یکی از پرسش ها که به طور طبیعی ممکن است به ذهن هرکس برسد، این است که مقام انسان بالاتر است یا ملائکه؟
برخی به صورت مطلق مقام انسان را بالاتر و برخی به صورت مطلق مقام ملائکه را بالاتر دانسته اند. گروهی که در دسته دوم قرار می گیرند، به آیاتی مانند این آیات استناد کرده اند:

1. سوره انعام آیه 50
قُلْ لا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدی خَزائِنُ اللَّهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ ما یُوحی إِلَیَّ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصیرُ أَ فَلا تَتَفَکَّرُونَ.
بگو: به شما نمی گویم گنجینه های خدا نزد من است و غیب نیز نمی دانم و به شما نمی گویم که من فرشته ام؛ جز آنچه را که به سوی من وحی می شود، پیروی نمی کنم. بگو: آیا نابینا و بینا یکسان است؟ آیا تفکر نمی کنید.

2. سوره انبیاء آیه 27
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُکْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ.
و گفتند: [خدای ] رحمان فرزندی اختیار کرده [است]، منزه است او. بلکه [فرشتگان ] بندگانی ارجمندند که در سخن بر او پیشی نمی گیرند و خود به دستور او کار می کنند.

3. سوره نساء آیه 172
لَنْ یَسْتَنْکِفَ الْمَسیحُ أَنْ یَکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لاَ الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ وَ مَنْ یَسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یَسْتَکْبِرْ فَسَیَحْشُرُهُمْ إِلَیْهِ جَمیعاً.
مسیح از اینکه بنده خدا باشد، هرگز ابا نمی ورزد و فرشتگان مقرب [نیز ابا ندارند] و هر کس از پرستش او امتناع ورزد و بزرگی فروشد، به زودی همه آنان را به سوی خود گرد می آورد.
روشن است آیه نخست در مقام بیان انسان بودن رسول خدا صلی الله علیه و آله است، نه برتری یکی نسبت به دیگری. مطلبی که در ابتدای آیه آخر سوره کهف به صراحت آمده، گویای همین مطلب است:
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحی إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً.
بگو: من هم مثل شما بشری هستم، و[لی ] به من وحی می شود که خدای شما خدایی یگانه است. پس هر کس به لقای پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد و هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد.
دومین آیه بالا نیز توصیف کننده جایگاه ممتاز و در عین حال بی اختیاری ملائکه در برابر مقام ربوبی است و موضوع آخرین آیه، بندگی حضرت مسیح علیه السلام و ملائک در برابر خداوند متعال است. همان گونه که می بینیم، هیچ یک از این آیات میان نوع انسان و ملک مقایسه نکرده است.
آیات 30 تا 33 سوره بقره که بیان کننده خلقت حضرت آدم علیه السلام است، از اعتراض ملائک به خداوند سخن می گوید، مبنی بر اینکه یا خود را بالاتر از این موجود تازه می دیدند یا با وجود خود نیازی به خلقت موجودی جدید نمی دیدند؛ زیرا او را موجودی مفسد و خود را تسبیح کننده حضرت حق معرفی می کنند:
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ.
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: «من در زمین جانشینی خواهم گماشت»، [فرشتگان ] گفتند: آیا در آن کسی را می گماری که در آن فساد انگیزد و خون ها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو، [تو را] تنزیه می کنیم و به تقدیست می پردازیم؟ فرمود: من چیزی می دانم که شما نمی دانید.
این مقایسه می تواند بنا بر هرکدام از دلایل که یاد کردیم، انجام شده باشد، ولی پاسخ محکم و قاطع خداوند در آیات بعد به گونه ای است که برتری حضرت آدم علیه السلام بر ایشان را به نمایش می گذارد:
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ ٭ قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلیمُ الْحَکیمُ ٭ قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ.
و [خدا] همه [معانی ] نام ها را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست می گویید، از اسامی اینها به من خبر دهید. گفتند: منزهی تو! ما را جز آنچه [خود] به ما آموخته ای، هیچ دانشی نیست؛ تویی دانای حکیم. فرمود: ای آدم! ایشان را از اسامی آنان خبر ده. و چون [آدم ] ایشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمان ها و زمین را می دانم و آنچه را آشکار می کنید و آنچه را پنهان می داشتید، می دانم؟
با وجود آنکه این آیات و آیات بعد برتری حضرت آدم علیه السلام را اثبات می کند، در برخی آیات دیگر آشکارا برخی انسان ها پست تر از حیوانات معرفی شده اند:
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُونَ. (اعراف: 179)
و در حقیقت، بسیاری از جنیان و آدمیان را برای دوزخ آفریده ایم؛ [چرا که ] دل هایی دارند که با آن، [حقایق را] دریافت نمی کنند و چشمانی دارند که با آنها نمی بینند و گوش هایی دارند که با آنها نمی شنوند. آنان همانند چهارپایان، بلکه گمراه ترند. [آری،] آنها همان غافل ماندگانند.
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبیلاً. (فرقان: 44)
آیا ندیده ای که پروردگارت چگونه سایه را گسترده است؟ و اگر می خواست، آن را ساکن قرار می داد. آنگاه خورشید را بر آن دلیل گردانیدیم.
از مجموع این دو دسته آیات نتیجه می گیریم که برخی انسان ها از ملائکه بالاترند و در مقابل، ملائکه از برخی انسان های دیگر برترند. با مراجعه به روایت ها می توان به ویژگی های انسان های برتر از ملائک پی برد. مرحوم علامه جعفری در این باره می نویسد:
از این جملات و مطالب بعدی معلوم می شود که فرشتگان به امتیازات و عظمت های بسیار مهمی نائل می شوند و بر خلاف آنچه که برخی از مردم تصور می کنند، فرشتگان موجوداتی فوق العاده مقدس و منزه و مهذب و نزدیک به مقام شامخ ربوبی می باشند. لذا باید گفت: اینکه


حمله دیگر بمیرم از بشر

تا برآرم از ملائک بال و پر

از ملک هم بایدم جستن ز جو

کلّ شی ء هالک إلّا وجهه

بار دیگر از ملک پران شوم

آنچه اندر وهم ناید آن شوم


به این آسانی ها هم نیست و نباید این مطلب را همان طور که گاهی در ادبیات مطرح می شود، بی اهمیت تلقی نمود؛ یعنی واقعیت چنان نیست که ما هر وقتی که بر سر ذوق آمدیم و لطیفه گویی ما به اصطلاح عامیان گل کرد، با کمال آرامش فکری بنشینیم و بگوییم: ما انسان ها از فرشتگان بالاتریم، ما چنین و چنانیم. درست این گونه مطالب است که ما را متکبر و از خود راضی و به جای کار و کوشش و تلاش در مسیر رشد و کمال مادی و معنوی، می نشینیم و به تماشای لذت بخش درخت بزرگ خلقت که میوه هایش هم خود ما انسان ها هستیم، قناعت می ورزیم و تا به خود بیاییم، صفحات کتاب عمر ما یکی پس از دیگری ورق خورده و آفتاب عمر به لب بام رسیده است. البته ما منکر نیستیم که اگر در آدم علیه السلام و فرزندان او استعداد بالاتر رفتن از فرشتگان نبود، خداوند فرشتگان را به سجده به آدم علیه السلام امر نمی فرمود، ولی باید دقت کنیم ببینیم که چه مقدار از مردم در اثر تأدّب به آداب اللّه و تخلق به اخلاق اللّه و تهذب روحی می توانند آن استعداد را به فعلیت برسانند و به قول مولوی: «آنچه آن در وهم ناید آن شوند» این صفات و امتیازاتی که امیرالمؤمنین علیه السلام در این خطبه مبارکه برای فرشتگان بیان فرموده است، چیزهایی نیستند که به موجوداتی ناآگاه و بی اختیار [بدون علت ] عطا شده باشد، بلکه قطعاً فرشتگان برای به ‍ دست آوردن آنها، عظمت ها و شایستگی ها و برآمدن از عهده مسئولیت ها از خود نشان داده اند.