۱۷۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

واقعه عجیب در عالم برزخ

 لا حول و لا قوة الا بالله  هو العلی العظیم و  صلی علی محمد و اله الطاهرین

علامه سید محمد حسین طباطبایی صاحب تفسیر المیزان نقل کرده که : استاد ما عارف برجسته « حاج میرزا علی آقا قاضی » می گفت :
در نجف اشرف در نزدیکی منزل ما ٬ مادر یکی از دخترهای افَنْدِی ها ( سنّی های دولت عثمانی ) فوت کرد.
این دختر در مرگ مادر ٬ بسیار ضجّه و گریه می کرد ٬ و جداً ناراحت بود ٬ و با تشییع کنندگان تا کنار قبر مادرش آمد و آنقدر گریه و ناله کرد که همه ی حاضران به گریه افتادند .
هنگامی که جنازه ی مادر را در میان قبر گذاشتند ٬ دختر فریاد می زد : من از مادرم جدا نمی شوم ٬ هر چه می خواستند او را آرام کنند ٬ مفید واقع نشد ٬ دیدند اگر بخواهند با اجبار دختر را از مادر جدا کنند ٬ ممکن است جانش به خطر بیفتد ٬ سرانجام بنا شد دختر را در قبر مادرش بخوابانند ٬ و دختر هم پهلوی مادر در قبر بماند ٬ ولی روی قبر را از خاک انباشته نکنند ٬ و فقط روی قبر را با تخته ای بپوشانند ٬ و دریچه ای هم بگذارند تا دختر نمیرد و هر وقت خواست از آن دریچه بیرون آید. دختر در شب اول قبر ٬ کنار مادر خوابید ٬ فردا آمدند و سرپوش را برداشتند تا ببینند به سر دختر چه آمده است ٬ دیدند تمام موهای سرش سفید شده است.
پرسیدند : چرا اینطور شده ای ؟
در پاسخ گفت : شب کنار جنازه ی مادرم در قبر خوابیدم ٬ ناگاه دیدم دو نفر از فرشتگان آمدند و در دو طرف ایستادند و یک شخص محترمی هم آمد و در وسط ایستاد ٬ آن دو فرشته مشغول سوال از عقاید مادرم شدند و او جواب می داد ٬ سوال از توحید نمودند ٬ جواب درست داد ٬ سوال از نبوت نمودند ٬ جواب درست داد که پیامبر من محمد بن عبدالله (ص) است .
تا اینکه پرسیدند : امام تو کیست ؟
آن مرد محترم که در وسط ایستاده بود گفت :« من امام او نیستم » ( آن مرد محترم ٬ امام علی (ع) بود . )
در این هنگام آن دو فرشته چنان گرز بر سر مادرم زدند که آتش آن به سوی آسمان زبانه می کشید.
من بر اثر وحشت و ترس زیاد به این وضع که می بینید که همه موهای سرم سفید شده در آمدم.
مرحوم قاضی می فرمود : چون تمام طایفه ی آن دختر ٬ در مذهب اهل تسنّن بودند ٬ تحت تاثیر این واقعه قرار گرفته و شیعه شدند ( زیرا این واقعه با مذهب تشیَع ٬ تطبیق می کرد ) و خود آن دختر ٬ جلوتر از آنها به مذهب تشیّع ٬ اعتقاد پیدا کرد. ۱ 

۱) معادشناسی علامه محمد حسین تهرانی ٬ ج۳ ٬ ص۱۱۰ -  داستان دوستان ٬ ج۵ ٬ ص ۲۱۷ 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سخن امام سجاد (ع) پیرامون سوال قبر

 لا حول و لا قوة الا بالله  هو العلی العظیم و  صلی علی محمد و اله الطاهرین

امام سجاد (ع) هر جمعه در مسجد پیامبر (ص) مردم را با این کلمات موعظه می کرد :
ای مردم ! خدا ترس باشید ! بازگشت شما به سوی اوست ٬ هرکس اینجا کار نیکی کرده است ٬ آنجا پیش روی خود خواهد یافت و هرکس عمل بد انجام داده ٬ دوست دارد میان او و اعمال بدش فاصله ی زیادی بیفتد ٬ خداوند شما را می ترساند.
افسوس تو ٬ ای فرزند آدم که غافلی ! اما از تو غافل نیستند ٬ مرگ سریعتر از هر چیز به سویت می آید و تو را می جوید و به زودی تو را در خواهد یافت ٬ و آن هنگام اجلت فرارسیده و تنها به قبرت در آیی و فرشتگان سوال ٬ برای پرسش و امتحانی سخت نزد تو می آیند.
نخستین سوال  از آفریدگاری است که او را پرستش می کردی . و از پیامبری که برای هدایت تو آمده بود و از دینی که بدان پایبند بودی و از کتابی که می خواندی و از امامی  که پیرویش بودی و  از دستوراتش اطاعت می نمودی.
آنگاه از عمرت می پرسند که در چه راه مصرف کردی و از مال و ثروتت می پرسند که از کجا آوردی و در چه راه خرج کردی ... پس در خود بنگر و پیش از پرسش آماده ی پاسخ باش!
اگر ایمان داری ٬ خداترس و دین شناسی ٬ و از پیشوایان راستگو پیروی می کنی و دوستار دوستان خدایی ٬ نگران مباش خداوند زبانت را به حق گویا خواهد کرد و تو را به بهشت و رضای خویش بشارت خواهد داد و فرشتگان با نعمتهای فراوان به استقبال تو خواهند آمد ٬ و گرنه زبانت بند آمده و از عهده ی پاسخ بر نخواهی آمد و تو را به آتش وعده خواهد داد و فرشتگان با آب جوشان و آتش سوزان از تو پذیرایی خواهند کرد.۱

۱) بحار ٬ ج۶ ٬ ص ۲۲۳

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تبدیل کردن بوته خشکیده خرما به ...

از حضرت علی (ع) نقل شده که : در جنگ احد شمشیرم شکست . پس رو کردم بسوی رسول خدا (ص) و گفتم : « مرد با شمشیرش می جنگد و الآن شمشیر من شکسته است . »
در این هنگام چشم حضرت به بوته خشکیده خرمایی افتاد ٬ پس آن را برداشت و حرکت داد که ناگهان به صورت شمشیر ذوالفقار در آمد و به من داد و من آن را به هرکس که می زدم ٬ به دو نیم می شد.۱

۱) بحار الانوار ٬ ج ۳۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عبور حضرت آدم از کربلا

هنگام سیر حضرت آدم (ع) در زمین ٬ گذر آن حضرت به زمین کربلا افتاد . ناگهان نا خود آگاه سینه اش به تنگ آمد و غمناک شد چون به قتلگاه امام حسین (ع) رسید پایش لغزید و خون از پایش جاری گردید.
پس سرش را بسوی آسمان بلند کرد و خدمت خداوند متعال عرض کرد : « پروردگارا ! آیا من مرتکب گناه دیگری۱ شده ام که اینک مرا به کیفر می رسانی ؟ »
خداوند فرمود : « ای آدم ! گناهی تازه ای نکرده ای بلکه در این سرزمین فرزند تو حسین (ع) به ظلم و ستم کشته می شود و خون تو نیز به خاطر همدردی و موافقت با او به زمین ریخته شد . »
حضرت آدم (ع) فرمود : « قاتل او کیست ؟ »
خداوند فرمود : « قاتلش ٬ یزید که مورد لعن اهل آسمانها و زمین است می باشد.»
در این هنگام حضرت آدم (ع) به حضرت جبرئیل گفت : « حالا چه کار بکنم ؟ »
جبرئیل گفت : « بر یزید لعنت بفرست . »
پس حضرت آدم (ع) چهار مرتبه بر یزید لعنت فرستاد . ۲

۱) گناه حضرت آدم (ع) ترک اولی بوده است .
۲) بحارالانوار ٬ ج ۴۴   حسین بن علی (ع) ٬ ص ۱۹۰

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ولادت حضرت رسول (ص)

می گویند : حضرت عبدالمطلب (قدس) در شب ولادت پیامبر اکرم (ص) نزدیک کعبه خوابیده بود . ناگهان دید که خانه کعبه با همه ارکانش از زمین کنده شد و به جانب مقام ابراهیم به سجده افتاد ٬ سپس راست شد و گفت : الله الکبر ! پروردگار محمد مصطفی ٬ پروردگار من ٬ حالا مرا از نجاستهای مشرکان و پلیدی های کافران پاک گردانید .
سپس بتها لرزیدند و بر رو در افتادند . ناگاه دیدم که مرغان همه بسوی کعبه جمع شدند و کوههای مکه به جانب کعبه مشرف شدند و ابری سفید دیدم که در برابر حجره آمنه ایستاده ٬ قرار گرفته است .
پس به سوی خانه آمنه دویدم و گفتم : من آیا خوابم یا بیدار ؟
آمنه گفت : بیدار هستی .
گفتم : نوری که در پیشانی تو بود چه شد ؟
گفت : در آن فرزند است که از من جدا شد و مرغی چند او را از من گرفته اند و به دست من نمی گذارند ٬ و این ابر برای ولادت او بر من سایه افکنده است .
گفتم : فرزند مرا بیاور تا او را ببینم .
گفت : تا سه روز نخواهند گذاشت که او را ببینی.
سپس داخل حجره شدم . دیدم مردی بیرون آمد و گفت : برگرد که احدی از فرزندان آدم او را نمی بیند تا همه ملائکه او را زیارت بکنند.
پس بر خود لرزیدم و برگشتم .۱

۱) جلاء العیون

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان