ـ پـیـامـبر خدا(ص ): نیکوکاران دنیا, در آخرت نیز اهل احسان و نیکوکاریند عرض شد: اى رسول خدا, چگونه ؟
فرمود: آنان با فضل و احسان خداوند, آمرزیده مى شوند و لذا حسنات خود را به مردم مـى دهند و بدین وسیله مردم به بهشت مى روند این چنین است که در دنیا وآخرت اهل احسان و نیکوکاریند.
ـ امـام صـادق (ع ): اهـل احـسان در دنیا, در آخرت نیز اهل احسان هستند, زیرا در آخرت کارهاى خوبشان سنگین مى شود لذا از آنها به گنهکاران مى بخشند.
ـ از لـغزشهاى نیکوکاران در گذرید و آنها را ببخشید, زیرا دست خداى تعالى این گونه روى سر آنهاست ـ حضرت دست خود را طورى نشان داد که گویى روى چیزى سایه کرده است ـ.
ـ ابو هاشم : شنیدم که ابو محمد(ع )مى فرماید: همانا بهشت درى دارد به نام ((نیکى )) که از آن در جز اهل احسان و نیکوکارى وارد نمى شوند من در دلم خداى تعالى را سپاس گفتم و از این که در راه رفع نیازها و مشکلات مردم مى کوشم خوشحال شدم ابو محمد(ع ) به من نگاهى کردو فرمود: آرى , دانستم که در درونت چه گذشت همانا اهل احسان و نیکوکارى در دنیا, اهل خانه احسان و نیکى در آخرتند خداوند تو را اى ابو هاشم از شمار آنان قرار دهد و رحمتت کناد.

تشویق به واداشتن خود به نیکوکارى .

ـ امـام على (ع ): خویشتن را به نیکوکارى عادت بده , زیرا هم نام نیک براى تو به ارمغان مى آورد و هم پاداش تو را (نزد خدا) زیاد مى گرداند.
ـ هر که با مردم خوش رفتار باشد, مردم نیز پاداش رفتار او را به نیکى دهند.
ـ هر که خوبیهایش بسیار باشد, مردم بر برترى او همداستان شوند.
ـ هر که نیکوکارى و احسانش بسیار باشد, یاران و آشنایانش زیاد گردد.
ـ آدم نیکوکار عادتش (نزد خدا و خلق ) ستوده است .

نیکى کردن به همگان از نیک و بد.

ـ امـام عـلـى (ع ): به همه مردم خوبى کن , زیرا نزد خداى سبحان هیچ چیز به اندازه خوبى کردن , ارزش ندارد.
ـ پـیامبر خدا(ص ): سر خرد, بعد از دیندارى , دوستى با مردم و خوبى کردن به هر آدم نیک وبدى است .

ـ امـام حـسـیـن (ع ) بـه مـردى کـه گـفـت : احـسـان و خـوبـى اگـر بـه نااهل شود هدر رفته است ,فرمود:چنین نیست , بلکه خوبى کردن مانند ریزش باران به نیک و بد مى رسد.
ـ پـیـامـبـر خـدا(ص ): خـوبـى و احـسـان کـن چـه به کسى که شایسته آن هست و چه به کسى کـه شـایـسـتگى آن را ندارد, زیرا اگر کسى که به او احسان کرده اى شایستگى احسان را نداشته باشد,تو به فضیلت احسان دست یافته اى .

ـ امام کاظم (ع ): پدرم دست مرا گرفت و فرمود: پسرم ! همچنان که من دست تو را گرفته ام ,پدر مـن نیز دست مرا گرفت و فرمود: پدرم على بن الحسین (ع ) دست مرا گرفت و فرمود:پسرم ! به هر کس که از تو احسانى خواست , احسان کن , زیرا اگر لایق احسان باشد, تو به جااحسان کرده اى و اگر لایق آن نباشد تو لیاقت و فضیلت احسان کردن را یافته اى اگر مردى ازطرف راستت به تو ناسزا گفت و سپس به سمت چپت آمد و از تو پوزش خواست پوزش او را بپذیر.
ـ مـعـلـى بـن خـنـیـس : امـام صادق (ع ) با انبانى از نان بیرون آمد و با هم به سایبان بنى ساعده رفـتـیـم دیـدیـم عـده اى خـوابیده اند حضرت نانها را آهسته در مى آورد و کنار هر کدام , یکى دو قرص مى گذاشت تا به آخرین نفر آنها رسید و برگشتیم عرض کردم : قربانت گردم , آیا اینها حق رامى شناسند (به امامت و ولایت شما معتقدند؟
) حضرت فرمود: اگر مى شناختند نمک هم به آنها کمک مى کردیم .

ـ مـصـادف : در بین راه مکه و مدینه همراه امام صادق (ع ) بودم , که دیدیم مردى در کناردرختى افتاده است حضرت فرمود: راه را به طرف این مرد کج کنیم مى ترسم از تشنگى به این حال افتاده باشد پس , راه خود را به طرف او کج کردیم دیدیم مردى از فریسیان است با موهاى بلند حضرت از او پـرسید: آیا تشنه اى ؟
عرض کرد: آرى حضرت به من فرمود: اى مصادف !پیاده شو و به او آب بده من پیاده شدم و به او آب دادم سپس سوار شدیم و رفتیم من عرض کردم : این مرد نصرانى بود, آیا به یک نصرانى احسان مى کنى ؟
فرمود: اگر در چنین وضعى بودند, آرى .

خوبى و کمک کردن به حیوانات .

ـ امـام صادق (ع ): عیسى بن مریم (ع ) در هنگام عبور از ساحل دریا قرص نانى از خوراک خود را در آب انـداخت یکى از حواریان به او عرض کرد: اى روح و کلمه خدا! چرا این کار راکردى آن گرده نان قوت تو بود؟
عیسى (ع ) فرمود: این کار را براى این کردم که حیوانى ازحیوانات درون آب آن را بخورد این کار ثواب بزرگى نزد خدا دارد.
ـ امام باقر(ع ): خداى تبارک و تعالى , خنک کردن جگر سوخته را دوست دارد هر کس جگر تشنه اى را, از حـیـوان و غـیر حیوان , سیراب کند, خداوند در آن روزى که هیچ سایه اى جزسایه او نیست , سایه اش دهد.
ـ امـام على (ع ) در توصیه به مامور جمع آورى زکات , مى نوشت : اموالى را که از زکات نزد توگرد آمـده اسـت , بـراى ما بفرست تا آنها را در مواردى که خداوند دستور داده به مصرف رسانیم وقتى چـهارپایان را به امین خود سپردى , به او سفارش کن که میان شتر و کره اش جدایى نیفکندو همه شیرشان را ندوشد به طورى که به بچه آنها آسیب رسد از آنها زیاد سوارى نگیرد وخسته شان نکند و در سـوارى گـرفـتـن از آنها عدالت را رعایت کند و چارپاى خسته و مانده رااستراحت دهد و با چارپایى که سمش آسیب دیده و از راه مانده است , مدارا کند و به هرآبگیرى که مى رسد آنها را آب دهـد و از زمـیـنـهاى سرسبز و علفزار به جاده هاى خشک و خالى نراند و هر از چند گاهى آنها را استراحت دهد و در جاهایى که آب و علف دارد, به آنها فرصتى دهد (که آب بیاشامند و بچرند), تا به اذن خداوند با تنى فربه و چاق و ناخسته و نارنجور به دست ما رسند.
ـ لـقمان (ع ) به فرزندش در هنگام سفر, چنین سفارش فرمود: چون به اتراقگاه رسیدى ازستورت پیاده شو و نخست او را علوفه ده سپس به کارهاى خودت بپرداز.

سودمند بودن به حال مردم .

قرآن .

((و آن چه براى مردم سودمند است , در زمین پایدار ماند)).
ـ امام صادق (ع ) درباره آیه ((و مرا هر جا که باشم با برکت قرار داد)), فرمود: یعنى پر سود.
ـ پیامبر خدا(ص ): بهترین مردم , کسى است که مردم از او بهره مند شوند.
ـ مردم همگى خانواده خدایند و محبوبترین خلایق نزد خدا, کسى است که به نانخورهاى خدا سود رساند و خانواده اى را شاد کند.
ـ پـیـامبر خدا(ص ) در پاسخ به این سؤال : محبوبترین مردم نزد خدا کیست ؟
فرمود:سودمندترین آنها براى مردم .

دستگردانى احسان و کمک .

ـ امـام صـادق (ع ): اگر احسان و کمک هشتاد دست بگردد, همه آنها به سبب آن پاداش مى یابند, بى آن که از اجر صاحبش چیزى کم شود.
ـ پـیـامـبر خدا(ص ): هر کس به مرد مستمندى صدقه اى دهد, پاداش آن را از خدا بگیرد اگراین صدقه را چهل هزار انسان دست به دست گردانند و به دست مستمندى برسد, همه آنها اجرکامل مى برند.
ـ امام صادق (ع ): عطا کنندگان سه نفرند: خداوند, پروردگار جهانیان و صاحب مال و کسى که با دست او داده مى شود.
ـ امـام بـاقـر(ع ): عـطا کنندگان سه نفرند: خداوند که عطا مى کند و کسى که از مالش مى دهد وکسى که در این راه مى کوشد.

منع کردن از کمک به نااهل .

ـ امام على (ع ): نیکى کردن به کسى جز انسان خانواده دار یا متدین درست نیست .

ـ بـراى کـسـى کـه بـیـجـا و به افراد نامستحق و نااهل نیکى مى کند از این نیکى بهره اى نباشد, مـگـرسـتـایـش فـرو مـایـگان و مدح نابکاران و سخنان نادانان که تا وقتى به آنها احسان و نیکى کندگویند: چه دست بخشنده اى دارد حال آن که در جایى که به خدا مربوط مى شود و در راه او بایدکمک کند, بخل مى ورزد.
ـ امـام صـادق (ع ): خـداى تـعالى به موسى (ع )وحى فرمود: از هر دست بدهى به همان دست پس مـى گـیـرى و هـر گـونـه عمل کنى , به همان سان پاداش مى گیرى , هر کس به آدم بد, خوبى کندپاداش بد مى بیند.
ـ کعب الاحبار مى گوید: در تورات نوشته شده است : هر کس به احمق خوبى کند آن خوبى برایش گناه نوشته مى شود.
ـ امام صادق (ع ): چهار چیز هدر رفته است : بذر در شوره زار, چراغ در نور ماه , غذا خوردن با شکم سیر و خوبى کردن به کسى که شایستگى و لیاقت آن را ندارد.
ـ امـام عـلـى (ع ): خـوبـى کـردن یـک گـنج است , پس , بنگر که آن را به که مى سپارى , احسان یک اندوخته است , پس , بپاى که آن را نزد که مى گذارى .

ـ در خوبى کردن به کسى که قدرشناس نباشد, خیرى نیست .

ـ هر گاه به فرومایه نیکى کنى , به سبب خوبیى که به او کردى به تو بدى رساند.
ـ کسى که به نااهل احسان کند, به احسان ستم کرده است .

ـ هر که به کسى که لایق خوبى نیست خوبى کند, به خوبى و احسان خود ستم کرده است .

نهى از منت گذارى .

ـ امام على (ع ): با میراندن (و فراموش کردن ) احسان خود, آن را زنده گردان .

ـ با میراندن احسان , آن را زنده گردانید, زیرا که منت نهادن احسان را ضایع مى کند.
ـ هر گاه به تو خوبى شد, آن را یاد آورى کن و هر گاه تو خوبى کردى , آن را از یاد ببر.
ـ معیار خوبى کردن , منت ننهادن به واسطه آن است .

انجام دادن خوبى به طور کامل و تمام .

ـ امام على (ع ): زیبایى احسان , به تمام کردن آن است .

ـ به اتمام رساندن خوبى , نیکوتر از آغاز کردن آن است .

ـ پیامبر خدا(ص ): به سرانجام رساندن خوبى , برتر از آغاز کردن آن است .

ـ امـام عـلـى (ع ): احـسـان و نـیـکى هرگاه پرورانده نشود (و به کمال نرسد), مانند جامه کهنه وساختمانهاى درهم شکسته , کهنه و فرسوده مى شود.
ـ هر که خوبى و احسان خود را نپروراند, آن را تباه کرده است .

ـ هر که خوبى و احسان خود را نپروراند, گویى خوبى نکرده است .

آن چه خوبى واحسان با آن به کمال مى رسد.

ـ امام صادق (ع ): دیدم که احسان جز با سه کار سامان نمى پذیرد: کوچک شمردن آن ,پوشاندن آن و شتاب کردن در انجام آن , زیرا هر گاه کار نیکى که مى کنى به نظر خودت کوچک آید, آن را در نـظـر کسى که بدو احسان کرده اى بزرگ ساخته اى و هر گاه آن را بپوشانى (و به رخ نکشى ), به کـمـالـش رسانده اى و هر گاه در انجامش شتاب ورزى , گوارایش کرده اى ,در غیر این صورت , احسان و نیکى خود را بى ارزش و ناگوار ساخته اى .

ـ امـام کـاظـم (ع ): کـسـى کـه بـه مـؤمـن احـسـانى کند, جز با سه چیز آن را به کمال نرسانده بـاشـد:کـوچک شمردن آن , پوشاندن آن و شتاب ورزیدن در انجام آن , زیرا کسى که احسان خود بـه مـؤمـن را کـوچک شمارد, برادر خویش را بزرگ داشته است و کسى که احسان خود به مؤمن رابـزرگ شـمـارد, بـرادر خـود را کـوچـک کرده است و کسى که خوبى خود به مؤمن را پوشیده دارد,کـارى بـزرگـوارانـه کـرده است و هر که در انجام وعده خود شتاب ورزد, دهش را گوارا ساخته است .

ـ امـام عـلـى (ع ): بـر آوردن نـیـازهـا(ى مـردم ) بـه مـرتبه کمال نرسد, مگر با رعایت سه نکته : خـردشـمـردن آنـهـا تـا بـزرگ جـلوه کنند, پوشاندن و به رخ نکشیدن آنها تا خود آشکار شوند و تعجیل در انجام آنها تا گوارا و دلنشین گردند.

نهى از دست کم گرفتن خوبى .

ـ پیامبر خدا(ص ): هیچ کار خوبى را دست کم نگیر, اگر چه (کارى مانند) برخورد گشاده رویانه با برادرت باشد.
ـ امـام عـلى (ع ): هیچ کار خوبى را که بر انجام آن توانایى , ناچیز مشمار و به خاطر خوبیى بزرگتر آن را تـرک مکن , زیرا خوبى و کمک اندک در صورتى که به آن نیاز باشد سودمندتر از آن خوبى و کمک بسیارى است که درحال بى نیازى به کسى شود براى هر روز کارى کن که به سبب آن به راه راست در آیى .

نشانه پذیرفته شدن خوبى و احسان .

ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به این سؤال که نشانه پذیرفته شدن بنده به درگاه خدا چیست ,فرمود: نـشـانه پذیرفته شدن بنده به درگاه خدا این است که احسان و کمکش به جا صورت گیرد,اگر چنین نباشد چنان نیز نخواهد بود.
ـ امـام صـادق (ع ) بـه مـفـضل فرمود: اى مفضل ! هر گاه خواستى بدانى که مردى بدبخت است یـاخـوشـبـخـت بـبین که به چه کسى خوبى و کمک مى کند, اگر به کسى که اهلیت آن را دارد خوبى کرد بدان که او بر خیر و خوبى است و اگر به نااهل خوبى و کمک کرد بدان که او را نزد خدا خیرو منزلتى نیست .

ـ پیامبر خدا(ص ): احسان نابکار, تقریبا جز به نابکارى مانند خودش نمى رسد.
ـ امام على (ع ): بهترین احسان آن است که به نیکان شود.
ـ بهترین سخاوت آن است که در آن جا که نیاز هست صورت گیرد.
ـ ارزشمندترین احسان , آن است که به اهلش شود.

ثواب احسان و خوبى کردن .

ـ امـام صادق (ع ): خوبى را همچون نامش (خوب ) دیدم و هیچ چیز برتر از خوبى کردن نیست مگر پاداش آن (که خدا مى دهد).
ـ پیامبر خدا(ص ): هر کس نابینایى را در دشتى چهل قدم راه برد, اگر همه زمین پر از طلاگردد (و به او داده شود) به اندازه سوزنى پاداش این کار او داده نشده است چنانچه او را ازخطرى که بر سر راهش قرار داشته باشد بگذراند, روز قیامت این کار در ترازوى حسنات اوصد هزار بار بزرگتر از دنیا باشد.
ـ هر کس از سر راه مسلمانان چیزى را که به آنها آزار رساند دور کند, خداوند پاداش خواندن چهار صد آیه (از قرآن ) برایش بنویسد به تعداد هر حرفى از آنها ده ثواب .

ـ بنده اى به سبب برداشتن شاخه خارى از سر راه مسلمانان به بهشت رفت .

ـ امـام صـادق (ع ): عـلـى بـن الـحـسـیـن (ع ) هرگاه از راهى مى گذشت و کلوخى را در وسط راه مى دید, از چارپایش پیاده مى شد و با دست خود آن را از جاده دور مى کرد.
ـ امام حسین (ع ): چون روز قیامت شود منادى ندا دهد: اى مردم ! هر که بر عهده خدا مزدى دارد برخیزد, وکسى جز نیکو کاران بر نخیزند.
ـ پیامبر خدا(ص ): هر کس در کنار راه سر پناهى براى رهگذران بسازد, خداوند در روزقیامت او را سـوار بر اشتر نژاده اى از مروارید محشور فرماید , در حالى که چهره اش براى بهشتیان نور افشانى مى کند.
ـ ابو شیبه هروى : معاذ با مردى در راهى مى رفت سنگى را از سر راه برداشت مرد همراه اوپرسید: ایـن چـیـسـت ؟
مـعاذ گفت : از رسول خدا(ص ) شنیدم که مى فرمود: هر کس سنگى را ازسر راه بردارد, حسنه اى برایش نوشته شود و هر کس حسنه اى داشته باشد, به بهشت مى رود.
ـ پـیـامـبر خدا(ص ): مردى را دیدم که , به علت بریدن درختى در کنار راه که باعث آزار وزحمت مسلمانان شده بود, در بهشت گردش مى کرد.
ـ هر کس از آسیب رساندن آب یا آتش به گروهى از مسلمانان جلوگیرى کند, بهشت بر اوواجب گردد.
ـ امـام عـلى (ع ): هر کس جلو آسیب رساندن آبى یا آتشى یا دشمنى زورگو به مسلمانان رابگیرد خداوند گناهانش را بیامرزد.

خوبى 2 ((امر به خوبى و نهى از زشتى )).

فرمان دادن به خوبى وبازداشتن از زشتى .

قرآن .

((بـایـد از مـیان شما گروهى باشند که به خیر دعوت کنند و به خوبى فرمان دهند و از بدى باز دارند اینان رستگارانند)).
((شـما بهترین امتى هستید که براى مردم پدید آمده است , به خوبى فرمان مى دهید و از بدى باز مـى دارید و به خدا ایمان دارید اگر اهل کتاب نیز ایمان بیاورند برایشان بهتر است بعضى از ایشان مؤمنند ولى بیشترشان تبهکارند)).
((اى پـسـرک من ! نماز بگزار و به خوبى فرمان ده و از بدى باز دار و بر هر چه به تو رسد صبر کن , زیرا این از کارهایى است که نباید سهلش گرفت )).
((مـردان مـؤمـن و زنـان مـؤمـن دوسـتان یکدیگرند, به نیکى فرمان مى دهند و از ناشایست باز مى دارند)).
ـ امـام باقر(ع ): امر به معروف و نهى از منکر دو خصلت از خصلتهاى خداى عزوجل هستندهر که آنها را یارى دهد خداوند عزتش بخشد و هر که تنهایشان گذارد خداوند عزوجل او راتنها گذارد.
ـ امـام باقر یا امام صادق (ع ): واى بر کسى که از طریق فرمان دادن به خوبى و باز داشتن اززشتى , خدا را فرمان نبرد.
ـ پـیـامـبـر خـدا(ص ): هـر که به خوبى فرمان دهد و از زشتى باز دارد, او جانشین خدا در زمین وجانشین رسول اوست .

ـ امـام عـلـى (ع ): غایت دین , فرمان دادن به خوبى و باز داشتن از بدى و بر پاداشتن حدود(الهى ) است .

ـ قوام شریعت به امر به معروف و نهى از منکر و بر پاداشتن حدود (الهى ) است .

ـ امام على (ع ) در سفارش به محمد بن حنفیه , مى فرماید: به خوبى فرمان ده تا اهل آن باشى ,زیرا تمامیت و کمال کارها در نظر خداى تبارک و تعالى به امر به معروف و نهى از منکر است .

ـ هـمـه کـارهـاى خوب و جهاد در راه خدا, در مقایسه با امر به معروف و نهى از منکر نیست ,مگر همچون آب دهانى که در دریایى ژرف انداخته شود.
ـ امـام على (ع ) به مردى که در جنگ صفین به آن حضرت گفت : تو به عراق خود بر گرد و مابه شاممان بر مى گردیم , فرمود: مى دانم که این سخن تو از روى خیر خواهى و دلسوزى است خداى تـبـارک و تعالى راضى نمى شود که در زمین نافرمانى شود و دوستان او خاموش بنشینند و دم بر نـیـاورند و امر به معروف و نهى از منکر نکنند بنابراین , من جنگیدن را آسانتر از کند و زنجیرهاى دوزخ یافتم .

ـ امام على (ع ) درباره آیه ((و در برابر هر آن چه به تو مى رسد صبر کن )), فرمود: مقصودسختیها و آزارهایى است که در راه امر به معروف و نهى از منکر به انسان مى رسد.

فرمان دادن به خوبى .

قرآن .

((بـگو: پروردگار من به عدل فرمان داده است و به هنگام هر نماز روى به جانب او دارید و او را با ایمان خالص بخوانید و همچنان که شما را آفریده است باز مى گردید)).
((همانا خداوند به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان مى دهد و از فحشا و زشتکارى و ستم باز مى دارد شمارا پند مى دهد شاید که پند گیرید)).
((هـمـانا خدا به شما فرمان مى دهد که امانتها را به صاحبانش باز گردانید و هر گاه میان مردم داورى کردید, به عدالت داورى کنید خدا شما را چه نیکو پند مى دهد هر آینه او شنوا و بیناست )).
ـ امام على (ع ): فرمان دادن به خوبى برترین کارهاى آفریدگان است .

ـ و فرمان دادن به خوبى را, براى مصلحت عموم مردم واجب فرمود.
ـ پیامبر خدا(ص ): جبرئیل نزد من آمد و گفت : اى احمد! اسلام ده بهره است هفتمین بهره آن امر به معروف است و آن وفاست .

ـ امام على (ع ): کسى که امر به معروف کند, مسلمانان را تقویت کرده است .

باز داشتن از بدى .

قرآن .

((چـرا در مـیـان مـردمـانـى کـه پیش از شما بودند ـ جز اندکى که از آن میان نجاتشان دادیم ـ خردمندانى نبودند تا مردمان را از تبهکارى در زمین باز دارند؟
ستمگران از پى آسودگى و لذات دنیوى رفتند و گنهکار بودند)).
ـ پیامبر خدا(ص ): خداى تبارک و تعالى مؤمن ضعیفى را که هیبت و صلابت ندارد دشمن مى دارد آن حضرت فرمود: او کسى است که نهى از منکر نمى کند.
ـ خـداى عـزوجـل از مـؤمـن ضـعـیـفـى کـه دیـن ندارد نفرت دارد عرض شد: مؤمنى که دین نداردکیست ؟
فرمود: کسى که نهى از منکر نمى کند.
ـ هیچ انسان مؤمنى را نشاید, که ببیند کسى نافرمانى خدا مى کند و بر او خرده نگیرد.
ـ امـام حـسـیـن (ع ): گـفـتـه مـى شـد: بـر هـیـچ چـشم مؤمن به خدا روا نیست که ببیند خدا نافرمانى مى شود و خود را فرو بندد مگر آن وضع را تغییر دهد.
ـ امـام صـادق (ع ): هر گاه منکر را ببیند و بتواند اعتراض کند و نکند, در واقع دوست داشته است که خدا نافرمانى شود و هر که دوست داشته باشد که خدا نافرمانى شود, به دشمنى با خدابرخاسته است .

ـ امـام على (ع ): تبهکارى آشکار گشته است , اما نه کسى پیدا مى شود که اعتراض کند و درصدد تغییرش بر آید و نه کسى که نهى کند و مردم را از آن باز دارد.
ـ خداوند واجب فرمود و نهى از منکر را براى باز داشتن سبکسران (از زشتکارى ).
ـ پـیامبر خدا(ص ): جبرئیل نزد من آمد و گفت : اى احمد! اسلام ده بهره است هشتمین بهره اش نهى از منکر است و آن (باعث اتمام ) حجت مى باشد.
ـ امـام صـادق (ع ) بـه گـروهـى از اصـحـاب خـود فـرمـود: مـن حـق دارم بـى گناه شما را به سـبـب گـنهکارتان مؤاخذه کنم , چگونه حق نداشته باشم در حالى که شما از کار زشت فردى از افرادخود خبردار مى شوید و به او اعتراض نمى کنید و از وى دورى نمى ورزید و اذیتش نمى کنید تااز کار زشت خود دست بردارد.
ـ امام على (ع ): و هر که نهى از منکر کند بینى کافران [منافقان ] را به خاک مالد.

سزاوارترین مردم به امر و نهى کردن .

قرآن .

((از چـه روى خدا پرستان و دانشمندان , آنان را از گفتار بد و حرامخوارگى باز نمى دارند چه بد مى کردند)).
((کسانى از بنى اسرائیل که کافر گشتند, به زبان داود و عیسى بن مریم لعنت شدند و این سزاى عـصـیـان و تـجـاوزشـان بـود از کار زشتى که مرتکب مى شدند باز نمى داشتند چه بد بود آن چه مى کردند)).
ـ امـام عـلـى (ع ): پـیـشـیـنـیـان شـمـا از آن رو هـلاک گـشتند, که گناه مى کردند و علما و دانشمندانشان آنها را منع نمى کردند پس , وقتى در گناهان فرو رفتند, کیفرها بر آنان فرود آمد.
ـ خداى سبحان نسلهاى گذشته پیش از شما را از رحمت خود دور نساخت مگر بدان سبب که امر بـه مـعـروف و نـهـى از منکر را رها کردند پس , خداوند سبکسران را به سبب ارتکاب گناهان , از رحمت خویش دور ساخت و بردباران (و دانایان ) را به سبب ترک نهى از منکر.
ـ امـام حسین (ع ): اى مردم ! از پندى که خداوند, با بدگویى از ملا یان یهود, به دوستان خودداده اسـت عـبـرت گیرید, آن جا که مى فرماید: ((چرا علمایشان آنها را نهى نکردند )) و فرموده است : ((کسانى از بنى اسرائیل که کافر گشتند لعنت شدند )) خداوند بدین سبب بر علماى یهودخرده گـرفته است که آنان از ستمگران جامعه خود زشتکارى و تبهکارى مى دیدند, اما به طمع بهره اى که از آنان مى بردند, و نیز به سبب ترس ازآنچه مى ترسیدندآنان رااز زشتکارى منع نمى کردند, حال آن که خدا مى فرماید: ((از مردم نترسید و از من بترسید)).
توضیح : دنباله این خبر در حدیث شماره 12414 آورده شده است .

نگهداشتن خود و افراد خانواده از گناهان .

قرآن .

((اى کـسـانـى کـه ایمان آورده اید, خود و خانواده خود را از آتشى که آتشگیره اش مردم و سنگها هستند, نگه دارید فرشتگانى بى رحم و سختگیر بر آن آتش گماشته شده اند که خدا را در آن چه به آنان دستور دهد, نافرمانى نمى کنند و همان کنند که دستور دارند)).
ـ امام صادق (ع ) در پاسخ به ابو بصیر از آیه ((خود و خانواده خود را از آتشى نگه دارید)) که پرسید چگونه خانواده را باید از آتش نگه داشت , فرمود: آنها را به انجام آن چه خدا فرمان داده است فرمان مى دهى و از آن چه خدا منعشان فرموده است , منع مى کنى اگر از تو اطاعت کردندآنان را از آتش حفظ کرده اى و اگر نافرمانیت کردند, تو وظیفه ات را انجام داده اى .

ـ چـون آیـه ((خـود و خـانـواده خود را از آتش نگه دارید)) نازل شد, مردى از مسلمانان نشست و شروع به گریستن کرد و گفت : من خودم را نمى توانم حفظ کنم , حالا مسؤولیت خانواده ام هم به عـهده من گذاشته شد رسول خدا به او فرمود: کافى است که آن چه به خودت فرمان مى دهى ,به آنان نیز فرمان دهى و از آن چه که خودت را از آنها منع مى کنى , آنان را نیز منع کنى .

ـ امام على (ع ) درباره آیه ((خود و خانواده خود را از آتش نگه دارید)), فرمود: به افرادخانواده خود کارهاى نیک را آموزش دهید.

جانمایه فرایض .

ـ امـام بـاقـر(ع ): فـرمان دادن به خوبى و باز داشتن از زشتى راه پیامبران است و شیوه نیکوکاران فـریـضـه بـزرگى است که دیگر فرایض به واسطه آن برپا مى شود و راه و روشها امن مى گردد و درآمـدهـا حـلال مى شود و حقوق و اموال به زور گرفته شده به صاحبانش بر مى گرددو زمین آبادان مى شود و از دشمنان انتقام گرفته مى شود و کارها سامان مى پذیرد.
ـ امام حسین (ع ): اى مردم ! از پندى که خداوند به دوستان خود داده است , عبرت گیرید وفرمود: ((مـردان مـؤمـن و زنـان مـؤمـن دوسـتـدار یـکدیگرند, به خوبى فرمان مى دهند و از زشتى باز مى دارند)) خداوند از امر به معروف و نهى از منکر به عنوان یک فریضه از جانب خود, آغاز کرد, زیرا مـى دانسته که اگراین فریضه انجام گیرد و برپا شود, همه فرایض دیگر, از آسان و سخت , به کار بـسـتـه خـواهـد شـد,چـون امر به معروف و نهى از منکر دعوت به اسلام است با رد مظالم (و باز گرداندن حقوق به ناحق گرفته مردم به آنان ) و مخالفت با ستمگر و تقسیم (عادلانه ) بیت المال و غنایم و گرفتن بجاى زکات و خرج کردن بجاى آنها.

حقگویى در برابر پیشواى ستمگر.

ـ پـیـامـبـر خدا(ص ): برترین جهاد سخن عادلانه اى است که در برابر پیشوایى ستمگر گفته شود برترین جهاد گفتن سخن حق در نزد پیشواى ستمگر است .

ـ ابـو امامه : در هنگام رمى جمره اول مردى نزد رسول خدا(ص ) آمد و عرض کرد: اى رسول خدا! کدام جهاد برتر است ؟
حضرت پاسخش را نداد چون به جمره دوم سنگریزه انداخت آن مرد دوباره همین را پرسید حضرت جوابش را نداد وقتى به جمره پایانى سنگریزه انداخت وپا در رکاب نهاد تا بـر مـرکب سوار شود, فرمود: آن سؤال کننده کجاست ؟
مرد عرض کرد: من هستم اى رسول خدا حضرت فرمود: سخن حقى , که نزد قدرتمندى ستمگر گفته شود.
ـ پـیـامـبر خدا(ص ): محبوبترین جهاد نزد خداى عزوجل , سخن حقى است که به پیشواى ستمگر گفته شود.
ـ امـام عـلـى (ع ): امـر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنـکـر نـه اجل را نزدیک مى کنند و نه روزى را کم مى گردانند و برتر از همه اینها, سخن عادلانه و حقى است که نزد پیشوایى ستمگر گفته شود .

ـ امر به معروف و نهى از منکر نه اجلى را نزدیک مى گردانند و نه از روزى مى کاهند, بلکه ثواب را دو چـنـدان و مـزد را بزرگ مى سازند و برتر از امر به معروف و نهى از منکر سخن عادلانه و حقى است که نزد پیشواى ستمگر گفته شود.
ـ هـر کـه خشنودى پروردگار توانا را برگزیده , باید سخن حق را در برابر پیشواى ستمگر برزبان آورد.
ـ امام باقر(ع ): هر که نزد پیشوایى ستمگر برود و او را به تقواى خدا فرمان دهد و موعظه اش کند و (از عذاب و خشم خدا) بترساندش , برایش [ همانند] اجر جن و انس و همانند اعمال آنهاباشد.
ـ پـیـامـبر خدا(ص ): سرور شهیدان , حمزة بن عبد المطلب است و نیز مردى که در برابرپیشوایى ستمگر برخیزد و او را امر و نهى کند و آن پیشوا او را بکشد.

نهى از منکر تقدیر را عوض نمى کند.

ـ پیامبر خدا(ص ): همانا امر به معروف و نهى از منکر, نه روزیى را دفع مى کند و نه اجلى رانزدیک مى گرداند.
ـ امـام صـادق (ع ): امـر بـه مـعـروف و نـهـى از مـنـکـر, اجـلى را نزدیک نمى سازند و روزیى را دورنمى گردانند.
ـ امام على (ع ): همانا امر به معروف و نهى از منکر دو خصلت از خصلتهاى خداوند سبحان هستند و این دو نه مرگ را نزدیک مى کنند و نه از روزى (انسان ) مى کاهند.
ـ بدانید که امر به معروف و نهى از منکر, اجل کسى را نزدیک نکرده اند و روزى کسى رانبریده اند.

خطر رها کردن امر به معروف و نهى از منکر.

ـ عـایشه : پیامبر(ص ) نزد من آمد از چهره آن حضرت دانستم که موضوعى پیش آمده است پیامبر وضـو ساخت و با هیچ کس سخنى نگفت من گوشم را به دیوار اتاق چسباندم تا ببینم حضرت چه مى گوید پیامبر(ص ) بر منبر رفت و حمد و ثناى خدا گفت و آن گاه فرمود: اى مردم ! خداوند به شـمـا مـى فرماید: به خوبى فرمان دهید و از زشتى باز دارید پیش از آن که دعاکنید و دعایتان را مستجاب نکنم و از من بخواهید و به شما ندهم و از من یارى طلبید و یاریتان نرسانم .

ـ امـام کاظم (ع ): باید امر به معروف و نهى از منکر کنید وگرنه نابکاران شما, زمام کارهایتان رابه دست مى گیرند و در این صورت دعاهاى نیکانتان نیز مستجاب نخواهد شد.
ـ پـیـامـبـر خـدا(ص ): هـرگـاه (مـردم ) امـر به معروف و نهى از منکر نکنند, و از نیکان خاندان مـن پـیـروى نـنمایند, خداوند بدان آنها را بر ایشان مسلط گرداند, و در این هنگام نیکانشان دعا کنندو دعایشان مستجاب نشود.
ـ امام على (ع ) ـ سفارش آن حضرت به حسنین (ع ) پس از ضربت خوردن توسط ابن ملجم ـ : امر به معروف و نهى ازمنکر را رها مکنید که در این صورت بدان شما زمام امورتان را به دست مى گیرند و آن گاه هر چه دعا کنید, مستجاب نخواهد شد.
ـ پـیـامـبـر خدا(ص ): هر گاه امت من به دنیا بها دهد شکوه اسلام از آنان گرفته شود و هر گاه امربه معروف و نهى از منکر را واگذارد از برکت وحى محروم گردد.
ـ بـاید امر به معروف و نهى از منکر کنید وگرنه , همان گونه که من پوست این چوبدستى خودرا کنده ام , خداوند پوست شما را مى کند ((6)) .

ـ هر گاه امت من امر به معروف و نهى از منکر را فرو گذارد, باید با خداى جلیل اعلان جنگ کند (یا خود را براى بلایى سخت از جانب خداوند جلیل آماده گرداند).
ـ یا امر به معروف و نهى از منکر مى کنید, یا عذاب خدا همه شما را فرا مى گیرد.
ـ هـر گـاه مـردم , سـتـمـگـر را بـبـیـنند و دستش را نگیرند زود باشد که خداوند کیفر خود را شامل همگان کند.
ـ مردم تا زمانى که به خوبى فرمان دهند و از زشتکارى باز دارند و در کارهاى نیک همیارى کنند, در خـیر و خوبى خواهند بود اما هر گاه چنین نکنند, برکتها از آنان گرفته شود و عده اى برعده دیگر سلطه پیدا کنند و نه در زمین یاورى داشته باشند و نه در آسمان .

ـ نخستین عیب و نقصى که بر بنى اسرائیل وارد شد این بود که هر گاه مردى با مردى (خلافکار) رو به رو مى شد, به او مى گفت : اى مرد! از خدا بترس و گناه نکن که این کارها بر توروا نیست اما فـرداى آن روز وى را بـا هـمـان وضع (خلافکارى و گناه ) مشاهده مى کرد ولى ,براى این که هم کاسه و هم پیاله و همنشین او باشد او را از گناه منع نمى کرد چون این رفتار را درپیش گرفتند خـداونـد دلهاى آنها را به جان یکدیگر انداخت و آن گاه فرمود: ((کسانى از بنى اسرائیل که کافر گشتند, لعنت شدند )) رسول خدا(ص ) سپس فرمود: آرى به خدا سوگند که بایدبه خوبى فرمان دهـیـد و از زشـتکارى نهى کنید و دست ستمگر را بگیرید و او را با زور هم که شده , به سمت حق بکشانید.
ـ چـون مـلا یان یهود و دیرنشینان نصارا کار امر به معروف و نهى از منکر را رها کردند,خداوند به زبان پیامبرانشان آنها را لعنت کرد و پس آن گاه بلا همگان را فرا گرفت .

ـ به خدا سوگند که یا به خوبى فرمان مى دهید و از زشتى باز مى دارید و جلو ستمگر رامى گیرید و او را با زور هم که شده به راه حق مى کشانید و یا خداوند دلهاى شما را به جان یکدیگر مى اندازد و آن گـاه , هـمچنان که ملا یان و راهبان یهود و نصارا را از رحمت خویش دور کرد, شما را نیز از رحمتش دور مى سازد.
ـ بـایـد بـه خـوبـى فـرمـان دهـیـد و از زشـتکارى باز دارید وگرنه خداوند عجم را به سر وقت شمامى فرستد که گردن شما رامى زنند و مردمانى بى رحم و سرسختند و نمى گریزند.
ـ امام صادق (ع ) در نامه اى به شیعیان نوشت : باید افراد پخته و خردمند شما براى نادانان و ریاست طلبان دل بسوزانند (و نصیحت و ارشادشان کنند) وگرنه لعن و نفرین من به همه شما مى رسد.
ـ پـیامبر خدا(ص ): کلمه لا اله الا اللّه پیوسته براى گوینده آن سودمند است و عذاب و خشم الهى را از آنها دور مى سازد به شرط این که حق آن را سبک نشمارند عرض کردند: اى رسول خدا! سبک شـمردن حق آن چیست ؟
فرمود: عمل به معاصى خدا آشکار شود و کسى اعتراض نکند و در صدد تغییرش برنیاید.

رهایى از آن کسى است که فرمان برد و فرمان دهد.

قرآن .

((و آن گاه که گروهى از ایشان گفتند: چرا قومى را پند مى دهید که خدا هلاکشان خواهد کرد و به عذابى سخت مبتلایشان خواهد ساخت ؟
گفتند: تا ما را نزد پروردگارتان عذرى باشد و شاید کـه پـرهـیـزگـار شـوند چون اندرزى را که به آنها داده شده بود از یاد بردند, آنان را که از بدى نـهـى مـى کـردنـد نـجـات دادیـم و سـتـمـگـران رابـه کـیـفـرگـنـاهـى کـه مـى کـردنـد بـه عذابى سخت فروگرفتیم )).
ـ امـام صادق (ع ), درباره آیه ((چون اندرزى را که به آنها داده شده بود از یاد بردند )), فرمود: آنها سـه گـروه بـودنـد: گروهى که هم خود فرمان (خدا را درباره خوددارى از صید ماهى ) اطاعت کـردند و هم (به دیگران ) فرمان دادند, اینها نجات یافتند, گروهى که فرمان بردند (و به امر الهى عمل کردند) اما (دیگران را به خوددارى از صید) فرمان ندادند, اینها به شکل مورچه مسخ شدند, و گروهى که نه خود فرمان بردند و نه (دیگران را) فرمان دادند, اینها هلاک گشتند.

خطر بى پرده گناه کردن .

ـ پـیـامبر خدا(ص ) ـ به روایت امام صادق ازپدربزرگوارش (ع ) ـ : گناه را اگر بنده پنهانى انجام دهـد, جـز بـه گـنـهکار زیان نمى زند, ولى اگرآشکارا انجامش دهد و کسى به او اعتراض نکند, زیانش به همگان مى رسد.
امام صادق (ع ) فرمود: علتش این است که او با گناه آشکار خود, دین خدا را خوارمى کندودشمنان خدا از او سرمشق مى گیرند.
ـ امـام على (ع ): اى مردم ! همانا خداى تعالى عموم مردم را به گناه عده اى خاص عذاب نمى کند, هـر گـاه آن عده در نهان زشتکارى کنند و عموم از آن آگاه نباشند اما اگر عده اى خاص آشکارا گـنـاه کنند و عموم مردم اعتراض ننمایند, در این صورت هر دو دسته سزاوار کیفرخداى متعال هستند.
ـ امـام صـادق (ع ): هر گاه مردمى در برابر زشتکاریهایى که در میانشان صورت مى گیرد دم فرو بندند و آن را تغییر ندهند, زود باشد که خداى عزوجل کیفر خود را شامل همگان سازد.
ـ پـیـامـبـر خـدا(ص ): تا زمانى که عموم مردم در صدد تغییر خلافکاریهاى عده اى خاص برآیند, خـداوند عموم را به گناه عده اى خاص عذاب نمى کند اما اگر عموم درصدد اصلاح آنهابرنیایند, خداوند همگان را عذاب مى کند.

هر کس به کردار عده اى راضى باشد.

قرآن .

((گفت : من با کار شما دشمنم )).
ـ امام على (ع ): هر که به کردار عده اى راضى باشد, مانند کسى است که همراه آنان , آن کار راانجام داده بـاشد و هر کس به کردار باطلى دست زند او را دو گناه باشد: گناه به جا آوردن آن وگناه راضى بودن به آن .

ـ اى مردم ! راضى بودن و ناراضى بودن به کارى مردم را در آن کار شریک مى گرداند ناقه ثمود را تنها یک مرد پى کرد اما خداوند همه قوم ثمود را عذاب داد, زیرا همه به کار آن مردراضى بودند.
ـ ملاک , راضى بودن و ناراضى بودن است ناقه (ثمود) را فقط یک مرد پى کرد اما چون بقیه به کار او راضـى بودند عذاب به همه رسید پس , هر گاه پیشوایى دادگر روى کار آید, هر که به حکومت او رضایت دهد و در راه عدالت کمکش کند همو دوست و ولى اوست , و هر گاه پیشوایى ستمگر بر سـر کـار آید, هر که به حکومتش رضایت دهد و در ستمگریهایش به اوکمک رساند, همو دوست و ولى او باشد.
ـ راضى بودن و ناراضى بودن به کارى , مردم را در آن کار شریک مى گرداند پس , هر گاه کسى به کارى راضى باشد, شریک آن کار باشد و هر گاه کسى به آن راضى نباشد, از حیطه آن بیرون است .