۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جن یا شیطان» ثبت شده است

اولین کارهایی که شیطان کرد

- اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتر است.

- اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد.

- اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود.

- اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود.

- اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم.

- اولین کسى که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.

- اولین کسى که که غنا و آواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد.

- اولین کسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گریه کرد.

- اولین کسى که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد.

- اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند.

- اولین کسى که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند.

- اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند.

- اولین کسى که عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!

- اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد.

- اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.

- اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد.

- اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت.

- اولین کسى که نقاشى کرد و چهره کشید.

- اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد.

- اولین کسى که به ناحق مخاصمه و جدال کرد.

- اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فریاد کشید).

- اولین کسى که به خدا کفر ورزید.

- اولین کسى که گریه دروغى نمود.

- اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود.

- اولین کسى که صورت‌هاى مجسمه و بت را ساخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگانی جنیان

از ابن عباس روایت شده که اسم ابوالجنّ (جان = پدر جن) است و جانّ لقب اوست.در کتاب اسفار حضرت آدم علیه السلام آمده است که اسم پدر جن طارنوش بود و روزگاری که فرزندان و نسل های او بر روی زمین زیاد شدند خداوند دینی را برای آنان قرار داد و همه ی جن ها را به اطاعت و عبادت خود مامور و مکلف کرد.طارنوش و فرزندان و پیروانش احکام شریعت را قبول کردند و به آسودگی و خوشی روزگار می گذراندند و مدتی بدین منوال گذشت تا اینکه بنای عصیان و نافرمانی خداوند را پی انداخته و گناهکاری و خود بینی را در پیش گرفتند.خداوند پس از اتمام حجت بر آنان همه را به عذاب دردناک گرفتار نموده و هلاک گردانید بجز مومنان و ضعیفان که همچنان بر طریق راست و درستی بودند.

سپس خداوند از آنان شخصی به نام حلیایش را والی گردانید و شریعتی جدید عطا کرد.وقتی که یک دوره ی دیگری را طی کردند چون اساس فکری جنیان بر شر بود دوباره راه نافرمانی را پیش گرفتند و به همین دلیل دچار خشم الهی شدند و جز عده ای که به راه راست مانده بودند بقیه به هلاکت رسیدند.پس از آن شخصی از جنیان به نام ملیقا حاکم آنان شد اما آنان نیز پس از گذشت روزگاری راه ناراستان را در پیش گرقتند و از اینرو عذاب الهی بر آنان نازل شد و جز قلیلی از آنان که صالحان و کودکان جنیان بودند،همگی منقرض شدند.کم کم از بقایای جن ها نسلهایی زیاد گردیدند و هاموس که به زیور فضل و دانش و سداد آراسته بود حاکم جنیان شد و در طول عمرش به امر به معروف و نهی از منکر و اجرای احکام شریعت مشغول بود.پس از وفات هاموس اشرار بنی جان کفران نموده و نافرمانی کردند خداوند رسولانی را نزد آنان فرستاد ولی هر چه تلاش کردند جنیان همچنان نافرمانی کرده و هدایت نپذیرفتند و حکمت الهی اقتضاء کرد که آنان را عذاب کند.

خداوند گروهی از فرشتگان را به جنگ با آنان فرستاد و با بنی جان به جنگ پرداختند و بیشتر جنیان کشته شده و بقایای آنان در جزایر،جنگل ها و صحاری متفرق شدند.بعضی از جنیان در این جنگ به اسارت ملائکه درآمدند که از آن جمله کودکانی بودند که هنوز به سن تکلیف و تمیز نرسیده بودند.ابلیس یا شیطان نیز از دیگر اسرای جن بود.وی توسط فرشتگان به آسمان برده شد و در میان آنان ماند و توسط فرشتگان نشو و نما یافت و روز به روز ترقی کرد تا آنجایی که به مقام تعلیم فرشتگان رسید.صاحب کتاب کلمة اللطایف نوشته است که مجلس وعظ شیطان در پای عرش خداوند برگزار می شد و او بر منبری از یاقوت می نشست و علمی از نور بر بالای سر او نصب می کردند.در مجلس او چندان فرشته حاضر می شدند که تعداد آنان را کسی جز خدا نمی دانست.شیطان بنابر قولی شش هزار سال به طاعت و عبادت خداوند پرداخت یعنی تا آن زمان که هنوز امر الهی مبنی بر سجده بر آدم علیه السلام صادر نشده بود.از سوی دیگر جمعیت جنیان پس از گذشت مدتی بسیار شد و به تدریج از جزایر و خرابه ها و مواضع نامسکون بیرون آمده و در سرزمینهای مسکونی و آباد روی آوردند و از اطاعت خدا و دین الهی دور افتادند.

