روزها فکر من این است و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود به کجا مى روم آخر، ننمایى وطنم

راز آفرینش ، یکى از تفکرات پنهانى انسانهایى است که به جهان با دید کنجکاوانه مى نگرند. براى پى بردن به این حقیقت ، راههاى دور و درازى پیموده شده است و دانشمندان ، هر کدام براساس دیدگاه خود، بخشى از چهره پر رمز و راز آفرینش را آشکار ساخته اند. اما هیچکدام از این آگاهى ها و شناخت ها، همانند کلام خداوند متعال و رهنمودهاى ائمه معصومین علیهما السّلام به یقین نزدیک تر نمى باشند.
این مجموعه بر این اساس تدوین یافته است که بتواند پاسخگوى بخشى از سؤ الات ذهنى متفکران باشد.
این مجموعه از بخش هاى بظاهر جدا از هم و در حقیقت پیوسته با هم ، تدوین یافته است ؛ زیرا که مفاهیم موجود در آن ، از آغاز آفرینش شروع و با گسترش نسل انسان بر روى زمین ادامه پیدا مى کند و سپس به ویژگى قوانین حاکم بر جهان و خلقت انسان مى پردازد که مى تواند بخشى از سؤ الات ذهنى یک انسان کنجکاو را در این زمینه ، پاسخگو باشد.
و بالاخره ، بخش نهایى آن ، با پایان زندگى انسان بر روى زمین و آغاز زندگى او در عالمى دیگر، به نام عالم برزخ ، خاتمه مى یابد.
امید است این مجموعه بتواند بخشى از نیازهاى فکرى صاحبان تفکر و اندیشه را پاسخگو باشد.
تقى ژاله فر، زنجان
آغاز خلقت
یکى از موضوعات پیچیده اى که در ذهن هر انسان کنجکاوى مى تواند وجود داشته باشد آن است که مى خواهد بداند این جهان چگونه پدید آمده و نسل انسان چگونه بر روى زمین مستقر گردیده است ، زیرا نمى تواند باور داشته باشد که اولین انسان بدون پدر و مادر خلق شده باشد، به لحاظ اینکه هر فردى در زندگى مشاهده گر آن است که هر انسانى در ارتباط با پیوند یک پدر و یک مادر پدید مى آید و تاکنون شرایطى را مشاهده نکرده است که انسانى بدون پدر و یا بدون پدر و مادر به وجود آمده باشد. اما انسان از این حقیقت غافل است که وقتى خداوند متعال اراده فرماید، مى تواند موجودى را بدون پدر و یا بدون پدر و مادر بیافریند.
با تفکر و مطالعه در زمانى که مخلوق و جهانى وجود نداشته است ، اراده خداوند متعال بر آن قرار مى گیرد که جهانى بیافریند و موجوداتى در آن خلق نماید، مى توان دریافت که بالاخره این جهان از نقطه اى آغاز گردیده است که در آن هیچ موجود زنده اى وجود نداشته است .
مطالعه در نقطه آغازین خلقت براى ما بسیار دشوار است ؛ زیرا شواهدى از آن زمان در اختیار ما وجود ندارد که براساس آن به استدلال آغازین خلقت بپردازیم .
در زمینه نقطه آغازین خلقت نظریه هاى متعددى از سوى دانشمندان ارائه گردیده است اما این نظریه ها سست بنیاد است و نمى تواند حقایقى را بطور شفاف در اختیار ما قرار دهد؛ زیرا که هر فرضیه اى با نظریه دانشمندى دیگر، به آسانى مردود شناخته مى شود. بر همین اساس نمى توان بر نظریه هیچ دانشمندى در زمینه نقطه آغازین خلقت تکیه داشت و براساس آن به اطلاعات دقیق دسترسى پیدا کرد.
اما باید توجه داشت که در معارف اسلامى ، بخصوص آیات قرآن کریم و روایات اسلامى که هیچگونه خِلل و نقصى در مفاهیم آن وجود ندارد، نقطه آغازین خلقت براساس آنچه که واقع گردیده ، تبیین شده است و با بررسى آنها مى توان نقطه آغازین خلقت و راز آفرینش را مورد بررسى قرار داد. چنین دیدگاهى مى تواند خلاء ناشى از این تفکر را در ذهن ما پُر کند و ما را به شناخت حقایق هستى و راز آفرینش راهنمایى کند.
روایتى ارزنده از مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام در زمینه نقطه آغازین خلقت مى تواند یارى گر ما باشد.
عبدالله بن سنان گوید؛ راجع به اولین مخلوق خداى عزوجل ، از مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام پرسیدم .
آن بزرگوار فرمودند:
((اولین مخلوق خداوند، موجودى است که هر موجود دیگرى از آن آفریده شده است .))
عرض کردم : فدایت شوم ، آن چیست ؟
فرمودند:
((آب ...(1)))
این روایت ارزنده ، نقطه آغازین خلقت را، ماده اى بیان مى دارد که خمیره اولیه جهان خلقت را پدید آورده است . اما باید دانست که این ماده همانند آب معمولى نمى تواند باشد زیرا این آب باید ماده اى باشد که استعداد جهان خلقت در او بالقوه مستتر است ، همانطورى که خلقت انسان از ماده مایعى پدید مى آید که تمام ویژگیهاى یک انسان کامل در آن مایع وجود دارد.
بر همین استدلال مى توان دریافت ماده اى که خداوند متعال خلقت جهان را از آن آغاز کرده است ، باید ماده اى باشد که تمام ویژگیهاى جهان بطور کامل در آن وجود داشته باشد.
مولاى بزرگوار، امام باقر علیه السّلام در خصوصیات و ویژگیهاى این ماده اولیه جهان خلقت مى فرمایند:
((نخستین آفریده اى که خدا خلق فرمود، چیزى است که تمام اشیاء از آن پدیدار گشته است و آن آب است .(2)))
این روایت بطور صریح بیان مى دارد که جهان با ماده اى آغاز گشته است که ویژگیهاى خلقت در آن بالقوه وجود داشته است و خداوند متعال ابتدا چنین ماده اى را خلق فرموده که ماده اولیه جهان در آن مستتر است .
روایتى دیگر از مولاى بزرگوار، امام باقر علیه السّلام درستى این حقیقت را مورد تاءیید قرار مى دهد. آن بزرگوار در پاسخ مرد شامى مى فرمایند:
((آفریدگار جهان پیش از تمام آفریدگان بوده است و اگر جهان را از چیزى پدید آورده بود (که قبلا وجود داشت ) در نتیجه آن چیز اول موجودات بوده و مانند ذات اقدس الهى ، ماده اصلى جهان نیز قدیم و بى آغاز بود، لیکن آن هنگام که هیچ چیز وجود نداشت ، آفریدگار جهان وجود داشته است و (سپس ) ماده نخستین جهان که همه آفریدگان از اوست ، خلق فرمود و آن آبى (ماده اى ) بود که تمام اشیاء از آن خلق شده است ....(3)))
بررسى این روایت و دیگر روایاتى که در این زمینه وجود دارند، همگى این حقیقت را بیان مى دارند که خداوند متعال جهان را از ماده اى که استعداد تشکیل جهان در او وجود داشته است ، آغاز فرموده و این ماده آغازین خلقت ، ماده اى بوده است که جهان خلقت بالقوه در آن وجود داشته است .
تحولاتى که در آغاز خلقت جهان بوجود آمده ، در قرآن و روایات اسلامى بطور شفاف مورد بررسى قرار گرفته است . خداوند متعال در آیات متعددى بیان فرموده که آسمانها و زمین را و آنچه در میان آنهاست ، در شش روز آفریده است .
در سوره ق ، آیه 38، مى خوانیم :
ولقد خلقنا السّماوات و الاءرض و ما بینهما فى ستّة اءیّام
((و به حقیقت که آسمانها و زمین و آنچه در بین آنهاست ، در شش روز آفریدیم ))
توضیح و چگونگى خلقت آسمانها و زمین در روایتى از پیامبر بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله و سلّم در پاسخ فردى به نام یزیدبن سالم بیان گردیده است .
آن بزرگوار در پاسخ این سؤ ال ،
اولین روزى که خداوند آفرید، کدام روز بود؟ فرمودند:
((روز یکشنبه بود.
آن مرد سؤ ال کرد: چرا یکشنبه نامیده شد؟
فرمودند؛ چون یکى است و محدود است .
گفت : دوشنبه چرا (به این نام اختصاص یافت )؟
فرمودند؛ چون روز دوم دنیا بود.
گفت : سه شنبه چرا؟
فرمودند؛ روز سوم (دنیا) بود.
گفت : چهارشنبه چرا؟
فرمودند؛ روز چهارم (دنیا) بود.
گفت : پنج شنبه چرا؟
فرمودند؛ پنجمین روز دنیا بود و همان روزِ انیس است که ابلیس در آن ، مورد لعنت قرار گرفت و ادریس را بلند نمود.
گفت : جمعه چرا به این نام اختصاص یافت ؟
فرمودند؛ آن روزى است که مردم در آن جمع مى شوند.
و ذلک یوم مشهود (هود، 103)
((و آن روز گِرد هم آمدن است .))
گفت : شنبه را بفرمایید.
فرمودند؛ روز آسوده شدن و تمام گردیدن است و این آیه در قرآن شاهد آن است :
ولقد خلقنا السّماوات و الاءرض و ما بینهما فى ستّة اءیّام
((و به حقیقت که آسمانها و زمین و آنچه در بین آنهاست ، در شش روز آفریدیم ))
روز یکشنبه خلقت آسمان و زمین شروع شد و روز جمعه پایان یافت و شنبه روز فراغت و تمام شدن کار است .(4)))
رهنمود پیامبر بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله و سلّم آغاز تحول خلقت آسمانها و زمین را روز یکشنبه و پایان آن را روز جمعه بیان مى دارد. اما باید توجه داشت که این شش روز که جهان خلقت در این مدت به تکامل رسیده است ، همانند روزهاى معمولى ما نمى باشد؛ زیرا خلقت جهان همواره تدریجى بوده است و روزهایى را که به عنوان تکامل جهان بیان گردیده است ، مى توان دورانهاى تکامل جهان تلقى کرد.
شرح مناظره اى از مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام با جابربن حیان ، درستى این حقیقت را مورد تاءیید قرار مى دهد.
امام بزرگوار علیه السّلام در پاسخ این سؤ ال جابربن حیان ،
((که اگر جهان در یک لحظه بوجود آمده ، براى چه گفته شده که خداوند، جهان را در شش روز آفرید؟)) فرمودند:
((مواد اصلى جهان در یک لحظه بوجود آمد و مدت شش روز طول کشید که جهان تحول و تکامل پیدا کرد، تا به این شکل که ما امروز مى بینیم درآمد.
تردید نیست که در آغاز آفرینش ، جهان داراى این شکل نبوده و تحول در یک مدت طولانى سبب شده که جهان به این شکل درآید.
و مدت شش روز که در کلام خداوند متعال آمده ، براى این بود که مردم عوام آن را بفهمند. و تو تصور مکن که شش روز خداوند همانند شش روز من و تو است . ولى مُسَلّم است که شش دوران تحول وجود داشته تا جهان به این شکل درآمده است .(5)))
بر همین اساس مى توان دریافت که جهان بطور آنى خلق نشده است و دورانهایى بر جهان گذشته تا جهان کنونى ما شکل گرفته است . مطالعات دانشمندان در زمینه تکامل دورانهاى زمین شناسى ، درستى این حقیقت را مورد تاءیید قرار مى دهد.
براساس مطالعات دانشمندان ، زمین داراى شش دوران تکاملى داشته است که طى آن زندگى بر روى زمین تشکل پیدا کرده است . بر همین اساس ‍ مى توان گفت که نامگذارى یکشنبه .... تا جمعه نیز نامگذارى دورانهایى است که جهان طى آن تکامل یافته است . مطالعه این دوران ها مى تواند ما را با چگونگى شکل گیرى زمین آشنا سازد.
مطالعه تکامل زندگى بر روى زمین ، این حقیقت را ثابت مى کند که انسان ، اولین موجود روى زمین نمى تواند باشد؛ زیرا که پس از تکامل زمین و ایجاد شرایط مطلوب براى زیست ، نسل انسان بر روى زمین آغاز گشته است . مطالعه اجمالى زندگى بر روى زمین ، مى تواند ما را با این حقایق آشنا سازد.
زندگى بر روى زمین
پدیده خلقت انسان و موجودات زنده روى زمین یکى از بحث انگیزترین موضوعاتى است که ذهن دانشمندان را به خود مشغول داشته است . آنها براساس یافته هاى علمى خود به این حقیقت رسیده اند که انسان ، آغازگر تاریخ زندگى بر روى زمین نمى تواند باشد. مطالعات دیرین شناسان ، یعنى ، دانشمندانى که مطالعه سابقه حیات موجودات کره زمین را مورد بررسى قرار مى دهند، درستى این حقیقت را بیان مى دارد. آنها با توجه به مدارک و شواهدى که این علم در اختیار آنان قرار داده است ، به این حقیقت مسلم پى برده اند که انسان ، اولین موجود کره زمین نمى باشد و قبل از نسل او، موجودات دیگرى در روى زمین زندگى مى کرده اند.
پیداشدن یک مجسمه متفاوت که هنوز نامى ندارد در نوامبر سال 1972 توسط دکتر ریچارد لیکى Richard Leakey مى تواند این موضوع را مورد تاءیید قرار دهد.
این جمجمه که به تازگى در لیک رودولف در کنیا کشف شده است ، بیش از دو میلیون و نیم سال عمر دارد و در هیچ یک از طبقه بندى هایى که تا به حال وضع شده است ، جاى نمى گیرد. اهمیت این جمجمه در این است که دست کم یک میلیون سال قدیمى تر هر یک از جمجمه هاى انسان پیشین است .(6)
در زمینه زندگى موجودات قبل از انسان ، آیات و روایات متعددى نیز وجود دارند که درستى این حقیقت را به اثبات مى رسانند.
شناخت و مطالعه زندگى گذشته زمین و موجوداتى که در روى آن پدید آمده و منقرض گردیده اند، بطور شفاف ، در قرآن کریم و روایات اسلامى منعکس گردیده است که مطالعه دقیق آنها مى تواند ما را با زندگى در روى زمین آشنا سازد.
براى رسیدن به این حقیقت که نسل انسان پس از مدتها از تشکیل زمین پدید آمده است و قبل از نسل او، موجودات دیگرى در روى زمین مستقر بوده اند، در سوره بقره ، آیه 30، مورد بررسى قرار گرفته است . خداى تعالى در این آیه مى فرماید:
و اذ قال ربّک للملائکة انّى جاعل فى الاءرض خلیفة ، قالوا اءتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدّماء
((و چون پروردگارت به فرشتگان گفت ؛ من گمارنده جانشینى در روى زمینم . فرشتگان گفتند؛ آیا کسى را در آن مى گمارى که در آن فساد کند و خونها بریزد؟))
خداوند متعال زمانى که اراده مى فرماید نسل انسان را بر روى زمین مستقر کند، خطاب به ملائک مى فرماید؛ مى خواهم بر روى زمین جانشینى براى خود خلق کنم . این موضوع مورد اعتراض ملائک قرار مى گیرد و خطاب به خداوند متعال مى گویند؛ آیا مى خواهى بار دیگر موجودى در روى زمین مستقر نمایى که در آن خون ریزى کند؟
کلام خداوند متعال مى تواند بیانگر اطلاعات بسیارى باشد که به اختصار مى توان به آن اشاره نمود.
1 ملائک موجوداتى بوده اند که قبل از خلقت آدم علیه السّلام و نسل انسان و موجودات دیگر وجود داشته اند، زیرا درباره خلقت آدم علیه السّلام و نسل انسان ، و موجودات دیگر زبان به اعتراض مى گشایند.
در روایتى از پیامبر بزرگوار صلّى اللّه علیه و آله و سلّم این موضوع بطور تلویحى مورد بررسى قرار گرفته است . در این روایت ارزنده ، ملائک ، اولین موجودات خلقت در روى زمین بیان گردیده است .
عایشه ، همسر پیامبر، از آن بزرگوار نقل مى کند:
((همانا مکه شهرى است که خداوند او را با عظمت قرار داده است و حرمتش را بزرگ شمرده است .
خداوند متعال ، هزار سال قبل از آنکه مخلوقى در زمین بیافریند، مکه را خلق فرمود و ملائک را بر آن احاطه گرداند...(7)))
این روایت به خوبى بیان مى دارد که اولین مخلوق روى زمین ، ملائک بوده اند؛ زیرا قبل از آنها خداوند متعال مخلوقى در روى زمین خلق نفرموده بود.
2 کلام فرشتگان حاکى از آن است که آنها مشاهده گر موجوداتى بر روى زمین بوده اند که خونریز بوده و در روى زمین به قتل و فساد پرداخته است . آنها براساس مشاهدات عینى خود، به خلقت انسان بر روى زمین اعتراض ‍ مى نمایند. بر همین اساس ، از گفتار فرشتگان مى توان دریافت که قبل از نسل انسان بر روى زمین موجوداتى بوده اند که در آن زندگى مى کرده اند.
تفسیر این آیه شریفه ، در کلام مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام به خوبى جلوه گر است . آن بزرگوار مى فرمایند:
((اگر ملائک موجوداتى زمینى را قبلا ندیده بودند که خونریزى مى کردند از کجا گفتند:
اءتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدّماء
((آیا کسى را در زمین مى گمارى که در آن فساد کند و خونها بریزد؟(8)))
تفسیر مولاى بزرگوار علیه السّلام در مورد این آیه شریفه ، به خوبى ثابت مى کند که قبل از زندگى انسانها بر روى زمین ، موجوداتى در آن زندگى مى کرده اند که ملائک آنها را مشاهده نموده اند و براساس مشاهدات خود بدان استدلال کرده اند.
علاوه بر استدلال قرآن کریم ، روایاتى نیز وجود دارند که زندگى موجودات قبل از انسان را بر روى زمین مورد تاءیید قرار مى دهند.
محمد بن مسلم گوید؛ از مولاى بزرگوار، امام باقر علیه السّلام شنیدم که مى فرمود:
((خداى عزوجل از آن هنگامى که زمین را آفریده ، هفت گروه از دانایان و خردمندان را که فرزند آدم علیه السّلام نبوده اند، در زمین جا داده و همه آنان را از روى زمین آفریده و هر دسته اى را پس از دیگرى در عصر خود در آن جاى داده است .
سپس خداى عزوجل آدم علیه السّلام را که پدر انسان امروز است ، آفرید و نژادش را از وى پدید آورد....(9)))
این روایت نیز بطور شفاف ، زندگى موجوداتى را قبل از آن که خلقت نسل انسان بر روى زمین آغاز شود، مورد بررسى قرار داده است و بر همین اساس مى توان دریافت که نسل انسان ، اولین موجود کره زمین نمى باشد.
باید توجه داشت که علم دیرین شناسى نیز براساس مطالعات خود، موجوداتى را مورد شناسایى قرار داده است که خیلى پیشتر از نسل انسان بر روى کره زمین زندگى مى کرده اند.
در سال 1924 سنگواره جمجمه کوچکى در افریقاى جنوبى پیدا شد و استرالوپیتکوس آفریکانوس نامیده شد. از آن زمان به بعد، بقایاى سنگواره هاى بسیار دیگرى ، از جمله ، استخوان دنده ، مُهره ، دستها و پاها، جمجمه و لگن آن پیدا شده اند.
تصویر بسیار کاملى از این پیش انسان سر هم شده است . احتمالا او کوتاه تر از بیشتر انسانها بوده و حدود 90 پوند وزن داشته است . بى شک او با قامتى استوار راه مى رفته است . با این وجود، شیوه مستقیم راه رفتن او، مانند انسان نبوده که بر پاشنه و پنجه گام برمى دارد. این راه رفتن ، نسبتا همچون یورتمه بوده که زمین را با گامهاى نسبتا کوتاه و سریع ، در حالى که زانوها و تهیگاه کمى خمیده بودند، طى مى کرد.
دکتر جان ناپیر John Napier کارشناس این رشته گفته است که چنین راه رفتنى ، مستلزم صرف انرژى بسیار بوده و پیمودن مسافت هاى طولانى احتمالا ناممکن بوده است .(10)
روایات متعددى ، وجود موجوداتى به نام نسناس را(11) که قبل از نسل انسان بر روى زمین زندگى مى کرده ، مورد بررسى قرار داده است که با از بین رفتن آنها، نسل انسان با خلقت آدم علیه السّلام و همسر او، حوا، آغاز گردیده است .
مطالعه روایتى از مولاى بزرگوار، امیرالمؤمنین علیه السّلام این موضوع را به خوبى مورد تاءیید قرار مى دهد. آن بزرگوار مى فرمایند:
((هفت هزار سال بعد از ایجاد جن و نسناس در روى زمین ، خداى تبارک و تعالى اراده فرمود که با قدرت بیکرانش انسانها را بیافریند.
چون اراده خداوند بر آن قرار گرفت که آدم علیه السّلام به منظور تدبیر و تقدیر در آسمانها و زمین که خواسته اش بود، بیافریند و خودش از اراده و آنچه متعلق به آن بود، آگاه بود.
لاجرم حجاب را از طبقات آسمان کنار زد، سپس به فرشتگان فرمود:
به اهل زمین و مخلوقاتم اعم از جن و نسناس بنگرید.
وقتى آنها به اهل زمین (جن و نسناس ) نگریسته و معاصى و خونریزى ها و فسادشان را در زمین مشاهده کردند، این موضوع برایشان گران آمد و سخت برآشفتند و بر اهل زمین تاءسف خوردند و چنان حالت غضب برایشان عارض گشت که دیگر مالک آن نبوده و اختیار از آنها سلب گردید لذا به درگاه الهى عرضه داشتند:
پروردگارا، تو صاحب عزت و قدرت بوده ، جبار و غالب بر هر چیزى هستى و عظیم الشاءنى و اینها مخلوقات ضعیف و ذلیل تو هستند که در زمین بوده و تمام تصرفات و حرکاتشان در قبضه قدرت تو مى باشد. با روزى تو زندگانى کرده و با عافیت و سلامتى که تو به ایشان داده اى ، از نعمت هایت بهره مند مى شوند. آنها با این گناهان بزرگ و ارتکاب مخالفت ها، معصیت و نافرمانى تو را مى کنند، پس چرا از این عصیان ، متاءسف نشده و غضبناک و خشمگین نگشته و انتقام خود را از آنان نمى گیرى و از آنچه از ایشان شنیده و مى بینى ، بر تو گران و سخت نمى آید در حالى که بر ما بسیار بزرگ و عظیم جلوه مى کند.(12)))
مفاهیمى که در این روایت وجود دارد، به خوبى ثابت مى کند که قبل از نسل انسان ، موجوداتى به نام جن و نسناس بر روى کره زمین زندگى مى کرده اند که فرشتگان با مشاهده اعمال آنها به خداوند متعال در مقابل خلقت جدید (نسل انسان ) اعتراض مى کنند.
امام بزرگوار علیه السّلام در ادامه کلامشان مى فرمایند:
((وقتى خداى عزوجل این سخنان را از فرشتگان شنید، فرمود:
من در زمین خلیفه خود را بر ایشان حجت قرار داده ام .
فرشتگان عرض کردند: پروردگارا تو پاک و منزهى ، اما کسى را در زمین حجت قرار مى دهى که فساد کرده و خونریزى مى نماید، در حالى که ما تو را تسبیح و تقدیس مى نماییم . پس چرا از ما خلیفه معین ننمودى ؟
آنها در ادامه سخنان خود گفتند؛ حجت را از ما قرار بده که نه در زمین فساد نموده و نه خونریزى مى کنیم .
خداى جل جلاله فرمود:
اى فرشتگان من ، آنچه من مى دانم ، شما نمى دانید. مى خواهم با قدرتم مخلوقى بیافرینم که فرزندانش ، انبیاء و فرستادگانم به سوى خلق بوده و جملگى بندگان صالح و پیشوایان مردم باشند.
ایشان را در زمین خلیفه و جانشینان خودم نمودم . وظیفه آنها این است که بندگانم را از معاصى بازداشته و از عذابم ترسانده و بر اطاعتم راهنمایى کنند. بندگانم به واسطه آنان طریق مرا مى پیمایند. ایشان حجت من بوده که براى نیکان ، عذر، و براى بَدان بیم و تهدید مى باشند.
طایفه نسناس را از زمین بیرون نموده و آن را (زمین را) از ایشان پاک خواهم گردانید و نیز سرکشان جن را از میان مخلوقات و مردمان نیکان بیرون برده و در فضا و نقاط دوردست زمین ساکنشان نموده ، بطورى که مجاور با مخلوقاتم نباشند. بین جن و مخلوقاتم حجاب قرار داده تا مخلوقاتم آنها را رؤ یت نکرده و با ایشان انس نگرفته و آمیزش ننموده و همنشینى نکنند و مخلوقاتى که عصیان مرا نمایند، آنها را در منزل سرپیچان مَسکن داده و در جاى ایشان واردشان نموده و هیچ بیمى از آن ندارم .
فرشتگان گفتند؛ پروردگارا، آنچه مى خواهى بجا آور. جز آنچه به ما یاد داده اى چیز دیگرى ما نمى دانیم و تو علیم و حکیم هستى .(13)))
مطالعه این روایت که مفاهیم آن با آیات قرآن کریم مطابقت دارد، آغاز خلقت آدم علیه السّلام و ایجاد نسل انسان را بر روى زمین مورد بررسى قرار مى دهد.
حقیقت خلقت آدم علیه السّلام در آیات قرآن و روایات اسلامى ، بطور شفاف مورد بررسى قرار گرفته است . براساس این دیدگاه ، هیچگونه شکى وجود ندارد که نسل انسان امروز، بعد از خلقت آدم علیه السّلام و همسرش ‍ حوا، بر روى زمین ایجاد گردیده است . نکته قابل توجه در میان افکار بعضى از دانشمندان دیرین شناس وجود دارد که نسل انسان را که شباهت بسیار زیادى به نوع میمون دارد، آنها را دچار اشتباه کرده است و آنها باور داشته اند که نسل انسان از تکامل یافتن این حیوان بر روى زمین ایجاد گردیده است . این موضوع کاملا درست است که تشابه بسیار زیادى از نظر جسمى بین انسان و میمون وجود دارد و حتى طینت انسان با میمون یکسان است اما انسان به سبب دارابودن نیروى تفکر و اندیشه و قدرت تعقل و سخنگویى بر میمون برترى دارد و همین موضوع وجه تمایز انسان و میمون را فراهم ساخته است و این موضوع ثابت مى کند که نسل انسان نمى تواند از نسل میمون باشد.
در روایتى از مولاى بزرگوار، امام صادق علیه السّلام مى خوانیم :
(اى مفضل ) فکر کن در ساختمان جسمى میمون و اینکه بسیارى از اعضایش به انسان شباهت دارد. سر و صورت جهاز هاضمه ، بعلاوه هوش ‍ مخصوصى دارد که اشارات مربّى خود را درک مى کند و اکثر افعال او را تقلید مى کند. این حیوان در آفرینش و ویژگیها، بسیار شبیه انسان است آدمى از این حیوان باید عبرت بگیرد و بداند که بشر از طینت حیوان ساخته شده و از جنس اوست بخصوص با همه شباهتى که بین او و میمون است و اگر خداوند از لحاظ هوش و عقل و سخن گویى به انسان برترى نمى داد، آدمى نیز مانند بعضى از حیوانات بود. چیزى که میمون را با تمام شباهتى که به انسان دارد، از آدمى جدا مى کند و او را در جهان پست حیوانى نگاه مى دارد، همان نقص در عقل و ذهن و سخن گویى وى است .(14)

بیرون راندن شیطان از بهشت

در حیاة القلوب آورده که چون صبح روز یکشنبه شد ، که روز هشتم ابتداى خلق دنیا بود خداوند ملکى را امر کرد که طینت آدم را خمیر کند و مخلوط نماید و آن ملک چهل سال آن را خمیر مى کرد پس آن را چسبنده گردانید و پس لجن متغیر گردانید چهل سال به همین نحو ماند پس آن را خشک کرد مانند سفال کوزه گران و چهل سال نیز به همین صورت گذشت سپس به ملائکه گفت که من بشرى از خاک خلق میکنم پس چون او را درست کنم و روح در آن بدمم براى او به سجده افتید پس گفتند : بلى ، پس خدا آدم را بر همان صورت که در لوح محفوظ تصویر و تقدیر کرده بودخلق کرد ، پس او را جسدى ساخت که بر سر راهى که ملائکه از آنجا به آسمان مى رفتند چهل سال افتاده بود ، پس جن چون در زمین فساد کردند ابلیس از میان ایشان به خدا شکایت کرد ، از خدا خواست که او با ملائکه باشد و حق تعالى خواسته اش را به اجابت مقرون گردانید و به ملائکه امر کرد که بر زمین فرود آیند و ایشان را از زمین برانند ، پس روح در بدن آدم دمید و ملائکه را امر کرد که براى او سجده کنند ، پس همه سجده کردند بجز شیطان که از جن بود و سجده نکرد پس آدم عطسه کرد و حق تعالى به او وحى نمود که بگو : الحمدلله رب العالمین ؛ پس خدا به او گفت : یرحمک الله ، تو را براى این خلق کرده ام که مرا یگانه بدانى و مرا عبادت کنى و حمد کنى و به من ایمان بیاورى و به من کافر نشوى و چیزى را شریک من نگردانى . در کتاب علل الشرایع از شیخ صدوق نیز داستان حضرت آدم به شرح ذیل آمده که حجت الاسلام عربعلى سهرابى نهاوندى با اندکى تغیر در نثر آن به اینگونه در کتاب زندگانى پیامبران از آدم تا خاتم آورده اند : آدم گفت : پروردگارا ! مرا رخصت مى دهى سخن بگویم ؟ فرمود : سخن بگو . آدم گفت : پروردگارا ! اگر ایشان را بر یک مثال و یک مقدار و یک طبیعت و یک خلقت و یک رنگ و یک عمر و یک روزى خلق مى کردى . هر آینه بعضى بر بعضى ظلم نمى کردند و میان ایشان حسد و دشمنى و اختلاف در هیچ چیز به هم نمى رسید . حق تعالى فرمود : به روح برگزیده من سخن گفتى و به ضعف طبیعت خود در مورد چیزى که تو را به آن علمى نیست ، تکلم کردى و منم خالق علیم و به علم خود در خلقت ایشان و مشیت که جارى مى شود اختلاف قرار دادم و در میان ایشان امر من حاکم است و بازگشت همه به سوى تقدیر و تدبیر من است ، و خلق مرا تبدیلى نیست و جن و انس را خلق نکرده ام مگر براى آنکه مرا عبادت کنند و بهشت را براى کسى آفریده ام که مرا عبادت و اطاعت کند و از رسولان من پیروى کند و آتش جهنم را براى کسى آفریده ام که کافر شود و به من معصیت کند و از رسولان من متابعت نکند و پروا ندارد ، و تو را و فرزندان تو را آفریده ام بى آنکه احتیاجى به تو یا به ایشان داشته باشم و تو و ایشان راخلق نکرده ام مگر براى این که شما را بیازمایم که کدام یک در زندگى دنیا نیکوکارترید و آخرت و زندگى و مردن و طاعت و معصیت و بهشت و دوزخ را براى همین آفریده ام ،در تقدیر و تدبیر خود به علم خود به جمیع احوال ایشان احاطه دارد صورتها و بدنها و رنگها و عمرها و روزیها و اطاعت و معصیت ایشان را مختلف گردانیدم ، و در میان ایشان شقى و سعادتمند و بینا و نابینا ، کوتاه و بلند ، خوشرو و بدرو ، دانا و نادان ، مالدار و پریشان ، اطاعت کننده و معصیت کننده صحیح و بیمار و کسى که دردهاى مزمن دارد و کسى که هیچ درد ندارد قرار دادم تا صحیح به بیمار نظر کند و مرا حمد کند بر اینکه او را عافیت داده ام ، و بیمار بسوى صحیح نظر کند و مرا دعا کند و سوأل کند که او را عافیت دهم و صبر کند بر بلاى من ، پس او را به عطاى بزرگ خود ثواب دهم ، و مالدار به سوى پریشان نظر کند و مرا حمد گوید و شکر کند ، و پریشان به مالدار نظر کند پس مرا بخواند و از من سوأل نماید و مؤمن به کافر نظر کند و مرا حمد کند و بر آنکه او را هدایت کرده ام ؛ پس همه را براى آن آفریده ام که امتحان کنم ایشان را در خوشحالى و بدحالى و در عافیتى که به ایشان مى بخشم و در بلایى که ایشان را به آن مبتلا کنم و در آنچه به ایشان عطا کنم و در آنچه از ایشان منع کنم و بر من است که جارى کنم آن چه مقدر گردانیده ام به هر نحو که تدبیر کرده ام ، و در اختیار من است که تغییر دهم از اینها آنچه را خود مى خواهم و مقدم گردانم آنچه را پس انداخته ام ، و پس اندازم آنچه را پیش انداخته ام و منم خداوندى که هر چه خواهم مى توانم کرد و کسى را نیست که از کرده ى من سؤال کند و من از خلق خود سؤال مى کنم از هر چه ایشان مى کنند .