259. کسى که در روز ماه رمضان نیّت روزه نمىکند، یا از روى ریا روزه مىگیرد ولى هیچیک از کارهایى را که موجب باطل شدن روزه است انجام نمىدهد، قضاى آن روز بر او واجب است ولى کفاره واجب نیست.
260. کسى که در ماه رمضان غسل جنابت را فراموش کرده و با حال جنابت یک یا چند روز، روزه بگیرد قضاى آن روزها بر او واجب است.
261. اگر در سحر ماه رمضان بدون اینکه تحقیق کند صبح شده یا نه، کارى که روزه را باطل مىکند انجام دهد، سپس معلوم شود که در آن هنگام صبح شده بوده است، باید قضاى آن روز را بگیرد. ولى اگر تحقیق کند و بداند که صبح نشده و چیزى بخورد، و بعد معلوم شود که صبح بوده است قضاى آن روز بر او واجب نیست.
262. اگر در روز ماه رمضان بخاطر تاریکى هوا یقین کند که مغرب شده یا کسى که خبر او شرعاً حجت است بگوید مغرب شده، و افطار کند سپس معلوم شود که هنوز در آن هنگام مغرب نبوده است، باید قضاى آن روز را بجا آورد.
263. اگر بر اثر ابر گمان کند که مغرب شده و افطار کند، بعد معلوم شود که مغرب نبوده است، قضاى آن روز بر او واجب نیست.
264. در سحر ماه رمضان تا وقتى یقین به طلوع فجر نکرده است مىتواند کارهایى را که موجب باطل شدن روزه است انجام دهد ولى اگر بعداً معلوم شد که در آن هنگام صبح شده بوده است حکم آن گفته شد.
265. در روز ماه رمضان تا وقتى یقین به فرا رسیدن مغرب نکرده باشد نمىتواند افطار کند و اگر با یقین به مغرب افطار کرد بعد معلوم شد که مغرب نشده بوده است، حکم آن در مسائل قبل گفته شد.
266. اگر روزهدار در هنگام وضو که مستحب است قدرى آب در دهان بگرداند و مضمضه کند، این کار را کرد و آب بىاختیار فرو داده شد روزهاش صحیح است و قضا بر او واجب نیست. ولى اگر این کار را نه براى وضو بلکه براى خنک شدن و امثال آن انجام داد و آب بىاختیار به حلق او فرو رفت، باید قضاى آن روز را بهجا آورد.
267. کسى که یک یا چند روز بیهوش و در حال اغماء بوده و روزهى واجب از او فوت شده، لازم نیست قضاى روزهى آن روزها را به جا آورد.
268. کسى که بخاطر مستى روزه از او فوت شده، مانند اینکه بر اثر مستى نیّت روزه نکرده هر چند همهى روز را امساک کرده باشد، قضاى روزهئى که از او فوت شده واجب است.
269. کسى که نیّت روزه کرده ولى سپس مست شده و همه یا بخشى از روز را با حال مستى گذارنیده بنا به احتیاط باید روزهى آن روز را قضا کند، مخصوصاً در مستىهاى شدید که موجب زائل شدن عقل است. و در این مسئله و مسألهى قبل فرقى نیست میان اینکه صَرف مادهى سکرآور براى او حرام باشد یا بهخاطر بیمارى یا بىاطلاعى از موضوع، حلال بوده باشد.
270. زن باید ایامى را که بخاطر عادت ماهیانه و یا زایمان روزه نگرفته پس از ماه رمضان قضا کند.
271. کسى که چند روز از ماه رمضان را بخاطر عذرى روزه نگرفته، و تعداد آن روزها را نمىداند مثلاً نمىداند که آیا در روز بیست و پنجم ماه رمضان به سفر رفته تا روزهایى که از او فوت شده مثلاً شش روز باشد یا در روز بیست و ششم رفته که پنج روز باشد، مىتواند مقدار کمتر را قضا کند و اما در صورتى که هنگام شروع عذر (مثلاً سفر) را مىداند، مثلاً مىداند که در روز پنجم ماه به سفر رفته ولى نمىداند که در شب دهم برگشته تا پنج روز فوت شده باشد یا شب یازدهم برگشته تا شش روز فوت شده باشد، در این صورت احتیاط آن است که مقدار بیشتر را قضا کند.
272. اگر از چند ماه رمضان روزهى قضا داشته باشد، قضاى هر کدام را که اول بگیرد مانع ندارد، ولى اگر وقت قضاى آخرین ماه رمضان تنگ باشد، مثلاً پنج روز از رمضان آخر قضا داشته باشد و پنج روز هم به ماه رمضان باقى مانده باشد در این صورت احتیاط آن است که قضاى رمضان آخر را بگیرد.
273. کسى که قضاى روزهى ماه رمضان را مىگیرد در صورتى که وقت قضاى او تنگ نباشد مىتواند پیش از ظهر روزهى خود را باطل کند، و اگر وقت تنگ است یعنى فقط به عدد روزهاى قضا تا ماه رمضان آینده وقت دارد، احتیاط آن است که روزه را در پیش از ظهر هم باطل نکند.
274. کسى که بهخاطر بیمارى روزه ماه رمضان را نگرفته، اگر بیمارىاش تا ماه رمضان آینده ادامه یافت، قضاى رمضانِ گذشته از او ساقط مىشود و باید براى هر روز یک مدّ طعام بدهد.272
275. کسى که بخاطر سفر، روزهى ماه رمضان را نگرفته، اگر تا ماه رمضان سال بعد در وضعیت سفر باشد قضاى رمضان گذشته از او ساقط نمىشود و باید بعداً آن را بهجا آورد، و احتیاط مستحب آن است که کفاره نیز بدهد.
276. اگر در ماه رمضان بهسبب عذرى روزه نگیرد و بعد از رمضان عذر او برطرف شود و با این حال قضاى روزهى خود را بجا نیاورد تا ماه رمضان آینده فرا برسد، باید روزه را قضا کند و براى هر روز یک (مدّ) طعام بدهد.
277. اگر قضاى روزهى رمضان را چند سال به تأخیر بیندازد باید قضا را بگیرد و بخاطر تأخیر از سال اول کفاره (یک مدّ طعام) بدهد، ولى بخاطر تأخیر سالهاى بعد چیزى بر او واجب نمىشود.
278. کسى که باید براى هر روز یک مدّ طعام بدهد مىتواند کفارهى چند روز را به یک فقیر بدهد.
279. اگر پدر و نیز بنابر احتیاط واجب، مادر روزهى خود را بهخاطر عذرى ـ غیر از سفر ـ بهجاى نیاورده و با اینکه مىتوانسته آن را قضا کند، قضا نیز نکرده است بر پسر بزرگتر آنان واجب است که پس از مرگ آنان خودش یا بوسیلهى اجیر، قضاى آن روزه را بهجا بیاورد. و اما آنچه بهخاطر سفر بهجا نیاوردهاند واجب است حتى در صورتى که فرصت و امکان قضا را هم نیافتهاند، آن را قضا کند.
280. روزههایى را که پدر و مادر عمداً بهجا نیاوردهاند بنابر احتیاط باید بوسیلهى پسر بزرگتر ـ شخصاً یا با گرفتن اجیر ـ قضا شود.
روزه مستحبى و نذرى با داشتن روزه قضا
281. آیا کسى که روزه واجب بر گردن اوست مىتواند روزه مستحبى بگیرد؟
ج) کسى که روزه قضای ماه رمضان بر گردن اوست نمىتواند روزه مستحبى بگیرد.
282. کسى که قضاى روزه ماه رمضان بدهکار است، آیا مىتواند روزه نذر کند؟
ج) اگر قصد داشته باشد که روزه نذرى را بعد از روزه قضا بگیرد نذرش صحیح است.
قضاى روزههاى فوت شده در سفر
283. هجده روز روزه به علت مسافرت در ماه رمضان براى انجام مأموریت دینى بر عهدهام مىباشد، وظیفه من چیست؟ آیا قضاى آنها بر من واجب است؟
ج) قضاى روزههاى ماه رمضان که بر اثر مسافرت از شما فوت شده، واجب است.
باطل کردن روزه بر اثر جهل به حکم
284. نظر شریف جنابعالى درباره شخصى که بر اثر جهل به مسأله، عمداً روزهاش را افطار کرده، چیست؟ آیا فقط قضا بر او واجب است یا اینکه کفّاره هم باید بدهد؟
ج) اگر به سبب بىاطلاعى از حکم شرعى، کارى را انجام دهد که روزه را باطل مىکند ـ مثل اینکه نمىدانست خوردن دارو نیز مانند سایر خوردنىها روزه را باطل مىکند و در روز ماه رمضان دارو خورد ـ روزهاش باطل است و باید آن را قضا کند ولى کفّاره بر او واجب نیست.
ندانستن تعداد روزههاى قضا
285. کسى که تعداد روزهایى که روزه نگرفته و مقدار نمازهایى را که نخوانده نمىداند، وظیفهاش چیست؟ کسى هم که نمىداند روزهاش را بر اثر عذر شرعى افطار کرده و یا عمداً آن را خورده است، چه حکمى دارد؟
ج) جایز است که به قضاى آن مقدار از نماز و روزههایش که یقین به فوت آنها دارد، اکتفا نماید، و در صورت شک در افطار عمدى کفّاره واجب نیست.
شک در گرفتن روزه قضا
286. اگر شک کنم در اینکه اقدام به گرفتن قضاى روزههایى را که بر عهدهام بوده، کردهام یا خیر تکلیف من چیست؟
ج) اگر یقین به اشتغال قبلى ذمّه خود دارید، واجب است به مقدارى که موجب یقین به انجام تکلیف مىشود، روزه قضا بگیرید.
قادر نبودن بر قضاى روزههاى فوت شده
287. بعضى از افراد بر اثر تبلیغات گمراه کننده کمونیستها چندین سال نماز و واجبات خود را ترک کردهاند، ولى بعد از پیام تاریخى امام راحل به سران شوروى سابق پى به اشتباه خود بردند و به سوى خداوند توبه نمودهاند، آنها در حال حاضر قادر به قضاى همه آن نمازها و روزهها نیستند، وظیفه آنها چیست؟
ج) بر آنان واجب است که نمازها و روزههاى فوت شده را به هر مقدار که قدرت دارند، قضا و هر مقدارى که قادر نیستند وصیّت نمایند.
فوت روزه بر اثر جهل به علائم بلوغ
288. من حدود شش ماه است که به سن تکلیف رسیدهام. چند هفته قبل از رسیدن به آن سن فکر مىکردم تنها علامت بلوغ، تمام کردن پانزده سال هجرى قمرى است. ولى اکنون کتابى راجع به علامتهاى بلوغ پسران خواندم که در آن علامتهاى دیگرى براى بلوغ ذکر شده که در من وجود دارند، ولى زمان پیدایش آنها را نمىدانم. آیا در حال حاضر قضاى نماز و روزه بر عهده من هست یا خیر؟ با توجه به اینکه من گاهى نماز مىخواندم و ماه رمضان سال گذشته را بهطور کامل روزه گرفتهام، وظیفه من در اینباره چیست؟
ج) قضاى همه نمازها و روزههایى که یقین به فوت آنها پس از رسیدن به سنّ بلوغ و تکلیف شرعى دارید، واجب است.
289. من قبل از سن 14 سالگى محتلم مىشدم و نمىدانستم که احتلام نشانه بلوغ است لذا تا سن پانزده سالگى روزه نگرفتهام. آیا تنها قضاى روزه کفایت مىکند یا کفّاره هم دارد؟
ج) قضاى روزه واجب است.
استمرار بیمارى از ماه رمضان تا رمضان آینده
290. من از عینک طبى استفاده مىکنم و در حال حاضر چشمانم بسیار ضعیف است. هنگامى که به پزشک مراجعه کردم به من گفت که اگر براى تقویت چشمانم تلاش نکنم، ضعیفتر خواهند شد، بنا بر این اگر از روزه ماه رمضان معذور باشم، چه وظیفهاى دارم؟
ج) اگر روزه براى چشمان شما ضرر دارد، واجب نیست روزه بگیرید، بلکه واجب است افطار کنید و اگر بیمارى شما تا ماه رمضان آینده استمرار پیدا کرد، قضاى روزه بر شما واجب نیست، ولى واجب است که عوض هر روز یک مدّ طعام به فقیر بدهید.
استمرار چند ساله بیمارى و قضاى روزهها
291. مادرم تقریباً سیزده سال بیمار بود و به همین دلیل نمىتوانست روزه بگیرد. من دقیقاً اطلاع دارم که علت روزه نگرفتن او احتیاج به مصرف دارو بوده است، امیدواریم ما را راهنمایى فرمایید که آیا قضاى روزهها بر او واجب است؟
ج) اگر ناتوانى او از روزه گرفتن بر اثر بیمارى بوده، قضا ندارد.
قضاى عبادات مبتلایان به آلزایمر
292. کسى که بیمارى آلزایمر داشته و اکنون فوت کرده آیا نماز و روزه بر او واجب بوده است؟ وظیفهى ما در این باره چیست؟
ج) اگر به حدّى که عنوان جنون بر آن صدق کند نرسیده، نماز و روزه بر او واجب بوده است و در صورتى که از او نماز و روزه فوت شده، قضاى آن بر عهده پسر بزرگتر مىباشد مگر آنکه نسبت به آن وصیّت کرده باشد و از ثلث مال او هم تجاوز نکند که در این صورت مىتوانید براى این کار شخصى را اجیر کنید.
قضاى روزه پدر و مادر
293. اگر فرزند بزرگ میّت دختر و فرزند دوم او پسر باشد، آیا قضاى نمازها و روزههاى پدر و مادر بر این پسر واجب است؟
ج) ملاک واجب بودن قضاى نماز و روزه پدر و مادر این است که فرزند مذّکر از دیگر اولاد ذکور میّت ـ اگر میّت اولاد ذکور داشته باشد ـ بزرگتر باشد، و در فرض سؤال قضاى نماز و روزه پدر بر پسر که فرزند دوم پدر است، واجب است و قضاى نماز و روزهاى که از مادر فوت شده، نیز بنابر احتیاط واجب است.
قضاى روزههاى فوت شده عمدى پدر
294. پدرى که همه اعمال عبادى خود را عمداً انجام نداده است، آیا بر پسر بزرگ قضاى همه نمازها و روزههایى را که پدرش انجام نداده و به پنجاه سال مىرسد، واجب است؟
ج) اگر ترک نماز و روزه بر اثر طغیان باشد، قضاى آنها بر پسر بزرگ واجب نیست. ولى در این صورت هم احتیاط در قضاى آنها ترک نشود.
قضاى روزه فوت شده پدر بر اثر سکته مغزى
295. پدرم سکته مغزى نموده و مدت دو سال مریض بود و بر اثر سکته قادر به تشخیص خوب و بد نبود، یعنى قدرت تفکر و تعقل از او سلب شده بود. در این دو سال نماز و روزه خود را انجام نداده است. آیا قضاى نماز و روزه او بر من که پسر بزرگ خانواده هستم، واجب است؟ البته مىدانم که اگر وى بیمارىهاى مذکور را نداشت، قضاى نماز و روزههاى او بر من واجب بود. امیدوارم مرا در این مسأله راهنمایى فرمایید.
ج) اگر ضعف عقلى وى به حدى که عنوان جنون بر آن صدق کند، نرسیده و در تمام اوقات نماز در حال اغماء نبوده است، قضاى نمازها و روزههاى فوت شده او بر شما واجب است، و گرنه چیزى از بابت آن بر شما نیست.
تقدّم قضاى روزه خود یا پدر
296. اگر قضاى نماز و روزه بر عهده پسر بزرگ باشد و قضاى نماز و روزه پدر هم برآن اضافه گردد، کدام یک مقدّم است؟
ج) در این صورت مخیّر است و شروع به انجام هر کدام کند، صحیح است.
فوت پسر بزرگتر
297. اگر پسر بزرگ چه بالغ باشد یا غیر بالغ، قبل از پدر فوت کند. آیا قضاى نمازهاى پدر از فرزندان دیگر ساقط مىشود؟
ج) تکلیف قضاى نماز و روزه پدر بر پسر بزرگى واجب است که هنگام وفات پدر زنده باشد، هرچند فرزند اول یا پسر اول پدر نباشد.
298. آیا اگر پسر بزرگ که قضاى نماز پدر بر عهده اوست، فوت نماید، انجام آنها بر ذمّه وارث پسر بزرگ است یا اینکه به پسر بعدىِ پدر (برادرِ پسر بزرگ) منتقل مىشود؟
ج) قضاى نماز و روزه پدر که بر پسر بزرگ واجب است، با فوت وى پس از فوت پدرش، بر پسر و یا برادر او واجب نمىشود.
شک در روزه قضاى پدر
299. پدرم چند سال روزه قضا داشت که نمىدانم آنها را به جا آورده یا نه و در این مورد وصیتى هم نکرده است؛ تکلیف پسر ارشد خانواده چیست؟
ج) اگر پسر بزرگتر یقین دارد که پدرش روزه قضا داشته است، باید آنها را به جا آورد.
300. من پسر بزرگ خانواده هستم. آیا واجب است براى گرفتن روزه یا خواندن نمازهاى قضاى پدرم، تا زنده است از او تحقیق کنم یا اینکه بر او واجب است مرا از مقدار آن آگاه نماید؟ در صورتى که مرا مطلع نکند، تکلیف من چیست؟
ج) تفحص و سؤال بر شما واجب نیست، ولى بر پدر واجب است تا فرصت دارد خودش بخواند و اگر نتوانست وصیت نماید. به هرحال پسر بزرگ مکلّف است که بعد از فوت پدرش، آن مقدار از نماز و روزههایى را که یقین دارد از پدرش فوت شده است، قضا نماید.
قضاى نماز و روزه پدر سنى
301. آیا بر پسر بزرگتر شیعه قضاى نماز و روزههاى پدر سنىاش واجب است؟
ج) حتى در فرض سؤال قضاى نماز و روزههاى پدرش بر او واجب است.
قضاى روزه پدر براى دختر
302. اگر پدر، تنها فرزند دختر داشته باشد، آیا بعد از مرگش قضاى روزههاى او، بر دختر بزرگتر واجب است؟
ج) خیر، واجب نیست.
قضاى نماز رو روزه پدر بر فرزند صغیر یا ممنوع از ارث
304. آیا بر فرزند صغیر یا ممنوع از ارث واجب است که نماز رو روزهاى را که از پدر فوت شده قضا کند؟
ج) بر ولى (پسر بزرگتر هنگام فوت پدر) واجب است که نماز و روزههاى فوت شده پدر را قضا کند؛ و بالغ بودن وى هنگام فوت پدر شرط نیست، پس بر فرزند خردسال هم وقتى بزرگ شد واجب است، همچنانکه ارث بردن هم شرط نیست و لذا بر کسى که ـ بهخاطر قتل یا کفر و مانند آن ـ ممنوع از ارث هست نیز واجب است.
تأخیر قضاى روزه از روى جهل
305. اگر شخصى بر اثر جهل به وجوب قضاى روزه تا قبل از ماه رمضان سال آینده قضاى روزههایش را به تأخیر اندازد، چه حکمى دارد؟
ج) فدیه تأخیر قضاى روزه تا ماه رمضان سال بعد، بر اثر جهل به وجوب آن ساقط نمىشود.
حکم سهل انگارى در قضاى روزه
306. کسى که در قضاى روزه ماه رمضان خود، سهل انگارى کرده و اکنون به جهت بیمارى، نمىتواند آنها را به جا آورد، تکلیف چیست؟
ج) اگر در قضاى روزهها سهل انگارى کرده و اکنون نمىتواند تا رمضان آینده آنها را به جا آورد، باید براى هر روز یک مد طعام به فقیر بدهد و هر زمان توانایى پیدا کرد، باید روزهها را قضا کند.
باطل کردن روزه قضا
307. آیا کسى که روزه قضا گرفته، مىتواند آن را به جهتى باطل کند؟
ج) اگر پیش از ظهر باشد، اشکال ندارد؛ ولى خوردن آن بعد از ظهر جایز نیست و اگر چنین کند، باید کفّاره بدهد و مقدار آن پرداخت ده مُدّ طعام به فقیر (هر نفر یک مُدّ) است و اگر ندارد سه روز روزه بگیرد که بنا بر احتیاط واجب پی در پی باشد.
نیابت از شخص زنده در انجام روزه قضا
308. پدرم مقدارى نماز قضا دارد، ولى قدرت انجام آن را ندارد. آیا بر من که پسر بزرگ خانواده هستم، جایز است در زمان حیات پدرم نمازهاى فوت شده او را قضا نمایم و یا شخصى را اجیر کنم تا آن را انجام دهد؟
ج) نیابت از شخص زنده براى انجام نماز و روزه قضا صحیح نیست.
اجیر گرفتن از ترکه پدر براى روزههاى وى
309. اگر شخصى فوت کند و همه دارایى او خانهاى باشد که فرزندانش در آن سکونت دارند، و نماز و روزه بر ذمّه او باشد و پسر بزرگ او هم به علت کارهاى روزانه قادر به قضاى آن نباشد، آیا واجب است که این خانه را بفروشند و نماز و روزه او را قضا نمایند؟
ج) در فرض مرقوم، خانه ملک ورثه است و فروش آن واجب نیست، ولى قضاى نماز و روزهاى که به عهده پدر است، در هر حالى بر پسر بزرگتر واجب است، مگر در صورتى که میّت وصیت به اجیر گرفتن از ثلث ترکهاش کرده باشد و ثلث ترکه هم براى انجام همه نماز و روزههاى او کفایت کند که در این صورت ثلث ترکه باید براى آن مصرف شود.
وظیفه پسر بزرگ نسبت به روزهاى وصیت شده
310. با توجه به اینکه من پسر بزرگ پدرم هستم و شرعاً باید قضاى نماز و روزههاى او را بهجا بیاورم، در موردى که قضاى نماز و روزه چند سال بر عهده پدرم باشد، ولى وصیّت کرده باشد که فقط قضاى نماز و روزه یک سال براى او بهجا آورده شود، تکلیف من چیست؟
ج) اگر میّت وصیّت کرده باشد که قضاى نماز و روزههاى او از ثلث ترکه بهجا آورده شود، جایز است از ثلث ترکه، شخصى را براى انجام آن اجیر نمایید و اگر نماز و روزهاى که بر ذمّه اوست بیشتر از مقدارى باشد که وصیّت کرده است، بر شما واجب است که آنها را براى او قضا کنید، هرچند با اجیر کردن شخصى از مال خودتان براى انجام آن باشد.
کافى نبودن ترکه براى قضاى روزه میت
311. شخصى فوت کرده و قضاى روزه ماه مبارک رمضان و نماز بر عهده اوست و فرزند ذکورى هم ندارد. مقدارى مال به جا گذاشته که براى قضاى یکى از نماز و روزه کفایت مىکند. در این صورت قضاى نماز مقدم است یا روزه؟
ج) ترجیحى بین نماز و روزه نیست و بر ورثه واجب نیست که ما ترک وى را صرف قضاى نماز و روزه او نمایند، مگر آنکه در اینباره وصیت کرده باشد، که در این صورت باید به وصیت او در اجیر گرفتن از ثلث ترکه براى قضاى نماز و روزهاش به هر مقدار که کفایت مىکند، عمل کنند.
اجیر گرفتن پسر بزرگتر براى قضاى روزه پدر
312. اگر پسر بزرگتر بخواهد براى روزههاى پدر از دنیا رفتهاش، کسى را اجیر کند، آیا مىتواند از ترکه میت خرج کند؟
ج) خیر، پسر بزرگتر باید خودش روزههاى پدر را به جا آورد و یا از اموال خود، کسى را اجیر کند و حق ندارد از ترکه میت چیزى خرج کند؛ مگر آنکه پدر وصیت کرده باشد.
روزه استجارى با داشتن کفاره نذر و قسم
313. کسى که کفاره نذر و قسم بر عهده اوست، آیا مىتواند روزه قضاى کسى را قبول کند؟
ج) مانع ندارد.
اجیرشدن با داشتن روزه قضا یا کفاره
314. آیا کسى که روزه قضا یا روزه کفّاره بر عهده اوست مىتواند براى کسى روزه استیجارى نیابتى یا تبرّعى بگیرد؟
ج) در استیجارى مانعى ندارد ولى در تبرّعى محل اشکال است.
تخلف وکیل یا اجیر از انجام عبادت
315. زید از طرف برخى افراد، در اجیر گرفتن براى قضاى نماز و روزه وکیل شد، یعنى مبلغى پول گرفت تا آن را به افرادى که اجیر مىشوند بدهد، ولى او در امانت خیانت نمود و کسى را براى آن کار اجیر نکرد و در حال حاضر از عمل خود پشیمان است و مىخواهد برئالذمّه شود، آیا باید عدّهاى را براى آن کار اجیر کند یا اینکه اجرت آن کار را به قیمت فعلى آن به صاحبانشان برگرداند یا اینکه فقط به مقدار پولى که دریافت کرده است بدهکار است؟ و در صورتى که خود او اجیر در قضاى نماز و روزه باشد و قبل از انجام آن بمیرد، تکلیف چیست؟
ج) اگر فردى که وکیل در استیجار است قبل از اقدام به اجیر کردن کسى براى قضاى نماز یا روزه، مدت وکالتش به پایان برسد، فقط ضامن مالى است که دریافت کرده است و در غیر این صورت مختار است بین اینکه با پولى که دریافت کرده کسى را براى قضاى نماز و روزه اجیر کند و یا وکالت را فسخ نموده و پول را به صاحبش برگرداند و در مورد اختلاف ارزش پول، بنا بر احتیاط با هم مصالحه کنند و امّا شخصى که براى قضاى نماز و روزه اجیر شده است، اگر اجیر شده باشد تا خودش آن کار را انجام دهد، در این صورت با وفاتش اجاره فسخ مىشود و پولى که دریافت کرده باید از ترکهاش پرداخت شود. ولى اگر مباشرت خود او در انجام عمل شرط نباشد، مدیون به انجام خود آن کار است و ورثه او باید کسى را از ترکهاش براى انجام عمل اجیر کنند البته اگر ترکهاى داشته باشد، و الا چیزى در این رابطه بر عهده آنان نیست.
کفاره افطار روزه استیجارى
316. اگر کسى براى گرفتن روزه قضاى ماه رمضان اجیر شود و بعد از زوال افطار کند، آیا کفّاره بر او واجب است یا خیر؟
ج) کفّاره بر او واجب نیست.
وصیت به غیر ورثه جهت روزه قضا
317. شهیدى به یکى از دوستانش وصیت نموده که احتیاطاً از طرف وى چند روز روزه قضا بگیرد، ولى ورثه شهید به این مسائل پایبند نیستند و طرح وصیت او هم براى آنها ممکن نیست و روزه گرفتن هم براى دوست آن شهید مشقت دارد، آیا راه حل دیگرى وجود دارد؟
ج) اگر آن شهید به دوست خود وصیت کرده که خودش شخصاً براى او روزه بگیرد، ورثه او در این مورد تکلیفى ندارند، و اگر براى آن فرد روزه گرفتن به نیابت از شهید مشقت دارد، تکلیف از او ساقط است.