۱۵ مطلب با موضوع «جن-انس(شیطان)» ثبت شده است

اولین کارهایی که شیطان کرد

- اولین کسى که قیاس نمود و خود را از حضرت آدم علیه السلام برتر و بالاتر دانست و گفت : من از آتشم و او از خاک در حالى که آتش از خاک بالاتر است.

- اولین کسى که در پیشگاه با عظمت الهى تکبر نمود و به دستور خالق خود عمل نکرد.

- اولین کسى که که معصیت و نافرمانى خدا را کرد و آشکارا با او مخالفت نمود.

- اولین کسى که به دروغ گفت : خدا گفته از این درخت نخورید، چون درخت جاوید است و اگر کسى از آن بخورد تا ابد زنده مى ماند و با خدا شریک مى شود.

- اولین کسى که که قسم به دروغ خورد و گفت : من شما را نصیحت مى کنم.

- اولین کسى که نماز خواند و یک رکعت آن چهار هزار سال طول کشید.

- اولین کسى که که غنا و آواز خواند، همان زمانى که آدم علیه السلام از درخت نهى شده خورد.

- اولین کسى که نوحه خواند و گریست ؛ چون او را به زمین فرستادند، به یاد بهشت و نعمتهاى آن نوحه و گریه کرد.

- اولین کسى که لواط کرد آنگاه که به میان قوم لوط آمد.

- اولین کسى که دستور ساختن منجنیق را داد تا حضرت ابراهیم علیه السلام را با آن در آتش اندازند.

- اولین کسى که دستور ساختن نوره را در زمان حضرت سلیمان داد، براى این که موهاى اضافى پاى بلقیس پادشاه سبا را از بین ببرند.

- اولین کسى که دستور ساختن شیشه را داد تا حضرت سلیمان علیه السلام آن را روى خندق گذارد و بلقیس را آزمایش کند.

- اولین کسى که عبادت و بندگى او، فرشتگان را به تعجب در آورد!

- اولین کسى که به خداى خود اعتراض کرد.

- اولین کسى که شبیه شدن به دیگران را مطرح و مردم را به آن تشویق کرد.

- اولین کسى که که سحر و جادو کرد و آن دو را به مردم یاد داد.

- اولین کسى که براى زیبایى ، زلف گذاشت.

- اولین کسى که نقاشى کرد و چهره کشید.

- اولین کسى که آتش حسدش شعله ور شد.

- اولین کسى که به ناحق مخاصمه و جدال کرد.

- اولین کسى که خداى تعالى به او لعنت نمود( و از ناراحتى فریاد کشید).

- اولین کسى که به خدا کفر ورزید.

- اولین کسى که گریه دروغى نمود.

- اولین کسى که عبادت و خلقت خود را ستود.

- اولین کسى که صورت‌هاى مجسمه و بت را ساخت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رئیس شیعیان جن و واقعه کربلا

 لا حول و لا قوة الا بالله  هو العلی العظیم و  صلی علی محمد و اله الطاهرین

بسم رب الحسین(ع)

در هنگامی که واقعه جان سوز کربلا در حال وقوع بود ٬ زعفر جنی که رئیس شیعیان جن بود در بئر العلم ٬ برای خود مجلس عروسی مهیا کرده بود و بزرگان طایفه جن را دعوت نموده و خودش بر تخت شادی و عیش نشسته بود . در همین هنگام متوجه شد از زیر تختش صدای گریه و زاری می آید.
زعفر گفت : چه کسی است که در این موقع شادی ٬ گریه می کند ؟
در این هنگام دو جن حاضر شدند . زعفر از آنها سبب گریه شان را پرسید . آنها گفتند : ای امیر ! چون شما ما را به فلان شهر فرستادی ٬ در حین رفتن به آنجا ٬ عبورمان به شط فرات که عرب به آنجا « نینوا » می گویند افتاد . دیدیم در آنجا لشگر زیادی جمع شده و مشغول جنگ هستند . چون نزدیک آن دو لشگر شدیم ٬ دیدیم میان معرکه جنگ ٬ حسین بن علی (ع) پسر آن آقای بزرگواری که ما را مسلمان کرده بود ٬ یکه و تنها ایستاده و یاران و انصارش همه کشته شده اند . خود آن بزرگوار ٬ غریب و تنها و تکیه بر نیزه بی کسی داده و نظر به یمن و یسار می فرمود : « آیا نصرت کننده ای نیست که ما را نصرت دهد ؟ » و نیز شنیدیم که اهل و عیال آن بزرگوار ٬ صدای العطش بلند کرده بودند. چون این واقعه را مشاهده کردیم فورا خود را به بئر ذات العلم رساندیم تا شما را خبر کنیم که الان پسر پیغمبر را به شهادت می رسانند .
زعفر تا این سخن را شنسد تاج شاهی را از سرش در آورد و لباس دامادی را از تن بیرون کرد و طوایف مختلف جن را با حربه های آتشین برداشت و همگی با عجله به طرف کربلا روان شدند .
خود زعفر می گوید : وقتی ما وارد زمین کربلا شدیم دیدیم چهار فرسخ در چهار فرسخ را لشکر دشمن فرا گرفته است و همچنین صفوف ملائکه زیادی را دیدیم . ملک منصور با چندین هزار ملک دیگر از یک طرف ٬ ملک نصر با چندین هزار ملک از طرف دیگر ٬ جبرئیل با چندین هزار ملک در آن طرف ٬ و در یک طرف دیگر میکائیل با چندین هزار ملک و همچنین در طرفی ملک اسرافیل ٬ ملک ریاح ٬ ملک بحار ٬ ملک جبال ٬ ملک دوزخ ٬ ملک غذاب ٬ هر کدام با لشکریان خود منتظر اجازه هستند . همچنین ارواح یکصدو بیست و چهار هزار پیغمبر از آدم تا خاتم همه صف کشیده ٬ مات و متحیر مانده اند.
خانم انبیاء آغوش گشوده و به امام حسین (ع) می فرمود : « ولدی العجل العجل انّا مشتاقون » یعنی : « پسرم ! عجله کن ! عجله کن ! به درستی که مشتاق تو هستیم . »
آن حضرت یکه و تنها در میان میدان با زخمها و جراحات فراوان ٬ پیشانیش شکسته ٬ سرش مجروح ٬ سینه اش سوزان و با دیده ای گریان ایستاده بود و هر نفسی که می کشید خون از حلقه های زره می جوشید ولی اصلا اعتنایی به هیچ یک از آن ملائکه نمی نمود.
مرا هم کسی راه نمی داد که خدمت آن حضرت برسم . همانطور که از دور نظاره می کردم و در کار آن حضرت حیران بودم ناگهان دیدم آقا امام حسین (ع) سر غربت از بی کسی بلند کرد و با گوشه چشم به من نگاه کرد و اشاره هی فرمود: « ای زعفر ! بیا »
در این هنگام همه ملائکه به سوی من نگاه کردند و به من راه دادند . من هم خود را به خدمت آن حضرت رساندم و عرض کردم : « من با سی و شش هزار جن برای یاری شما آمده ام .»
حضرت فرمود : « ای زعفر ! زحمت کشیدی ! خدا و رسولش از تو راضی باشند . خدمت تو قبول درگاه باشد ولی لازم به زحمت شما نیست ٬ برگردید . »
عرض کردم : « قربانت شوم چرا اجازه نمی فرمایی ؟ »
حضرت فرمود : « شما آنها را می بینید ولی آنها شما را نمی بینند و این از مروت دور است . »
عرض کردم : « اجازه بفرمایید همه شیه انسان می شویم که در این صورت اگر کشته شویم در راه رضای خدا کشته شده ایم . »
حضرت فرمود : « زغفر ! اصلا مایل به زندگی نیستم و آرزوی لقای پروردگار را دارم . شما به جای خود برگردید و به جای نصرت و یاری من ٬ برای من گریه و عزاداری کنید که اشک عزاداری برای من ٬ مرهم زخمهای من است . »
من به امر امام مایوسانه برگشتم . چون به محل خود رسدیم بساط شادی را جمع کرده و اسباب عزا را فراهم نمودیم . مادرم به من گفت : پسرم چه می کنی ؟ کجا رفتی که این طور ناراحت برگشتی ؟
گفتم : مادر ٬ پسر آن پدری که ما را مسلمان کرد حالش در کربلا چنین و چنان است ٬ من رفتن تا یاریش کنم اما آن حضرت اجازه نفرمود. چون امر امام واجب بود برگشتم .
مادرم چون سخنان مرا شنید گفت : ای فرزند ! ترا عاق می کنم . من فردای قیامت در جواب مادرش فاطمه چه بگویم ؟
زعفر گفت : مادر ! من خیلی آرزو داشتم که جانم را فدای آن حضرت کنم ولی ایشان اجازه نفرمودند .
مادر گفت : بیا برویم ٬ من به همراه تو می آیم و دامنش را می گیریم و التماس می کنم شاید اجازه دهد که تو در رکابش شهید بشوی .
پس مادرم از پیش و من با لشکریان از عقب ٬ یه طرف کربلا حرکت کردیم . چون به آنجا رسیدم از لشگر صدای تکبیر شنیدیم چون نگاه کردیم سر آقا امام حسین (ع) بلای نیزه است و دود و آتش از خیام حرم حسین (ع) بلند می باشد . مادرم خدمت امام سجاد(ع) رسید و اجازه خواست تا با دشمنان آنان جنگ کند ولی ایشان اجازه نداد ولی فرمود : « در این سفر همراه ما باشید و در شبها اطفال ما را در بالای شتران نگه دارید . »
پس آنان اطاعت کردند و تا شهر شام با اسراء بودند تا اینکه حضرت آنها را مرخص نمود . ۱

۱) شرح زیارت عاشورا نقل از ریاض القدس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بررسی معظل رمالی و جن

دانلود فایل صوتی سخنرانی


سی امین جلسه از سلسله نشستهای روایت عهد با موضوع بررسی معضل رمالی و جن در تاریخ 3 بهمن 1392 برگزار شد. با توجه به پژوهش های استاد رائفی پور در این زمینه و مشاوره هایشان در پرونده های این چنینی و همچنین گسترش روز به روز این معضل در جامعه، نکاتی که در جلسه عنوان شد بسیار حائز اهمیت اند. در این همایش استاد رائفی پور با استناد به قرآن و روایات تأئید شده و ذکر مثالها، نکاتی در زمینه جن گیری و ماهیت جن را مورد بررسی قرار دادند، از جمله: آفرینش این موجودات قبل از انسان، عمر طولانی، توانایی ازدواج و زاد و ولد، تغذیه متفاوت با انسان، وجودشان در دنیای مادی، نامرئی بودن، توانایی دیدن انسانها، مذهب، مکان ها و اشیاء مورد علاقه یا مورد تنفرشان، توانایی جابه جایی اجسام، نداشتن قدرت آینده بینی، توانایی درمان یا ایجاد بیماری، قادر به ایجاد جدایی بین همسران، ازدواج و زنا با جن، القای ایده و فکر، برآوردن آرزوها، جایگاه پایین ترشان در کائنات نسبت به انسان (موجب تعالی انسان نمی شوند)، نداشتن پیامبران دارای شریعت، دسترسی به شبه غیب. همچنین موضوعاتی از قبیل سحر، تسخیرات و احضار ارواح نیز مورد بررسی قرار گرفت. در این جلسه علاقه غرب نسبت به این موضوعات و حتی سعی بر گسترش دیدگاه جن پرستی نوین در جهان از سوی آنها مطرح شد. جن پرستی نوین به این معنی که«یک انرژی هوشمند و یک آگاهی عظیم در جهان وجود دارد که انسان می تواند به وسیله موجودات غیر ارگانیک به این آگاهی عظیم وصل شود تا به همه خواسته هایش برسد». با جمع بندی همه ی این نکات می توان به مسئله ترویج دین نوین جهانی با ایجاد فرقه ها و عرفان های نو ظهور بر پایه جن پرستی نوین رسید که در همه آنها مشخصات واحدی وجود دارد، مانند: هماهنگ بودن همه اجزای جهان و انسان که جزئی از این مجموعه است، مادر زمین یا روح مقدس حاکم بر جهان، تناسخ، حذف نام خدا و دیدگاه «چنان کن آنچه خواهی کل شریعت بود». در پایان جلسه تصاویری از پرونده های رمالی و جن گیری در ایران و سکانس هایی از فیلم دوستی از جنس آتش مورد بررسی قرار گرفت. این فضا که در آخرالزمان به شدت پر رنگ می شود راه های مقابله ای نیز دارد : با رجوع به قرآن کریم و روایات مستند در این زمینه می توان به نتایجی راه گشا و مطمئن دست یافت. این جریان به شدت از ولایت الله و ولایت امیرالمؤمنین،علی (ع) هراس دارد. شیطان و مریدانش هیچ سلطه ای بر کسانی که مؤمن حقیقی به خدا و ولایت اهل بیت هستند، ندارند. پیامبر صلى‏ الله علیه ‏و ‏آله : اِنَّما مَثَلُ اَهْلِ بَیْتى فیکُمْ کَمَثَل سَفینَةِ نوحٍ علیه ‏السلام مَنْ(رَکِبَهَا) دَخَلَها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرِقَ؛ مَثَلِ اهل بیت من، همانند کشتى نوح است که هر کس سوار آن شد، نجات یافت و هر کس رهایش کرد، غرق گردید.










۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

انواع جن و تغذیه آنان

مردآزما نام نوعی جن است که مردم بلوچ معتقداند که اگر کسی از وی نترسد با او دوست می‌شود و اگر از او بترسند با ترساندن قربانی اش را از پا در می‌آورد.

در این افسانه‌ها گفته می‌شود مردآزما به صورت حیوانی اهلی بر مسافران مرد پدیدار می‌شود و ناگهانی سخن می‌گوید یا تغییر شکل می‌دهد و با این کار میزان دلاوری و مردانگی مسافر را می‌آزماید.

بر پایه افسانه، مردآزما بیشتر در جای‌های تاریک و خلوت نمودار می‌شود ولی به کسی آسیبی نمی‌زند و به باور گروهی، در برابر افراد ترسو ظاهر نمی‌شود تا از آن‌ها آسیبی نبیند. گفته می‌شود این داستان برای این ساخته شده تا به افراد کم‌جرأت قوت قلب بدهند که اگر به جای تاریک یا خلوتی رفتند کمتر بترسند زیرا به آن‌ها گفته می‌شد مردآزما به افراد ترسو کاری ندارد.

در خراسان جنوبی مردآزما را «مرده‌آزما» هم می‌نامند و او را موجودی زشت‌روی می‌دانند که محل زندگی‌اش گورستان‌های خوف‌ناک و گاه آسیاب‌های کهنهٔ آبی و بادی‌ست. او از نور گریزان است و تقلید صدای آدمی می‌کند. مرده‌آزما را بیشتر به قالب زنی زشت‌روی می‌دانند که صورتش دراز و چاک دهانش عمودی‌ست و دندان‌هایش افقی و بُرّان است.

در داستان‌هایی دیگر مردآزما در کوچه‌های تاریک و خلوت از پشت دیوار ظاهر می‌شود و هر اندازه به او نگاه شود بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می‌شود.

در کتاب کوچهٔ احمد شاملو نیز مردآزما به عنوان نام یکی از جن‏‌هایی است که به شکل‌های گوناگونی در می‌آید. برخی دیگر آن را هیولا یا غولی تخیلی دانسته‌اند که به‌صورتِ مویی ظاهر می‌شود و بزرگ و بزرگ‌تر می‌گردد یا قدی بسیار بلند به بلندی کوه دارد، در مناطق کردنشین از این موجود به نام جوان ازما نام برده می شود .

بنا به افسانه‌های قدیمی محکم گرفتن بند شلوار یا کمربند موجب ناپدید شدن مردآزما می‌شود.


نسناس گفته می‌شود نوعی جن است، که بدنش نیمی از اعضای انسان را دارد همانند یک پا یک دست و یک چشم. برخی معتقد اند که نسناس دو جنس نر و ماده دارد.

این نام گاهی در گذشته در متن‌های زیست‌شناسی فارسی در برابر واژه میمون بکار می‌رفته که نام عمومی گروهی از آدم‌نمایان (گوریل، شمپانزه، اورانگوتان، گیبون) است.

در فرهنگ عامه به نوعی بوزینه بی دم هم اطلاق می‌شود.

نسناس در برخی فرهنگ‌های فارسی

  • جانوری بود چهار چشم سرخ‌روی درازبالا سبزموی، در حد هندوستان، چون گوسفند بود، او را صید کنند و خورند اهل هندوستان. (لغت‌نامهٔ اسدی) (اوبهی).
  • جنسی‌اند از خلق که بر یک پای می‌جهند. (دهار).
  • نوعی از حیوان که بر یک پای جهد. (غیاث اللغات از منتخب اللغات و کشف اللغات) (از آنندراج).
  • صاحب حیوةالحیوان نوشته که: نِسْناس بالکسر، نوعی از حیوان است که به‌ صورت نصف آدمی باشد چنانکه یک گوش و یک دست و یک پای دارد و به طور مردم در عربی کلام کند...
  • و در تواریخ بهجت العالم نوشته که: نسناس در نواحی عدن و عمان بسیار است و آن جانوری است مانند نصف انسان که یک دست و یک پا و یک چشم دارد و دست او بر سینهٔ او باشد و به زبان عربی تکلم کند و مردم آنجا او را صید کرده می‌خورند. (از غیاث اللغات) (آنندراج).
  • گویند جنسی‌اند از خلق که به یک پای می‌جهند. (از مهذب الاسماء) (از برهان قاطع).
  • دیو مردم که بر یک پای جهند. (السامی).
  • و به زبان عربی حرف می‌زنند. (برهان قاطع).
  • دیو مردم یا نوعی از مردم که یک دست و پا دارد، و فی الحدیث: انّ حیاً من عادٍ عصوا رسولهم فمسخهم الله نسناساً، لکل واحد منهم ید و رجل من شق واحد ینقرون کما ینقر الطائر و یرعون کما ترعی البهائم. و گویند که قوم عاد که ممسوخ شده بود نیست گردید و قومی که بر این سرشت بالفعل موجود است خلق علی‌حده [است] یا آنها سه جنس‌اند، ناس و نسناس و نسانس، یا نسانس زنان آنها، یا نسانس گرامی‌قدر از نسناس است، یا آنها یأجوج و مأجوج است، یا قومی از بنی‌آدم از نسل ارم‌بن سام، و زبان عربی دارند و به نامهای عربان می‌نامند و بر درخت برمی‌آیند و از آواز سگ می‌گریزند. یا خلقی بر صورت مردم، مگر در عوارض مخالف مردم‌اند و آدمی نیستند، یا در بیشه‌ها بر کرانهٔ دریای هند زندگانی می‌کنند و در قدیم عربان شکار می‌کردند و می‌خوردند آنها را. (از منتهی الارب) (آنندراج).
  • حیوانی است که در بیابان ترکستان باشد منتصب‌القامه، الفی‌القد، عریض‌الاظفار، و آدمی را عظیم دوست دارد، هرکجا آدمی را بیند بر سر راه آید و در ایشان نظاره همی کند و چون یگانه از آدمی بیند ببرد، و از او گویند تخم گیرد، پس بعد انسان از حیوان او شریف‌تر است که به چندین چیز با آدمی تشبه کرد یکی به بالای راست و دوم به پهنای ناخن و سوم به موی سر. (از چهارمقالهٔ نظامی عروضی، معین صص۱۴-۱۵).
  • خدای‌ تعالی ذریهٔ او را [جدیس را] مسخ گردانید و ایشان را نسناس خوانند، نیم تن دارند و به یکی پای چنان [دوند] که هیچ اسبی درنیابدشان. (از مجمل التواریخ).
  • آنکه به‌شکل انسان بود ولی خوی و سرشت انسانی در وی نباشد. (ناظم الاطباء)

کلمه شیْطان (به انگلیسی: Satan) از ماده «شطن» گرفته شده، و «شاطن» به معنای «خبیث و پست» آمده‌است، و شیطان به موجود رانده شده، سرکش و متمرد اطلاق می‌شود و به معنی روح شریر و دور از حق، نیز آمده‌ است.

در اسلام «شیطان» اسم عام (اسم جنس) است، در حالی که «ابلیس» اسم خاص (عَلَم) می‌باشد، و به عبارت دیگر شیطان به هر موجود موذی و منحرف کننده و طاغی و سرکش، خواه انسانی یا غیر انسانی می‌گویند، و نام ابلیس در باورهای اسلامی شیطان، به معنای کسی که آدم را فریب داده‌است.

شیطان به موجود موذی و مضر گفته می‌شود، موجودی که از راه راست بر کنار بوده و در صدد آزار دیگران است، موجودی که سعی می‌کند ایجاد دودستگی نماید، و اختلاف و فساد به راه اندازد، و اینکه به ابلیس هم شیطان اطلاق شده بخاطر فساد و شرارتی است که در او وجود دارد.

شیطان معانی مختلفی دارد، که یکی از مصداقهای روشن آن ابلیس و مصداق دیگر آن انسان‌های مفسد و منحرف کننده‌ است.


براساس تفسیرهای قرآن و احادیث ٬شیطان یکی از جن‌ها بود که بر اثر پارسایی زیاد به درجه فرشتگان راه یافت و یکی از فرشتگان مقرب خدا شد، اما برای سجده نکردن به آدم او از درگاه الهی رانده شد در این هنگام شیطان از خداوند برای انحراف انسان تقاضای مهلت کرد و خداوند نیز به او تا روز معین مهلت داد


ابلیس در آیین اسلام نام یکی از شیطان ها است.

در دیدگاه اسلام

خداوند سه گونه موجود عاقل و با شعور آفریده:

گونهٔ نخست، در آسمان‌ها جای دارد و فرشته نام دارد. این موجود از نور آفریده شده و شهوت جنسی، خور و خواب و شهوات دیگر را ندارد. گناه از آنان سر نمی‌زند و همواره تسلیم پروردگار است. آفرینش فرشته پیش از جن و انسان بوده است.

گونهٔ دوم، انسان است که خداوند متعال او را پدید آورد و فرمان داد تا فرشتگان بر او سجده کنند. انسان از خاک و آب آفریده شده و دارای عقل و هم شهوت است.

گونهٔ سوم، نژاد جن است که خداوند آن را از آتش بی دود (و باد) پدید آورده است. جن مانند انسان عقل و شهوت دارد. آفرینش جن پیش از آدم و هم زمان با خلقت نسانس بوده‌ است. خداوند دربارهٔ خلقت آنان چنین فرموده:

والجان خلقناه من قبل من نار السموم
ما طایفهٔ جن را پیش از انسان از آتش گرم و سوزان - و شعله ور بدون دود - آفریدیم.

ابلیس در قرآن

ابلیس در قرآن از نوع جن شناخته شده‌ است. او از نزدیکان درگاه خداوند بود تا آنجا که در میان فرشتگان آمد و شد می کرد. پس از آفرینش آدم، خدا به همهٔ فرشتگان و همچنین به ابلیس دستور داد تا بر آدم سجده کنند. ابلیس به خاطر کبر از این کار سر باز زد. و خدا او را از خویش راند.

ابلیس از خدا درخواست مهلت تا روز قیامت کرد. و خدا به او تا روز مشخصی وقت داد.ابلیس به عزت خدا قسم یاد کرد که همه آدمیان مگر بندگان مخلصش را گمراه می کند. و خدا نیز وعده داد که جهنم را از او و همهٔ کسانی که از او پیروی می کنند پر خواهد کرد.

ابلیس، فرزندان و یارانش که شیطان نیز خوانده می‌شوند بارها در قرآن به عنوان دشمن آشکار آدمیان خطاب شده‌اند. آنها می‌توانند، از جایی که آدمیان آنها را نمی‌بینند، آنها را ببینند. و انسانها را به کارهای ناپسند وسوسه کنند، ولی با یاد خدا و پناه بردن به خدا آنها از انسانها دور می‌شوند.

ابلیس در احادیث مذهب شیعه

در حدیثی از جعفر بن محمد آمده‌ است که روز وقت معلوم روزی است پس از ظهور مهدی که رسول خدا رجعت کرده و ابلیس را بر روی صخره (واقع در زیر قبه الصخره فعلی) به قتل می رساند.

عِفریت از موجودات فراطبیعی در فرهنگ اسلامی و نیز فرهنگ ایرانی و عربی است. عفریت نوعی جن است.

معنای لغوی

"عفریت" به معنی گردنکش و خبیث آمده‌ است. در برخی منابع به قدرت و حیله‌گری آنها اشاره شده ،عفریت از لحاظ لغوی برگرفته از عفرة است، و به معنای کسی است که پشت دیگران را به خاک می‌مالد؛ و این نشانه قدرت اوست. از معانی دیگر عفریت زبردست و هوشمند و زیرک است. پس خباثت و شرارت برگرفته از معنای لغوی آن نیست. عفریت به شکل "عفاریت" جمع بسته می‌شود.

عفریت در قرآن

عفریت در قرآن در داستان سلیمان پیامبر واقع در آیه ۳۹ سوره نمل آمده‌است:

[سلیمان] گفت: «ای بزرگان! کدام یک از شما تخت او(بلقیس) را برای من می‏‌آورد پیش از آنکه مطیعانه نزد من آیند؟» عفریتی از جنّ گفت: «من آن را نزد تو می‏‌آورم پیش از آنکه از مجلسِ خود برخیزی، و من نسبت به این امر، توانا و امانت‌دارم.» [امّا] کسی که دانشی از کتاب [آسمانی] داشت گفت: «پیش از آنکه چشم بر هم زنی، آن را نزد تو خواهم آورد...»

جمله "إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ" که از جهات مختلفی توام با تاکید است (انّ- جمله اسمیه- لام) نشان می‌دهد که بیم خیانت در این عفریت می‌رفته، لذا در مقام دفاع از خود برآمده و قول امانت و وفاداری داده‌است.


پری در اوستا موجودی اهریمنی است و از آن به صورت زنی بسیار زیبا و فریبنده یاد شده که با پنهان و آشکار شدن پی در پی و تغییر شکل‌های گوناگون، مردم را می‌فریبد و به بیراهه می‌کشاند یا موجب دیوانگی آنان می‌شود.

در هفت خوان‌های رستم و اسفندیار، زنی زیبا و آراسته در حالی که رود می‌نوازد به پهلوان نزدیک می‌شود و او را به شادخواری و شادکامی دعوت می‌کند. اما هر دو پهلوان او را می‌شناسند و در نبرد او را می‌کشند.

پری از آتش می‌گریزد، بنابراین، برای شناختن یا فرار دادن پریان بدکار باید پیوسته آتش در خانه روشن بماند. همچنین فلزات و چیزهای نوک تیز موجب فرار پریان است.

پریان در فرهنگ ایرانیان پس از اسلام، موجوات خوب و دوست داشتنی هستند که مردم نیکوکار و خوش نیت را دوست دارند و آن‌ها را به خوشبختی و کامروایی می‌رسانند. پادشاه پریان مردی نیک و آزاده است و دختر و پسر شاه پریان رمزی از کمال، زیبائی، ثروت و خوشبختی هستند که هر دختر و پسر جوان آرزوی همسری ایشان را دارد. داستان پری زیبائی که بخت را تقسیم می‌کرد در داستان‌های مربوط به جمشید شاه آمده است.

در اساطیر ایرانی، پریها از نسل فرشتگان تبعیدی از بهشت هستند که در صورت توبه کردن به بهشت باز می گردند. در منابع قدیمی تر آنها عاملان شیاطین بودند ولی در منابع جدیدتر تبدیل به موجودات غیر شر شدند. پریها موجوداتی بالدار، بسیار دلنشین و با ظاهر فرشته آفریده شده اند. در طبقه بندی موجودات اسطوره ای، آنها آفریده‌هایی مابین فرشته و ارواح شیطانی هستند. پریها گاهی اوقات برای ملاقاتهایی به دنیای میرا (جهان ما) مسافرت می‌کنند. پریها هدف سطح پایین موجودات شروری به نام دیوسان بودند. دیوسانان با حبس پریها در قفسهای آهنین، اقدام به آزار آنها می کردند. این آزارها بعلاوه عدم اعتماد به نفس خود پریان، باعث می شد که آنها هم به صف مبارزان با خوبی بپیوندند.

نام سزرمین پریان در آثار اسطوره ای، پریستان و کوه قاف است.


در شعر پری و بهشت توماس مور شاعر ایرلندی، در قسمت لاله رخ، یک پری اجازه بازگشت به بهشت را بعد از سه بار تلاش در دادن هدیه‌ای به فرشته محبوب خدا بدست می آورد.

اولین تلاش این است که آخرین شرابی که لیبرا با خون قلبی که برای او شکسته و از آن شرابی برای خدا درست کرده را پیدا کرده و هدیه دهد. این خون باید از متعلق به سرباز جوانی که برای حفظ جان محمود اورنگ‌زیب (ششمین پادشاه مغول هند در سده ۱۷-۱۸ میلادی) کشته شده است باشد.

هدیه بعدی، یک نگاه پاک و ناب از یک عشق از خود گذشته (کسی که خود را در راه عشقش قربانی کرده باشد). آهی که باید ربوده شود باید از لبهای دختری باکره و در حال مرگ با عشقش در ریونذوری (کوهی در کنیا از رشته کوههای کلیمانجارو) بوسیله طاعون باشد نه اینکه ترجیح دهد در تبعید از عشقش با بیماری زنده بماند.

سومین و آخرین هدیه، اشک یک پیرمرد شیطانی در حال دیدن عبادت یک کودک در خرابهای معبد خورشید در بعلبک لبنان است. مداخله پریان در دنیای فناپذیر به صورت اپرایی فکاهی توسط گیلبرت و سالیوان در سال ۱۸۸۲ زیر عنوان "همزادها و پریها" ساخته شد.


آل یا زائوترسان در باور عامه، موجودی است که اگر زن تازه‌زا را تنها بگذارند، سراغش می‌آید و بدو آزار یا آسیب می‌رساند.

آل یک گونه از موجودات اهریمنی در باور مردمان قفقاز، ایران، آسیای میانه و بخش‌هایی از جنوب روسیه است. در باورهای سنتی، نقش آلها در تولید مثل انسانهاست بهمین دلیل آنها را اهریمن وضع حمل یا زایمان می‌دانند.

آلها در مناطق گوناگون دارای نامهای مختلفی هستند مثلا در ارمنستان به «آلک»، در میان کردها به «اُل»، در افغانستان و تاجیکستان به «هال» یا «خال»، در کشورهای ترک‌زبان آسیای میانه به «آلباستی» یا «آلماستی» و در میان مردم کشمیر و بدخشان به «هالماستی» معروفند.

در فرهنگ بختیاری‌ها هم وجود آلها با عبارات رایجی مانند «آل برده» و «الهی آل ببردت» به چشم می‌خورد.

در روایات ارمنی، آلها قلب و شش زن درحال زایمان، زن آبستن و زنی تازه زایمان کرده (زائو) را می‌دزدند و سبب مرگ او می‌شوند. آنها همچنین با آسیب رساندن به جنین در زهدان مادر سبب سقط جنین می‌شوند. آلها نوزادان زیر چهل روز را دزدیده و اقدام به تعویض آنها با بچه خود یا بچه جن می‌کنند. (مانند الفها در باورهای ژرمنی). آلها نیز مانند انسانها داری دو جنس زن و مرد هستند.

اجزای بدن و صورت آلها

اجزای بدن و صورت آلها بدین سان توصیف شده‌ است: بینی گِلی، چشمانی آتشین، موهایی ژولیده و نامرتب، دندانهایی آهنین با نیشهایی به جلو آمده مانند گراز وحشی و پستان‌هایی آویزان مانند پیرزنها. بنابر باورهای کهن، آلها پس از دزدیدن قلب و شش زن و زمانی که دیگر زن زنده نمانده‌ است، اقدام به فرار و عبور از اولین آب جمع شده در یک جا یا اولین منبع آب می‌کنند. طلسمهای مانع آل، مانند دیگر طلسمها برای دیگر شیاطین است. این طلسمها شامل افسون، دعا، اشیای فلزی، سیر و پیاز و جلوگیری کردن از رسیدن آل به آب است. در ایران آلها به شکل پیرزنی لاغر و استخوانی با بینی گِلی و صورتی سرخ به همراه سبدی حصیری برای شش و جگرهای دزدیده شده تصویر شده‌ است. در آسیای میانه، آلها چنین روایت شده‌اند: موجوداتی چاق و زشت و پیرزنانی پرمو با پستان‌های آویزان به همراه سبدی پشمی که جگر و شش‌های قربانیان را درون آن قرار می‌دهند. برطبق بسیاری از روایات خاور نزدیک، خدا یک آل را برای همسری آدم یا اولین بشر آفرید امّا آدم فانی و خاکزاد با آل که از جنس آتش است، ناسازگار بود. این آغاز و ریشهٔ دشمنی آلها با حوا و همه دختران اوست.

بَختَک حالت اختناق و سنگینی است که گاهی در خواب به انسان دست می‌دهد، رؤیای وحشتناک توأم با احساس خفقان و سنگینی بدن که انسان را از خواب می‌پراند. خفتک، خفتو، برفنجک، درفنجک و فرنجک و فدرنجک و برغفج و برخفج و خفج و فرهانج و کرنجو ، سکاچه و تپتپو هم گفته شده به عربی کابوس می‌گویند.

عوام احساس سنگینی را که گاه اوقات به شخصی که خوابیده دست می‌دهد به وسیله آن توجیه می‌کنند. پدیده پزشکی فلج خواب در واقع همان بختک است.

افسانه‌ها و باور عامیانه

بَختَک در افسانه‌ها و باور عامیانه ایرانی نام موجودی تخیلی است که شبها قصد خفه کردن افراد در خواب را دارد. برخی منابع نیز بختک را با کابوس هم‌معنی دانسته‌اند. البته بختک با کابوس هم معنا نیست، بختک موجودی نامریی است که شب هنگام بر بدن انسان چیره می‌شود و تمام بدن را در اختیار گرفته و قفل می‌کند، درین حالت انسان فقط نظاره گر ناتوانی خود است. ترسی بدون دلیل وجود انسان را در بر می‌گیرد و انسان توان کوچک‌ترین واکنشی نسبت به این ترس ندارد. در برخی باورهای قدیمی معتقدند که بختک روی سینه افراد می‌نشیند و تمام وجود انها را فلج می‌کند. شاید ترس انسان گرفتار از این موجود نیز بدلیل این است که حضور انرا بر روی خود احساس می‌کند ولی نمی‌تواند انرا ببیند. برخی دیگر بر این باورند که بختک در درون انسان رخنه می‌کند و بدن را در اختیار می‌گیرد. اصطلاح «بختک روی زندگیش افتاده» نیز ازین جا وارد ادبیات فارسی شده‌ است.

بختک یا فرنجک، به عقیده عوام، کنیز اسکندر بود. هنگامی که کلاغ به مشک محتوی آب حیات که اسکندر با خود از ظلمات آورده بود منقار زد و آن را دزید و آب حیات بر زمین ریخت، این کنیز بی درنگ مشتی از آن آب را برداشته نوشید و اسکندر که سخت خشمگین شده بود به ضرب شمشیر بینی او را بینداخت، و فرنجک از گِل، و به قولی از خمیر، بینی ئی برای خود ساخت. فرنجک که به سبب نوشیدن آن آب عمر جاودانه یافته‌ است چون کسی را به پشت خفته ببیند بر سینه او می‌جهد. اگر در آن حال خفته بیدار شده چنگ در بینی او اندازد فرنجک از بیم آن که بینیش کنده شود گنجی از گنجهای اسکندر را که می‌شناسد رشوت خواهد داد تا دست از بینیش بردارد. بختک که به سبب همین افسانه بینی گلی، دماغ گلی و خمیری نیز خوانده می‌شود به عقیده عوام در تاریکی و بخصوص زیر درخت‌ها و در جنگل‌ها و باغ‌ها می‌گردد. ظاهرأ این اعتقاد از ناآگاهی عوام به گاز کربنیکی که شب‌ها از گیاهان متصاعد می‌شود و کسی را که در جنگل یا در زیر درخت خفته باشد به خفقان می‌افکند ناشی شده‌است.برخی افراد معتقدند، در صورتی که بتوان گلو یا دماغ بختک را گرفت، می‌توان هر آرزویی کرد تا بختک آن را برآورده کند.

سازوکار علمی ایجاد پدیده

در طی خواب در مرحلهٔ حرکات سریع چشم (REM)، یعنی مرحله‌ای که فرد خواب (رویا) می‌بیند، مغز انتقال پیام‌های عصبی به سوی عضلات اسکلتی (به استثنای عضله دیافراگم و عضلات چشم) را متوقف می‌سازد، تا انسان رویاهای خود را برون ریزی نکند (یعنی مثلا وقتی در خواب می‌بیند می‌دوید، از رختخواب بلند نشوید و شروع به دویدن نکنید).

هنگامی که شما قصد دارید از خواب بیدار شوید، مغز مجدداً کنترل عضلات را به دست می‌گیرد. اما گاهی اوقات، قبل از اینکه مغز کنترل عضلات اسکلتی را به دست گیرد و عضلات از حالت فلج بودن خارج گردند، انسان هوشیاری خود را باز می‌یابید که نتیجهٔ آن احساس ترس آور فلج بودن بدن خواهد بود.

نقطهٔ مقابل این عارضه زمانی است که برخی افراد هنگام دیدن رویا، دست‌ها و پاهای خود را تکان می‌دهند و یا در موارد شدید تر دچار خوابگردی (راه رفتن در حین خواب) می‌شوند.

پیامبر جن‌ها را به سه گروه تقسیم می‌کند: آنهایی که که بال دارند و در آسمان پرواز می‌کنند، آنهایی که به مارها و سگ که شبیه‌اند و آنهایی که بدون توقف سفر می‌کنند. عبدالله بن مسعود از قول پیامبر گفته که زمانی که جن‌ها برای شنیدن آیات قرآن آمده بودند، بعضی از آنها شبیه کرکس و مار، بقیه به صورت مردان سیاه با لباس‌های سفید بودند. آنها حتی ممکن است مانند اژدها، گور، و یا تعدادی از جانوران دیگر ظاهر می‌شود. روایت می‌شود که پیامبر به جن‌ها گفته که می‌توانند از استخوان‌هایی تغذیه کنند که هر زمان جن‌ها به آن دست بزنند بر آن گوشت می‌روید. حیوانات جن‌ها نیز می‌توانند از سرگین‌هایی تغذیه کند که به دانه و علف تبدیل شده و به استفاده گله‌های جن می‌آیند. «غذای شما جنیان هر استخوانی که گوشت دار و بدون گوشت که برآن نام خدا ذکر شده باشد و پس مانده و فضله و مدفوع علفی که حیوانات شما آن را خورده اند.»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تسخیر جن و احظار جنیان

در تمام این کره خاکی اگر انسانی بخواهد از چیزی اعم از جسم و جاندار استفاده کند باید او را به تسخیر و استخدام خود در آورد .

برای استفاده از فلزات و مواد معدنی پس از احاطه کامل ، آنها را به استخدام در آورده و شکل میدهد .در مورد جانداران حتی جانداران وحشی آنها را گرفته در قفس میکند و سپس از آنها بهره برداری مینماید :یعنی به تسخیر میکشد و این نشانه اشرف مخلوقات بودن انسانها است.

این قاعده در دنیای نامحسوس مثل جن نیز صادق است . استفاده از این موجود برای افراد عادی بشر (غیر از پیامبران و بزرگان ادیان ) تنها با تسخیر امکان پذیر است .

متاسفانه یکی از بدترین اعمال بشر که ضررهای جبران ناپذیری به انسانها وارد می آورد تسخیر جن است . هیچ یک از مجربین این امور چنین کاری را مورد پسند نمی شمارد .

• فشارهای ابتدایی که برای دیدن عالم جن، انسان متحمل میشوند یعنی همان ریاضتها ، اذکار ، اوراد و اعمال
• وحشت و اضطراب اولین ملاقاتها که به علت استرس و حرکت شدید خود در بدن منجر به سکته مغزی و قلبی شده و یا فشار سنگین به سیستم کنترل مغزی باعث معلولیتهای نخاعی میشود و بسیار اتفاق می افتد افراد حالت روانی پیدا میکنند ( بد نیست دوستان سری به تیمارستانها و مراکز روانی بزنند ، خیلی از مریضی هایی که علم پزشکی چاره ای برای علاج آن ندارد و حتی اسمی به بیماری آنها نتوانسته بگذارد به دلیل همین ارتباط با اجنه و امثالهم بوده است)
• تحلیل قوای فکری ، روحی و جسمی در استمرار ملاقات با اجنه ، که نشانه های آنرا شما در بسیاری از احضار کنندگان مشاهده میکنید : رنگهای پریده ، حالت عصبانی ، تفکرات پست ، بدنهای لاغر و نحیف و.... غیر از کسانی که این امور نسل به نسل به آنها رسیده یا ریاضتهای بسیار سنگین کشیده اند البته آنها نیز راحت نیستند و دچار اختلالاتی میشوند
• ضرر به دیگران . اشخاص از این امور هدفی را دنبال میکنند غالبا برای استیلا بر امور دیگران مثل خراب یا درست کردن کسب و کار یا زندگی فلانی که در هر صورت دخالت در روند طبیعی زندگی بشر محسوب میشود و مستوجب عقاب است ( افرادی که از جن برای اینگونه امور استفاده میکنند کفاره میدهند)
• صرف نیروی و انرژی در کاری عبث ، بیهوده و نکبت ، کاری کودکانه که از هوای نفس انسان تربیت نشده سرچشمه می گیرد و پس از گذشت زمان اشخاص متوجه خواهند شد که اگر این وقت و انرژی را صرف کسب علم میکردند پیشرفتهای قابل توجهی داشتند (قالب افراد احضار کننده از سنین بالا برخوردارند و اگر نگاهی به همسنان آنها بیاندازید بزرگانی را میابید که برای بشر مفید و قابل احترامند اما احضار کننده بیچاره در بیقوله با بدترین وضع ، ناامید از زندگی ، انتظار ساعات پایانی عمرش را میکشد
)
 

تسخیر

1 - ( مصدر ) رام کردن مطیع کردن مقهور کردن مغلوب کردن .

2- بکار بی مزد وا داشتن .

3- بدست آوردن اختیار ، تصرف کردن .

4-( اسم ) قهر غلبه .

5- تصرف . جمع : تسخیرات.

 (مجموعه فرهنگ لغتها)

تسخیر یعنی بیگاری کشیدن (منجدالطلاب)

تسخیر یعنی رام کردن و فرمانبردار کردن (غیاث الغات)

تسخیر یعنی رام کردن و ناتوان کردن قهر آمیز ( المیزان فی تفسیرالقرآن)

تسخیر جن به این معنا است که کسی جن را اسیر کند و استثمار نمایدش ، تا مقصد خود را بوسیله او برآورده سازد . این مانند آن است که غل و زنجیر به گردن کسی اندازد و به جبر ، از او بهره برداری نمایند .

روشهای متعددی برای احضار و تسخیر جن ذکر شده است : خواندن ادعیه و اوراد مخصوص و تحمل ریاضت های عجیب و غریب از جمله نکات مهم برای تسخیر جن است . ولی همه آنها مقدمه و به منظور تسلط بر نفس است.

اجنه ای که مورد تسخیر انسانی قرار میگیرند در جامعه جنیان مورد تحقیر واقع میشوند .

یک جن در ابتدا از اینکه به خدمت انسان (که اشرف مخلوقات بوده و دارای رتبه وجودی خاص در بین همه مخلوقات است) در آمده است افتخار میکند اما به مرور زمان ازینکه در بند کشیده شده خسته و معذب میشود به همین دلیل هر عملی برای رهایی از این ارتباط انجام میدهد .

تسخیر جن اغلب اوقات یک عمل دو طرفه است . ضمن اینکه تسخیر کننده بهره میبرد جن نیز سود میبرد به این معنا : شخصی که تسخیر کننده است هدفی را دنبال میکند و برای رسیدن به آن از قدرت ، سرعت و نامرئی بودن جن استفاده مینماید اما مسئله به اینجا ختم نمیشود حال در قبال این اعمال و گرفتار بودن در دست انسان جن نیز خواسته هایی دارد که باید توسط تسخیر کننده انجام شود و در غیر اینصورت مورد اذیت و آزار قرار خواهد گرفت دقیقا عین یک معامله دوطرفه .

و تفاوت تسخیر جن با یک حیوان وحشی همین است که چون جن نیز دارای شعور و اراده است در قبال خدمت رسانی چیزی میطلبد.

البته ارتباط با انسان خود باعث قدرت جن و نیرو گرفتن از انرژیها و عقل انسان است و حتی اگر علنا چیزی را نخواهد (که حتما میخواهد) بهره خود را برده است و تسخیر کننده بدون اینکه بداند هر روز در حال از دست دادن نیروهای درونی و جسمی خود میباشد.

بسیاری از مردم برای اهداف خوب سراغ تسخیر جن میروند مثلا برای اینکه مشکلات مردم را حل کنند برای همین دلیل کارشان را الهی میدانند ، از طرفی میگویند ما اوراد و طلسماتی را با خود همراه میکنیم که ضرر اجنه شامل حالمان نشود ، اما با رسیدن به این قدرت کاذب هوای نفس بیدار شده ،قطعا از این ارتباط سوء استفاده میشود و اجنه در صورتی که نتوانند به خود شخص ضرر بزنند قطعا اطرافیان را مورد اذیت قرار میدهند ، راه های بسیاری را نیز برای ضرر های غیر مستقیم طی میکنند به همین دلیل شاید بیش از 90 % از کسانی که اعمال احضار و ... را انجام میدهند افراد مفلوک و فقیری هستند و این سوال در ذهن میآید : که اگر تو کاری میتوانی بکنی اول برای خود میکردی.

ما اعتقادی به در اختیار قرار دادن اوراد ، اذکار و اعمال ارتباط با اجنه نداریم . صرف نظر از غیر شرعی بودن این مسئله

اولا افراد نمیتوانند از دستوری واحد برای ارتباط با جن استفاده کنند زیرا قدرتهای روحی متفاوت است دوما درصورت اجرای اعمال و دستورات بصورت کامل چون فرد هنوز از بنیه کامل برای تسلط برخوردار نیست نمیتواند ملاقاتی با اجنه داشته باشد به همین دلیل پس از ریاضتهای طاقت فرسا به اصل وجود جن که در کتب آسمانی آمده را نیز منکر میشود سوما بدلیل احاطه نداشتن به دنیای جن  امکان تسخیر اجنه با قدرتهای بالا وجود دارد ( تسخیر جن همان دام پهن کردن یا صید است که تا صید رویت نشود از توان و نوع او خبر ندارید) لذا ضررهای جبران ناپذیر ، بسیار اتفاق میافتد
=============
جن‌ها از آهن می‌ترسند، و هرکسی موفق شود سوزنی در بدن و یا لباس آنها وارد کند می‌تواند کنترل انها را در دست بگیرد، ترس زیاد آنها از آهن باعث می‌شود تا آنها نتوانند آهن را از بدن یا لباس خود در آورند. گفته‌اند که مردی هر روز اول صبح متوجه می‌شد که اسبش خسته‌ است، گویی تمام شب را دویده باشد، یک روز اول صبح دید که دختری زیبا سوار حیوان شده. او متوجه شد که دختر جن بوده و به سرعت سوزنی را در لباس او فرو کرد و آن جن را تسخیر کرد. اینگونه بود که دختر در خانه آن مرد به عنوان خدمتکار و آشپز به کار گرفته شد. او چنان نان‌های خوشمزه‌ای می‌پخت که در کل کشور نظیر نداشت. خانم خانه که کنجکاو شده بود که جن چگونه نانی به این خوش طعمی می‌پزد، یک روز صبح جن را دید که بر روی آرد ادرار می‌کند و با مخلوط کردن آنها خمیر درست می‌کند. جن که متوجه کدبانوی خانه شده بود و فهمید که ممکن است بابت این کار تنبیه شود، بقالی را فریب داد و وی سوزن را از لباس جن در آورد و او فرار کرد
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دانلود فیلم و موزیک رایگان