ابلیس از خداوند تقاضا کرد تا به هدایت جنیان بر زمین فرود آید.خداوند تقاضای او را پذیرفت و شیطان با جمعی از فرشتگان آسمان به زمین آمد و گروهی اندک به اطاعت او در آمدند.سهلوب بن ملاتب ماموریت یافت تا برای هدایت و ارشاد جنیان،نزد بزرگان آنان رفت.وی به موجب فرامین الهی عمل نمود ولی جنیان از بس که طاغی و بیباک بودند،او را به شهادت رساندند.همچنین رسولان دیگری نیز متعاقبا ماموریت ارشاد یافته و به سوی جنیان رفتند اما آن ناپاکان و عاصیان همه را شهید کردند.آخرالامر شیطان یوسف بن یاسف را به هدایت جنیان مامور ساخت و او خود را به آن قوم یاغی رساند.جنیان قصد جان او را کردند اما یوسف بن یاسف به لطایف الحیل از چنگ آنان امان یافت و برگشت و صورت واقعه را به تفضیل به شیطان عرض کرد.عزرائیل علیه السلام پس از اجازه از درگاه خداوند بزرگ با جمعی از فرشتگان به جنگ با جنیان شتافت و بیشتر اهل طغیان و کافران را کشت و بقیه ی جنیان در عالم پراکنده شدند.3


قدرت و مشخصات جنیان و روش زندگی،عمر و...

ابن سینا نوشته است جن حیوانی است هوایی ناطق دارای جسم و دارای قدرت شکل یابی به اشکال مختلف،4 توضیح اینکه وقتی فلاسفه می گویند که جن و انسان حیوانی ناطق هستند منظور نطق باطن یعنی فکر کردن اندیشیدن است ورنه تمامی حیوانات دیگر نیز بظاهر ناطقند و زبان همدیگر را می فهمند اما قدرت فکر کردن و اندیشیدن را ندارند و همین مورد فصل ممیزه ی جن و انسان از سایر حیوانات است.جنیان دارای اجسامی لطیف،شفاف و هوایی هستند یعنی زندگی در هوا نیز برای آنان امکان پذیر است زیرا عنصر آنان از آتش است،همانگونه که عنصر انسان ها از خاک می باشد.جنیان قادر هستند کارهای طاقت فرسایی را انجام دهند که آدمی قادر به انجام دادن آن کارها نیست.جنیان با وجود اینکه در حالات کلی نامرئئ هستند(در عالم مادی از چشم ما)اما چنانچه خود بخواهند می توانند در انظار آشکار شوند که در اینصورت حتما ظهورشان برای آدمی بنا به مصالحی خواهد بود.

جن ها از نسل ابوالجن=پدر جن می باشند خلقت جن از سه عنصر آب،باد و آتش ترکیب یافته است اما خلقت انسان و حیوانات دیگر از چهار عنصر است که علاوه بر سه عنصر مذکور شامل خاک نیز می شود.نظر به اینکه جنیان عنصر خاک را ندارند ،به همین علت قوه ی سنگینی و جاذبه ی زمین روی آنان اثر ندارد.آل،مرد آزما و بختک نیز تیره هایی دیگر از جنیان به حساب می آیند که هیکل و قامتشان تقریبا به اندازه ی انسان است.شکلهای کلی آنان مثل انسان است.دو چشم،دو گوش،بینی،دهان و غیره دارند.جنیان مثل آتش سرخ رنگ هستند و در این نوع رنگ شدت و ضعف دارند یعنی سرخ روشن،سرخ تیره و غیره.چشم هایشان عمودی (الفی) و پاهایشان کوتاه و گرد است و چیزی مانند سم می باشد نه اینکه سم واقعی باشد(مثل خیلی سایتها که می نویسن جن سم داره عین اسب ولی اینطور نیست).نوعی از جن ها خاکستری رنگ هستند و طبیعتی خشن دارند و معمولا تعرضات و حملاتی که از سوی جنیان در مواضعی چون جنگلها،بیابانها و کوهستانها به انسانها صورت می گیرد از این تیره از جن ها می باشد.نوع دیگری از جنها سفید رنگ و بسیار زیبا هستند،مانند انسان سفید پوست و چشمهایشان نیز مثل چشمهای انسان افقی قرار دارند.

همه ی جنیان مو دارند و مثل بشر رنگهای مختلف دارند،سفید،سیاه،سرخ و غیره.هیچ کدام از جنیان دم و شاخ ندارند.صدا دارند و بیشتر از پنج حس ما را دارا هستند.بر خلاف انسان دستگاه گوارش ندارند چون عنصر خاک در آنان وجود ندارد.مایعات جزء غذاهای آنان نیست و از هوا تغذیه می کنند علاوه بر این از بوی غذاهای انسان نیز می توانند استفاده کنند.از یکی از اشخاص بزرگوار و موثق شنیدم که گفت:برای سیاحت و تفریح به یکی از مناطق سرسبز و خوش شمال رفته بودیم که شبانگاه به پخت غذا مشغول بودیم.ناگهان سنگهایی به سمت ما پرتاب شد.من دانستم که این سنگها از سوی جن ها پرتاب می شود و به خاطر این است که بوی غذای ما به آنان رسیده است فورا مقداری از غذا را برداشته و به سمت و سویی که سنگها پرتاب می شد بردم و در آن قسمت هایی که حدس میزدم سنگها از آنجاها پرتاب می شوند نهاده برگشتیم.فی الفور پرتاب سنگها متوقف شد چرا که جنیان از بوی غذا استفاده می کردند.

جنیان هم مانند انسانها ازدواج می کنند.روش زندگی آنها مثل سایر حیوانات است و احتیاج به لباس و تهیه ی غذا ندارند و آزادند.هم در زمین و هم در فضا بسر می برند و در سراسر نقاط زمین زندگی می کنند.جنیان دارای نیروهای خاصی هستند که مانع از برخورد اشیاء با آنان است.بعضی از آنان اجازه دارند به بعضی از کرات بروند.اگر به کرات دیگری نمی روند برای این است که یا اجازه ندارند یا شرایط جوی آن کرات برایشان مناسب و مساعد نیست.جنیان به صورت خانوادگی زندگی می کنند و جا و مکان برایشان مطرح نیست.مانند انسان نر و ماده دارند و دارای دستگاه تناسلی می باشند و جفتگیری می کنند.بچه در شکم مادر پرورده می شود و مدت بارداری کمتر از انسان است و معمولا از هر شکمی بیشتر از یک بچه متولد نمی شود.وضع حمل جنیان آسانتر از بشر است و رشد بچه نیز سریعتر صورت می گیرد.زاد و ولد آنها از انسانها کمتر است.

ابوبکر خضرمی نقل کرده است که حضرت امام صادق علیه السلام به من فرمود:مردم درباره ی ازدواج اولاد آدم علیه السلام چه عقیده ای دارند؟عرض کردم:مردم می گویند که خداوند از حضرت حوا در هر زایمان یک دختر و یک پسر به دنیا آورد و در هنگام ازدواج پسر اول با دختر دوم ازدواج می کرد.حضرت فرمود:این مطلب صحیح نیست.بلکه مطلب درست این است که وقتی فرزندی از آدم علیه السلام به نام هبة الله به دنیا آمد و بزرگ شد حضرت آدم علیه السلام از خداوند در خواست کرد تا او را تزویج دهد.خداوند نیز حوریه ای از بهشت آورد و با او ازدواج کرد و نتیجه ی آن ازدواج چهار پسر بود.پس از آن حضرت آدم علیه السلام در مورد ازدواج فرزند دیگر خود به نام یافث از خداوند راهنمایی خواست که در نتیجه خداوند تعالی دستور داد در طایفه ی جن ازدواج کند که سرانجام حاصل آن ازدواج چهار دختر بود.سپس از جانب درگاه الهی دستور رسید که پسر های هبة الله با دختر های یافث که پسر عمو و دختر عمو بودند،ازدواج کنند.

بر این اساس است که مردم نیز متفاوتند چنانکه بعضی خوشرو،بعضی بد قیافه و بعضی خوش اخلاق و برخی هم بد اخلاق هستند.چون خوبی ها از حوریه و بدی ها از جنیه می باشد.5   درباره ی طول عمر جنیان چنانکه بعضی از استادان علوم غریبه و افراد متقی و بزرگواری که جنیان را دیده یا مدتی با آنان همنشین بوده اند، شنیده شده که در حدود 500 تا 700 سال و برخی نیز حدود 1000 سال عمر می کنند!پس طول عمرشان به مراتب بیشتر از آدمی است.پس از مرگ جسم مادی جنیان از بین می رود و نیازی به گورستان ندارند.(به نظر خودم فکر کنم ماده ی اتری)آنان سرما،گرما و درد ندارند اما از لذت و خوشی بهره مندند.با همدیگر الفت خارجی و خانوادگی دارند.کار و شغلی ندارند و مثل سایر حیوانات برای خودشان به صورت آزاد می گردند.جنیان نوعی قوه ی دافعه دارند که وقتی بشر به آنان نزدیک می شود،بدون اینکه خودشان نیز بفهمند از بشر دور می گردند.

قدرت دیدشان از ماده عبور می کند مثلا می توانند اعماق زمین یا پشت دیوارها را ببینند یا اینکه از طرف زمین،طرف دیگر را مشاهده کنند.گفته می شود که بعضی از جویندگان گنج ها برای دستیابی به دفائن و کنوز تحت العرض از جنیان استفاده می کنند اما در اغلب اوقات و موارد این کار غیر ممکن است و تنها توسط جنیانی صورت می گیرد که پس از مدتها تحمل ریاضتهای سخت و شاقه به تسخیر انسان در آیند لذا بعضی از جنیانی که از طریق ارتباط یا احضار مورد سوال قرار می گیرند تا نقطه ی گنجهای مدفون را افشا کنند،تقریبا در همه ی موارد خدعه و دروغ است و جنیان انسانها را به قول معروف سرکار می گذارند و دنبال نخود سیاه می فرستند و در آن هنگام که انسانها گول دروغ و فریب آنها را میخورند و پس از کندوکاو و خاک برداری یا حفاری های پی در پی و زحمت و مرارتهای بی نتیجه ناراحت شده و با هم جر و بحث می کنند،جنیان لذت برده و به آنان می خندند.

جنیان ما انسانها را میبینند هر چند که ما قادر به دیدنشان نیستیم بعضی از انسانها می توانند آنان را ببینند اما این عده در هر عصر و روزگاری از شمار انگشتان دو دست به ندرت تجاوز می کند که به هر حال همین تعداد معدود نیز بر دو دسته اند:تعدادی از بدو تولد بنا بر موهبت الهی و ذاتی جنیان را میبینند و عده ای دیگر با تحمل پاره ای از ریاضات یا انجام امور غریبه به این مهم یعنی رویت جنیان نائل می گردند اما از انسانها که بگذریم،بیشتر حیوانات آنان را میبینند و این امر برایشان عادی است و از این جهت به جنیان حمله ور نمی شوند.جنیان می توانند به هر صورتی که باعث وحشت بشر نشوند،خود را به انسانها نشان دهند.گفته می شود که اگر جنیان به کرات دیگری بروند دیده می شوند.جنیان دارای قوه ای هستند که می توانند خود را در نظر انسان بزرگ و کوچک جلوه دهند البته این تغییر در ماهیت نیست بلکه اینطور به نظر می رسد.جنیان می توانند خود را به صورت حیوانات در آورند یا خود را به صورت انسان نشان دهند و یا به صورت حیواناتی در آیند که با آدمی مانوس هستند.6   مانند گربه ها و به خصوص گربه های سیاه!
شبح هایی که در منازل به مردم آسیب می رسانند،جن هستند.اصولا اعمال زشت بشر سبب صدمه ی جنیان می شود و از طرف خداوند اجازه می یابند که بشر را اذیت کنند.اذیتشان از قبیل نفاق انداختن،ترساندن،آفت و بلا و مریض کردن و غیره است.جن زدگی سبب مریضی،دیوانگی و غیره می شود.همانطور که اگر جسم انسان ضعیف شود میکروبها راحتتر می توانند به انسان حمله ور شوند،وقتی که روح نیز ضعیف شود،جنیان بنا به مصالحی که اقتضا کند می توانند در جسم رخنه کنند.برای دفع موارد فوق الذکر که توسط جنیان به انسان سرایت کند،از آیاتی خاص از قرآن،تعاویذ،اذکار و اعمالی ویژه استفاده می شود.جنیان می توانند از در و پنجره ی بسته عبور کنند و به علت نداشتن عنصر خاکی قدرت طی الارض دارند یعنی در یک لحظه می توانند از یک طرف زمین به طرف دیگر بروند اما سرعت سیر آنان کمی از روح کمتر است.جنیان با اینکه می توانند به کراتی نظیر زمین که شرایط مناسب برای زیست دارند بروند،مع هذا نمی توانند به خورشید نزدیک شوند. چرا؟ زیرا اشعه ی خورشید نابودشان می کند و بهر حال جنیان موجوداتی مادی هستند.از هر جایی که هوا بتواند عبور کند،جنیان هم می توانند عبور کنند.آنان می توانند از بعد زمان فراتر روند.افکارشان بسیار قوی است و با نوعی تلپاتی افکار را می خوانند.اما آینده ی آدمی را نمی توانند پیش بینی کنند.

در صورتی که اجازه داشته باشند،قدرت تلقین به آدمی را دارند و می توانند روی افکار یک فرد تاثیر گذاشته و هر چه دستور دهند انجام گیرد.وسوسه های شیاطین جن به آدمی خود از نوع تلقین هستند.هوششان بسیار زیاد است و جنبه ی تقلیدشان نیز خیلی قوی است.از آنجایی که همیشه با ما در تماسند به همه ی زبانهای انسانها آشنایی دارند و احتیاج به تحصیل ندارد.آنان نیز با هم چون انسانها شوخی و مزاح دارند اما معایبی دارند بدتر از بشر با این وجود معایبی که بشر دارد آنان ندارند.وقتی که خداوند بشر را خلق کرد،فاصله ای بین بشر و جنیان قرار داد که جنیان بدون اذن خداوند نمی توانند به آدمیان نزدیک شده و به آنان آسیب برسانند.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چرا خداوند جن و انس(شیطان)را آفرید؟

از نظر قرآن جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلکه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده‏اند. در آیات زیادى از قرآن به هدفدارى آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است؛ از جمله:


«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ. الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ»؛ آل عمران (3)، آیه 190 - 191.؛ «مسلماً در آفرینش آسمان‏ها و زمین و آمد و رفت شب و روز، براى صاحبان عقل و اندیشه آیاتى است؛ کسانى که خداوند را در حال ایستادن و نشستن و آن هنگام که بر پهلو خوابیده‏اند، به یاد مى‏آورند و در آفرینش آسمان‏ها و زمین مى‏اندیشند بارالها! این را بیهوده نیافریده‏اى، منزّهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه‏دار».
آیات فوق انسان را به اندیشه وا مى‏دارد و مى‏فهماند که مشاهده بدون اندیشه و تفکر ره به جایى نمى‏برد.
در آیه‏اى دیگر مى‏فرماید:
«رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى‏ کُلَّ شَیْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏»؛ آیات متعدد دیگرى بر هدفمندى آفرینش تأکید نموده از جمله: ص (38)، آیه 27 ؛ انبیا (21)، آیه 16 ؛ دخان (44)، آیه 38 ؛ نحل (16)، آیه 3 ؛ زمر (39)، آیه 5 ؛ انعام (6)، آیه 73 ؛ ابراهیم (14)، آیه 19 ؛ تغابن (64)، آیه 3 ؛ عنکبوت (29)، آیه 44 ؛ روم (30)، آیه 8.؛ «پروردگار ما کسى است که به هر موجودى، خلقت مناسب او را عطا کرد و آن گاه هدایت نمود».
در این آیه به دو اصل اساسى اشاره شده است: نخست اینکه خداوند به هر موجودى آنچه را نیاز داشته، عطا کرده است. دیگر آنکه هر موجودى، به گونه‏اى هدایت شده است که از همه نیروهاى خود در پایندگى حیات استفاده کند و به هدف نهایى وجود خود نائل آید.

هدفمندى آفرینش انسان‏
قرآن بر هدفدارى خلقت انسان به طور ویژه تأکید مى‏کند:
«أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ»؛ مؤمنون (23)، آیه 115.؛ «آیا پنداشته‏اید که شما را بیهوده آفریده‏ایم و به سوى ما بازگشت نمى‏کنید؟»
«أَیَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدًى»؛ قیامت (75)، آیه .؛ «آیا انسان گمان مى‏کند، به حال خود رها شده است؟»
آیات فوق نشان مى‏دهد که:
1. انسان بیهوده آفریده نشده و آفرینش او هدفدار است.
2. به حال خود واگذار نشده و همواره مورد هدایت، دستگیرى و نظارت خداوند است.
3. مقصد نهایى آفرینش انسان، مبدأ هستى و پروردگار جهانیان است.
آیات دیگرى از قرآن به نحو جزئى و تفصیلى پرده از رازهاى آفرینش برمى‏دارد؛ از جمله:
الف. علم و معرفت‏
«اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَماواتٍ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ قَدِیرٌ وَ أَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ‏ءٍ عِلْماً»؛ طلاق (65)، آیه 12.؛ «خداوند کسى است که هفت آسمان را آفرید و از زمین نیز نظیر آن را آفرید. فرمان الهى در میان آنها نازل مى‏شود، تابدانید که خداوند، بر هر چیزى توانا است و به همه موجودات احاطه علمى دارد».
در این آیه آگاهى انسان از علم و قدرت مطلقه خداوند (معرفت پروردگار که تشکیل دهنده بعد معرفتى کمال انسانى است) به عنوان هدف آفرینش معرفى شده است.
ب. آزمایش و امتحان‏
«الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»؛ ملک (67)، آیه 2.؛ «خداى سبحان، کسى است که مرگ و حیات را رقم زد، تا شما را بیازماید کدامین‏تان عمل شایسته‏ترى دارید؟»
مراد از آزمون الهى کشف رازهاى پوشیده و ناپیدا نیست؛ بلکه منظور از آن، فراهم آوردن شرایط براى رشد استعدادها و شکوفاسازى آن است. چون انسان موجودى مختار است و کمال او اختیارى است، آزمون الهى در مورد انسان این است که همه شرایط گزینش راه نیک و بد را در اختیار او نهد تا استعدادهاى خود را به کمک آنها به فعلیت برساند و راه درست را انتخاب کند.
ج. عبادت‏
«ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»؛ ذاریات (51)، آیه 56.؛ «جن و انس را نیافریدم جز براى آنکه مرا عبادت کنند».
در این آیه، هدف اصلى خلقت عبادت خداى سبحان بیان شده است. در رابطه با اینکه چرا عبادت الهى به عنوان هدف آفرینش ذکر شده توجه به چند نکته لازم است:
یکم. براساس جهان بینى قرآنى، هر حرکت و عمل مثبتى که با انگیزه تقرب به سوى خدا انجام گیرد، عبادت است و عبادت منحصر به مناسک خاصى چون دعا و نیایش نیست. همه فعالیت‏هاى علمى، اقتصادى، سیاسى و... در صورتى که هماهنگ با نظام ارزشى و انگیزه‏هاى الهى باشد، عبادت است و انسان مى‏تواند در همه احوال - حتى خوردن و خوابیدن و مرگ و زندگى - یکپارچه خدایى و در جهت تکامل و تقرب به خدا قرار گیرد: «قُلْ إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ انعام (6)، آیه 162.. البته عبادت به معناى خاص آن؛ یعنى، نیایش و مناسک ویژه، جایگاه خاص و بسیار مهمى در دین دارد.
دوم. توجه به فلسفه عبادت داراى اهمیت بسیارى است. امیرمؤمنان(علیه السلام) در این باره مى‏فرماید: «فَاِنَّ اللَّهِ سُبحانَهُ و تَعالى‏ خَلَقَ الْخَلقَ حینَ خَلَقَهُمْ غَنیاً عَنْ طاعَتِهِم آمِناً مِنْ مَعْصیَتِهِم لأَنَّهُ لاتَضُرِّهُ معصیةُ مَنْ عَصاهُ و لا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ أَطاعَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه 194.؛ «خداوند سبحان مخلوقات را آفرید؛ در حالى که از اطاعت آنها بى‏نیاز و از معصیتشان در امان بود؛ زیرا نه نافرمانى گناهکاران به او زیان مى‏رساند و نه اطاعت مطیعان به او نفعى مى‏بخشد».

زعشق ناتمام ما، جمال یار مستغنى اس‏ به آب و رنگ و خال و خط، چه حاجت روى زیبا را

عبادت، آثار مثبت بسیارى در حیات این جهانى و آن جهانى دارد جهت آگاهى بیشتر در این باره بنگرید: شهید مطهرى، یادداشت‏ها، ج 6، مدخل عبادت، ج 4، مدخل نیایش، تهران: صدرا. و داراى حکمت‏هاى زیادى است؛ از جمله:
1. نیازى فطرى و مطلوبى ذاتى؛
2. راهى به سوى خودیابى و رهایى از پوچى؛
3. پرواز به فراخناى فرامادى هستى و گذر از تنگناى مادیت؛
4. کسب یقین؛
5. پیروزى روح بر بدن؛
6. سلامت و آرامش روان؛
7. ربوبیت و ولایت بر نفس و تسلط بر قواى نفسانى؛
8. تقرب به خدا؛
9. پشتوانه اخلاق و ایمان؛
10. پشتوانه قانون و اجتماع؛
11. پرورش نیکخواهى؛
12. تربیت و سازندگى و... جهت آگاهى بیشتر بنگرید:
الف. حمیدرضا شاکرین، دین‏شناسى و فرق و مذاهب، قم: معارف، 1386.
ب. همو، چلچراغ حکمت (فلسفه احکام و اجتهاد و تقلید)، تهران، کانون اندیشه جوان.
.
د. رحمت الهى‏
«وَ لَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ»؛ هود (11)، آیات 118 و 119.
؛ «و اگر پروردگار تو مى‏خواست همه مردم را یک امت متشکل قرار مى‏داد؛ ولى آنان همواره مختلف هستند، مگر آنکه را پروردگارت رحم کند و براى همین آنان را آفریده است». با دقت در محتواى آیات یاد شده روشن مى‏شود که بین این اهداف، چندگانگى و تضادى وجود ندارد؛ بلکه بعضى از اهداف مقدماتى، برخى متوسط و بخشى نیز نهایى و نتیجه هستند. بنابراین براساس آیات قرآنى هدف آفرینش انسان، تجلّى رحمت الهى و قرار دادن انسان در جهت کمال و سعادت پایدار و جاودان است که با گزینش اختیارى راه برتر و پیمودن طریق بندگى و عبودیت پروردگار به دست مى‏آید.

چیستى جن‏

در عالم هستى برخى از موجودات غیرمحسوس‏اند و با حواس طبیعى قابل درک نیستند. یکى از این موجودات «جن» است. جن که در اصل معناى «پوشیدگى» دارد، از چشم انسان پوشیده است. قرآن وجود این موجود را تصدیق کرده و سوره‏اى به نام «جن» در قرآن وجود دارد. در قرآن گاهى از این موجود به «جان» یاد مى‏شود الرحمن (55)، آیه 39 و حجر (15)، آیه 27..
ماهیت و حقیقت این موجود، چندان براى ما روشن نیست؛ ولى از پاره‏اى آیات و روایات مى‏توان به بعضى مشخصات آن دست یافت، از جمله:
1. از آتش آفریده شده و خلق آن پیش از آفرینش انسان است‏ حجر (15)، آیه 27 ؛ الرحمن (55)، آیه 15..
2. مانند انسان مکلف و مسئول است‏ ذاریات (51)، آیه 56..
3. دسته‏اى از آنها مؤمن و گروهى کافر و عده‏اى نیک و برخى زشت کرداراند جن (72)، آیات 11 و 14 و 15 ؛ احقاف (46)، آیه 31..
4. برخى از آنها مرد و پاره‏اى دیگر زن هستند و تولید مثل مى‏کنند جن (72)، آیه 6.
5. زندگى مى‏کنند و مى‏میرند احقاف (46)، آیه 18؛ نگا: المیزان، علامه سید محمد حسین طباطبایى، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان، چاپ پنجم‏1371، ج 20، ص 41..
6. داراى شعور و اراده‏اند و مى‏توانند با سرعت حرکت کنند؛ مانند قصه حضرت سلیمان و تخت بلقیس (ملکه سبا) نمل (27)، آیه 38- 39..
7. مسخّر انسان مى‏گردند؛ در این رابطه قرآن تنها به قضیه حضرت سلیمان اشاره کرده است که علاوه بر پرندگان، وحوش و انسان‏ها، جن نیز در اختیار و به فرمان او بودند نگا: نمل (27)، آیات 17 تا 39 ؛ سبأ(34)، آیه 12 - 14 ؛ انبیاء (21)، آیه 82..
8. در روایات آمده است: جن مؤمن، مسخر پیامبران و امامان مى‏شوند و به آنان خدمت مى‏کنند. کسانى که به اذن الهى ولایتى دارند، مى‏توانند جنیان کافر را نیز تحت فرمان خود درآورند نگا: مصباح یزدى، محمد تقى، معارف قرآن، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، قم، چاپ دوم 1378 - ص 313 - 312..
9. از پاره‏اى آیات و روایات معلوم مى‏شود که جنیان به پیامبر خدا(ص) ایمان آورده‏اند جن (72)، آیه 1 ؛ احقاف (46)، آیه 29 - 32..
اینکه جن در کجاى زمین قرار دارد، به طور واضح و مشخص مطرح نشده است، اما برخى از روایات، به اماکنى که در آنجا حضور بیشترى دارند اشاره کرده است‏ نگا: معارف قرآن، ص 309 - 311..

چرایى جن‏
با توجه به توضیحات بالا، روشن مى‏شود که جن داراى اراده و اختیار بوده، ولى از جهت آگاهى و شعور از انسان پایین‏تر است.
جن هم مانند انسان، موجودى است که امکان خلقش بوده و فیض و رحمت مطلق الهى به وجود آنها تعلّق گرفته است. خداوند متعال آنها را همچون انسان مختار آفریده و راه کمالشان را مسیر معرفت و عبادت قرار داده است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»؛ ذاریات (51)، آیه 51.. به عبارت دیگر همان فلسفه‏اى که در مورد آفرینش انسان وجود دارد، در مورد جن نیز مطرح است.


جن و انسان‏
اجمالاً مى‏دانیم جن، گاهى در زندگى انسان تأثیر گذاشته و برخى از انسان‏ها نیز در زندگى جنیان مؤثر مى‏باشند. اما این موضوع به دلیل ناپیدا و پنهان بودن، با افسانه‏سازى‏هایى همراه شده که به بیشتر آنها نمى‏توان اعتماد کرد.
جنیان مى‏توانند با برخى از انسان‏ها ارتباط برقرار کنند. برحسب روایات آنان با انبیا و ائمه(ع) ارتباط داشتند. گاهى نیز ارتباط بعضى از انسان‏ها با جن مشرک و کافر، موجب افزایش گمراهى و طغیان آنها مى‏شود: «وَ أَنَّهُ کانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ یَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً»؛ جن (72)، آیه 6.؛ «و اینکه مردانى از بشر به مردانى از جن پناه مى‏بردند و آنها سبب افزایش گمراهى و طغیان ایشان مى‏شدند».
بنابراین جن - چه مؤمن و چه کافر با انسان ارتباط برقرار مى‏کند. این موضوع به صراحت در قرآن و روایات وارد شده است‏.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آیا شیطان ملائکه بود؟

شیطان و ابلیس اگر چه از جنس ملائکه نبود ولی به لحاظ مقامات در مرتبه مشترکی با آنان قرار داشت. حضرت امیر در خطبه 192 نهج البلاغه در این مورد می فرماید:

و کان قد عبدالله ستة آلاف سنة، لایدری امن سنی الدنیا ام سنی الآخرة.

شیطان شش هزار سال خداوند را عبادت کرد آن هم معلوم نیست از سالهای دنیا (365 روز) یا سالهای آخرت ( که هر روز آن برابر با پنجاه هزار سال دنیاست).

خوب شیطان به واسطه این عبادات طولانی به مقامات عالی معنوی ترقی یافته بود که حتما جزء فرشتگان محسوب شده و احکام او با فرشتگان برابر شده بود. اما بعد از سرپیچی از فرمان خداوند رانده شد.

اجنه گر چه مانند بشر از قدرت انتخاب و اختیار برخوردار هستند اما به لحاظ مرتبه از آدمی پائین تر هستند ابلیس با عبادات شش هزار ساله خود به صف فرشتگان پیوست ولی آدم (ع) محمود ملائکه قرار می گیرد و این بدان جهت است که ظرفیت وجودی و استعداد انسان بیش از این می باشد و در واقع شیطان و ملائکه ها مامور بودند که به انسان کامل سجده کنند، و اوست که استعداد وجودی خود را به فعلیت رسانده است و به مقام خلیفة اللهی نائل شده است

بعضی از دانشمندان از آیه 12 سوره اعراف (قال ما منعک الا تسجد اذ امرتک قال انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین، فرمود: چون تو را به سجده امر کردم چه چیزی تو را بازداشت از اینکه سجده کنی؟ گفت: من از او بهترم مرا از آتش آفریدی و او را از گِل آفریدی- ترجمه فولادوند) استنباط کرده اند که خداوند به شیطان یک دستور جداگانه ای برای سجده داده است اگر چه آن را به تفصیل بیان نکرده اند چون در این آیه به شیطان یادآوری می شود که چرا وقتی تو را فرمان دادم و امر به سجده کردم نپذیرفتی؟ (امرتک) معلوم می شود شیطان را نیز جداگانه امر فرموده است ولی قرآن در مقام حکایت، امر به ملائکه و شیطان را یکجا آورده است، و اگر یک دستور جداگانه به ابلیس داده نمی شد ابلیس در جواب می توانست بگوید بار خدایا تو به من امر نکردی بلکه امر تو خطاب به ملائکه بود و خودت می دانی که من از ملائکه نیستم بلکه از اجنه می باشم ولی شیطان این استدلال را نکرد و آنچیزی را گفت که در آیه 12 سوره اعراف آمده است و این تاییدی است که خداوند جدای ازفرشتگان شیطان را هم مامور به سجده کرده است

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان