۱۷۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

زندگینامه حضرت ادریس(ع) سومین پیامبر خداوند

حضرت ادریس,زندگی حضرت ادریس,زندگی نامه حضرت ادریس

داستان زندگی ادریس
پیامبرى ادریس (ع)
حضرت ادریس(ع)پس از آدم و شیث(علیه السلام)به مقام پیامبری برگزیده شد.او همواره مردم را به پرستش خدای یگانه و دوری ازگناه دعوت می کرد و پیروانش را به ظهور پیامبران بعدی، بویژه خاتم الانبیاء محمد مصطفی(ص)، بشارت می داد.


در نام این پیامبراختلاف است. گروهی نامش را اخنوع و لقبش راادریس دانسته اند. دسته ای وی را «اوزریس» خوانده، ادریس رامعرف این نام شمرده اند. جمعی معتقدند نامش در تورات «اخنوع»یا «خنوع» است و «هرمس الهرامسه» و «مثلث النعمه » و «المثلث» لقب داده اند; زیرا ملک و حکیم و نبی بوده است.


علامه طباطبایی(ره)در این باره می فرماید: نام ایشان به زبان یونانی طرمیس بود که در زبان عربی اخنوع گفته می شود. اما بعضی دیگر می گویند: در زبان یونانی به ایشان ارمیس می گویند که درزبان عربی هرمس گفته می شود و خداوند عزوجل هم در کتاب قرآن ایشان را ادریس نامید.»


حضرت ادریس (ع) از جمله پیامبرانى است که در قرآن، از آنان یاد شده است خداى سبحان فرمود:
<وَإِسْمعِیلَ وَإِدْرِیسَ وَذَاالْکِفْلِ کُلٌّ مِنَ الصّابِرِینَ»؛ (۱) <وَاذکُرْ فِى الکِتابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیّاً * وَرَفَعْناهُ مَکاناً عَلِیّاً»(۲)
قرآن، وى را به صفاتى، چون صبر و راستگویى و برخوردار از مقام برجسته، توصیف فرموده است. خلاصه نظر دانشمندان در باره وى این است که او نخستین پیامبرى بود که جبرئیل(ع) براى ارشاد و هدایت نسل (قابیل) بر او وحى نازل کرد تا از طغیان و سرکشى و کفر خویش دست برداشته و به پیشگاه خداوند توبه نمایند، و طبق دستوراتِ آیین او زندگى کنند.


قرآن، در باره زندگى و دستوراتِ دین و آیین ادریس (ع) مشروحاً سخن نگفته است، چنان‏که سند تاریخى و پا برجایى هم از زندگى او در دست نیست. معتبرترین کتابى که درباره او سخن گفته تاریخ الحکماء (۳) است که ما به بیان برخى مطالب پراکنده‏اى که در آن وجود دارد، مى‏پردازیم، البته نه به عنوان این‏که این مطالب حقایقى بى‏چون و چراست، بلکه از باب آگاهى.


خصوصیات ادریس
حضرت ادریس(ع)به کثرت درس و تعلیم و نشر احکام و سنن الهی مشهود بود و بدین سبب وی را «ادریس » نامیدند.او نخستین کسی بود که به نوشتن پرداخت و در علم ستاره شناسی وحکمت نظر کرد. خداوند وی را از اسرار و چگونگی ترکیب فلک ونقطه اجتماع ستارگان آگاه ساخت و شمار سالها و دانش ریاضی وهیئت به او آموخت.


وقتی ادریس به پیامبری مبعوث شد، مردم به هفتاد و دو زبان سخن می گفتند و خدای متعال همه آن لغات را به وی تعلیم داد. او همچنین نخستین کسی بود که حرفه و هنر دوزندگی داشت و لباس می دوخت. قبل از وی مردم پوست برتن می کردند. ادریس خیاط بود و در مسجد سهله بدین کار اشتغال داشت.
آن پیامبر بزرگوار نخستین فرستاده خداوند بود که با اسلحه به جنگ دشمنان (فرزندان قابیل)رفت. یکی از فرزندان قابیل را به اسارت در آورد. 


فرزندان ادریس
ادریس پیامبر فرزندان متعددی داشته که فقط نام «متوشلخ» و «ناخورا» و «حرقاسیل» در کتابها ذکر شده است. 


زبان ادریس
ابن عباس می گوید: پنج تن از پیامبران به زبان سریانی(یونانی)سخن می گفتند:
۱- آدم(ع)
۲- شیث(ع)
۳- ادریس(ع)
۴- نوح(ع)
۵- ابراهیم(ع) 


ادریس چندمین پیامبر است؟
مشهور این است که حضرت ادریس(ع)سومین پیامبر است و پس از آدم و شیث(ع)بدین مقام برگزیده شد. گروهی وی را دومین پیامبر می دانند و دسته ای نیز نوح راپیامبر دوم شمرده اند و ادریس را یکی از انبیاء بنی اسرائیل می دانند. ابن کثیر در پاسخ این گروه می گوید: این سخن گمانی بیش نیست.
گروهی نیز ادریس را یکی از علمای بنی اسرائیل دانسته اند. این سخن به وسیله بعضی از مفسیران رد شده است. 


آیا الیاس همان ادریس است؟
ابن مسعود و ابن عباس چنان نقل کرده اند که الیاس همان ادریس است. البته این سخن صحیح نیست; زیرا طبق کتب تاریخی الیاس ازفرزندان نوح(ع)و ادریس جد پدر نوح است و این دو قابل جمع نمی نماید.


ولادت و دوران کودکی آن حضرت
اندیشمندان در مورد زادگاه و محل نشو و نماى آن حضرت اختلاف دارند، عده‏ اى گفته ‏اند: وى در مصر متولد شده و او را هرمس الهرامسه(۴) نامیده‏اند و زادگاهش در <منف» (نام شهرى در مصر) است. و نیز گفته ‏اند نام وى به زبان یونانى ارمیس بوده که معناى عربى آن هرمس و به زبان عبرى خنوخ و در عربى اخنوخ تلقى شده است و خداى – عزوجل – او را در قرآن که به زبان عربى آشکار نازل شده ادریس… خوانده است.

هرمس (ادریس) از مصر بیرون رفت و در زمین گردش کرد و سپس به آن سرزمین بازگشت، [سرانجام‏] خداوند او را در هشتادو دو سالگى به نزد خود بالا برد (از دنیا رفت)(۵).


دسته ‏اى دیگر معتقدند که، ادریس(ع) در بابِل متولد و در همان‏جا بزرگ شد. وى در اوایل عمر خویش از علوم شیث بن آدم که جدّ اعلاى او بود بهره مى‏جست… و آن‏گاه که به حد کمال رسید، خداوند بدو نبوت و پیامبرى عنایت فرمود.


آن حضرت، مردمِ فاسد را از مخالفتِ با آیین حضرت آدم و شیث(ع) نهى مى‏کرد و [در این راستا] عده‏اى اندک از او اطاعت کرده و بیشتر آنان با وى به مخالفت برخاستند،از این رو او و پیروانش از آن سامان بیرون رفته تا به مصر رسیدند.


ادریس(ع) و همراهانش در مصر اقامت گزیدند و مردم را به امر به معروف و نهى از منکر و اطاعت از خداى – عزّوجلّ – دعوت کرد، چنان‏که گفته شده: وى مردم را به آیین الهى و یگانگى خدا و پرستش آفریدگار و رهایى مردم از عذاب آخرت به وسیله کردار شایسته در دنیا دعوت نمود و آنها را بر بى‏رغبتى به دنیا و رفتار عادلانه تشویق کرد و دستور داد تا آن‏گونه که وى مى‏گوید نماز به جاى آورند و دستور داد ایام مشخصى در هر ماه روزه بگیرند و آنها را به جهاد براى مبارزه با دشمنانِ دین و آیین خود تشویق و براى دستگیرى از مستمندان به آنان دستور پرداخت زکات را صادر فرمود.


جمله <الایمان بالله یورث الظفر؛ ایمان به خدا پیروزى را در پى دارد» برنگین انگشترى وى منقوش بود و بر کمربندى که هنگام نماز میت مى‏پوشید، این جمله نوشته شده بود: <السعید من نظر لنفسه و شفاعته عند ربه اعماله الصالحه؛ سعادتمند کسى است که در کارهاى خویش بیندیشد و کارهاى شایسته وى شفیع او نزد پروردگارش خواهد بود.»


داستانی عبرت انگیز
آورده اند: قوم حضرت ادریس(ع) بر او خیلی جفا کرد، تا اینکه خدا خطاب به ادریس فرمود اینان قدر پیامبر وحجت من را نمی دانند لذا تصمیم گرفته ام ، تورا از ایشان بگیرم و اینگونه غیبت چهل ساله ادریس آغاز گشته و قوم او دچار عذاب الهی گشتند.


چنان گرسنگی آنان را فرا گرفت که سنگ بر شکمشان می بستند ، پس از چهل سال فقهایی در میان ایشان ظاهر شدند (خوب دقت فرمایید نقش ولایت فقیه در عصر غیبت همین است) و خطاب به مردم گفتند:
ادریس از میان ما رفت ولی خدای ادریس که هست، مگر ادریس از ما چه می خواست ؟ فقط یک جمله  ”در محضر خدا معصیت نکنید”.


مردم پذیرفتند و از همان لحظه توبه نموده و گناهان خود را تر ک کردند به محض این تصمیم ، خداوند به ادریس فرمود:
برخیز که بندگانم لایق گشته اند و زمان ظهور  تو فرا رسیده است ادریس خطاب به خداوند متعال عرضه داشت :خدایا اینان قوم فاسقی هستند و ممکن است توبه شان حقیقی نباشد.
به خاطر این ترک اولی و تعلل از سوی ادریس ، خدا ۳ روز گرسنگی  به او چشاند همانگونه که قومش این رنج را تحمل کرده بودند و پس از آن ادریس دو باره در میان قوم خود ظاهر گشت و به ادامه ماموریت الهی خود پرداخت.


آری ادریس پس از چهل سال دوباره ظهور کرد چون قومش لایق حضور حجت خدا شدند و شرط اصلی این ظهور اصلاح افراد آن جامعه بود.
ای کاش می دانستیم چون گنه کاریم و چون  ۱۱ حجت خدا را کشتیم خداوند آخرین گنجینه خود را از ما گرفت و تا روزی که همچون قوم ادریس پیامبر به این نتیجه نرسیم که دلیل غیبت چیزی جز گناه کاری ما نبوده خدا حجت خود را نخواهد فرستاد.


از جمله گفتار آن حضرت این است که فرمود:
- هرگز کسى نمى‏تواند خدا را بر نعمت‏هایش سپاس گوید، آن گونه که او نسبت به بندگانش عطا و بخشش فرموده است.
- خدا را با نیّت خالص بخوانید و روزه و نمازهاى خویش را نیز خالصانه به جا آورید.
- نسبت به دنیا دارىِ مردم حسد نورزید، زیرا بهره ‏ورى آنان اندک است.
- کسى که از حد کفایتِ زندگى، قانع نباشد، هیچ چیز او را بى‏ نیاز نمى‏ کند.
- حیات و زندگىِ روح، در حکمت نهفته است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگینامه حضرت شعیب(ع)

داستان زندگی حضرت شعیب

حضرت شعیب,داستان زندگی حضرت شعیب,حضرت شعیب خطیب پیامبران


شعیب(ع) یکى از چهار پیامبران عرب است که عبارتند از: هود، صالح، شعیب، و حضرت محمد(ص). نقل شده که شعیب(ع) از جنبه فصاحت و بلاغت و برخورد پسندیده و مناسب وى در مورد دعوت مردم به ایمان به رسالت خویش، (خطیب پیامبران) نامیده شده است.

 

امّت آن حضرت، اهالى مَدْیَن بودند که شهرى است در سرزمین <معان» از نواحى شام که از سمت حجاز نزدیک دریاچه لوط قرار دارد. مردم آن دیار عرب بوده و از آنجا که شهر آنان بر سر راه کاروان‏هاى بازرگانى قرار داشت، به تجارت و بازرگانى اشتغال داشتند.


گمراهى اهل مَدْیَن
مردم مدین به خدا ایمان نداشته و غیر او را پرستش مى‏ کردند و از نظر اخلاق بدرفتارترین مردم به شمار مى ‏آمدند و در دادوستد کم فروشى مى‏ کردند. خداوند شعیب(ع) را، که فردى از خود آنان بود، به سویشان فرستاد. وى آنها را به پرستش خداى یگانه دعوت کرد و خداى متعال اورا با معجزات خویش، پشتیبانى و حمایت فرمود.

 

شعیب مردم را از انجام کارهاى زشت و ناروا نهى کرد و آنها را به عدالت دستور داد و از ظلم و ستم بر حذر داشت. به آنها تأکید کرد که اگر سخنش را باور دارند، بدانند اموال و دارایى که خداوند از طریق حلال بدانان عطا فرموده، بهتر از اموالى است که آن را از راه حرام گرد آورده‏ اند. در توان شعیب نبود که قوم خود را از کارهاى زشت بازدارد و او تنها، پند دهنده ‏اى امانت‏دار بود.


وَإِلى‏ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ وَلا تَنْقُصُوا المِکْیالَ وَالمِیزانَ إِنِّى أَراکُمْ بِخَیْرٍ وَإِنِّى أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ مُحِیطٍ * وَیا قَوْمِ أَوْفُوا المِکْیالَ وَالمِیزانَ بِالقِسْطِ وَلا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تَعْثَوْا فِى الأَرضِ مُفْسِدِینَ * بَقِیَّتُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ وَما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ؛
و پیامبر مهربانشان شعیب را به مدین فرستادیم. او گفت: اى قوم، خدا را پرستش نمایید. خدایى جز او ندارید و کم فروشى نکنید. من خیرخواه شما هستم و در مورد فرود آمدن عذاب سخت الهى بر شما بیمناکم و اى مردم، در خرید و فروش (کیل و وزن) با انصاف و عدالت عمل کنید و به مردم کم فروشى نکرده و در زمین ایجاد فساد و تبهکارى نکنید. اگر ایمان داشته باشید آنچه را خداوند برایتان باقى بگذارد بهتر است و من نگاهبان شما نیستم.


وَإِلى‏ مَدْیَنَ أَخاهُمْ شُعَیْباً قالَ یاقَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الکَیْلَ وَالمِیزانَ وَلا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَلا تُفْسِدُوا فِى الأَرضِ بَعْدَ إِصْلاحِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ؛


و ما براى اهل مدین برادر مهربانشان شعیب را به رسالت خود فرستادیم. او گفت: اى‏ مردم، خدا را بپرستید و خدایى جز او ندارید. اکنون از جانب خداوند بر شما برهانى روشن آمد. در سنجش کیل و وزن با عدالت رفتار کنید و در دادوستد با مردم کم ‏فروشى ننمایید و پس از اصلاح در زمین، به فساد و تباهى نپردازید و اگر ایمان به خدا داشته باشید. این کار براى سعادت شما بهتر است.


یکى از موارد گمراهى آنان این بود که بر سر راه کسانى که نزد حضرت شعیب(ع) مى ‏آمدند. مى‏ نشستند تا آنها را از رهنمون شدن به راه خدا باز دارند و رسالت آن حضرت را به باد انتقاد مى‏ گرفتند و مؤمنین را تهدید مى‏ کردند.

 

شعیب(ع) از این عمل آنان نگران بود، آنها را به نعمت‏هاى الهى که بدانان ارزانى داشته بود یاد آورى مى‏ کرد، چه این‏که خداوند آنها را پس از آن‏که تعدادى اندک بودند کثرت بخشید و پس از فقر و تنگدستى، بى‏ نیازشان ساخت. شعیب آنها را متوجه نمود تا از کیفرى که خداوند، تبهکاران قبل از آنها را بدان گرفتار ساخته است عبرت گیرند. 

 

سپس سخن خویش را بدانان عرضه کرد وگفت: شما به دو دسته تقسیم شده‏ اید: یک دسته به خدا ایمان آورده و دعوت مرا تصدیق کرده ‏اید، و دسته دیگر بدان کفر ورزیده و دعوتم را تکذیب نموده‏اید، ومن در این خصوص داورى را نزد خداى سبحان مى‏ برم تا او در اختلافات میان من و شما داورى کند و او برترین حاکم و داور است.

خداى متعال فرمود:
وَلا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِراطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَها عِوَجاً وَاذکُرُوا إِذ کُنْتُمْ قَلِیلاً فَکَثَّرَکُمْ وَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ المُفْسِدِینَ * وَإِنْ کانَ طائِفَةٌ مِنْکُمْ آمَنُوا بِالَّذِى أُرْسِلْتُ بِهِ وَطائِفَةٌ لَمْ یُؤْمِنُوا فَاصْبِرُوا حَتّى‏ یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَنا وَهُوَ خَیْرُ الحاکِمِینَ؛


و به هر طریقى در کمین گمراه کردن مردم و بازداشتن آنها از راه خدا نباشید تا هر کسى را که به خدا ایمان آورده، به راه کج و ضلالت بیندازید. به یاد آرید زمانى را که شما تعدادى اندک بودید و خداوند بر تعداد شما افزود، بنابراین بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود و اگر به آنچه که من از طرف خداوند مأمور به تبلیغ آن شده‏ ام، گروهى ایمان آورده و گروهى ایمان نیاورند، شما صبر پیشه کنید تا خداوند میان ما داورى کند چه این‏که او بهترین داوران است.


تمسخر مردم
مردم، سخن حضرت شعیب(ع) را به تمسخر گرفته و به وى اهانت روا داشتند و گفتند: آیا نمازت در تو تأثیر کرد و تو را راهنماى ما قرار داد، تا ما را به دست کشیدن از پرستش بت‏هایى که پدرانمان مى‏ پرستیدند وادار نمایى و از تصرف در اموالمان آن‏گونه که دلمان مى ‏خواهد ممنوع سازى، توکه در نظر ما انسانى بردبار ودانا بودى، چرا این کارها از تو سرمى ‏زند!؟


شعیب(ع) در پاسخ آنها فرمود: اى مردم، به من بگویید اگر من از ناحیه خداوند داراى دلیل وبرهان روشن بوده وبدان یقین داشته باشم و او با لطف و کَرَمش به من روزى حلال عنایت کرد، آیا با وجود این همه نعمتى که به من داده، مى‏ سزد که بدو خیانت ورزیده و در امر و نهى او به مخالفت وى برخیزم؟. من از پند و نصیحتم تا آنجا که بتوانم نظرى جز اصلاح مردم ندارم و جز با کمک و پشتیبانى خداوند، به حق، دست نیافتم، بنابراین به او متّکى بوده و تنها به سوى او باز مى‏ گردم.


وى سخنش را ادامه داد وگفت: اى مردم، اختلافى که بین من و شماست، سبب نشود که شما عناد ورزیده و بر کفر خویش پافشارى کنید؛ زیرا بلایى که بر سر قوم نوح یا هود و یا قوم صالح آمد، بر شما نیز وارد مى‏ شود. دوران و تاریخ قوم لوط و سرزمین آنها و هلاکتشان، فاصله زمانى چندانى با شما ندارد، آن را خوب به یاد آورید، از سرنوشت آنها عبرت بگیرید تا به بلایى که آنان گرفتار شدند مبتلا نگردید و از خدا بخواهید که از گناهانتان در گذرد و نادم و پشیمان به سوى او باز گردید تا گناهانى را که از شما صادر شده ببخشاید، چه این‏که پروردگارم به توبه کنندگان داراى رحمت و مغفرتى بس وسیع است:


قالُوا یا شُعَیْبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِى أَمْوالِنا ما نَشاءُ إِنَّکَ لَأَنْتَ الحَلِیمُ الرَّشِیدُ * قالَ یا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى‏ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّى وَرَزَقَنِى مِنْهُ رِزْقاً حَسَناً وَما أُرِیدُ أَنْ أُخالِفَکُمْ إِلى‏ ما أَنْهاکُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِیدُ إِلّا الإِصْلاحَ ما اسْتَطَعْتُ وَما تَوْفِیقِى إِلّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ * وَیا قَوْمِ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شِقاقِى أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ ما أَصابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صالِحٍ وَما قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ * وَاسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّى رَحِیمٌ وَدُودٌ؛


قوم شعیب به او گفتند: آیا نمازت تو را واداشته که ما از پرستش آنچه که پدرانمان مى ‏پرستیدند یا از تصرف در اموال به دلخواه خودمان دست برداریم. تو شخصى بسیار بردبار و درست کار هستى.

 

شعیب گفت: اى قوم، آیا اگر من از جانب پروردگار حجت روشن ودلیلى قاطع داشته باشم و او براى من رزق حلال و پاکیزه عطا کند، او را اطاعت نکنم؟ و هدف من از نهى کردن شما ضدیت با شما نیست، بلکه تا بتوانم مقصودم اصلاح امر شماست و از خدا در هرکار توفیق مى‏ طلبم و بر او توکل مى‏ کنم وبه درگاه او از شر بدان پناه مى‏ برم.

 

اى قوم، ضدیت و مخالفت با من سبب نشود که بر شما هم بلایى، مانند بلاى قوم نوح و هود و صالح از جانب خدا نازل شود، به ویژه از قوم لوط که دورانشان دور از شما نیست، عبرت گیرید واز خداى خود آمرزش بطلبید و به درگاهش توبه و انابه کنید که او بسیار دلسوز و مهربان است.


نابودى اهل مدین
شعیب که هلاکت قوم خود را ملاحظه کرد، از آنان رو گردان شد و براى بیان بى‏ گناهى خویش در ارتباط با آنان چنین گفت: من دستورات الهى را به شما ابلاغ کردم و اگر شما بدان‏ها عمل کرده بودید، به سعادت و نیک‏بختى شما مى‏ انجامید و شما را بسیار پند و اندرز دادم، ولى شمابر گمراهى خویش باقى ماندید، بنابراین، پس از آن‏که شما بر کفر و نافرمانى پافشارى کردید، چگونه برایتان محزون و اندوهگین شوم؟


فَتَوَلّى‏ عَنْهُمْ وَقالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالاتِ رَبِّى وَنَصَحْتُ لَکُمْ فَکَیْفَ آسى‏ عَلى‏ قَوْمٍ کافِرِینَ؛
شعیب از آنان روى گردان شد و گفت: اى قوم، من دستورات خدا را به شما ابلاغ نمودم و به شما پند و اندرز دادم، پس چگونه بر هلاکت کافران غمگین باشم.
دستور الهى صادر شد که اهل مدین به جرم سرکشى و طغیان نابود شوند، خداوند با رحمت خویش حضرت شعیب(ع) و کسانى را که با او بودند نجات داد و آنان را که کفر ورزیده بودند به هلاکت رساند.

 

رعد و برقى مهیب، همراه با زلزله ‏اى شدید آنها را فرا گرفت و آنان را به رو در انداخته و نابود ساخت و آثارشان از بین رفته، گویى اصلاً در شهرشان زندگى نمى‏ کرده‏ اند. آگاه باشید اهالى شهر مدین هلاک شده و از رحمت خدا دور گشتند، همان گونه که قبل از آنها قوم ثمود از رحمت الهى فاصله گرفته و دور شدند:
وَلَمّا جاءَ أَمْرُنا نَجَّیْنا شُعَیْباً وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنّا وَأَخَذَتِ الَّذِینَ ظَلَمُوا الصَّیْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِى دِیارِهِمْ جاثِمِینَ * کَأَنْ لَمْ یَغْنَوْا فِیها أَلا بُعْداً لِمَدْیَنَ کَما بَعِدَتْ ثَمُودُ؛


هنگامى که حکم قهر ما فرا رسید، شعیب و کسانى را که به او ایمان آورده بودند به لطف و مرحمت خود نجات دادیم و ستمکاران امت او را صیحه عذاب فرا گرفت که صبحگاهان همه به آن صیحه در دیار خود به هلاکت رسیدند. به گونه‏ اى که گویى هرگز در آن دیار نبوده ‏اند. آگاه باشید که اهل مدین نیز مانند کافران قوم ثمود از رحمت خدا دور شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اسامی 25 پیامبر از 124000 در قرآن کریم



از میان 124000 پیامبر، اسامى 25 نفر در قرآن کریم ذکر شده است .
نام- ولادت - مدت عمر - مدفن
1- حضرت آدم بعدازهبوط آدم 930 سال نجف یا مسجد خیف در منى
2- حضرت ادریس 830 365 سال عروج به آسمان
3- حضرت نوح 1642 1400 سال نجف
4- حضرت هود 2648 460 سال وادى السلام در نجف
5- حضرت صالح 2973 136 سال وادى السلام در نجف
6- حضرت ابراهیم 3323 180 سال الخلیل در نزدیکى بیت المقدس
7- حضرت اسماعیل 3418 135 سال حجراسماعیل در مسجدالحرام
8- حضرت اسحق 3423 180 سال الخلیل در فلسطین
9- حضرت لوط 3422 80 سال الخلیل در فلسطین
10- حضرت یعقوب 3483 147 سال الخلیل
11- حضرت یوسف 3556 120 سال الخلیل
12- حضرت ایوب 3642 226 سال حله
13- حضرت شعیب 3616 220 سال بیت المقدس
14- حضرت موسى 3748 120 سال وادى تیه 6 فرسخى بیت المقدس
15- حضرت هارون 3745 123 سال وادى تیه 6 فرسخى بیت المقدس
16- حضرت داود 4333 100 سال بیت المقدس
17- حضرت سلیمان 4391 71253 سال بیت المقدس
18- حضرت الیاس 4506 عروج
19- حضرت الیسع 4529 75 سال دمشق
20- حضرت یونس 4728 شرق دجله در مقابل شهر موصل
21- حضرت ذوالکفل 4830 75 سال نزدیک کوفه ، روم ، شام درنزدیکى کوفه کنارشط فرات
22- حضرت زکریا 5500 160 سال بیت المقدس شهر حلب
23- حضرت یحیى 5585 30 سال مسجد جامع دمشق بیروت
24- حضرت عیسى 5585 33 سال عروج به آسمان
25- حضرت محمد 6163 63 سال مدینه منوره
نام هفده نفر از انبیاء در آیات 84، 85 و 86 سوره انعام ذکر شده است :
وَ وَهَبنا لَهُ إِسحقَ وَ یَعقُوبَ کُلا هَدَینا وَ نُوحا هَدَینا مِن قَبلُ وَ مِن ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیمنَ وَ اءَیُّوبَ وَ یُوسُفَ وَ مُوسى وَ هرُونَ وَ کَذلِکَ نَجزى المُحسِنینَ * وَزَکَرِیا وَ یَحیى وَ عیسى وَ إِلیاسَ کُلُّ مِنَ الصالِحینَ * وَ إِسمعیلَ وَ الیَسَعَ وَ یُونُسَ وَ لُوطا وَ کُلا فَضَّلنا عَلَى العالَمینَ.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

33 پیامبر الهی در 15 استان ایران مدفون شده اند

* استان آذربایجان شرقی: نام مکان متبرکه

1- حضرت جرجیس(ع)، شهرستان جلفا، روستای دره شام ـ گلفرخ، کلید داغی

2- حضرت یونس (ع) شهرستان: مرند

3- ارمیای نبی(ع) شهرستان هریس، بدوستان غربی، روستای جیغه

* استان اصفهان: نام مکان متبرکه

1- حضرت شعیا (ع): شهرستان اصفهان؛ هاتف

2- حضرت یوشع (ع): گلستان شهدا

3- دانیال پیغمبر (ع) شهرستان گلپایگان، گلشهر

4- حضرت صالح (ع) شهرستان گلپایگان، گلشهر

5- حضرت یحیی (ع) شهرستان گلپایگان روستای قالقان

* استان تهران: نام مکان متبرکه

1- حضرت لوط (ع) شهرستان رباط کریم، روستای پیغمبر

* استان خراسان رضوی: نام مکان متبرکه

1- شعیب پیغمبر(ع) شهرستان قوچان، روستای مزرج

*استان خراسان شمالی: نام مکان متبرکه

1- حضرت ایوب (ع) شهرستان بجنورد، روستای ایوب

*استان زنجان: نام مکان متبرکه

1- حضرت قیدار نبی (ع): شهرستان قیدار

* استان سمنان: نام مکان متبرکه

1- پیغمبران (سام و لام) (ع) شهرستان سمنان، شمال شرقی سمنان

2- ارمیا (ع) شهرستان شاهرود، شهر میامی، روستای ارمیا

3- حضرت جرجیس (ع) شهرستان شاهرود، بیارجمند، خوارتوران

4- حضرت دانیال (ع) شهرستان شاهرود، شهر میامی، روستای سوداغلن

5- دانیال پیغمبر (ع) شهرستان شاهرود، روستای کالپوش

* استان فارس: نام مکان متبرکه

1- شیث پیغمبر (ع)، شهرستان فیروزآباد، روستای مهکویه سفلی

2- نوح نبی‌الله(ع) شهرستان ممسنی، روستای جاوید حجت‌آباد

* استان قزوین: نام مکان متبرکه

1- چهار انبیاء(ع)، شهرستان قزوین بخش مرکزی، خیابان پیغمبریه

2- ایوب و یوشع (ع)، شهرستان قزوین، بخش رویارالموت، روستای بالاروچ

3- خضر(ع) شهرستان قزوین، بخش رودبار الموت، روستای گازرخان

4- سام و جالوت (ع)، شهرستان قزوین، رودبار، روستای یکاکلایه علیا

* استان گلستان: نام مکان متبرکه

1- صالح پیغمبر(ع)، شهرستان گرگان، آق قلا، روستای آق قنبر

2- حضرت یعقوب (ع) شهرستان گرگان، آق قلا ـ روستای صحنه علیا

* استان لرستان: نام مکان متبرکه

1- داوود پیغمبر(ع)، شهرستان الیگودرز، ازنا، روستای داوود پیغمبر

* استان مرکزی: نام مکان متبرکه

1- اشموئیل نبی‌الله (ع)شهرستان ساوه، بخش مرکزی روستای پیغمبر

* استان همدان: نام مکان متبرکه

1- حیقوق نبی (ع)، شهرستان تویسرکان، حبقوق نبی بلوار حبقوق

2- حجی پیامبر (ع)، شهرستان همدان، بازار فلسطین

* استان خوزستان: نام مکان متبرکه

1- حزقیل (ع) شهرستان دزفول، خیابان شریعتی

2- دانیال نبی (ع) شهرستان شوش، خیابان امام خمینی

* استان مازندران: نام مکان متبرکه

1- ایوب پیغمبر (ع)، شهرستان تنکابن، شهر عباس آباد روستای پرچور

2- دانیال نبی (ع)، شهرستان تنکابن، سلمانشهر ـ دانیال

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اولین کارهایی که شیطان کرد

- اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتر است.

- اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد.

- اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود.

- اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود.

- اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم.

- اولین کسى که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.

- اولین کسى که که غنا و آواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد.

- اولین کسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گریه کرد.

- اولین کسى که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد.

- اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند.

- اولین کسى که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند.

- اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند.

- اولین کسى که عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!

- اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد.

- اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.

- اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد.

- اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت.

- اولین کسى که نقاشى کرد و چهره کشید.

- اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد.

- اولین کسى که به ناحق مخاصمه و جدال کرد.

- اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فریاد کشید).

- اولین کسى که به خدا کفر ورزید.

- اولین کسى که گریه دروغى نمود.

- اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود.

- اولین کسى که صورت‌هاى مجسمه و بت را ساخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان