازداشت. اما آدم خطا کرد و به این سبب از بهشت رانده شد. در تفصیل این مطلب اختلاف بسیار وجود دارد، این که آدم چگونه و از چه چیزی خلق شد؟ درخت ممنوعه چه بود؟ بهشتی که آدم در آن سکنی داشت، بهشت ابدی است یا باغی از زمین و...؟
درباره مدت حضور آدم (ع) در بهشت نیز اختلاف دیده می‏شود. از ظاهر داستان بر می آید مدت زیادی طول کشیده است (آفرینش، تعلیم اسما، خَلق حوا، خوردن از درخت ممنوع و...)، چون تمامی این کارها عقلاً مدت متعارفی وقت می گیرد، در حالی که منابع دینی به گونه دیگری سخن گفته‏اند.
در منابع یهود آمده است: آدم و حوا تنها به قدر دوازده ساعت در بهشت بودند.(1)
اما در برخی منابع اسلامی آمده است:
آن دو به قدر هفت ساعت در بهشت بودند.(2)
در روایات دیگر این زمان را سه و پنج ساعت ذکر کرده‏اند.(3)
نکته دوم: آیا قبل از آدم انسان هایی بوده‏اند؟
باستان شناسان امروزه از فسیل‏ها و اجساد آدمیانی سخن می گویند که قدمت آن‏ها به چند میلیون سال می رسد. آیا این انسان‏ها از اولاد حضرت آدمند و پس از هبوط او به دنیا آمده‏اند؟ در این صورت، قدمت آدم ابوالبشر باید میلیون‏ها سال باشد. از طرفی ما در داستان‏های مربوط به آدم(ع) و اولادش، آن‏ها را آگاه به امور کشاورزی و دامداری و خط و کتاب و زبان می یابیم. آن‏ها به شکار می پرداخته، از آتش استفاده می کرده‏اند در حالی که تاریخ باستانی بشر، عصر پیدایش آتش، عصر رویکرد انسان به اجتماعی زیستن و ساختن خانه و شهر و اموری چون فلاحت و دامداری و ساختن ظروف و... را متعلق به دوران ابتدای تاریخ بشر نمی‏داند. در این صورت داستان حضرت آدم دچار اشکالاتی است یا این که حضرت آدم، نخستین انسان از انسان‏های کنونی است که وجود دارند، نه مطلق نخستین انسان. روایات در این باره هم فراوان است و هم مختلف، از جمله ابوحمزه ثمالی می گوید: امام سجاد(ع) به من فرمود: "تو گمان‏داری که خداوند آفریده‏ای را پیش از شما نیافریده؟ به خدا سوگند! خداوند هزار آدم و هزار هزار عالم آفریده که تو در آخرین آن عوالمی".(4)
مضمون همین روایت را امام صادق(ع) و امام علی(ع) نیز دارند.
نتیجه آن که دگر تاریخ زندگی آدم(ع) با حساب‏های تاریخی که در قسمت‏های بعدی خواهیم آورد، با قدمت بشر در زمین تناسبی ندارد، جای تعجب نیست و علت همان است که ذکر شد.
نکته سوم: تاریخ زندگانی آدم و پیامبران اولوالعزم(علیهم السلام)
در منابع و متون دینیِ هر سه دین بزرگ دنیا، به این تواریخ بر می خوریم که اگر چه با هم اختلاف دارند، ولی این اختلاف در هر مورد بین ده تا پنجاه سال است که در کلّ عدد بزرگی نیست.
در تواریخ و روایات اسلامی این مطلب مورد سؤال بوده و پاسخ آن‏ها نیز در این منابع آمده است.
از زمان آدم تا نوح(ع) هزار سال، از زمان نوح تا ابراهیم(ع) هزار سال و از ابراهیم تا موسی(ع) هم هزار سال، جمعاً سه هزار سال گذشته است.(5) میان حضرت موسی و حضرت عیسی(ع) 1900 سال و میان حضرت عیسی و پیامبر اکرم(ص) 569 سال فاصله است.(6) با جمع این دو روایت و احتساب این که اکنون 1425 قمری است و پیامبر در زمان هجرت از مکه به مدینه 52 سال داشته‏اند، (3000+1900+569+52+1425=6946). در حدود هفت هزار سال از خلقت آدم ابوالبشر می گذرد.
کوتاه سخن: اگر قائل شدیم قبل از حضرت آدم انسان هایی بودند و آنان عصر حجر و قبل از آن را پشت سر گذاشته‏اند و حضرت آدم(ع) در دوره کشاورزی بود، طبق کتاب‏های تاریخ موجود.
از زمان حضرت آدم(ع) تا کنون حدود 7000 سال می گذرد امّا اگر جز این قایل شدیم، فاصله تا حضرت آدم به مراتب بیش از این است، که برخی تا یک میلیون سال و بیشتر گفته‏اند.(7)
پی نوشت‏ها:
1. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 1، ص 174.
2. خصال صدوق، ج 2، ص 33؛ بحارالانوار، ج 11، ص 142، ح 10.
3. سعد السعود، سید بن طاووس، ص 72.
4. بحارالأنوار، ج 25، ص 25، ح 45.
5. طبقات ابن سعد، ج 1، ص 53.
6. همان.
7. تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 1، ص 137 به بعد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا قبر حضرت آدم(ع) در نجف و قبر حضرت حوا در جدّه است؟ آیا واقعاً قبر حضرت آدم در مکه بوده سپس به نجف برده شده است؟

روایاتی که درباره دفن حضرت آدم(ع) در نجف اشرف رسیده اگر چه تفاوتی در نقل آن وجود دارد، اما بیشتر آنها در این مسئله که حضرت آدم(ع) در نجف دفن شده است اتفاق نظر دارند، این مسئله در زیاراتی که از اهل بیت(ع) در کیفیت زیارت امیر مؤمنان علی(ع) در نجف وارد شده نیز آمده است.[1]
البته روایت غیر مشهوری نیز در برخی منابع وجود دارد که حضرت آدم(ع) در مکه دفن شده و انتقال به نجف داده نشده است؛ که راه جمع این روایات این است که حضرت آدم(ع) ابتدا در مکه دفن شدند و سپس توسط حضرت نوح(ع) جسدشان به نجف برده شد که برخی از این روایات را بیان می‌کنیم:
1. امام صادق(ع) فرمود: «خدای تعالى به نوح(ع) در حالى که او در کشتى قرار داشت وحى کرد که یک هفته پیرامون کعبه طواف کند و او چنین کرد، سپس وارد آب شد در حالى که آب تا زانوهایش را فرا گرفته بود، آن‌گاه تابوتى را از آب بیرون آورد که در آن استخوان‌هاى آدم(ع) بود و تابوت را به داخل کشتى منتقل ساخت و بارها به دور کعبه طواف نمود، آن‌گاه به باب کوفه و وسط مسجد آن رسید و گروهی که با نوح در کشتى بودند پراکنده شدند، سپس تابوت را در محلّى به نام "غَرى" دفن نمود».[2]
2. روایت شده است: «جنازه حضرت آدم در کوه ابو قبیس که در مکّه است مدفون شد آن‌گاه حضرت نوح(ع) بعد از طوفان استخوان‌هاى آدم(ع) را در تابوتى ریخته آن تابوت را در پشت کوفه دفن کرد، قبر آدم و نوح(ع) در "غرى" (یعنى نجف اشرف) می‌باشد و تابوت امیر المؤمنین على(ع) بالاى تابوت آنها در یک مکان قرار دارد».[3]
 3. امام باقر(ع) فرمود: «ما بین رکن و مقام، انباشته از قبور پیامبران الهى است و قبر آدم(ع) نیز در همان محل است».‏[4]
سید بن طاوس درباره قبر حضرت حوا(ع) در جدّه روایت کرده است:
«در صُحُف ادریس(ع) آمده که آدم(ع) ده روز به مرض تب بیمار بود و وفات او در روز جمعه یازدهم محرّم اتّفاق افتاد و او را در غارى در کوه ابو قبیس دفن‏ کرده و او را رو به قبله قرار دادند و عمر او از زمان ایجاد تا هنگام وفات نهصد و سى سال بود و حوّا(ع) فقط یک سال بعد از او زنده بود،

سپس پانزده روز بیمارى کشید و آن‌گاه وفات یافت و او را در کنار آدم دفن کردند».

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان